فصل یازدهم: انقلاب در آستانه پیروزی

تحلیلی بر بیعت جمعی از پرسنل نیروی هوایی با امام

تحلیلی بر بیعت جمعی از پرسنل نیروی هوایی با امام

‏در واقع حضور عده ای از پرسنل نیروی هوایی در مدرسه علوی و بیعت با امام به منزله‏‎ ‎‏اعلام شکست رسمی و علنی رژیم پهلوی و نفوذ حضرت امام در عمق پایگاه دستگاه‏‎ ‎‏یعنی ارتش شاهنشاهی بود. بعضی از رادیوهای بیگانه مثل مونت کارلو که اخبار و‏‎ ‎‏گزارشها و تعابیر درستی از وقایع انقلاب ایران ارائه می کرد و همین طور رادیو‏‎ ‎‏بی.بی.سی که در ماههای پایانی حکومت پهلوی دیگر علنی از رژیم شاه حمایت‏‎ ‎‏نمی کرد و اخبار مربوط به انقلاب را تا حدودی صحیح منتقل می نمود، از این واقعه به‏‎ ‎‏عنوان نفوذ انقلاب در قلب نظام شاهنشاهی و پایان کار رژیم یاد می کرد. چون پرسنل‏‎ ‎‏نیروی هوایی در مقایسه با سایر نیروهای مسلح رژیم از رفاه خیلی بالایی برخوردار‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 513
‏بودند‏‎[1]‎‏ و مفاسد اخلاقی و خوشگذرانی و عیاشی در اینها بسیار بیشتر از سایر نظامیها‏‎ ‎‏بود بنابراین احتمال دگرگونی در نیروی هوایی و پشت کردنشان به نظام شاهنشاهی و‏‎ ‎‏اعلام حمایت و پشتیبانی از انقلاب و حضرت امام خیلی کم بود؛ به همین جهت وقتی که‏‎ ‎‏جمعی از پرسنل نیروی هوایی با حضرت امام بیعت کردند، عمق نفوذ تفکر انقلابی در‏‎ ‎‏ارتش و شکست نظام شاهنشاهی برای تحلیلگران خارجی روشن شد و دریافتند که‏‎ ‎‏دیگر در ارتش نیروهای قابل اعتمادی برای رژیم وجود ندارد چرا که وقتی نیروی هوایی‏‎ ‎‏به عنوان وفادارترین و مرفه ترین نیروی شاه از او روی می گرداند تکلیف سایر نیروها و‏‎ ‎‏بخصوص نیروی زمینی که دلبستگی و وابستگی چندانی به رژیم نداشت روشن بود؛‏‎ ‎‏بنابراین نیروی هوایی در روزهای آخر و با عده ای از پرسنل خود به طور رسمی با امام‏‎ ‎‏بیعت کرد ولی نیروی زمینی از ماهها قبل با فرار سربازها و درجه دارها از پادگانها‏‎ ‎‏حمایتشان را از امام و انقلاب اعلام می کردند.‏

‏     درباره علت و انگیزه اقدام جمعی از پرسنل نیروی هوایی و بیعت با حضرت امام‏‎ ‎‏با توجه به رفاه زدگی و خوشگذرانی افراد این نیرو در مقایسه با سایر نیروهای نظامی‏‎ ‎‏می توان براساس یک منطق مارکسیستی که به نظر من چندان هم دور از واقعیت نیست‏‎ ‎‏تحلیلی ارائه داد. مارکسیستها می گویند هر چیزی ضد خودش را بتدریج در درونش‏‎ ‎‏پدید می آورد. بنابراین محیط آلوده و فسادخیز و رفاه زدۀ نیروی هوایی نیز در کنار ایجاد‏‎ ‎‏افراد غافل و بی بندوبار باعث پدیدآمدن عده ای جوانان متعهد متدین هم شده بود‏‎[2]‎‏ و‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 514
‏خود من هم با عده ای از همین سنخ جوانهای مذهبی و انقلابی قبل از انقلاب و در اوج‏‎ ‎‏خفقان رژیم یعنی بین سالهای 51 تا 55 در ارتباط بودم. در آن سالها من به وساطت‏‎ ‎‏جناب آقای مسعودی خمینی‏‎[3]‎‏ و به درخواست جمعی از مردم و جوانان انقلابی‏‎ ‎‏بندرعباس برای تبلیغ و سخنرانی به این شهر رفتم و در مسجد نوساز فاطمیه که توسط‏‎ ‎‏انقلابیون شهر بنا شده بود، به فعالیت و سخنرانی و ارشاد پرداختم. نکته جالب توجه‏‎ ‎‏برای من این بود که عده ای از پرسنل نیروی دریایی بندرعباس که از جوانان خیلی‏‎ ‎‏مذهبی و انقلابی به شمار می آمدند در تمام جلسات خصوصی ما شرکت می کردند‏‎ ‎‏ضمن اینکه در میان خودشان در نیروی دریایی هم دارای گروه و تشکل نسبتاً منسجمی‏‎ ‎‏مرکب از همین جوانان مذهبی و مقلد حضرت امام بودند و در اوج خفقان حاکم بر کشور‏‎ ‎‏به فعالیتهای مذهبی و انقلابی به طور مخفیانه می پرداختند. بنابراین زمینه گرایش به‏‎ ‎‏انقلاب و حضرت امام تا حدود زیادی در تمام نیروهای ارتش فراهم شده بود و‏‎ ‎‏تشکلهای مذهبی و انقلابی درون ارتش هم در بروز این گرایشها و اقداماتی مثل واقعه‏‎ ‎‏19 بهمن 57 و بیعت جمعی از پرسنل نیروی هوایی با امام نقش بسزایی داشتند.‏

