فصل یازدهم: انقلاب در آستانه پیروزی

قدرت نمایی بختیار با ارتش

قدرت نمایی بختیار با ارتش

‏همان طوری که می دانید بختیار بر اثر فشار مردم و تحصن علما و روحانیون چند روز‏‎ ‎‏بیشتر نتوانست فرودگاهها را بسته نگه دارد و مانع ورود امام بشود؛ به همین جهت‏‎ ‎‏هنگامی که فرودگاههای کشور باز شد حضرت امام اعلام کرد که در اولین فرصت‏‎ ‎‏به سوی ایران خواهم رفت. در همین روزها و قبل از ورود حضرت امام، بختیار به منظور‏‎ ‎‏قدرت نمایی و زهرچشم گرفتن و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و انقلابیون دست به‏‎ ‎‏تحرکاتی زد. اولین اقدام، رژه نیروهای نظامی با تمام ساز و برگ و توپ و تانک به همراه‏‎ ‎‏چندین فروند هلیکوپتر بود که ظاهراً در روز هشتم یا دهم بهمن و در همین خیابان و‏‎ ‎‏میدان انقلاب و دانشگاه تهران محل تحصن علما صورت گرفت و از آنجا که هدف این‏‎ ‎‏رژه رو در رویی ارتش و ملت بود‏‎[1]‎‏ توصیه و سفارش اکید همه بزرگان و سران انقلابیون‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 497
‏این بود که هیچ کس واکنش و حساسیتی از خود نشان ندهد؛ به همین علت از تمام‏‎ ‎‏افرادی که در محوطه دانشگاه بودند حتی یک نفر هم برای دیدن رژه بیرون نیامد و رژه‏‎ ‎‏نظامیان نزدیک ظهر به پایان رسید.‏

‏     منتها بعدازظهر همان روز یا روز بعد نظامیان در راستای همان اهدافی که ذکر کردم و‏‎ ‎‏بعد از حدود سه ماهی که از برخورد با مردم خودداری می کردند یک درگیری شدید با‏‎ ‎‏انقلابیون در همان میدان انقلاب و رو به روی دانشگاه آغاز کردند که طبق آمار‏‎ ‎‏غیررسمی آن ایام حدود دهها نفر در این درگیری به شهادت رسیدند. این درگیری که در‏‎ ‎‏آستانه بازگشت حضرت امام به وقوع پیوست، موجب نگرانی و دلهره خیلی زیاد‏‎ ‎‏انقلابیون شد. برداشت آنها از این قضیه این بود که یا بختیار می خواهد با ارعاب مردم،‏‎ ‎‏زمینه توطئه سوء قصد به جان حضرت امام را در صورت ورود ایشان فراهم کند و یا‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 498
‏ارتش می خواهد با این تحرکات اعلام کند که هنوز قدرتمند است و حتی اگر امام به ایران‏‎ ‎‏برگردد، نظامیان قدرت را واگذار نخواهند کرد و نخواهند گذاشت که حکومت مورد نظر‏‎ ‎‏ایشان تشکیل شود.‏

‏     به هر حال با توجه به این وضعیت، نظر جمعی از بزرگان و علمای انقلابی این بود که‏‎ ‎‏بهتر است حضرت امام مدتی ورودش را به تأخیر بیندازد تا اوضاع آرامتر شود و این‏‎ ‎‏نگرانی و پیشنهادشان را به پاریس و حضرت امام هم منتقل کردند و حتی شخصیتهای‏‎ ‎‏برجسته ای مثل شهید مطهری و مرحوم مهندس بازرگان نظرشان این بود که بهتر است‏‎ ‎‏حضرت امام پیشنهاد بختیار مبنی بر سفر به پاریس و ملاقات با ایشان را بپذیرد چون‏‎ ‎‏بختیار به هر حال نخست وزیر است و در ارتش نفوذ دارد و می تواند طبق قولی که داده‏‎ ‎‏است در صورتی که امام وی را بپذیرد اوضاع را آرام کرده و ارتش را ساکت کند که امام‏‎ ‎‏فرموده بود: بختیار می تواند با من ملاقات کند منتها به شرطی که استعفا کرده باشد چون‏‎ ‎‏نخست وزیری او غیرقانونی است و بختیار قبول نکرد و حضرت امام هم بدون توجه به‏‎ ‎‏نگرانی و هشدار بعضی از انقلابیون در ایران، اعلام کرد که من در هر شرایطی به ایران‏‎ ‎‏باز خواهم گشت که این امر در روز دوازدهم بهمن تحقق پیدا کرد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 499

