فصل نهم: جرقه انقلاب

اهداف جبهه ملی و نهضت آزادی از مبارزه با رژیم

اهداف جبهه ملی و نهضت آزادی از مبارزه با رژیم

‏جبهه ملی و نهضت آزادی از جمله گروههایی بودند که بیشتر خواستار اصلاحاتی در‏‎ ‎‏نظام سیاسی کشور بودند تا یک انقلاب و دگرگونی تمام عیار، اینها اگرچه رژیم پهلوی را‏‎ ‎‏یک حکومت دیکتاتوری و استبدادی می دانستند ولی خواهان تغییر نظام سلطنتی‏‎ ‎‏نبودند بلکه می خواستند که شاه با حفظ سلطنت در چهارچوب قانون اساسی سلطنت‏‎ ‎‏کند و طبق قانون در کشور انتخابات واقعی و آزاد با حضور مردم شکل بگیرد تا با حضور‏‎ ‎‏نمایندگان واقعی مردم در مجلس، اراده مردم در تعیین سرنوشت کشور و انتخابات کابینه‏‎ ‎‏و امور دیگر نقش مؤثری ایفا کند و دولت هم خودش را در برابر مردم مسئول و پاسخگو‏‎ ‎‏بداند، همانند حرفی که دولتمردان امروز ما خود را معتقد به آن می دانند. البته این‏‎ ‎‏خواسته ها در آن زمان ظاهراً معقول و امکان تحققش بیشتر بود و در ضمن با معیارهای‏‎ ‎‏بین المللی آن روز نیز سازگاری بیشتری داشت؛ به همین خاطر بعضی از بزرگان و مراجع‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 390
‏مثل آقای شریعتمداری با این روش موافق بودند. ایشان اگرچه علاقه ای به رژیم پهلوی‏‎ ‎‏نداشت ولی با روشهای انقلاب و مخالفت کلی با نظام شاهنشاهی نیز به خاطر اینکه‏‎ ‎‏معتقد بود امکان تغییر سلطنت وجود ندارد مخالف بود و می گفت: ما باید طبق روشی‏‎ ‎‏که همه عقلای جهان می پسندند و قبول دارند مبارزه کنیم تا امتیازاتی را از رژیم بگیریم.‏‎ ‎‏مرحوم آیت الله آقای نجفی مرعشی هم یک بار به مناسبتی به خود من گفت: الآن جهان‏‎ ‎‏در دست دو قطب امریکا و شوروی می چرخد و طبعاً اینها نخواهند گذاشت که ما یک‏‎ ‎‏حکومت مستقل اسلامی تشکیل بدهیم و فرضاً ما بتوانیم از دست امریکا و رژیم پهلوی‏‎ ‎‏خلاص بشویم حتماً در دامن شوروی خواهیم افتاد. اما حضرت امام با این اصلاحات و‏‎ ‎‏تغییرات جزئی با حفظ رژیم سلطنتی سرسختانه مخالفت می کرد. ایشان معتقد بود‏‎ ‎‏انجام این اصلاحات و تغییرات با حفظ شاه و نظام شاهنشاهی که اساس همه مفاسد در‏‎ ‎‏کشور است چند روزی بیشتر نخواهد پایید و با آرام شدن اوضاع، دوباره سرکوب و‏‎ ‎‏فشار و خفقان از سر گرفته خواهد شد و ما باید تمام سعی و تلاشمان را معطوف‏‎ ‎‏سرنگونی اصل نظام سلطنتی در ایران بکنیم چون حفظ سلطنت حتی اگر با تغییر شاه‏‎ ‎‏هم همراه باشد، به جهت فرهنگ پادشاهی و استبدادی که 2500 سال بر این کشور‏‎ ‎‏حاکمیت داشته دوباره زمینه به وجود آمدن پادشاه مستبد و خودکامه دیگری را فراهم‏‎ ‎‏می کند.‏‎[1]‎‏ البته جوّ غالب در آن روزها این نبود که تغییر در سلطنت و یا در کل قانون‏‎ ‎‏اساسی ایجاد شود بلکه اکثر افراد و گروههای مبارز سیاسی به دنبال پایبند نمودن شاه و‏‎ ‎‏رژیم به قانون اساسی بودند و تأسیس یک نظام جدید براساس اسلام و مطابق با موازین‏‎ ‎‏روز را امری ناممکن تلقی می کردند؛ حتی مرحوم آقای طالقانی که من کمتر کسی را به‏‎ ‎‏سلامت و پاکی و تقدس و اطلاعات سیاسی ایشان می شناسم، بعد از آزادی از زندان در‏‎ ‎‏ملاقاتی که با ایشان داشتیم فرمود: من نمی دانم حضرت امام چطور می خواهد بین‏‎ ‎‏جمهوری و اسلام جمع کند و بدون هیچ مشکلی این دو را کنار هم بگذارد. بنابراین یک‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 391