‏     من قبلاً ضمن بیان خاطراتم از زندان دژ خرمشهر متذکر شدم که در مدت حدوداً‏‎ ‎‏سیزده روزی که من زندانی بودم در حدود ششصد نفر از سربازان و افسران وظیفه از آن‏‎ ‎‏دژ فرار کردند. در اینجا بی مناسبت نیست که به خاطر دیگری از آن دوران اشاره کنم. در‏‎ ‎‏همان دژ یک افسری بود که به خاطر اقدامات من از جمله رساندن پیام حضرت امام‏‎ ‎‏برای کارکنان شرکت نفت و اعتصاب آنها و تظاهرات مردم در ابتدا خیلی از دست من‏‎ ‎‏عصبانی و ناراحت بود و طبعاً برخورد بد و خشنی با من داشت. به عنوان مثال درِ سلول‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 515
‏را در مواقع نیاز خیلی دیر و با عصبانیت باز می کرد؛ اما رفتار درجه دار خشن کم کم‏‎ ‎‏عوض شد تا اینکه یک روز در حالی که وضو گرفته بودم و به طرف سلولم می رفتم پیش‏‎ ‎‏من آمد و به اصطلاح سر صحبت را باز کرد و بعد از صحبتهای اولیه یک دفعه گفت: این‏‎ ‎‏آقا (امام خمینی) چقدر قشنگ سخنرانی می کند و در ادامه گفت: دیشب که بخشهایی از‏‎ ‎‏سخنرانی ایشان را که در دهکده نوفل لوشاتو ایراد شده بود از بی.بی.سی شنیدم و بعد‏‎ ‎‏توصیفی را که رادیو بی.بی.سی از نحوه تشریف فرمایی موقرانه و همراه با سادگی و‏‎ ‎‏صمیمیت حضرت امام و نشستن ایشان پای آن درخت معروف سیب ارائه کرده بود و‏‎ ‎‏همچنین از جذابیت و سادگی کلام امام که حتی برای او هم کاملاً قابل فهم بوده است‏‎ ‎‏برای من صحبت کرد و بعد از آن رفتارش با من کاملاً خوب و دوستانه شد و در سلول ما‏‎ ‎‏را جز در مواقعی که فرمانده پادگان برای بازرسی می آمد، باز می گذاشت.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 516

  • . گفتنی است که مرفه ترین نیروهای رژیم همین نیروی هوایی و در مرتبه پایین تر نیروی دریایی بود و همچنین فساد و آلودگی به مفاسد اخلاقی و نزدیکی به خاندان پهلوی در این نیرو بیشتر از سایر نیروها بود. در مقابل افراد نیروی زمینی عمدتاً فقیر و کم بضاعت بودند که من وقتی پرونده بعضی از افسران و درجه داران را بعد از انقلاب بررسی می کردم می دیدم که مثلاً یک سرهنگ نیروی زمینی بعد از سی سال خدمت هنوز خانه ای ندارد و مستأجر است. ضمن اینکه کار و فعالیت نیروی زمینی هم شاقتر و مشکلتر از سایر نیروها بود و افراد این نیرو غالباً در محیطهای بسته سازمانی پادگانها و یا در پاسگاهها و در صحرا و دور از شهر و دیار و خانواده شان خدمت می کردند. روی این حساب فساد و آلودگی اخلاقی هم در افراد نیروی زمینی خیلی کمتر نمود پیدا می کرد. البته در میان پرسنل ژاندارمری که جزو نیروی زمینی به شمار می آمدند به جهت ارتباط بیشتری که با مردم داشتند مفاسدی از قبیل رشوه و تعدی به عرض و مال مردم خیلی زیاد بود.
  • . یکی از اشتباهات رژیم که به ضررش تمام می شد این بود که گاهی از میان فارغ التحصیلان دانشگاهها افرادی را که بعضاً مذهبی و حتی مبارز بودند به عنوان افسر وظیفه در اختیار می گرفت و از آنها به عنوان فرمانده البته در رده های پایین استفاده می کرد و اینها نیز با نفوذ در میان سربازان و درجه داران در جهت آگاهی آنها تلاش می کردند.
  • . خود آقای مسعودی سالیان سال در سیرجان که از شهرهای مجاور بندرعباس است مشغول فعالیتهای تبلیغی بود و به عنوان یک روحانی انقلابی و مقلد و پیرو حضرت امام شهرت داشت؛ به همین خاطر جمعی از انقلابیون بندرعباس از ایشان خواسته بودند که یک روحانی انقلابی را به آن منطقه اعزام کند و ایشان قبل از من مرحوم آقای حقانی را فرستاده بود که توسط ساواک دستگیر شده بود. آقای مسعودی هم اینک تولیت آستان مقدس حضرت معصومه (س) هستند.