فصل دهم:عوامل شتابزای انقلاب اسلامی

قیام تبریز

قیام تبریز

‏به عنوان مقدمه باید عرض کنم که نقطۀ مشترک بین قیام مردم تبریز و حادثۀ 19 دی،‏‎ ‎‏عدم وجود یک برنامه ریزی از پیش تعیین شده بود و بسیاری از برنامه ها خود به خود و‏‎ ‎‏در هنگام عمل به وجود آمد. مثلاً در واقعۀ قم، در ابتدا تنها قرار بود که روز هجدهم دی‏‎ ‎‏تعطیل شود؛ اما فردای آن روز قم تعطیل شد و مردم به جمع طلاب ملحق گشته و‏‎ ‎‏بعدازظهر روز نوزدهم هم عدۀ زیادی از مردم تهران خبردار شدند و جمعی از جوانان‏‎ ‎‏دانشگاهی به قم آمدند و نزدیک غروب 19 دی بود که آن حادثۀ خونین و غم انگیز‏‎ ‎‏به وجود آمد. بعد از تهاجم وحشیانۀ عمال رژیم به مردم و طلاب که به زخمی و شهید‏‎ ‎‏شدن جمعی از تظاهرکنندگان انجامید، فضای قم را وحشت و خفقان فرا گرفت؛ حتی‏‎ ‎‏بعضی از نزدیکترین دوستان ما که در آن جلسات جامعه مدرسین حوزۀ علمیۀ قم حضور‏‎ ‎‏می یافتند و در تهیه و توزیع اعلامیه ها همکاری می کردند، بعد از حادثۀ 19 دی در لاک‏‎ ‎‏خود فرو رفتند و منطقشان این بود که دیگر کاری نمی شود انجام داد. حتی بعد از این‏‎ ‎‏ماجرا که من به منزل آیت الله آقای نوری رفتم تا در جریان اوضاع قرار گیرم، از آنجا که‏‎ ‎‏کشتار 19 دی بعد از سخنرانی بنده و آیت الله نوری اتفاق افتاده بود، لذا پیوسته به ما‏‎ ‎‏تلفن می کردند و کسب تکلیف می نمودند. من هم بلافاصله و بدون هماهنگ کردن با‏‎ ‎‏جمع، به نظرم می رسید که افراد را به اجتماع در منزل آیت الله العظمی گلپایگانی ترغیب‏‎ ‎‏کنم. اینجا بود که یکی از مدرسین به من تلفنی گفت: آقای موسوی! اجتماع و تظاهرات‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 407
‏مجدد خطرناک است. گفتم بنا نیست وقتی چهار ـ پنج نفر شهید شدند که ما مبارزه را‏‎ ‎‏رها کنیم. گفتند: به هر حال تکروی درست نیست. گفتم: مسأله ای نیست. پس حاضر‏‎ ‎‏شوید تا جلسه ای با حضور آقایان تشکیل دهیم و تعیین تکلیف کنیم. قرار شد جلسه در‏‎ ‎‏منزل آیت الله آقای طاهری خرم آبادی تشکیل شود. بنده مسئولیت تلفن کردن به‏‎ ‎‏حضرات و هماهنگی با ایشان را به عهده گرفتم. سرانجام موفق شدیم ده ـ دوازده نفر از‏‎ ‎‏مدرسین حوزه را جمع کنیم. در ساعت یازده صبح که در منزل آقای طاهری بودیم،‏‎ ‎‏طلاب در بیت مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی اجتماع کرده و به شعار و تظاهرات‏‎ ‎‏پرداخته بودند و باز هم مأمورین رژیم با آنان برخورد کرده بودند. ما در آن ساعت با‏‎ ‎‏آقایان راجع به محکوم کردن حادثۀ 19 دی صحبت می کردیم و بنا شد اطلاعیه ای صادر‏‎ ‎‏شود و آقایان امضا کنند. جلسه به پایان رسید و اعلام شد که برای بقیۀ صحبتها، شب بعد‏‎ ‎‏در منزل آیت الله شیخ یوسف صانعی اجتماع کنیم. این جلسه روز بیست و یکم دی 56،‏‎ ‎‏شب هنگام در منزل آقای صانعی برگزار شد. در طی آن، برخی از آقایان نظرشان این بود‏‎ ‎‏که باید سکوت و آرامش حاکم شود و تنها به نوشتن نامه و محکوم کردن رژیم بسنده‏‎ ‎‏کنیم و واقعاً هم شرایط طوری بود که هر لحظه امکان داشت مأمورین رژیم به منزل‏‎ ‎‏آقایان بریزند و آنان را تبعید کنند که همین طور هم شد. در همین روزها آقایان مکارم،‏‎ ‎‏نوری، یزدی و مشکینی را هم تبعید کردند و کار به جایی رسید که وقتی در منزل آقای‏‎ ‎‏صانعی تشکیل جلسه دادیم، جمع ما اندک بود. به یاد دارم که آقایان: امینی، جوادی‏‎ ‎‏آملی، محمدی گیلانی، طاهری، صانعی، مؤمن و بنده حضور داشتیم و بقیه هم از سر‏‎ ‎‏ملاحظه یا ترس، در جلسه حاضر نشدند. به هر تقدیر از حاضرین امضا گرفتیم؛ البته‏‎ ‎‏بعضیها گفتند: فعلاً قصد قربت از ما «متمشّی» نمی شود و امضا نکردند. جلسه تمام شد‏‎ ‎‏و برای اتمام حجت و کامل شدن کار، به نزد علمایی که در جلسه حاضر نبودند رفتم و‏‎ ‎‏خوشبختانه برخی از آنان پذیرفتند که ذیل اعلامیه را امضا کنند که به گمانم اصل نسخۀ‏‎ ‎‏این اعلامیه در حال حاضر نزد من باشد. بعد قرار شد که هر کدام از آقایان، به دنبال‏‎ ‎‏وظیفۀ خود برود. از جمله مقرر شد که خدمت مراجع ثلاث وقت‏‎[1]‎‏ برسیم تا نظر مساعد‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 408
