علل تأسیس حزب رستاخیز و تک حزبی شدن ایران
تحلیل من از قضیه این است که در اوایل دهه چهل و زمان حاکمیت دموکراتها در امریکا اینها که به ظاهر داعیه دموکراسی داشتند برای حفظ کشورهای تحت نفوذشان درصدد برآمدند که یک سری برنامه های اصلاحی را در این کشورها پیاده کنند در ایران نیز که از اهمیت خاصی برای امریکا برخوردار بود لازم بود که این اصلاحات انجام گیرد بخصوص که ایران از دو طرف در محاصره اتحاد جماهیر شوروی و یکی از اقمارش یعنی عراق قرار داشت بویژه که در بعضی از کشورهای اسلامی منطقه (علاوه بر عراق) مانند مصر و لیبی حرکتهای انقلابی رخ داده بود و نظامهای کمونیستی طرفدار شوروی ایجاد شده بودند؛ بنابراین از نظر امریکا سایر کشورهای اسلامی هم در معرض این خطر قرار داشتند و برای نجات آنها می بایست هرچه زودتر این اصلاحات تحقق پیدا کند. امریکا اصلاحات مورد نظرش را در کشورهای تحت سلطه اش که ظاهراً برطبق نظام جمهوری اداره می شدند، با تعویض مهره ها به وسیله کودتا و روشهای دیگر اعمال می کرد اما در ایران که به خاطر نظام سلطنتی این امکان فراهم نبود به ناچار می بایست با حفظ شاه و سلطنت توسط خود او تغییرات ایجاد کند. در همین راستا یکی از مهره های سرسپرده رژیم که هماهنگی بیشتری با سیاستهای امریکا داشت یعنی علی امینی برای اجرای اصلاحات در نظر گرفته شد اما هنگامی که دولت امینی تصمیم گرفت با ایجاد یک فضای نسبتاً باز سیاسی زمینه اصلاحات را فراهم آورد، امام خمینی با پی بردن به اهداف پشت پرده این اصلاحات که در واقع حفظ و ابقای رژیم شاهنشاهی و محو آثار دینی و اسلامی بود، قیام تاریخی اش را آغاز کرد. قیام امام، شاه را سخت به وحشت
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 308
انداخت و وی را بر آن داشت که بساط اصلاحاتی را که خودش نیز چندان تمایلی به آن نداشت برچیند و به امریکایی ها نیز چنین وانمود کند که ایران هنوز تحمل پذیرش اصلاحات و اعطای دموکراسی را ندارد و همین مقدار آزادی داده شده نزدیک بود بنیان سلطنت من را ویران کند و کشور را در اختیار دشمن کمین کرده ما (شوروی) قرار دهد. شاه با این بهانه و القائاتی که نمود توانست مجوز کشتار فجیع مردم و سرکوب قیام عظیم 15 خرداد را از امریکا دریافت کند و با برکناری امینی، علم سپس منصور و بعد از آن هویدا را جانشین او کند. در سالهای بعد رژیم پهلوی با ایجاد انشعاب ظاهری در بین وابستگان و سرسپردگان دربار، اقدام به تأسیس دو حزب مردم و ایران نوین کرد. حزب مردم به جمشید آموزگار واگذار شد و حزب ایران نوین را هویدا مهره سرسپرده و معروف رژیم اداره می کرد؛ البته کارگردان اصلی این نمایشها اشرف و فرح بودند که گاهی با حمایت از این حزب و گاهی از آن، سعی می کردند با ایجاد رقابت در بین این دو حزب ضمن واقعی نشان دادن این نمایشها و ترغیب مردم برای عضویت در آنها، ایران را به عنوان یک کشور دموکراتیک به دنیا معرفی کنند. در همین راستا گاهی بعضی از اعضای یکی از این حزبها با یک درگیری و اختلاف ساختگی از حزب خودشان جدا می شدند و به حزب رقیب می پیوستند و به این ترتیب کار این دو حزب چند سالی استمرار پیدا کرد تا اینکه شاه به عللی درصدد برآمد که با منحل کردن این دو حزب، حزب رستاخیز را ایجاد کند. از جمله آن علل این بود که شاه بعد از سرکوب شدید مخالفانش در اواخر دهه چهل و القائاتی که از سوی نزدیکان و درباریان می شد، به این گمان غلط رسید که بر اوضاع کاملاً مسلط و در بین مردم از محبوبیت خیلی بالایی برخوردار است بویژه که بعضی از دول غربی و امریکا نیز این ذهنیت نادرست را گسترش می دادند و شاه را به عنوان یکی از محبوبترین حکام دنیا معرفی می کردند. تبلیغات کشورهای غربی حامی شاه و تبلیغاتی که خود رژیم تحت پوشش جشنهای 2500 ساله و غیره انجام می داد و حضور سران بسیاری از کشورهای خارجی در این مراسم و مشاهده ظاهر آراسته و امن تعدادی از شهرهای ایران آنها را به این باور رساند که ایران کشوری امن و شاه هم حاکمی مقتدر و محبوب است به همین خاطر می بینیم که
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 309
بعد از آن مراسم بعضی از کشورهای مهم دنیا مانند شوروی، ژاپن و چین قراردادهای بزرگ و مهمی را با ایران می بندند درحالی که پیش از آن چنین تمایلی از خود نشان نمی دادند. با توجه به این زمینه ها و القائاتی که از سوی امریکا می شد این فکر در شاه قوّت گرفت که وقتی همه ملت او را دوست دارند و هیچ مخالفی ندارد معنا ندارد در ایران دو حزب که نشانه وجود اختلاف و مخالفین است وجود داشته باشد. از دیگر علل انحلال آن دو حزب و تأسیس حزب جدید از سوی رژیم این بود که اگرچه آن دو حزب فرمایشی و ساخته و پرداخته خود دستگاه بودند ولی باز این ترس در شاه وجود داشت که نکند از درون این حزبها فردی مشهور و محبوب شود و موقعیت من را تهدید کند. یک دلیل و علت دیگر تأسیس حزب رستاخیز نیز این بود که در امریکا دوباره جمهوریخواهان حاکم شده بودند و تئوریسین مشهور و صهیونیست این حزب یعنی هنری کیسینجر که با شاه هم رفاقت داشت او را بر تداوم خودکامگی و خودمحوری و دست زدن به خشونت بیشتر برای حفظ و بقای حکومتش ترغیب می کرد لذا این علل موجب شد که شاه برای نشان دادن تسلط و سیطره کاملش بر ایران آن دو حزب را منحل و حزب رستاخیز را تأسیس کند.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 310