فصل دهم:عوامل شتابزای انقلاب اسلامی

دیدگاه سیاسی روشنفکران مسلمان همراه امام در پاریس

دیدگاه سیاسی روشنفکران مسلمان همراه امام در پاریس

‏در این مورد ابتدا باید عرض کنم که تمام گروههایی که به نوعی با رژیم پهلوی مبارزه‏‎ ‎‏می کردند در مخالفتشان با شاه و رژیم استبدادی وی صادق بودند. منتها از نظر راه و‏‎ ‎‏روش مبارزه با رژیم طبعاً با هم اختلاف نظر داشتند، همان طوری که این اختلاف در بین‏‎ ‎‏روحانیون نیز وجود داشت. بعضی از این گروهها مثل نهضت آزادی و جبهه ملی‏‎ ‎‏خواستار مبارزه گام به گام و مرحله ای بودند و در میان مراجع نیز مرحوم آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری از این روش حمایت می کرد. خواسته اولیه اینها برگزاری انتخابات آزاد و‏‎ ‎‏تشکیل یک مجلس مردمی بود و در ضمن می خواستند که شاه دخالت کمتری در امور‏‎ ‎‏داشته باشد. در مراحل بعدی مبارزه این گروهها به خواسته های قبلی خود، انحلال‏‎ ‎‏دولت و تشکیل یک دولت مردمی براساس رأی و نظر نمایندگان واقعی مردم را نیز‏‎ ‎‏افزودند؛ اما حضرت امام از همان اوایل مبارزه می فرمود تا شاه وجود دارد کار مملکت‏‎ ‎‏سامان پیدا نخواهد کرد. ایشان معتقد بود که حتی اگر رژیم با انتخابات آزاد موافقت کند‏‎ ‎‏به جهت اینکه تمام امکانات اقتصادی و فرهنگی کشور اعم از روزنامه ها و رادیو ـ‏‎ ‎‏تلویزیون و به طور کلی تبلیغات و منابع مالی در دست اینهاست و دستگاه محمدرضا‏‎ ‎‏می تواند همانند پدرش افرادی را که می خواهد بر کرسی مجلس بنشاند و مانع ورود‏‎ ‎‏نمایندگان واقعی مردم شود بنابراین باید ریشه همه مفاسد و مشکلات را که شاه و نظام‏‎ ‎‏شاهنشاهی است، خشکاند. با وصف حال و با این اختلاف نظری که بین امام و این‏‎ ‎‏گروهها بویژه نهضت آزادی وجود داشت، حضرت امام در همان دوران مبارزه علاوه بر‏‎ ‎‏اینکه به تمام گروههای مبارز تذکر می داد که با هم متحد باشید و در جهت تحقق آرمان‏‎ ‎‏مشترکتان گام بردارید، خودش نیز با این افراد و این گروه در ارتباط بود و به آنها اطمینان‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 454
‏داشت و احترام می گذاشت. دکتر یزدی به عنوان یکی از سران نهضت آزادی خارج از‏‎ ‎‏کشور، نماینده سیاسی و حتی مذهبی امام در جمع آوری وجوهات شرعیه در امریکا بود‏‎ ‎‏و در بین انجمنهای اسلامی دانشجویان مقیم امریکا فعالیت می کرد و همچنین به تدریس‏‎ ‎‏و تفسیر قرآن اشتغال داشت. بنی صدر و قطب زاده نیز در فرانسه در کنار امام بودند و از‏‎ ‎‏جمله معتمدان و افراد مورد علاقه ایشان به شمار می آمدند. همچنان که آقای مهندس‏‎ ‎‏بازرگان به عنوان رهبر این گروه از احترام زیادی پیش امام برخوردار بود و وی از جمله‏‎ ‎‏کسانی بود که شخص حضرت امام ایشان را به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب به‏‎ ‎‏همراه شهید مطهری و شهید بهشتی و جناب آقای هاشمی رفسنجانی برگزیده بود و‏‎ ‎‏باقی اعضا توسط شهید مطهری با اختیاری که حضرت امام به ایشان داده بود، انتخاب‏‎ ‎‏شدند.‏

