رابطه استاد شهید مطهری و مرحوم دکتر شریعتی
همان طوری که پیشتر عرض کردم استاد مطهری از مؤسسین و مدیران حسینیه ارشاد بود و دکتر شریعتی در ابتدا گهگاهی برای سخنرانی به آنجا دعوت می شد که این سخنرانیها به علت استقبال زیاد دانشجویان کم کم زیاد شد و به سلسله مباحث در موضوعات مختلف مبدل شد. در همین راستا استاد مطهری متوجه اشکالاتی در مطالب دکتر شد و به انتقاد از این مطالب پرداخت که از جمله آنها می توان به انتقاد از نظر مرحوم دکتر درباره مرحوم علامه مجلسی اشاره کرد. یکی از انتقادات مهم شهید مطهری از دکتر مربوط به بعضی از برداشتهای ایشان از آیات و روایات بود. شهید مطهری معتقد بود که بسیاری از برداشتها و تفسیرهای دکتر از قرآن و روایات، برداشتی مادی است. باید خاطرنشان کنم که چون دکتر شریعتی با فلسفه اسلامی آشنایی نداشت و بیشتر براساس مسائل و تحلیلهای جامعه شناسانه به آیات و روایات می نگریست طبعاً به یک نتیجه و برداشتی که جنبه مادی گرایانه بیشتری داشت می رسید. البته در آن مقطع دستهایی نیز در کار بود که این نوع نگرش را در سطح جامعه و در بین جوانان متعهد و مذهبی گسترش دهد و چنین القا کند که تعالیم و احکام اسلام در واقع همان اصول و مبانی مارکسیسم و کمونیسم است و بدین وسیله با سست کردن اعتقاد جوانان به اسلام آنها را به سوی ماتریالیسم و مادی گرایی سوق دهد. عمده این تحلیلها از سوی کمونیستهای داخل ایران ارائه می شد و متأسفانه در میان قشر دانشگاهی و روشنفکر نیز
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 353
طرفدارانی داشت. به نظر من شوروی نیز درصدد بود که از این طریق روزنه ای برای نفوذ در ایران پیدا کند. امریکایی ها نیز که منافعشان را در خطر می دیدند این مسأله را بیش از آن مقداری که بود بزرگ جلوه می دادند و من آثار این بزرگنمایی خطر شوروی را حتی بعد از پیروزی انقلاب نیز در اذهان تعدادی از ملی گراها مثل مهندس بازرگان و سحابی دیدم. در دوره اول مجلس شورای اسلامی که امام (س) حل مسأله گروگانهای امریکایی را به عهده مجلس قرار داده بود، در یکی از جلسات بحث و بررسی درباره مسائل گروگانها، وقتی آقای خوئینی ها در مورد نفی مذاکره مستقیم با امریکا گفت: امریکا با ما در حال جنگ است، آقای دکتر سحابی در حالی که شدیداً متأثر بود گفت: آقا! نگویید ما با امریکا در حال جنگیم اگر شوروی بداند که ما قصد جنگ با امریکا را داریم دمار از روزگار ما در می آورد و بر ایران مسلط خواهد شد. ملی گراها بر اثر القائات امریکا این دید را نسبت به شوروی و کمونیسم پیدا کرده بودند و شوروی را دشمن اصلی و سلطه گری که منتظر فرصت حمله به ایران است می پنداشتند. به هر حال، گذشته از جنبه سیاسی قضیه، آن تحلیلها و تفسیرهای مادی انگارانه از آیات قرآن در آن ایام زیاد بود و مرحوم شهید مطهری نیز با این تفسیرها و برداشتهای مادی از سوی هر کسی که ارائه می شد بشدت برخورد می کرد. یکی از این افراد آقای آشوری بود، او که یک روحانی ظاهراً مهذب و زاهد بود و در حوزه علمیه مشهد سطوح عالی حوزوی را تدریس می کرد، در تفسیری که بر بعضی از سوره