‏چنین ذهنیتی حتی در بین بزرگان و انقلابیون ما وجود داشت و حتی بعضی از مدرسین‏‎ ‎‏حوزه علمیه قم بعد از آنهمه پافشاری حضرت امام که می فرمود: باید همه حملات و‏‎ ‎‏انتقادات را متوجه شخص شاه نمود، از امضای اعلامیه ای که اسم شاه در آن بود‏‎ ‎‏خودداری می کردند؛ به همین خاطر جامعه مدرسین در سه ـ چهار اطلاعیه اولش بعد از‏‎ ‎‏تأسیس مجدد توانست با صراحت اسم شاه را ببرد و وی را مورد حمله و انتقاد قرار دهد.‏‎ ‎‏در آن زمان اعضای جامعه مدرسین بیش از سی نفر بودند ولی جلسات جامعه معمولاً با‏‎ ‎‏حدود ده یا پانزده نفر تشکیل می شد و در صورت اتخاذ تصمیمی و یا صدور اطلاعیه ای‏‎ ‎‏دیگران تأیید و امضا می کردند. بعضی از اعضای جامعه مدرسین که در حال حاضر تعدادی‏‎ ‎‏از آنها جزو انقلابیون خیلی بزرگ هستند و بعضی هم با انقلاب میانه ای ندارند به من گفته‏‎ ‎‏بودند اسم و امضای ما را در تمام اطلاعیه ها جز آنهایی که اسم شاه در آن ذکر شده باشد‏‎ ‎‏قرار بده. حتی یک بار یکی از این بزرگان وقتی برای امضای اطلاعیه ای خدمتش رسیدم از‏‎ ‎‏امضای آن به خاطر وجود آیه شریفه: ‏الذین یقاتلون فی سبیل الله ... ‏در آن اطلاعیه خودداری‏‎ ‎‏کرد و گفت: از این آیه بوی خون به مشام می رسد؛ به همین جهت اکثر مبارزان و سیاسیون‏‎ ‎‏مخالف رژیم و حتی جمع زیادی از روحانیون، با انقلاب و تغییر نظام سلطنتی با این گمان‏‎ ‎‏که انقلاب مستلزم کشتار و خونریزی می باشد مخالفت می کردند و در این میان تنها امام بود‏‎ ‎‏که می گفت: شاه باید برود و نظام سلطنتی باید سرنگون شود ولی اکثر طلاب و فضلای‏‎ ‎‏انقلابی و عده ای از اساتید و مدرسین حوزه علمیه قم و علمای شهرستانها براساس تحلیل‏‎ ‎‏سیاسی اوضاع و تشخیص مصلحت از حضرت امام پیروی می کردند و خوشبختانه همین‏‎ ‎‏طیف از روحانیت بود که نقش مؤثری در میان جامعه و توده مردم ایفا می کرد و در راه تحقق‏‎ ‎‏فکر و نظر امام می کوشید. البته نظر و اندیشه انقلابی حضرت امام در میان قشر دانشجو و‏‎ ‎‏دانشگاهی و اکثر جوانان کشور طرفداران زیادی داشت و افکار امثال مرحوم مهندس‏‎ ‎‏بازرگان و مرحوم آقای شریعتمداری از مقبولیت چندانی برخوردار نبود اگرچه خود رژیم‏‎ ‎‏می خواست این طیف از مبارزان سیاسی را تقویت کند و با ایجاد رفرم که موردنظر این‏‎ ‎‏آقایان بود به جای انقلاب، خودش را سرپا نگه دارد؛ ولی در آن ایام بخصوص در سال 57‏‎ ‎‏و بخصوص بعد از واقعه 17 شهریور و به اعتراف خود مهندس بازرگان، جو در دست امام‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 392
‏و انقلابیون بود نه طیف به اصطلاح طالب اصلاحات در چهارچوب رژیم سلطنتی‏‎[2]‎‏ و‏‎ ‎‏سرانجام با پایداری و مقاومت حضرت امام و پشتیبانی یکپارچه عموم مردم ایران بود که‏‎ ‎‏سلطنت پهلوی و به طور کلی بساط نظام پادشاهی در ایران ریشه کن شد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 393

  • . متأسفانه هنوز هم آثار این فرهنگ در جامعه ما وجود دارد و هنوز عده ای می خواهند که خودشان محور باشند و جامعه نادیده انگاشته شود و تمام نظرها معطوف به سوی آنها باشد و حرف و رأی آنها در همه امور ملاک عمل قرار گیرد.
  • . همان طوری که قبلاً عرض کردم بعد از واقعه 17 شهریور رژیم برای برقراری ارتباط با سران انقلابیون، آقای بازرگان را دستگیر کرد و در زندان رئیس وقت ساواک با ایشان ملاقات و مذاکره نمود. در این مذاکرات آقای بازرگان می گوید: فعلاً زمام امور به دست آقای خمینی است و باید ایشان را راضی کرد و الا از هیچ کس کاری ساخته نیست. ضمناً در این گفتگو بحثهایی نیز پیرامون افرادی که به نظر آقای بازرگان صلاحیت پست نخست وزیری را دارا بودند مطرح شده بود که قبلاً به طور مفصل گذشت.