‏     بنابراین حضرت امام علی رغم اختلافی که در مواضع نهضت آزادی داشت اینها را‏‎ ‎‏آن موقع افرادی مؤمن و صادق و مبارز می دانست. به پیشنهاد شورای انقلاب بعد از‏‎ ‎‏پیروزی انقلاب حضرت امام مرحوم بازرگان را به عنوان نخست وزیر برگزید که به نظر‏‎ ‎‏من در آن مقطع بهترین انتخاب بود. اگرچه خود امام بعد فرمود که این کار اشتباه بود ولی‏‎ ‎‏بنده با توجه به دلایلی عرض می کنم که هیچ اشتباهی در کار نبود چون حضرت امام با‏‎ ‎‏این کار با توجه به عملکرد این آقایان اولاً ادعای آنان را در اداره صحیح امور کشور به‏‎ ‎‏تجربه گذاشت و بدین ترتیب نگذاشت حرف و حدیثی برای بعد بماند و اینکه آنان‏‎ ‎‏کارنامه عملی مدیریت دارند که بشدت قابل نقد است. ثانیاً روحانیت را از صحنه کنار‏‎ ‎‏کشید تا بهانه به دست دشمن داده نشود که اینها تشنه قدرت بودند و برای به دست‏‎ ‎‏گرفتن قدرت قیام کردند. ثالثاً روحانیون نیز در آن زمان در مدیریت کشور تجربه ای‏‎ ‎‏نداشتند و تنها گروه اسلامی خوش سابقه که می توانستند کارهای اجرایی را به دست‏‎ ‎‏بگیرند همین افراد نهضت آزادی و یا جبهه ملی و گاهاً اشخاص مستقلی مانند شهید‏‎ ‎‏رجایی بودند. اختلاف مهمی که ملی گراها با حضرت امام داشتند و بعد از انقلاب بروز‏‎ ‎‏کرد بیشتر در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران بود. اینها معتقد بودند که‏‎ ‎‏برای در امان ماندن از نفوذ کمونیسم و شوروی باید با امریکا کنار بیاییم تا از شر خطر‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 455
‏شوروی که در نظر اینها خیلی بزرگ و عظیم بود مصون بمانیم؛ اما حضرت امام‏‎ ‎‏می فرمود: ما باید مستقل باشیم و روی پای خودمان بایستیم و به هیچ ابرقدرتی اعم از‏‎ ‎‏شرقی و غربی متوسل نشویم. سیاست متین و حساب شده امام درخصوص روابط‏‎ ‎‏خارجی این بود که ما خودمان خواهان برقراری ارتباط با هر کشوری که قصد سلطه و‏‎ ‎‏تجاوز ما را نداشته باشد هستیم که این شامل امریکا هم می شد و حضرت امام در همان‏‎ ‎‏پاریس اعلام کرد که سیاست ما عدم درگیری و ستیز با امریکاست مگر اینکه امریکا‏‎ ‎‏چنین قصدی داشته باشد؛ به همین خاطر می بینیم که در اوایل پیروزی انقلاب هنگامی‏‎ ‎‏که عده ای به سفارت امریکا حمله می کنند و آنجا را تسخیر می کنند امام فوراً به کمیته‏‎ ‎‏دستور می دهد که این افراد را از سفارت امریکا بیرون کنند و حفاظت آنجا را به عهده‏‎ ‎‏بگیرند؛ منتها بعداً که مسأله رفتن شاه به امریکا‏‎[1]‎‏ پیش آمد، کشمکش بین امریکا و ایران‏‎ ‎‏زیاد شد و در پی تقاضای ایران برای استرداد شاه و امتناع امریکا، قضیه تسخیر لانه‏‎ ‎‏جاسوسی پدید آمد که این بار حضرت امام نه تنها ممانعت نکرد بلکه مورد تأیید قرار داد‏‎ ‎‏که در این ماجرا امریکا بر سر دوراهی عجیبی قرار گرفت. از یک سو نمی خواست ایران‏‎ ‎‏را از دست بدهد و ناچار می بایست شاه را تحویل بدهد و از طرف دیگر اگر شاه را به‏‎ ‎‏ایران برمی گرداند دیگر نوکر سرسپرده و قابل اعتمادی در سراسر جهان پیدا نمی کرد‏‎ ‎‏چون می دیدند که شاه بعد از یک عمر خدمت به امریکا دودستی از سوی امریکا به‏‎ ‎‏مردم ایران تقدیم می شود. به همین خاطر امریکا چاره ای ندید جز اینکه هرچه سریعتر‏‎ ‎‏شاه را به کشور دیگری روانه کند که قرعه به نام پاناما درآمد و این باعث بیشتر شدن‏‎ ‎‏کدورت ما بین ایران و امریکا شد و امریکا در نقش دشمن انقلاب و نظام اسلامی ظاهر‏‎ ‎‏شد و تلاش سردمداران وقت امریکا برای توجیه این خطا که با فرستادن رمزی کلارک‏‎ ‎‏صورت گرفت؛ نتیجه ای نداد چون هنگامی که حضرت امام متوجه شد کلارک قصد‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 456
‏سفر به ایران را دارد و به ترکیه آمده است پیغام داد که فرستاده امریکا را نمی پذیرد و او‏‎ ‎‏از همان جا به امریکا برگشت. اما ملی گراها سیاستشان با امام تفاوت داشت، اینها‏‎ ‎‏خواهان گفتگو و مذاکره با امریکا بودند؛ همچنان که در همان ایام گفته شد خود مهندس‏‎ ‎‏بازرگان در سفری که برای شرکت در تشییع جنازه هواری بومدین رئیس جمهور وقت‏‎ ‎‏الجزایر به این کشور کرده بود با برژینسکی مشاور کارتر رئیس جمهور اسبق امریکا‏‎ ‎‏ملاقات و درخصوص بعضی از مسائل فیمابین ایران و امریکا مذاکره کرده بود که با‏‎ ‎‏واکنش تند محافل داخلی رو به رو شد.‏

