فصل یازدهم: انقلاب در آستانه پیروزی

تهران در شب 12 بهمن

تهران در شب 12 بهمن

‏ما وقتی مطمئن شدیم که حضرت امام روز دوازدهم بهمن به ایران برمی گردد من به‏‎ ‎‏یکی ـ دو تن از دوستانم که با محله های تهران آشنا بودند پیشنهاد کردم که با ماشین من‏‎ ‎‏برویم و یک گشتی در محله ها بزنیم و از حال و هوای کوچه ها و خیابانهای شهر و مردم‏‎ ‎‏باخبر شویم که آنها هم پذیرفتند و ما قبل ازظهر روز یازدهم بهمن تا ساعت یک شب به‏‎ ‎‏خیابانها و محله های مختلف شهر سر زدیم و جالب اینجاست که هیچ محله ای نبود که‏‎ ‎‏توسط مردم آب و جارو و تمیز نشده باشد و یا خلوت باشد. همه جا مردم در حال‏‎ ‎‏چراغانی کردن و تمیز کردن کوچه ها و خیابانها بودند و در این آذین بندی و نظافت شهر‏‎ ‎‏همه مردم اعم از کوچک و بزرگ، زن و مرد و دختر و پسر مشارکت داشتند. برق شادی‏‎ ‎‏در چشمان همه می درخشید و شاید از شوق دیدار حضرت امام آن شب کسی پلک‏‎ ‎‏برهم نگذاشت و من به این موضوع فکر می کردم که فردا نوری بر این کشور خواهد تابید‏‎ ‎‏و این مردم مدتهاست که شایستگی برخورداری از این نور را پیدا کرده اند. نشانه های‏‎ ‎‏شایستگی مردم این بود که دلهایشان بسیار مهربان و به هم نزدیک شده بود و‏‎ ‎‏خودخواهیها و خودپسندیها از میانشان رخت بربسته بود. وضعیت مردم در آن زمان‏‎ ‎‏دورنمای یک جامعه اسلامی را که روح اخوت و تعاون بر آن حاکم است نوید می داد. آن‏‎ ‎‏روزها اگر در یک خیابان ماشینی خراب می شد به یکباره دهها نفر ماشینشان را نگه‏‎ ‎‏می داشتند و به کمک راننده ماشین می شتافتند و اگر بنزین ماشین تمام می شد با وجود‏‎ ‎‏کمبود شدید بنزین چندین نفر از ماشین خودشان با زحمت بنزین می کشیدند و به او‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 495
‏کمک می رساندند. به هر حال آن شب از شبهای به یادماندنی و پرخاطره شهر تهران بود.‏‎ ‎‏آن شب یک مأمور دولتی در خیابان نبود و یک شب خدایی بود که دست دزدان و‏‎ ‎‏خلافکاران را نیز بسته بود؛ چون هیچ گزارشی از دزدی و غارت منزل یا بانک و مغازه ای‏‎ ‎‏داده نشد و ما بعد از ساعت یک نصف شب به منزل پدرخانم یکی از دوستان، آقای‏‎ ‎‏الهی‏‎[1]‎‏ رفتیم و یکی ـ دو ساعت استراحت کردیم و ساعت حدود سه و نیم بامداد بود که‏‎ ‎‏ما از منزل ایشان خارج شدیم و من به طرف محل مأموریتم که آن روز رو به روی‏‎ ‎‏دانشگاه تهران بود حرکت کردم.‏

‏     در روز 12 بهمن طبق برنامه ریزی کمیته استقبال قرار بود که حضرت امام ابتدا‏‎ ‎‏در مقابل دانشگاه سخنرانی کند و بعد برای زیارت شهدا به بهشت زهرا (س) برود؛ به‏‎ ‎‏همین جهت مسئولین برگزاری مراسم، همه امکانات و تجهیزات لازم را اعم از بلندگو،‏‎ ‎‏جایگاه مخصوص حضرت امام و دوربین فیلم برداری را در مقابل دانشگاه تهران آماده‏‎ ‎‏کرده بودند. از طرف رادیو ـ تلویزیون هم چند گروه برای تهیه خبر و گزارش و‏‎ ‎‏فیلم برداری از مراسم در آنجا مستقر شده بودند که چند بار هم با خود من مصاحبه‏‎ ‎‏کردند. آن روز مسئولیت برقراری نظم مراسم و همچنین حفظ وسایل و امکانات و‏‎ ‎‏مراقبت از جایگاه ویژه مقابل دانشگاه تهران از سوی شهید بهشتی به من واگذار شده بود‏‎ ‎‏که من به همراه عده زیادی از برادران انتظامات این وظیفه را انجام می دادیم؛ به همین‏‎ ‎‏خاطر من نتوانستم به استقبال حضرت امام در فرودگاه بروم؛ اما برنامه امام چیز دیگری‏‎ ‎‏بود. ایشان وقتی وارد ایران شدند فرموده بودند که من ابتدا به بهشت زهرا (س) می روم‏‎ ‎‏و در آنجا سخنرانی خواهم کرد؛ لذا دست اندرکاران استقبال از حضرت امام با عجله‏‎ ‎‏بعضی از تجهیزات مورد نیاز را به بهشت زهرا (س) بردند ولی از آنجا که وقت کافی در‏‎ ‎‏اختیار نداشتند نتوانستند با تهیه امکانات لازم و آماده سازی جایگاهی که در شأن امام‏‎ ‎‏باشد در بهشت زهرا (س) مراسم را آنطور که شایسته است برگزار کنند. به هر ترتیب‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 496
‏حضرت امام از فرودگاه به قصد بهشت زهرا (س) حرکت کرد. به هنگام عبور از مقابل‏‎ ‎‏دانشگاه چند لحظه ای در آنجا توقف فرمود و از داخل ماشین به ابراز احساسات مردم‏‎ ‎‏پاسخ گفت و سپس به مسیرش به طرف بهشت زهرا (س) ادامه داد. ما در حدود یک‏‎ ‎‏ساعت به جمع آوری وسایل و رتق و فتق امور پرداختیم و از آنجایی که به جهت ازدحام‏‎ ‎‏فوق العاده جمعیت امکان استفاده از ماشین و رفتن به بهشت زهرا (س) نبود من به طرف‏‎ ‎‏مدرسه علوی جایی که برای استقرار حضرت امام در نظر گرفته شده بود رفتم. از سوی‏‎ ‎‏حضرت امام بعد از سخنرانی در بهشت زهرا (س) به هنگام غروب به منزل یکی از‏‎ ‎‏برادرزاده هایش رفته بود و بعداً به مدرسه علوی آمد که من ایشان را در آنجا از نزدیک‏‎ ‎‏زیارت کردم.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 497

  • . ایشان یکی از دوستان روحانی و فاضل و انقلابی من بود و در دوران انقلاب یکی از جوانان پرشوری بود که علیه رژیم فعالیت می کرد که در این راه مدتی متحمل زندان شد. وی بعد از انقلاب مسئولیت بخش فرهنگی بنیاد شهید قم را پذیرفت و سپس با بورسیه به خارج رفت و به تحصیل ادامه داد و در حال حاضر نیز ظاهراً در یکی از دانشگاههای امریکا مشغول تدریس و به نوعی تبلیغ عملی برای جمهوری اسلامی است.