فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

علل تأسیس حزب رستاخیز و تکحزبی شدن ایران

علل تأسیس حزب رستاخیز و تک حزبی شدن ایران

‏تحلیل من از قضیه این است که در اوایل دهه چهل و زمان حاکمیت دموکراتها در امریکا‏‎ ‎‏اینها که به ظاهر داعیه دموکراسی داشتند برای حفظ کشورهای تحت نفوذشان درصدد‏‎ ‎‏برآمدند که یک سری برنامه های اصلاحی را در این کشورها پیاده کنند در ایران نیز که از‏‎ ‎‏اهمیت خاصی برای امریکا برخوردار بود لازم بود که این اصلاحات انجام گیرد‏‎ ‎‏بخصوص که ایران از دو طرف در محاصره اتحاد جماهیر شوروی و یکی از اقمارش‏‎ ‎‏یعنی عراق قرار داشت بویژه که در بعضی از کشورهای اسلامی منطقه (علاوه بر عراق)‏‎ ‎‏مانند مصر و لیبی حرکتهای انقلابی رخ داده بود و نظامهای کمونیستی طرفدار شوروی‏‎ ‎‏ایجاد شده بودند؛ بنابراین از نظر امریکا سایر کشورهای اسلامی هم در معرض این‏‎ ‎‏خطر قرار داشتند و برای نجات آنها می بایست هرچه زودتر این اصلاحات تحقق پیدا‏‎ ‎‏کند. امریکا اصلاحات مورد نظرش را در کشورهای تحت سلطه اش که ظاهراً برطبق‏‎ ‎‏نظام جمهوری اداره می شدند، با تعویض مهره ها به وسیله کودتا و روشهای دیگر اعمال‏‎ ‎‏می کرد اما در ایران که به خاطر نظام سلطنتی این امکان فراهم نبود به ناچار می بایست با‏‎ ‎‏حفظ شاه و سلطنت توسط خود او تغییرات ایجاد کند. در همین راستا یکی از مهره های‏‎ ‎‏سرسپرده رژیم که هماهنگی بیشتری با سیاستهای امریکا داشت یعنی علی امینی برای‏‎ ‎‏اجرای اصلاحات در نظر گرفته شد اما هنگامی که دولت امینی تصمیم گرفت با ایجاد‏‎ ‎‏یک فضای نسبتاً باز سیاسی زمینه اصلاحات را فراهم آورد، امام خمینی با پی بردن به‏‎ ‎‏اهداف پشت پرده این اصلاحات که در واقع حفظ و ابقای رژیم شاهنشاهی و محو آثار‏‎ ‎‏دینی و اسلامی بود، قیام تاریخی اش را آغاز کرد. قیام امام، شاه را سخت به وحشت‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 308
‏انداخت و وی را بر آن داشت که بساط اصلاحاتی را که خودش نیز چندان تمایلی به آن‏‎ ‎‏نداشت برچیند و به امریکایی ها نیز چنین وانمود کند که ایران هنوز تحمل پذیرش‏‎ ‎‏اصلاحات و اعطای دموکراسی را ندارد و همین مقدار آزادی داده شده نزدیک بود بنیان‏‎ ‎‏سلطنت من را ویران کند و کشور را در اختیار دشمن کمین کرده ما (شوروی) قرار دهد.‏‎ ‎‏شاه با این بهانه و القائاتی که نمود توانست مجوز کشتار فجیع مردم و سرکوب قیام عظیم‏‎ ‎‏15 خرداد را از امریکا دریافت کند و با برکناری امینی، علم سپس منصور و بعد از آن‏‎ ‎‏هویدا را جانشین او کند. در سالهای بعد رژیم پهلوی با ایجاد انشعاب ظاهری در بین‏‎ ‎‏وابستگان و سرسپردگان دربار، اقدام به تأسیس دو حزب مردم و ایران نوین کرد. حزب‏‎ ‎‏مردم به جمشید آموزگار واگذار شد و حزب ایران نوین را هویدا مهره سرسپرده و‏‎ ‎‏معروف رژیم اداره می کرد؛ البته