فصل اول: ابعاد شخصیت امام

یأس در من هیچ وقت نبوده است

یأس در من هیچ وقت نبوده است 

‏این حقیقتی است که باید اعتراف کرد که قلعۀ محکمی بود که احتمال فتح آن ‏‏[‏‏نمی رفت‏‏]‏‎ ‎‏و فتح شد. و دژ عظیمی بود که احتمال شکستن آن نمی رفت و شکسته شد. ملتی با‏‎ ‎‏نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانی که تا دندان مسلح بودند‏‎ ‎‏غلبه کرد. لکن این من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این خدای تبارک و تعالی بود.‏‎ ‎‏من در پاریس که بودم و می شنیدم که تمام مردم بلاد ـ از آن اقصا بلاد تا مرکز، از دهات‏‎ ‎‏کوچک تا شهرستانهای بزرگ ـ همه با هم متحد شدند و همه یک کلمه می گویند و آن‏‎ ‎‏اینکه «سلسلۀ پهلوی نه و جمهوری اسلامی آری»، من آنجا اینطور فهمیدم که این دستْ،‏‎ ‎‏دستِ غیب است؛ انسان نمی تواند این وحدت را تحصیل کند. انسانها شعاع فعالیتشان‏‎ ‎‏محدود است؛ ممکن است یک شهر را یا یک استان را، به وحدت کلمه برساند، ممکن‏‎ ‎‏است که یک گروه از مردم را وحدت کلمه درشان ایجاد کند لکن یک کشور سی و چند‏‎ ‎‏میلیونی با اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها، همه با‏‎ ‎‏هم مجتمع شدند و همه با هم دست به هم دادند و یک مطلب را خواستند. این نیست الاّ‏‎ ‎‏اینکه دستِ غیبی در کار است: خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ امام زمان ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏[‏‏این تحول را در مردم پدید آورد‏‏]‏‏. از آن وقت یأس در من هیچ وقت نبوده است.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 9

  • )) همان؛ ج 7، ص 54.