فصل دهم:عوامل شتابزای انقلاب اسلامی

واقعه آتش زدن سینما رکس آبادان

واقعه آتش زدن سینما رکس آبادان

‏در ابتدا به عنوان مقدمه باید عرض کنم که در آبادان برخلاف گمان رژیم، افراد انقلابی‏‎ ‎‏زیادی وجود داشتند و ریشه اصلی این امر را باید در خود شهر آبادان جستجو کرد؛ چون‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 428
‏قسمتی از این شهر که توسط انگلیسی ها ساخته شده بود در آن مقطع به دو منطقه و‏‎ ‎‏محله کاملاً جدا از هم به نام «بریم و بوارده»‏‎[1]‎‏ تقسیم گردیده بود. در منطقه بریم که مانند‏‎ ‎‏شهرهای انگلیسی بنا شده بود مدیران شرکت نفت و انگلیسی ها و اسرائیلیها و جمعی از‏‎ ‎‏اعیان و اشراف زندگی می کردند و فساد در آنجا در بالاترین حد خود قرار داشت؛ اما در‏‎ ‎‏محله بوارده کارگران ایرانی شرکت نفت و قشرهای مستضعف شهر زندگی می کردند؛‏‎ ‎‏مسأله ای که در آبادان بیش از سایر شهرهای ایران نمود داشت و باعث به وجود آمدن‏‎ ‎‏عقده های فراوانی در دل جوانان آبادانی شده بود، فاصله فوق العاده طبقاتی بود. از سوی‏‎ ‎‏دیگر آبادان همانند اکثر شهرهای بندری، پذیرای سیل کارگران مهاجری بود که از‏‎ ‎‏شهرهای دیگر به دنبال کار آمده بودند و حضور این کارگران مستضعف در کنار مدیران و‏‎ ‎‏کارمندان خارجی شرکت نفت و تجار ثروتمند شهر که از همه نوع امکانات رفاهی‏‎ ‎‏برخوردار بودند به شهر چهره ای متضاد و پرتبعیض بخشیده بود. رژیم برای تخدیر‏‎ ‎‏جوانان و بازداشتشان از اعتراض به وضع موجود، به گسترش بی حد و حصر فساد و‏‎ ‎‏اعتیاد به مواد مخدر در این شهر روی آورده بود. فساد در شهرهای آبادان و خرمشهر‏‎ ‎‏به حدی بود که دختران و پسران در خیابانها علناً و بی پروا به فساد اشتغال داشتند و‏‎ ‎‏اعتیاد در آبادان بیداد می کرد اما در عین حال و با آن فساد و تباهی که شهر آبادان را فرا‏‎ ‎‏گرفته بود، جوانهایی نیز در آن محیط زندگی می کردند که بسیار مؤمن و پاک و انقلابی‏‎ ‎‏بودند و در مساجد و حسینیه ها فعالیت می کردند. یکی از حسینیه های بسیار فعال آبادان‏‎ ‎‏حسینیه اصفهانیهای مقیم آبادان بود که به سبک و سیاق حسینیه ارشاد ساخته شده بود‏‎ ‎‏و غالباً از تهران افرادی مثل مرحوم دکتر شریعتی و آقای فخرالدین حجازی و از قم هم‏‎ ‎‏بعضی از فضلا و روحانیون انقلابی از جمله خود بنده برای سخنرانی دعوت می شدیم.‏‎ ‎‏وجود این جوانان متدین و انقلابی در کنار مردم محروم و مستضعف و ستم کشیدۀ آبادان‏‎ ‎‏که از نزدیک شاهد ظلم رژیم و اختلاف فاحش طبقاتی بودند، زمینه بسیار مناسبی را‏‎ ‎‏برای فعالیتهای انقلابی فراهم ساخته بود و نیروهای جوان و انقلابی شهر با استفاده از‏‎ ‎‏این بستر مناسب، دائم در تکاپو و فعالیت بودند و با ما نیز ارتباط داشتند و به طور مرتب‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 429