کارگردان اصلی این نمایشها اشرف و فرح بودند که‏‎ ‎‏گاهی با حمایت از این حزب و گاهی از آن، سعی می کردند با ایجاد رقابت در بین این دو‏‎ ‎‏حزب ضمن واقعی نشان دادن این نمایشها و ترغیب مردم برای عضویت در آنها، ایران را‏‎ ‎‏به عنوان یک کشور دموکراتیک به دنیا معرفی کنند. در همین راستا گاهی بعضی از‏‎ ‎‏اعضای یکی از این حزبها با یک درگیری و اختلاف ساختگی از حزب خودشان جدا‏‎ ‎‏می شدند و به حزب رقیب می پیوستند و به این ترتیب کار این دو حزب چند سالی‏‎ ‎‏استمرار پیدا کرد تا اینکه شاه به عللی درصدد برآمد که با منحل کردن این دو حزب،‏‎ ‎‏حزب رستاخیز را ایجاد کند. از جمله آن علل این بود که شاه بعد از سرکوب شدید‏‎ ‎‏مخالفانش در اواخر دهه چهل و القائاتی که از سوی نزدیکان و درباریان می شد، به این‏‎ ‎‏گمان غلط رسید که بر اوضاع کاملاً مسلط و در بین مردم از محبوبیت خیلی بالایی‏‎ ‎‏برخوردار است بویژه که بعضی از دول غربی و امریکا نیز این ذهنیت نادرست را‏‎ ‎‏گسترش می دادند و شاه را به عنوان یکی از محبوبترین حکام دنیا معرفی می کردند.‏‎ ‎‏تبلیغات کشورهای غربی حامی شاه و تبلیغاتی که خود رژیم تحت پوشش جشنهای‏‎ ‎‏2500 ساله و غیره انجام می داد و حضور سران بسیاری از کشورهای خارجی در این‏‎ ‎‏مراسم و مشاهده ظاهر آراسته و امن تعدادی از شهرهای ایران آنها را به این باور رساند‏‎ ‎‏که ایران کشوری امن و شاه هم حاکمی مقتدر و محبوب است به همین خاطر می بینیم که‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 309
‏بعد از آن مراسم بعضی از کشورهای مهم دنیا مانند شوروی، ژاپن و چین قراردادهای‏‎ ‎‏بزرگ و مهمی را با ایران می بندند درحالی که پیش از آن چنین تمایلی از خود نشان‏‎ ‎‏نمی دادند. با توجه به این زمینه ها و القائاتی که از سوی امریکا می شد این فکر در شاه‏‎ ‎‏قوّت گرفت که وقتی همه ملت او را دوست دارند و هیچ مخالفی ندارد معنا ندارد در‏‎ ‎‏ایران دو حزب که نشانه وجود اختلاف و مخالفین است وجود داشته باشد. از دیگر علل‏‎ ‎‏انحلال آن دو حزب و تأسیس حزب جدید از سوی رژیم این بود که اگرچه آن دو حزب‏‎ ‎‏فرمایشی و ساخته و پرداخته خود دستگاه بودند ولی باز این ترس در شاه وجود داشت‏‎ ‎‏که نکند از درون این حزبها فردی مشهور و محبوب شود و موقعیت من را تهدید کند.‏‎ ‎‏یک دلیل و علت دیگر تأسیس حزب رستاخیز نیز این بود که در امریکا دوباره‏‎ ‎‏جمهوریخواهان حاکم شده بودند و تئوریسین مشهور و صهیونیست این حزب یعنی‏‎ ‎‏هنری کیسینجر که با شاه هم رفاقت داشت او را بر تداوم خودکامگی و خودمحوری و‏‎ ‎‏دست زدن به خشونت بیشتر برای حفظ و بقای حکومتش ترغیب می کرد لذا این علل‏‎ ‎‏موجب شد که شاه برای نشان دادن تسلط و سیطره کاملش بر ایران آن دو حزب را منحل‏‎ ‎‏و حزب رستاخیز را تأسیس کند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 310