‏آنان را برای ابراز واکنش نسبت به رژیم و جنایات آن، جلب کنیم که البته به طور کامل به‏‎ ‎‏نتیجه نرسیدیم. تنها اتفاق قابل ذکری که به عنوان عکس العمل فاجعۀ قم روی داد،‏‎ ‎‏تعطیلی دروس مدرسین تا هفت روز بعد از این حادثه بود. روز هشتم هم برخی از آقایان‏‎ ‎‏صحبتی در مورد 19 دی داشتند؛ از جمله آقای شریعتمداری قدری صحبت کردند. در‏‎ ‎‏آن روزها فضای عجیبی بر حوزه حاکم بود. از سویی ترس و وحشت از جانب رژیم و‏‎ ‎‏ساواک و بگیر و ببند و از سوی دیگر، خشم و نفرت طلبه های جوان و مبارز از شاه و‏‎ ‎‏پلیدیهای او. رذالتهای رژیم تمامی نداشت تا جایی که مأمورین شاه می خواستند‏‎ ‎‏زخمیهای حادثۀ 19 دی را از بیمارستانها خارج کنند و با خود ببرند که خوشبختانه ما‏‎ ‎‏زودتر اقدام کردیم و تیرخورده ها را مخفیانه به منازل بردیم و تحت مداوا قرار دادیم.‏‎ ‎‏برای مردم سؤال بود که چرا آقایان مراجع، برای شهدای 19 دی مجلس فاتحۀ علنی‏‎ ‎‏ترتیب ندادند. ما در جلساتی که با دوستان داشتیم، از همان سؤال می کردیم که چه باید‏‎ ‎‏کرد؟ وقتی به چهلم شهدا نزدیک شدیم، همچنان احساس می کردیم که آقایان و بزرگان،‏‎ ‎‏مایل به کار پر سر و صدا نیستند. سرانجام تنها قرار شد که آقایان مراجع و مدرسین رده‏‎ ‎‏بالا اطلاعیه ای بدهند و اعلام عزای عمومی کنند و مردم هم با سکوت و آرامش در‏‎ ‎‏منازل خود باشند. ما به نظرمان رسید که در همین حد هم مغتنم است. اطلاعیۀ مزبور‏‎ ‎‏منتشر شد و به گمانم نخستین اطلاعیه ای بود که به امضای مراجع ثلاث رسید. منتها من‏‎ ‎‏خودم به تنهایی احساس کردم باید روز چهلم را بهتر و مؤثرتر از این برگزار کرد؛ لذا‏‎ ‎‏دست به کار شدم و در حدود امکانات خودم از ده ـ پانزده روز مانده به چهلم، با عده ای‏‎ ‎‏از تبریزیها تماس گرفتم. احساس من این بود که تبریز محیط آماده ای برای مبارزه علیه‏‎ ‎‏رژیم است و بعد از فوت مرحوم حاج آقا مصطفی، بسیار دنبال حادثه می گردند. بعد از‏‎ ‎‏آن در دهۀ محرم، عکسهای حضرت امام توزیع شد و شعارهای انقلابی در میان جامعه‏‎ ‎‏رواج یافت. ما فعالترین نیروهای جوان و مؤمن تبریزی را در دانشگاهها داشتیم. در‏‎ ‎‏تبریز، مرکزی به نام کانون مذهبی جوانان فعالیت می کرد که اغلب از دانشجویان دانشگاه‏‎ ‎‏تبریز تشکیل و جلساتی در منازل افراد برگزار می شد. البته این کانون همچنان در حال‏‎ ‎‏فعالیت بود و پس از پیروزی انقلاب هم با نظام جمهوری اسلامی همکاری می کرد. به‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 409
‏هر تقدیر ما با بعضی از آن بچه ها رفاقت داشتیم و در جلساتشان شرکت می کردیم و‏‎ ‎‏برایشان سخنرانی می کردیم. آنها هم اعلام آمادگی کردند که اگر علما حرکتی انجام‏‎ ‎‏دهند، ما به دنبال ایشان حرکت می کنیم؛ حتی از جهت ساختن «کوکتل ملوتف» و‏‎ ‎‏استفاده از آن، اعلام آمادگی کردند. همین بچه ها بعد از انقلاب هم جذب سپاه پاسداران‏‎ ‎‏شدند و فعالیتهای سنگین خوبی هم داشتند. بعضی از آن افراد که نامشان در خاطرم‏‎ ‎‏مانده است، عبارتند از آقایان: آیت اللهی، صفاری، حسین علائی، علی صائمی و علی‏‎ ‎‏طاهری. بعضی از آنها مثل آقایان: آیت اللهی و طاهری اصالتاً قمی بودند و خلاصه رابطه‏‎ ‎‏قم با تبریز توسط این دوستان به نحو احسن برقرار بود.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 410

  • . حضرات آیات گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری.