ملاقات افراد و شخصیتها با حضرت امام
از روز 12 تا 24 بهمن دائماً بین تهران و قم در سفر بودم. در قم کارهای خیلی زیادی بر دوش من بود و اگر می خواستم آنها را انجام بدهم اصلاً فرصت رفتن به تهران را پیدا نمی کردم منتها یکی ـ دو روز که در قم می ماندم فوراً دلم برای حضرت امام تنگ می شد و به تهران می رفتم. در تهران هر روز گروهها و شخصیتهای مختلفی برای ملاقات با حضرت امام می آمدند که من هم در بعضی از آن ملاقاتها حضور داشتم. یکی از آنها دیدار عده زیادی از علما و روحانیون شهر تهران با ایشان بود. در این دیدار که در سالن بزرگ مدرسه رفاه صورت گرفت، حضرت امام بعد از نماز به سخنرانی برای علما
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 501
پرداخت. محور سخنان امام تا آنجایی که به خاطر دارم مسائل انقلاب و مبارزه و مفاسد رژیم پهلوی بود ولی بخشی از سخنان امام را در این دیدار هرگز فراموش نمی کنم و به جهت اهمیتش بارها به مناسبتهای مختلف و بر سر منابر ذکر کرده ام. مضمون آن کلام امام این بود که به قدری تبلیغات رژیم پهلوی برای منزوی کردن روحانیت و دور کردنشان از صحنه سیاست وسیع بود که بر خود علما هم امر مشتبه شد و باور کردند که سیاست امر منفوری است و روحانیت نباید در آن دخالت داشته باشد. ضمن اینکه به مرور زمان این ذهنیت را در خود علما به وجود آوردند که آنها توان مدیریت و اداره جامعه را ندارند و بنابراین اصلاً نباید به این عرصه نزدیک شوند. یادم هست که حضرت امام در آن دیدار روی این نکته خیلی تأکید کرد. بعد از اتمام سخنرانی حضرت امام بعضی از این علما که سابقه آشنایی نزدیکی با حضرت امام داشتند خدمت ایشان رسیدند و از نزدیک با امام به گفتگو و مرور خاطرات گذشته پرداختند. این ملاقات صمیمانه که با تبسمهای دلنشین حضرت امام همراه بود برای من خیلی جذاب و شیرین بود. ملاقات دیگری که حضور داشتم دیدار یکی از علمای مبارز و معروف کُرد با ایشان بود. وی که همراه دکتر یزدی آمده بود خیلی تلاش می کرد که یک دیدار خصوصی با حضرت امام داشته باشد ولی ایشان اجازه نداد و فرمود که به همراه افراد دیگر بیاید. علت اینکه حضرت امام به بعضی از افراد اجازه ملاقات نمی داد این بود که مبادا بروند و مطالب خلاف واقع را از قول ایشان نقل کنند.
به هر حال بعد از اینکه وی نتوانست به تنهایی با امام ملاقات کند، آقای صانعی به چند نفر از ما که داخل حیاط بودیم گفت که بیایید و به همراه ایشان خدمت امام بروید ما هم رفتیم. نکته ای که در آن ملاقات برای من بسیار عجیب بود این بود که حضرت امام برخلاف رویّه دائمی خودشان با گرمی زیاد ایشان را نپذیرفت با اینکه وی از شخصیتهای مورد احترام کُردها بود و در دوران مبارزه نیز ضمن اظهار علاقه به امام با علما و مدرسین هم که به مناطق کُردنشین تبعید می شدند تا حدودی در ارتباط بود؛ به همین خاطر حتی بعضی از حاضرین در جلسه انتظار داشتند که امام منصب و مسئولیتی در منطقه کردستان به وی بسپارد که ایشان نه تنها این کار را نکرد بلکه همان طوری که
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 502
عرض کردم معمولی با ایشان برخورد نمود و ما بعداً از مسائلی که در قضایای کردستان اتفاق افتاد و ایشان با ضدانقلابهای مسلح همکاری نمود، علت این برخورد امام را که ناشی از فراست و تیزهوشی ایشان بود دریافتیم.
یکی دیگر از کسانی که در همان ایام به ملاقات امام آمد ولی حضرت امام اجازه دیدار خصوصی به وی نداد یاسر عرفات بود که بعد به همراه شهید محمد منتظری و دکتر یزدی و آقای صانعی با امام ملاقات کرد؛ البته من حضور نداشتم ولی از دوستان شنیدم.
دکتر شایگان یکی از مؤسسین و اعضای قدیمی جبهه ملی نیز از جمله کسانی بود که به ملاقات امام آمد و من آن روز آنجا بودم ولی با برخورد سرد ایشان مواجه شد. وی که بعد از سالیان سال ظاهراً از اقامت در امریکا به ایران آمده بود، در مصاحبه ای که در فرودگاه با وی انجام شده بود آمادگی اش را برای کاندیداتوری ریاست جمهوری اعلام کرده بود؛ ولی حضرت امام در این ملاقات که توسط دکتر یزدی ترتیب داده شده بود به وی فرموده بود: شما به جهت کهولت سن دیگر نمی توانید چنین مسئولیتهای سنگینی را بپذیرید و بهتر است که به همان کارهای قبلی خودتان بپردازید و همین فرموده امام باعث شد که وی بیش از چند روزی در ایران نماند و دوباره به امریکا باز گردد.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 503