‏به قم می آمدند و جدیدترین اعلامیه ها و نوارهای حضرت امام را می گرفتند و می بردند‏‎ ‎‏که حتی یک بار تعدادی از این جوانها بعد از اینکه با یک ساک اعلامیه از منزل ما بیرون‏‎ ‎‏رفتند توسط مأمورین ساواک دستگیر شدند و سه ـ چهار ماهی زندانی شدند. رهبری‏‎ ‎‏این جوانان فعال و انقلابی را حجت الاسلام والمسلمین آقای جمی (امام جمعه فعلی‏‎ ‎‏آبادان) به عهده داشت؛ البته در کنار ایشان حجت الاسلام آقای دهدشتی و مرحوم آقای‏‎ ‎‏قائمی‏‎[2]‎‏ که از روحانیون انقلابی و طرفدار حضرت امام بودند نیز فعالیت می کردند. حال‏‎ ‎‏با توجه به این مقدمه باید عرض کنم که در همان ایام که مصادف با ماه رمضان بود، فیلم‏‎ ‎‏گوزنها در آبادان روی پرده آمد. این فیلم که مضمونی اجتماعی و تا حدودی سیاسی‏‎ ‎‏داشت، در مناطق جنوب شهر تهران فیلمبرداری شده و زندگی قشرهای محروم جامعه‏‎ ‎‏را مورد توجه قرار داده بود. قشرهایی که به اصطلاح آن روز، گودنشین بودند و در‏‎ ‎‏گودالها با فقر و فلاکت و بدبختی و اعتیاد و دزدی و فحشا و مفاسد دیگر دست و پنجه‏‎ ‎‏نرم می کردند. در کنار اینها افراد قدرتمند و متموّل و ثروتمندی نیز به تصویر کشیده شده‏‎ ‎‏بودند تا به خوبی فاصله و تضاد طبقاتی نمایانده شود. این فیلم با این مضمون‏‎ ‎‏اجتماعی اش که همخوانی زیادی با وضعیت مردم آبادان داشت و همچنین به خاطر‏‎ ‎‏حضور بهروز وثوقی به عنوان هنرپیشه اول آن فیلم که در آن سالها خیلی مورد توجه‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 430
‏جوانان بود، با استقبال فوق العاده مردم و بخصوص جوانهای انقلابی آبادان قرار گرفت.‏‎ ‎‏سینمایی که در آبادان این فیلم را نمایش می داد یکی از سینماهای معروف شهر یعنی‏‎ ‎‏سینما رکس بود که در بازار آبادان در جایی شلوغ قرار داشت و به همین دلیل غالباً این‏‎ ‎‏سینما مملو از تماشاچی بود. در همان ایام رژیم برای جلوگیری از فعالیت انقلابیون، جوّ‏‎ ‎‏خفقان را در آبادان همانند سایر شهرها حاکم کرده بود. به عنوان مثال خود من در ماه‏‎ ‎‏رمضان همان سال در شهر بوشهر تبلیغ می کردم ولی در اواسط ماه مبارک رمضان از‏‎ ‎‏ادامه فعالیتهای تبلیغی من به جهت طرح مطالب انقلابی ممانعت کردند و گفتند که باید‏‎ ‎‏به قم برگردم. در همین حال تعدادی از انقلابیون آبادان که من را می شناختند و با من در‏‎ ‎‏ارتباط بودند تماس گرفتند و از من دعوت کردند که به آبادان بروم اما بعد از گذشت یک‏‎ ‎‏شب از حضور من در آبادان تیمسار رزمی‏‎[3]‎‏ رئیس شهربانی آبادان بنده را احضار کرد و‏‎ ‎‏گفت: باید با خودداری از سخنرانی و طرح سخنان تحریک آمیز فوراً شهر را ترک کنی.