‏     در مجموع در مورد سیاست خارجی، اینها بر این باور بودند که برای در امان ماندن‏‎ ‎‏از خطر شوروی باید با امریکا سازش کنیم و برای خودمان دشمن نتراشیم اما امام عقیده‏‎ ‎‏داشت که ما ضمن حفظ استقلال به امریکا باج نمی دهیم، از شوروی هم نمی هراسیم و‏‎ ‎‏آنچه که شاید حضرت امام و ملی گراها در آن اتفاق نظر داشتند این بود که ما نباید‏‎ ‎‏ابتدا به ساکن خودمان را با امریکا و سایر کشورها درگیر کنیم و مادام که آنها کاری به کار‏‎ ‎‏ما ندارند ما هم کاری به کارشان نداریم.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 457

  • . من تصور می کنم که مسأله فرار شاه به امریکا از دسایس صهیونیستها بود تا ارتباط بین ایران و امریکا را تیره تر کنند؛ چون امریکا در اوایل پیروزی انقلاب، نظام اسلامی را به رسمیت شناخت و این مسأله زنگ خطر را برای صهیونیستها که دشمن ترین دشمن انقلاب بوده و هستند و ضربات مهلکی از انقلاب خورده اند به صدا درآورد و آنها برای اینکه در صحنه مبارزه با انقلاب اسلامی تنها نباشند و امریکا را به عنوان ابرقدرت در کنار خود داشته باشند این نقشه را به مرحله اجرا درآوردند که تا حدود زیادی هم موفق شدند.