فصل دهم:عوامل شتابزای انقلاب اسلامی

اقامه نماز عید فطر در قم

اقامه نماز عید فطر در قم

‏در قم نیز ما در روزها و شبهای پایانی ماه رمضان به وسیله بعضی از وعاظ و مبلغین‏‎ ‎‏اعلام کردیم که امسال نماز عید فطر به جای اینکه به طور پراکنده در مساجد مختلف‏‎ ‎‏برگزار شود به صورت یکپارچه در خارج شهر اقامه می شود به همین منظور بخشی از‏‎ ‎‏زمینهای آن سوی پل صفاییه (بلوار امین) را که در آن موقع هنوز ساختمان سازی در آنجا‏‎ ‎‏شروع نشده بود برای روز عید آماده کردیم. در مورد امام جماعت نیز تصور ما این بود که‏‎ ‎‏حتماً یکی از مراجع عهده دار اقامه نماز خواهد شد بخصوص که قبلاً شخص آقای‏‎ ‎‏مرعشی نجفی اظهار تمایل کرده بود. از طرف بیت مرحوم آقای گلپایگانی هم تقریباً‏‎ ‎‏قولی به دوستان ما داده شده بود. با وصف حال هیچ یک از این دو بزرگوار نپذیرفتند که‏‎ ‎‏نماز عید فطر را اقامه کنند. با آقای شریعتمداری نیز چون می دانستیم قبول نمی کنند‏‎ ‎‏اصلاً صحبتی نکردیم و به ناچار به سراغ بزرگان و علمایی که در مرتبه بعد قرار داشتند‏‎ ‎‏رفتیم و از آنجا که بسیاری از علمای انقلابی مثل آقای منتظری در زندان و تبعید به سر‏‎ ‎‏می بردند، از آقای سید صادق روحانی که از علمای انقلابی و مطرح قم بود و همیشه‏‎ ‎‏آمادگی همکاری با انقلابیون را داشت برای اقامه نماز دعوت کردیم و به این ترتیب نماز‏‎ ‎‏عیدفطر به امامت آقای روحانی و باشکوه خاصی برگزار شد و بعد از نماز مردم شروع به‏‎ ‎‏راهپیمایی و تظاهرات کردند. از نکات قابل توجه این راهپیمایی حضور گروهی از جوانها‏‎ ‎‏بود که یکی از آنها با لوله ای قیف مانند و با صدای رسایی که داشت می گفت: بگو و‏‎ ‎‏دوستانش فریاد می زدند: «مرگ بر شاه» که خیلی مورد توجه سایر مردم نیز قرار گرفت و‏‎ ‎‏به سرعت به شهرهای دیگر هم سرایت کرد. به هر حال راهپیمایی مردم تا نزدیک حرم‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 436
‏بدون درگیری و خشونت ادامه پیدا کرد. تنها در نزدیکی حرم یک درگیری مختصری‏‎ ‎‏درحد پراکنده کردن مردم صورت گرفت؛ اما بعد از راهپیمایی جمع زیادی از مردم و‏‎ ‎‏جوانان و طلاب به خیابان چهارمردان‏‎[1]‎‏ که از مناطق مهم و به اصطلاح سوق الجیشی‏‎ ‎‏مبارزه و تظاهرات علیه رژیم بود، رفتند و با سنگ و چوب به تظاهرات و درگیری با‏‎ ‎‏مأمورین پرداختند که متأسفانه بر اثر تیراندازی نیروهای دولتی دو ـ سه نفر به شهادت‏‎ ‎‏رسیدند.‏‎[2]‎‏ یکی از کسانی که در آن روز شربت شهادت نوشید روحانی شجاع و بزرگوار‏‎ ‎‏ما شهید اوسطی بود. ایشان به جهت اینکه چندان به جمع انقلابیون نزدیک نمی شد و در‏‎ ‎‏فعالیتهایی همچون تکثیر و توزیع اعلامیه های انقلابی شرکت نمی کرد ما وی را جزو‏‎ ‎‏انقلابیون به شمار نمی آوردیم تا اینکه با آغاز عملی قیام و حرکت مردم در 19 دی 56‏‎ ‎‏به مرور زمان از این و آن می شنیدیم که به هنگام تظاهرات، طلبه ای با سر و صورت بسته‏‎ ‎‏به خیابان می آید و با فلاخن به جان مأموران رژیم می افتد و به جهت دقت در نشانه گیری‏‎ ‎‏و مهارتی که دارد بسیاری از مأمورین را زخمی و تنی چند از آنها را از پای درآورده است‏‎ ‎‏و ما بعداً فهمیدیم که طلبه مزبور همان آقای اوسطی است. به جهت ضربات سهمگینی‏‎ ‎‏که ایشان بر نیروهای دولتی وارد کرده بود مأمورین سخت در تلاش بودند که وی را‏‎ ‎‏شناسایی و دستگیر کنند ولی با همه کوششی که به خرج می دادند چون وی بعد از‏‎ ‎‏درگیری به سرعت در میان مردم مخفی می شد و یا محل را ترک می کرد مدتها از‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 437
‏دستیابی به ایشان عاجز و ناتوان مانده بودند تا اینکه در روز عید فطر ظاهراً تعدادی از‏‎ ‎‏مأموران رژیم با لباس شخصی به میان جمعیت می آیند و آقای اوسطی را شناسایی کرده‏‎ ‎‏و در یکی از کوچه های چهارمردان و در آستانه ظهر‏‎[3]‎‏ به شهادت می رسانند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 438

  • . خیابان چهارمردان از جهاتی دارای اهمیت بود: اولاً در این خیابان به فاصله هر ده ـ بیست متر یک کوچه باریک و دراز که به کوچه های دیگر متصل می گشت قرار داشت و این ویژگی موجب می شد که مردم به هنگام درگیری با مأموران رژیم از این کوچه ها برای فرار یا مخفی شدن استفاده کنند. ثانیاً اکثر قریب به اتفاق مردم چهارمردان موقع تظاهرات و درگیری درب منازلشان را باز می گذاشتند تا افرادی را که از دست مأمورین فرار می کردند پناه دهند و همچنین به هنگام درگیری معمولاً در کنار درب منزل یک شلنگ آب قرار می دادند تا مردم به هنگام پرتاب گاز اشک آور برای جلوگیری از سوزش چشم از آن استفاده کنند. به همین خاطر موقع درگیری در خیابان چهارمردان، مأمورین از دست جوانان مبارز و انقلابی کلافه می شدند چون به هنگام تعقیب و گریز، مردم در منازل اهالی چهارمردان یا کوچه های اطراف پنهان می شدند و مأمورین هم جرأت نمی کردند که در داخل کوچه ها به دنبال انقلابیون بگردند چون در داخل همین کوچه ها تعدادی از مأموران به وسیله مردم کشته و یا مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند.
  • . دو ـ سه روز بعد هنگامی که من به محل شهادت این افراد رفتم قسمتی از مغز متلاشی شده یکی از آنها را بر روی دیوار مشاهده کردم.
  • . در حدود ساعت یازده یا یازده و نیم.