‏‎ ‎‏دو روز بعد از خروج من از آبادان فاجعه سینما رکس پدید آمد. کیفیت اجرای برنامه‏‎ ‎‏به آتش کشیدن سینما رکس از قراری که بعداً از مطالعه پرونده ها معلوم شد به این‏‎ ‎‏صورت بود که یکی از مأمورین ساواک به طور ناشناس با تعدادی از جوانهایی که‏‎ ‎‏متأسفانه معتاد هم بودند تماس می گیرد و با القای این فکر که آتش زدن سینما هم یک‏‎ ‎‏نوع مبارزه با رژیم است مقداری از مواد آتشزا را برای آتش زدن سینما در اختیار آنها‏‎ ‎‏قرار می دهد و اینها که چهار نفر بودند به سینما می روند و موقعی که مواد را می ریزند و‏‎ ‎‏کبریت می کشند آتش برافروخته می شود و خود اینها هم در میان شعله های آتش گیر‏‎ ‎‏می کنند و تنها یکی از آنها به نام حسین تلعکبری به موقع خودش را از پنجره به بیرون‏‎ ‎‏پرت می کند و اگرچه بر اثر پرت شدن زخمی می شود و مقداری اختلال روانی پیدا‏‎ ‎‏می کند ولی به هر صورت از مرگ نجات می یابد. (این شخص بعد از انقلاب دستگیر و‏‎ ‎‏توسط خود من محاکمه شد و بسیاری از مسائل مربوط به این واقعه به وسیله او فاش‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 431
‏گردید.) رژیم با این کار دو هدف مهم و عمده را دنبال می کرد: هدف اولش از بین بردن‏‎ ‎‏جمع زیادی از جوانان مبارز و انقلابی آبادان بود و هدف دومش این بود که می خواست‏‎ ‎‏با متهم کردن انقلابیون در به آتش کشیدن سینما رکس و سوزاندن عده ای از مردم بیگناه،‏‎ ‎‏وجهه انقلابیون و طرفداران حضرت امام را در بین توده مردم مخدوش کند؛ به همین‏‎ ‎‏خاطر بعد از این واقعه بوقهای تبلیغاتی رژیم به کار افتاد و این فاجعه را با تعابیری‏‎ ‎‏همچون عده ای افراد خرابکار و وطن فروش به مبارزان و انقلابیون طرفدار حضرت امام‏‎ ‎‏نسبت داد. رژیم به این مقدار هم اکتفا نکرد و هیأتی که تعدادی از علما هم در میانشان‏‎ ‎‏بودند به قم اعزام نمود تا ضمن گفتگو با آقای شریعتمداری، ایشان را راضی نمایند تا‏‎ ‎‏اطلاعیه ای منتشر کرده و واقعه آتش زدن سینما رکس را به عنوان عملی که تعدادی از‏‎ ‎‏جوانهای انقلابی نادان مرتکب شده اند، محکوم و تقبیح کند؛ اما حضرت امام این توطئه‏‎ ‎‏رژیم را همانند دهها توطئه دیگر با اقدام به موقعش خنثی کرد. ایشان در حالی که هنوز‏‎ ‎‏دو ـ سه روز از این واقعه نگذشته بود اعلامیه ای صادر نمود و با محکوم کردن این‏‎ ‎‏جنایت بزرگ، خود شاه و دستگاه مخوف ساواک را مسبب اصلی این فاجعه معرفی کرد‏‎ ‎‏و هدف دستگاه را نیز که بدنام کردن انقلابیون بود برملا نمود؛ ولی چون ساواک به هر‏‎ ‎‏صورتی که شده بود می خواست با متهم کردن انقلابیون خودش را تبرئه کند و همچنین‏‎ ‎‏به خاطر پیگیریهای مستمر شخص شاه «که یا واقعاً از پشت صحنه قضیه بیخبر بود و یا‏‎ ‎‏خودش را به تجاهل می زد» و چند روز بعد از این واقعه، ساواک خوزستان شخصی به‏‎ ‎‏نام احمدرضا آشوری که عرب بود و از نظر روانی مشکل داشت را به هنگام خروج‏‎ ‎‏غیرقانونی از کشور دستگیر نمود و به عنوان عامل آتش سوزی سینما رکس معرفی کرد‏‎ ‎‏ولی این بیچاره را هرچه شکنجه ‏‏کرده بودند زیربار نرفته بود تا اینکه دست آخر پدر و‏‎ ‎‏مادرش را می آورند و در مقابل چشمان او شکنجه می کنند و به این طریق وادارش می کنند که‏‎ ‎‏هرچه آنها می گویند بپذیرد