نظر حضرت امام درباره دکتر شریعتی
همان طوری که قبلاً عرض کردم من خودم از حضرت امام هیچ سخن یا نوشته ای در تأیید یا رد مرحوم دکتر شریعتی نشنیده و ندیده ام و تنها یک خاطره در این خصوص از حضرت امام دارم که شاید بتواند تا حدودی نظر واقعی ایشان را درباره دکتر مشخص کند. در اوایل پیروزی انقلاب و زمانی که امام تازه به قم آمده بود و من از طرف ایشان مسئول تأسیس دفتر تبلیغات و اداره آن شده بودم همین طور که کم کم به خرداد ماه و
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 348
سالروز رحلت دکتر نزدیک می شدیم، هر روز تعدادی از طلاب جوان و دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی به ما مراجعه می کردند و تقاضا داشتند که برای دکتر، مراسم سالگرد بگیرند و از آنجایی که این اولین مراسم سالگردی بود که بعد از پیروزی انقلاب برای مرحوم دکتر شریعتی گرفته می شد از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برای دوستداران و هوادارانش برخوردار بود و این در حالی بود که در جبهه مخالفین دکتر نیز حساسیت زیادی وجود داشت؛ به همین جهت یک روز آقای شرعی در حالی که خیلی مضطرب و نگران به نظر می رسید پیش من آمد و گفت: به دلیل حساسیتی که عده ای از علما و بیوت مراجع بخصوص بیت مرحوم آیت الله گلپایگانی نسبت به دکتر شریعتی دارند شما نباید برای او مراسم سالگرد برپا کنید چون اینها مخالفت خواهند کرد و این مخالفت به بروز مشکلاتی در سطح قم خواهد انجامید. من در جواب ایشان گفتم: من باید از حضرت امام کسب تکلیف کنم ایشان هرچه فرمود ما همان طور عمل می کنیم. به همین خاطر من یک روز خدمت امام رسیدم و جوّ موجود را در این زمینه تا حدودی برای ایشان تشریح کردم و گفتم: با این وضع که یک عده خواهان برگزاری مراسم و عده دیگری مخالف برپایی آن هستند نظر حضرتعالی چیست؟ ایشان فرمود: شما برای دکتر سالگرد بگیرید منتها کسی را برای سخنرانی دعوت کنید که با افکار و اندیشه های ایشان به خوبی آشنا باشد و نسبت به اشکالات و انتقادات وارد بر دکتر نیز آگاهی کافی داشته باشد تا ضمن تبیین آن اندیشه ها به نقد و ارزیابی آنها هم بپردازد و تنها به تعریف و تمجید اکتفا نکند. من عرض کردم آیا شما شخص خاصی را مدنظر دارید؟ ایشان فرمود: به نظر من آقای بنی صدر برای این کار مناسب است و از او دعوت کنید منتها قبل از سخنرانی من می خواهم چند دقیقه ای او را ببینم. من از محضر امام مرخص شدم و ترتیب مراسم سالگرد را دادم و اطلاعیه ای هم در این مورد منتشر کردم و به بنی صدر هم که آن موقع در شورای انقلاب عضویت داشت، تلفن کردم و برای سخنرانی دعوتش کردم که پذیرفت و در موعد مقرر به قم آمد و من طبق سفارش حضرت امام، ابتدا بنی صدر را خدمت ایشان بردم و حضرت امام در حدود بیست دقیقه به طور خصوصی با او صحبت کرد. در این مدت من در اتاق دیگری منتظر نشسته بودم تا اینکه ملاقات تمام
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 349
شد و من به همراه بنی صدر به طرف حرم مطهر حضرت معصومه (س) که محل برگزاری مراسم بود حرکت کردیم و موقعی که به حرم رسیدیم دیدم صحن بزرگ حرم و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت است و آماده استماع سخنان بنی صدر هستند. بنی صدر هم در جایگاهی که در ایوان بزرگ حرم به این منظور مهیا شده بود قرار گرفت و شروع به سخنرانی کرد که انصافاً سخنرانی خوبی از کار درآمد یعنی هم از مبارزات و خدمات مرحوم دکتر شریعتی تجلیل و تقدیر کرد و هم اشکالات اساسی و مهمی که بر مطالب و نظریات دکتر وارد بود و در لا به لای کتابهایش وجود داشت مطرح کرد. این سخنرانی به قدری جالب و سنجیده بود که هم طرفداران دکتر و هم مخالفین وی با رضایت کامل و بدون ایجاد مشکل خاصی مجلس را ترک کردند و افرادی مثل آقای شرعی هم که خیلی نگران بودند، از اینکه این مجلس به این خوبی تمام شد خیلی خوشحال و راضی به نظر می رسیدند. اما خود من بیش از هر چیز به درایت و حسن تدبیر حضرت امام در مدیریت امور بیش از پیش پی بردم و معنای واقعی مدیریت را آن روزها دریافتم. امام برای سخنرانی در این مراسم، کسی را پیشنهاد کرد که به ذهن من اصلاً خطور نمی کرد. تصور من این بود که در حوزه علمیه قم و با وجود اینهمه علمای بزرگ و برجسته حتماً سخنران باید یک روحانی و حوزوی باشد اما انتخاب امام درست و بجا بود چون اولاً بنی صدر از نظر فکر و اندیشه در طیف مرحوم دکتر شریعتی جا می گرفت و مثل او با اسلام آشنا بود و مانند او یک دانشگاهی و یک متخصص بود. ثانیاً همانند دکتر تحصیلکردۀ اروپا و غرب بود و به عنوان یک استاد دانشگاه در سطح ایران شناخته شده بود. ثالثاً مثل دکتر انقلابی و مبارز بود و رابعاً غیرروحانی بود و این ویژگی بخصوص کمک می کرد که هواداران سرسخت دکتر شریعتی که او را مطلق و عاری از عیب و ایراد می دیدند، انتقادات و اشکالاتی را که بنی صدر بر دکتر وارد می کرد بهتر بپذیرند در حالی که اگر همین اشکالات را یک روحانی موافق دکتر و آگاه به افکار و اندیشه های او مطرح می کرد قطعاً نمی پذیرفتند و تصور می کردند که او از روی تعصب و عنادورزی این اشکالات را بیان می کند در صورتی که در مورد بنی صدر این تصور و ذهنیت وجود نداشت و ما بعینه می دیدیم که جوانان حرفهای او را به آسانی قبول
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 350
می کنند و تحلیلشان هم این است که اگر دکتر استاد دانشگاه و اروپادیده و جامعه شناس و اسلام شناس بود همه این ویژگیها به نوعی در بنی صدر هم وجود دارد و همین تحلیل به تعدیل نگاه و نظر عده ای از جوانان که دکتر را مطلق می دانستند کمک می کرد. از آن طرف، مخالفین هم از این مراسم راضی بودند چون در طیف خودشان کسی را که مثل بنی صدر بتواند به نقد افکار دکتر بپردازد نداشتند و از اینکه فردی مثل بنی صدر از دکتر انتقاد می کرد خوشحال بودند.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 351