فصل دهم:عوامل شتابزای انقلاب اسلامی

علل تغییر و تعویض نخست وزیر و دولت توسط رژیم پهلوی

علل تغییر و تعویض نخست وزیر و دولت توسط رژیم پهلوی

‏رژیم برای اینکه چند صباح بیشتر خودش را بر سر کار نگه دارد، در یک سال آخر‏‎ ‎‏حکومتش و در هنگام اوج گرفتن انقلاب مردم، اقدام به تعویض و تبدیل مهره هایش‏‎ ‎‏نمود. انتخاب شریف امامی که با تبلیغات وسیع و گسترده روی کار آمد از جمله این‏‎ ‎‏تغییر و تبدیل بود که ثمر چندانی برای رژیم در بر نداشت. شریف امامی که از چهره های‏‎ ‎‏دانشگاه دیده و شناخته شده در میان دانشگاهیان به شمار می آمد و قبلاً نماینده مجلس‏‎ ‎‏سنا بود و با بعضی از علمای قدیمی تهران رفت و آمد داشت، با شعار آشتی ملی و پرهیز‏‎ ‎‏از خشونت زمام امور را به دست گرفت و تلاش کرد که ضمن گفتگو و مشورت با علما و‏‎ ‎‏مراجع، اوضاع را تحت کنترل درآورد و با آرام کردن علما و مردم از تحرکات آنها بکاهد.‏‎ ‎‏منتها با پیش آمدن فاجعه 17 شهریور ماهیت پلید و خشن رژیم بیش از پیش برای مردم‏‎ ‎‏هویدا شد و معلوم گردید که شعار آشتی ملی فریبی بیش نبوده است. البته طبیعی بود که‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 457
‏رژیم پهلوی همانند هر رژیم استبدادی و خودکامه دیگر هنگامی که خودش را در‏‎ ‎‏معرض خطر می بیند به دست و پا بیفتد و مهره ها را جا به جا کند منتها این کار در صورتی‏‎ ‎‏نتیجه می دهد که کار از کار نگذشته باشد و دمل فساد و تباهی و خفقان چرکین نشده‏‎ ‎‏باشد و امکان درمانش وجود داشته باشد.‏

‏     رژیم پهلوی اگر هفت ـ هشت سال زودتر اقدام به اصلاحات به معنای واقعی کلمه‏‎ ‎‏می کرد و به مخالفان آزادی بیان و اندیشه می داد و زمینه را برای فعالیتهای سیاسی فراهم‏‎ ‎‏می کرد شاید به این سرعت رو به زوال نمی رفت و چند صباحی بیشتر دوام می آورد. البته‏‎ ‎‏این هشدار از سوی امریکا و انگلیس در آخرین سالهای حکومت پهلوی به رژیم داده‏‎ ‎‏شد که باید برای حفظ خویش آزادیهای بیشتری به مردم بدهد و برای پست‏‎ ‎‏نخست وزیری هم کسی را برگزیند که لااقل بتواند نظر گروههای ملی گرا مثل نهضت‏‎ ‎‏آزادی و جبهه ملی را جلب کند. به همین جهت آنها از انتخاب شریف امامی چندان‏‎ ‎‏راضی نبودند. سولیوان در کتاب خاطراتش می نویسد: شریف امامی کسی نیست که‏‎ ‎‏بتواند اوضاع را آرام کند و تحت کنترل درآورد.‏

‏     در همین راستا رژیم به هنگام نخست وزیری شریف امامی رایزنیهایی را با افرادی‏‎ ‎‏برای انتخاب کسی که توان لازم برای جلب رضایت انقلابیون اعم از روحانیت و سایر‏‎ ‎‏مبارزین از جمله ملی گراها را داشته باشد آغاز می کند که یکی از آن افراد مهندس‏‎ ‎‏بازرگان بود ولی برای اینکه حیثیت ایشان که در طیف مخالفین رژیم قرار داشت لکه دار‏‎ ‎‏نشود وی را ظاهراً دستگیر می کنند و در زندان با ایشان به مذاکره می پردازند و ایشان‏‎ ‎‏علی امینی را در صورتی که بتواند نظر موافق امام خمینی را جلب کند به عنوان‏‎ ‎‏مناسب ترین فرد برای تصدی پست نخست وزیری در آن مقطع معرفی می کند. برطبق‏‎ ‎‏پیشنهاد مرحوم مهندس بازرگان، علی امینی دوباره وارد صحنه سیاست شد و مذاکراتی‏‎ ‎‏را با بعضی از مراجع آغاز کرد ولی وقتی با مخالفت حضرت امام روبه رو شد از صحنه‏‎ ‎‏کنار رفت.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 458

  • . سند این ماجرا در آخر کتاب آورده شده است.