فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

علت اصلی تندرویهای باند سیدمهدی

علت اصلی تندرویهای باند سیدمهدی

‏به نظر من سران این گروه با تمام هوشمندی شان و با اینکه انصافاً هیچ گونه مشکل‏‎ ‎‏اخلاقی و مالی نداشتند و بلکه زاهدانه و به دور از اسراف زندگی می کردند و از نظر‏‎ ‎‏سیاسی نیز قطعاً وابسته به بیگانگان نبودند منتها یک مشکل بزرگ داشتند و آن مسأله‏‎ ‎‏خودبزرگ بینی اینها بود و منشأ این خودبزرگ بینی هم این بود که اینها در بین بعضی از‏‎ ‎‏علما و روحانیونی قرار گرفته بودند که از درک سیاسی چندانی برخوردار نبودند و چون‏‎ ‎‏اینها خودشان دستی در مسائل سیاسی داشتند و می توانستند مسائل سیاسی را بفهمند و‏‎ ‎‏مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهند به همین خاطر سایر روحانیون حتی امام و آقای‏‎ ‎‏منتظری را به تعبیر خودشان جزو عوام به حساب می آوردند؛ ناگفته نماند که خود اینها‏‎ ‎‏نیز در انقلابی و سیاسی بودن و توان تحلیل سیاسی وامدار مرحوم شهید محمد منتظری‏‎ ‎‏بودند. شهید منتظری برخلاف اینها واقعاً یک فرد انقلابی و سیاسی عمیق بود و افراد و‏‎ ‎‏گروههای سیاسی را به خوبی می شناخت. گاهی با مسائل حساس و تند برخورد می کرد‏‎ ‎‏به همین جهت گاهی از اینکه افرادی که به گمان ایشان صلاحیت نداشتند به پستی‏‎ ‎‏گمارده می شدند خیلی ناراحت می شد. از جمله بعضی از افرادی که در شورای انقلاب‏‎ ‎‏منسوب شده بودند؛ البته شهید منتظری یک فرد تندرو به آن معنا محسوب نمی شد و‏‎ ‎‏گاهی نیز مواضعی را اتخاذ می کرد که محافظه کارانه بود و مایه تعجب افرادی که ایشان را‏‎ ‎‏می شناختند می شد به عنوان مثال در قضیه حل مسائل گروگانها که از طرف امام به‏‎ ‎‏مجلس شورای اسلامی واگذار شده بود، در مجلس بین اعضای نهضت آزادی و بعضی‏‎ ‎‏از تندروها بحث در گرفت. نظر لیبرالها این بود که ما باید با امریکا وارد مذاکره بشویم و‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 303
‏از این طریق مسأله را حل و فصل کنیم؛ در حالی که تندروها و سایر انقلابیون می گفتند ما‏‎ ‎‏با امریکا در حال جنگیم و نباید تن به مذاکره بدهیم. در این میان شهید منتظری‏‎ ‎‏برخاست و با ارائه تحلیلی از اوضاع تاریخی و سیاسی امریکا و بخصوص وضعیت دو‏‎ ‎‏حزب بزرگ جمهوریخواه و دموکرات از نظر خط مشی سیاسی گفت: چون‏‎ ‎‏جمهوریخواهان کینه توز هستند و اگر حاکمیت پیدا کنند طبعاً رفتار بدتری با ما خواهند‏‎ ‎‏داشت بهتر است که ما با دموکراتها که هم اکنون در مسند قدرت هستند وارد مذاکره‏‎ ‎‏بشویم و مسأله گروگانها را با آنها حل کنیم تا در آینده با دموکراتها که بقایشان در گروی‏‎ ‎‏حل مسأله گروگانهاست رابطه بهتری برقرار کنیم. نظر ایشان اگرچه واقع بینانه بود ولی‏‎ ‎‏چون جوّ حاکم بر کشور عموماً و بر مجلس خصوصاً جو ضد امریکایی بود کسی به‏‎ ‎‏حرف ‏‏ایشان توجهی نکرد و این نظر که همسو با دیدگاه ملی گراهای مجلس مثل مرحوم‏‎ ‎‏بازرگان، دکتر سحابی و دکتر یزدی بود رأی نیاورد و به اعتقاد من اشتباهاتی در این مورد‏‎ ‎‏صورت گرفت و نتیجه همان شد که آن شهید عزیز می گفت و در نتیجه با پیروزشدن‏‎ ‎‏جمهوریخواهان در امریکا و واگذاری حل مسائل به کمیسیون ویژه الجزایر به آنچه که‏‎ ‎‏می خواستیم نرسیدیم؛ چرا که دولت ایران هنگامی موظف به حل مسأله شد که‏‎ ‎‏جمهوریخواهان پیروز شده بودند و آقای ریگان بر سر کار آمده بود. البته شهید منتظری نیز‏‎ ‎‏به دور از اشتباه و خطا نبود که به عنوان مثال می توانم به کاری که ایشان در فرودگاه انجام‏‎ ‎‏داد اشاره کنم که آقای منتظری را وادار نمود اعلام کند که کارهای ایشان ربطی به من ندارد.‏‎ ‎‏     ‏‏به هر حال اعضای باند سیدمهدی هاشمی اگرچه از شعور سیاسی خوبی برخوردار‏‎ ‎‏بودند ولی اگر عاقلانه و منطقی فکر می کردند دست کم برای رسیدن به اهدافشان رویّه‏‎ ‎‏دیگری در پیش می گرفتند و با اعتماد به دیگران و دست برداشتن از خودبینی و‏‎ ‎‏خودمحوری و به دور از تندرویهای بی حساب عمل می کردند و قطعاً به این فرجام دچار‏‎ ‎‏نمی شدند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 304