در مورد آیت الله سیدصادق روحانی
آقای روحانی در آن مقطع در مسائل مبارزاتی فعالانه شرکت می کرد و شاید خیلی داغتر و انقلابی تر از سایر آقایان بود و از این جهت مشکلی نداشت منتها ایشان و همچنین آیت الله حاج آقا حسن قمی که ایشان نیز از مراجع و انقلابیون خیلی داغ به شمار می آمد و در مشهد مستقر بود، با تمام فعالیتهای سیاسی که این دو بزرگوار انجام می دادند ساواک برخورد شدیدی با آنان نمی کرد و اگر هم برخوردی صورت می گرفت خیلی آرام و محترمانه بود در حالی که با انقلابیونی مثل آیت الله آقای منتظری، آقای مشکینی و مرحوم آقای ربانی شیرازی بشدت برخورد می کرد و اینها را به بهانه های گوناگون به زندان و تبعید می فرستاد در صورتی که آن آقایان اصلاً زندانی نشدند و تنها یک بار آقای قمی تبعید گردید و جالب است بدانید محل تبعید ایشان شهر کرج و محل اقامتش یکی از خانه های بزرگ و وسیع این شهر بود و مردم هم آزادانه به ملاقات ایشان می رفتند که اتفاقاً خود من هم یک بار به دیدار ایشان در آن خانه وسیع رفتم.
به نظر من علت عدم حساسیت رژیم و ساواک نسبت به این آقایان این بود که اینها به جای اینکه حضرت امام را محور قرار دهند و تحت رهبری ایشان به مبارزه بپردازند، قصد داشتند که خودشان مستقلاً عمل کنند مثل اینکه به دنبال سهمی در رهبری و هدایت مبارزه و انقلاب باشند و رژیم هم از این نوع کارها که نهایتش تضعیف و یا تقسیم رهبری امام بود به طور غیرمستقیم حمایت می کرد و نسبت به کسانی که در خط مبارزه بودند ولی برای خودشان نیز داعیه ای داشتند و در فکر برافراشتن پرچم جداگانه ای بودند حساسیت نشان نمی داد تا بدین وسیله با تقسیم قدرت رهبری انقلاب و مبارزه، از قدرت عمل مخالفانش بکاهد همچنان که رژیم از تمرکز مرجعیت در یک شخص در
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 426
هراس بود و سعی می کرد با تقسیم مرجعیت بین افراد متعدد از قدرت و محبوبیت پیدا کردن یک فرد جلوگیری کند. به عنوان مثال من خودم در لا به لای پرونده های ساواک دیدم که حتی از محبوبیت مرحوم آقای خویی در میان مردم ابراز نگرانی شده بود. برهمین اساس بود که اکثر علما و روحانیون انقلابی وجهه همتشان را علی رغم خواست رژیم، تقویت رهبری حضرت امام و توجه دادن مردم به سوی ایشان قرار داده بودند؛ به همین خاطر عمده علمای انقلابی مثل آقایان منتظری، مشکینی، ربانی شیرازی، نوری همدانی، مؤمن، ربانی املشی و طاهری خرم آبادی رابطه خوبی با آقای سیدصادق روحانی نداشتند و اگر هم بنا بر مقتضیات و شرایط زمانی ارتباطی برقرار می شد خیلی دوستانه و صمیمی نبود چون ایشان می خواست خودش محور باشد در حالی که علما و بزرگانی بودند مثل مرحوم آقای طالقانی که با تمام منزلت علمی و سیاسی، رهبری امام را پذیرفته بود و تحت رهبری ایشان به مبارزه اشتغال داشت؛ لذا ارتباط سایر انقلابیون در حوزه قم و جاهای دیگر با ایشان خیلی بیشتر و صمیمانه تر بود.
آقای روحانی در آن مقطع حتی در بین علمای غیرانقلابی نیز جایگاه مهمی نداشت چون ایشان خیلی زود درصدد احراز مقام مرجعیت برآمده بود در حالی که گام نهادن در مسیر مرجعیت مستلزم ملاحظه شرایط خود و احترام بزرگان و پیش کسوتان است و همان طوری که تاریخ مرجعیت نشان داده است کسانی که خواسته اند با پیشدستی کردن به این مقام برسند ناکام مانده اند. باید متذکر شوم که در آن مقطع و همچنین پیش از آن در حوزه علمیه قم حتی معیارهایی برای تدریس وجود داشت و مثل الآن نبود که یک طلبه ای که ده سال نیست وارد حوزه شده کلاس درس خارج دایر کند. در آن زمان یک مدرس حتی اگر توان تدریس دروس بالاتر را نیز داشت ولی به مقتضای سنش و احترام اساتید بزرگتر و باسابقه تر ابتدا به تدریس دروس پایین می پرداخت و به مرور زمان دروس بالاتر را عهده دار می شد. بنابراین اگر کسی که مطابق سنش می بایست شرح لمعه بگوید، مکاسب یا کفایه را تدریس می کرد مقبول واقع نمی شد چون اساتید حوزه از نظر تعداد کم، و شناخته شده بودند و هر کس که می خواست پا را از گلیم خودش دراز کند به حساب خودنمایی گذاشته می شد و به جهت عدم مراعات حرمت بزرگان طرد
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 427
می شد. درخصوص مرجعیت نیز همین معیار وجود داشت و کسانی که می خواستند بدون طی آن مراحل یک شبه ره صد ساله بروند نه در حوزه مورد توجه واقع می شدند و نه در جامعه و میان مردم که چشمشان به حوزه و روحانیت است. به هر حال ایشان نه در مبارزه و نه در کسب مقام مرجعیت توفیقی به دست نیاورد و با اینکه در مسیر مبارزه گاهی حرکتهای خیلی خوب و انقلابی هم انجام می داد مثل برگزاری نماز عید فطر در سال 57 که در میان علما تنها ایشان حاضر شد بیاید و نماز را برپا کند و مردم نیز بعد از نماز به راهپیمایی پرداختند و درگیری شدیدی بین مردم و مأموران رژیم پیش آمد و چند نفر هم به شهادت رسیدند ولی با وصف حال به خاطر همان جهاتی که در شخصیت ایشان وجود داشت توجهی از سوی انقلابیون تراز اول به وی نمی شد.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 428