های قرآن مثل سوره فرقان، سوره محمد (ص) و سوره توبه نوشته بود برداشتهایی تماماً مادی ارائه کرده بود. وی در ضمن کتابی نوشت به نام توحید که در صفحه اولش نوشته بود: تقدیم به مشرکان، و مقصودش از مشرکان همین افراد مسلمان و عمدتاً مؤمن ایران بود که به نظر ایشان مشرک بودند. وی در این کتاب نیز اقدام به ارائه برداشتهای مادی و برخلاف ظاهر قرآن نموده بود به عنوان مثال در ذیل آیه شریفه یوم لاینفع مال و لابنون که در مورد روز قیامت است می نویسد: مقصود این آیه روزی است که حکومت ایده آل اسلامی و جامعه واقعی اسلامی پدید می آید و آن یک جامعه بی طبقه توحیدی است که در آن کارهای خلافی مثل پارتی بازی جایی ندارد! مرحوم شهید مطهری خیلی از دست آقای آشوری ناراحت
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 354
و عصبانی بود و حرفهایش را رد می کرد. یک گروه که به طور منسجم این رویّه را پیش گرفت و ادعای طرفداری از دکتر شریعتی را هم داشت، همان گروه فرقان بود. این گروه به رهبری شخصی به نام گودرزی بعد از ممنوعیت دکتر شریعتی از سخنرانی و هجرتش به خارج، خودشان مستقیماً و بدون واسطه به سراغ آیات و روایات رفتند و به تفسیر ماتریالیستی از آن مشغول شدند من خودم بعضی از مطالب و تفاسیر رهبر این گروه را که مملو از برداشتهای انحرافی و نادرست از قرآن بود، مطالعه کرده ام. به هر حال مجموعه اینها یک خطر خیلی بزرگ و جدی برای جامعه مذهبی ما محسوب می شد و اگر جلویش گرفته نمی شد چه بسا می توانست با رخنه در بین جوانان مؤمن ما اساس اعتقادات آنها را هدف قرار دهد و ضربه جبران ناپذیری بر آن وارد کند و از اسلام نیز جز یک پوسته و ظاهر چیزی باقی نگذارد؛ به همین خاطر استاد شهید مطهری خیلی اصولی و ریشه ای با این طرز تفکر به مبارزه برخاست و با مرحوم دکتر شریعتی نیز که رگه هایی از این فکر در مطالبش دیده می شد، بارها بحث و گفتگو کرد ولی متأسفانه این مباحثات به نتیجه مطلوبی نرسید. یادم می آید که یک روز از آن شهید بزرگوار که در منزل ما تشریف داشت از علت عدم تداوم آن جلسات پرسیدم، ایشان فرمود: بعضی از هواداران تندرو دکتر نمی گذارند این گفتگوها ادامه پیدا کند. این عده با حمله به شهید مطهری و برخوردهای تندی که با ایشان داشتند کم کم زمینه آن نشستها و گفتگوها را از بین بردند به طوری که استاد مطهری مجبور به قطع ارتباط با حسینیه ارشاد شد. استاد شهید مطهری اگرچه با بعضی از نظریات و افکار دکتر مخالف بود ولی مخالفتش را خیلی اصولی و منطقی ابراز می کرد و با کسانی که مخالفتشان را با هیاهو و جنجال آفرینی علیه دکتر همراه می کردند میانه ای نداشت زیرا اینها هر روز به دنبال بهانه ای بودند تا غوغا و جنجال به پا کنند همچنان که با خود استاد مطهری نیز به خاطر نوشتن کتاب مسأله حجاب یا خدمات متقابل ایران و اسلام در افتادند و در میان مردم شایع کردند که ایشان می خواهد بی حجابی را ترویج کند و یک روز هم با برداشتهای ایشان از نهج البلاغه که در سیری در نهج البلاغه چاپ شد، به مخالفت برخاستند.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 355