و ظاهراً اعتراف می کند و سپس به او می گویند که بگو: من طبق‏‎ ‎‏دستور آقایان جمی، رشیدیان، کیاوش و آقایان دیگر دست به این کار زدم و همان طور که‏‎ ‎‏می دانید این افراد در رهبری و هدایت جوانان انقلابی آبادان نقش زیادی داشتند و رژیم همه‏‎ ‎‏این افراد را دستگیر نمود و به دادگستری خوزستان سپرد که آنها را محاکمه کند ولی دادستان‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 432
‏کل استان که انسان نجیب و شریفی بود نپذیرفت و گفت: هیچ دلیل و مدرکی دال بر دست‏‎ ‎‏داشتن اینها در آن فاجعه وجود ندارد و من اینها را محاکمه نخواهم کرد و رژیم نیز وی را از‏‎ ‎‏کار برکنار کرد. احمدرضا آشوری بیچاره هم تا آستانه پیروزی انقلاب در زندان به سر برد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 433

  • . این دو کلمه انگلیسی است.
  • . مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالرسول قائمی، در سوم رمضان 1316 ق. (1275 ش) در دیزیچه اصفهان دیده به جهان گشود. در حوزه علمیه اصفهان پس از تکمیل ادبیات و سطح، در درس خارج حضرات آیات، میرسید علی نجف آبادی و میرسید محمد نجف آبادی حاضر شد. پس از سالیانی چند، برای بهره گیری از محضر مرجع عالیقدر شیعه، آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی عازم نجف اشرف شد. در سال 1321 ش. به حکم ایشان و برای مقابله با تبلیغات ضددینی کمونیستها، بهاییها و پیروان کسروی به آبادان عزیمت کرد و در این راه تا زنده بود از هیچ کوششی فروگذار نکرد. پیش از پیروزی انقلاب، نقطه اتکای مبارزان و مجاهدان بود. بسیاری از کسانی که تحت تعقیب رژیم ستمشاهی بودند، به وسیله ایشان از کشور خارج می شدند. وی از ناحیه مراجع بزرگ شیعه و آیات عظام چون: اصفهانی، بروجردی، حکیم، خویی، گلپایگانی و امام خمینی، نمایندگی تام الاختیار داشت. پس از شروع جنگ تحمیلی به اصفهان کوچ کرد و در مسجد باب الرحمة به اقامه جماعت و تفسیر قرآن پرداخت. از ایشان کتابی در فقه و رساله ای در حدیث غدیر باقی مانده است. تأسیس  حوزه علمیه آبادان، کانون فرهنگی دینی دختران، پرورشگاه ایتام و بنای چند مسجد از جمله: مسجد نو و مسجد مهدی موعود در آبادان و مسجد ولی عصر (عج) در جزیره خارک، آثار به جای مانده از ایشان است. آیت الله قائمی سرانجام در 21 شعبان 1414 مطابق با 14 بهمن 1372 در 97 سالگی چشم از جهان فرو بست و در حرم حضرت معصومه (س) در قم به خاک سپرده شد.
  • . تیمسار رزمی همان کسی است که قبلاً رئیس شهربانی قم بود و به دستور وی تظاهرات مردم قم در روز نوزدهم دی به خاک و خون کشیده شد. رژیم بعد از این واقعه در ظاهر برای آرام کردن مردم و علمای قم وی را از سمت ریاست شهربانی قم عزل کرد ولی در واقع به عنوان جایزه این عمل وحشیانه او را به ریاست شهربانی آبادان که مهمتر از شهربانی قم بود و در رتبه بالاتری قرار داشت منصوب کرد.