  • . گفتنی است که این هدف از مدتها پیش توسط دو طیف مختلف دنبال می شد. یک طیف خود ساواک و طرفداران رژیم و در رأسشان امریکا بود که سعی می کردند به انحای گوناگون از جمله کودتا، ارتش را به مقابله کامل و مستقیم با مردم و انقلابیون بکشند. طیف دیگر گروههای چپی طرفدار شوروی بودند که تشکیلات  ارتش را وابسته به امریکا می دانستند و لذا هم قبل و هم مدتی بعد از انقلاب تلاش می کردند که نظام ارتش را از هم بپاشند. سازمان مجاهدین خلق هم به جهت هم فکری اش با کمونیستها و ارتباطش با سفارت شوروی که بعد از انقلاب کشف شد، طبیعی بود که همگام با کمونیستها در جهت مقابله ارتش با مردم در قبل از انقلاب و شعار انحلال ارتش در بعد از انقلاب تلاش بکند. بخصوص که تحلیل سازمان مجاهدین خلق هم این بود که تنها راه پیروزی و غلبه بر نظام پهلوی مبارزه مسلحانه است و جز با اسلحه نمی توان به پیروزی دست یافت؛ به همین جهت یکی از شعارهای اصلی و انحرافی اینها که در روزهای واپسین حکومت پهلوی سر می دادند این بود که رهبران ما را مسلح کنید. اعتقاد راسخ سازمان موسوم به مجاهدین خلق این بود که حتی اگر انقلاب به طور مسالمت آمیز پیروز شود باز به وسیله کودتای ارتش با شکست مواجه خواهد شد. اینها حتی بعد از انقلاب هم بر همین اعتقاد غلطشان پافشاری می کردند و حتی گروه کوچک میثمی که از مجاهدین منشعب شده بود نیز همین دیدگاه را داشت و به همین خاطر موقعی که من در سمت دادستانی کل انقلاب از آنها  خواستم که سلاحهایشان را تحویل بدهند با این تحلیل که احتمال می دهیم کودتا بشود و ما به اسلحه نیاز پیدا کنیم از تحویل سلاح خودداری کردند. به هر حال تلاش امریکایی ها این بود که با ایجاد کینه و نفرت در نظامیان نسبت به انقلابیون و القای این مطلب که رهبران انقلاب دشمن ارتش هستند آنها را به مقابله جدی با  انقلابیون وادار کنند و به این ترتیب زمینه کودتا را فراهم سازند ولی بحمدالله با تدبیر و درایت حضرت امام تمام این توطئه ها ناکام ماند. چون استراتژی حضرت امام در همه دوران انقلاب این بود که ما باید مبارزه را براساس آگاهی و حضور مردم و به دور از روشهای خشونت آمیز به پیش ببریم؛ بنابراین نیازی به اسلحه نداریم. علاوه بر اینکه ما اهل منطق و فکر هستیم و ملت هم پشتیبان ماست و اکثر قریب به اتفاق ارتشیها هم فرزندان همین ملت هستند. منتهی ایشان به علت فراستی که داشت به جهت هشدار به ارتش گاهی در سخنرانیها و یا مصاحبه هایش با خبرنگاران خارجی امکان استفاده از اسلحه را در آینده نفی نمی کرد و در پاسخ به سؤال آنها که اسلحه را از کجا تهیه خواهید کرد می فرمود: هر موقع که نیازی به اسلحه پیدا کردیم محل تهیه اش را نیز پیدا خواهیم کرد. اما در مجموع توصیه حضرت امام و سایر سران انقلاب در داخل مثل  مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، شهید بهشتی و حتی مرحوم بازرگان در شورای انقلاب این بود که در مواجهه با ارتش نباید از اسلحه استفاده کرد و این می تواند برای آینده انقلاب خطرساز باشد و حتی المقدور  باید از مقابله با ارتش خودداری کرد.