فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

برچسب کمونیست زدن به انقلابیون، دستاویز رژیم

برچسب کمونیست زدن به انقلابیون، دستاویز رژیم

‏این برچسب کمونیستی زدن به انقلابیون چیزی بود که در آن ایام بسیار شایع بود. در‏‎ ‎‏گفته های شاه نیز درباره مبارزین دو عنوان دائماً تکرار می شد یکی همین واژه کمونیست‏‎ ‎‏بود و دیگری ارتجاع سیاه که مقصودش روحانیت و طلبه ها بود؛ ساواک هم این ادعا را‏‎ ‎‏درباره اکثر انقلابیون داشت. یادم می آید بعد از یک سخنرانی در مورد لزوم اعتصاب‏‎ ‎‏کارگران شرکت نفت در آبادان در سال 57 برای اینکه دستگیر نشوم فوراً لباسم را عوض‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 320
‏کردم و با لباس شخصی به همراه موتورسواری که منتظرم بود محل سخنرانی را ترک‏‎ ‎‏کردم ولی در بین راه شناسایی و دستگیر شدم. بعد از دستگیری در زندان من را خیلی‏‎ ‎‏زدند و بر اثر همین زدنها گوشه چشمم پاره شد و جراحت برداشت و بعداً که هویت من‏‎ ‎‏برای آنها مشخص شد و فهمیدند که من روحانی هستم و ممنوع المنبر بوده ام ولی آمده ام‏‎ ‎‏سخنرانی کرده ام، رئیس شهربانی وقت آبادان به همراه رئیس ساواک آنجا پیش من‏‎ ‎‏آمدند و تقریباً به عنوان دلجویی از من گفتند (راست یا دروغ نمی دانم) این خشونت زیاد‏‎ ‎‏به خاطر این بود که ما فکر می کردیم شما یکی از این جوانهای کمونیست هستید که الکی‏‎ ‎‏عمامه گذاشته و سخنرانی کرده است و نمی دانستیم شما واقعاً روحانی هستید. به هر‏‎ ‎‏صورت این تبلیغات در بعضی از علمای بزرگ ما هم اثر گذاشته بود که بعضی از‏‎ ‎‏نمونه هایش را گفتم. نمونه دیگرش یکی از اساتید فلسفه و عرفان و سطوح عالیه حوزه‏‎ ‎‏بود که وقتی برای امضای یک اعلامیه بعد از 19 دی 1356 خدمتش رسیدم با اینکه به‏‎ ‎‏من محبت داشت، گفت: آقای موسوی این چیزها (جریان مبارزه و انقلاب) کار‏‎ ‎‏کمونیستهاست و دست آنها پشت این قضایا مشهود است و طرفداران امثال شریعتی و‏‎ ‎‏خمینی هم در همان جهت حرکت می کنند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 321