فصل هشتم: حسینیه ارشاد و برنامه های آن

ارتباط طرفداران دکتر با سازمان مجاهدین خلق

ارتباط طرفداران دکتر با سازمان مجاهدین خلق

‏به عقیده من این برداشت که هواداران دکتر در آن روزها تحت تأثیر افکار ایشان جذب‏‎ ‎‏سازمان مجاهدین خلق شدند صد در صد نادرست است‏‎[1]‎‏ زیرا در آن مقطع که شریعتی‏‎ ‎‏در اوج محبوبیت و شهرت قرار داشت این سازمان به علت نفوذ جریانات انحرافی دچار‏‎ ‎‏دگرگونی اساسی در اهداف و مواضعش شده بود و این در حالی بود که بنیانگذاران اولیه‏‎ ‎‏سازمان مجاهدین با توجه به تعالیم اسلامی و با بهره گیری از نیروهای مؤمن و متعهد‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 351
‏اقدام به تأسیس این سازمان انقلابی و مبارز کرده بودند؛ اما بعداً با دستگیری و اعدام‏‎ ‎‏سران اصلی و متعهد این گروه مثل حنیف نژاد، سعید محسن، بدیع زادگان و برادران‏‎ ‎‏رضایی، افراد منحرفی که از اول منافقانه وارد این سازمان شده بودند و یا بعداً بریده‏‎ ‎‏بودند با تصفیه اعضای مؤمن و انقلابی این سازمان توانستند زمام امور را در اختیار‏‎ ‎‏بگیرند و یک سری مواضع الحادی و التقاطی را برخلاف مواضع اولیه سازمان اعلام‏‎ ‎‏کنند و هنگامی که اینها از اسلام بریدند و پایگاهشان را در میان مردم از دست دادند‏‎ ‎‏علاوه بر آنکه نیروی انسانی لازم را برای جذب جوانان در اختیار نداشتند و این دقیقاً در‏‎ ‎‏زمانی بود که دکتر شریعتی گروه گروه جوانان را به طرف اسلام جذب می کرد و شوق‏‎ ‎‏مطالعه در زمینه مسائل اسلامی را در آنها زنده می نمود ضمن اینکه بر اثر اقدامات دکتر‏‎ ‎‏شریعتی جوانها به سوی روحانیت انقلابی و در رأسشان حضرت امام که حرکتش بر‏‎ ‎‏خلاف جهت حرکت مجاهدین بود کشیده می شدند و من معتقدم که شما حتی یک نفر‏‎ ‎‏را هم پیدا نمی کنید که از طریق دکتر و بدون سابقه قبلی جذب سازمان شده باشد. اما‏‎ ‎‏ناگفته نماند که در اوج انقلاب و در زمانی که رژیم کم کم داشت زندانیان سیاسی را آزاد‏‎ ‎‏می کرد همان طوری که جوانان مشتاقانه به استقبال زندانیانی همچون مرحوم آقای‏‎ ‎‏طالقانی و آقای منتظری می رفتند از زندانیان مجاهدین خلق هم که آزاد می شدند‏‎ ‎‏استقبال می کردند. سازمان هم از این فرصت به دست آمده و بخصوص در اوایل پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب از خلأ تشکیلات مذهبی مقبول جوانان به خوبی استفاده کرد و در موقعیتی که‏‎ ‎‏سران حکومت اسلامی و جمعی از بزرگان و علما به کارهای روزمره سیاسی و کارهای‏‎ ‎‏اجرایی و قضایی مشغول بودند مجاهدین که حساب شده و با برنامه وارد صحنه شده‏‎ ‎‏بودند به انحای مختلف به جذب جوانان و نوجوانان پرداختند. اینها چون اهداف‏‎ ‎‏مشخصی را تعقیب می کردند از همان روز اول پیروزی انقلاب با حمله به پادگانها و‏‎ ‎‏کلانتریها هرچه توانستند اسلحه و مهمات به غارت بردند و مخفی کردند و با استفاده از‏‎ ‎‏آزادیهای کنترل نشده سالهای اول انقلاب در خود مساجد برای نوجوانان و بعضی از‏‎ ‎‏جوانان ما که با دکتر و افکارش مختصر آشنایی داشتند برنامه و کلاس گذاشتند و آنچه‏‎ ‎‏که خودشان می خواستند به آنها القا کردند و در کنار این شست و شوی مغزی یک سری‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 352
‏برنامه های عملی مثل کوهنوردی و تیراندازی هم برای اینها گذاشتند و به این ترتیب‏‎ ‎‏زمینه را برای سوء استفاده از این جوانان و نوجوانان در برنامه های شومی که در سر‏‎ ‎‏می پروراندند آماده می کردند. در آن مقطع خیلی از این جوانها هم واقعاً از اهداف واقعی‏‎ ‎‏سازمان آگاه نبودند و به همین خاطر با آنها همکاری می کردند ولی هنگامی که به اهداف‏‎ ‎‏و اعمال ننگین سازمان پی بردند از همکاری با آنها خودداری کردند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 353

  • . در اسناد مربوط به پرونده دکتر شریعتی این نکته همواره بوده که ساواک سعی می کند مجاهدین خلق را با دکتر شریعتی پیوند دهد و مبارزات این سازمان که در نگاه آنان خرابکاری بوده را به اندیشه های دکتر ربط دهد. ر.ک. به: شریعتی به روایت اسناد ساواک؛ ج 2، ص 260، 303، 389.