فصل اول: ابعاد شخصیت امام

شاید من به واسطه بدبینی کارم منجر به بدی عاقبت شود

شاید من به واسطه بدبینی کارم منجر به بدی عاقبت شود

‏همان طور که صاحبان عجب در معاصی از مرتبه ای به مرتبه ای ترقی کرده تا به کفر و‏‎ ‎‏زندقه انجامشان رسد، صاحبان عجب در طاعات از درجۀ ناقصۀ عجب به درجۀ کاملۀ‏‎ ‎‏آن ترقی کنند. مکاید نفس و شیطان در دل از روی میزان و اساس است. هیچ گاه ممکن‏‎ ‎‏نیست نفس به شما که دارای ملکۀ تقوا و خوف از خدا هستید تکلیف قتل نفس یا زنا‏‎ ‎‏کند؛ یا به کسی که دارای خصلت شرافت و طهارت نفس است پیشنهاد دزدی و راهزنی‏‎ ‎‏نماید. از اوّل امر ممکن نیست به شما بگوید در این ایمان و اعمال به خدای خود منت‏‎ ‎‏گذار، یا خود را از زمرۀ محبوبین و محبین و مقربین درگاه قلمداد کن؛ ابتدای امر از درجۀ‏‎ ‎‏نازله گرفته، رخنه در دل شما باز می کند و شما را وادار می کند به شدت مواظبت در‏‎ ‎‏مستحبات و اذکار و اوراد، و در ضمنْ عمل یکی از اهل معصیت را در نظر شما به‏‎ ‎‏مناسبت حال شما جلوه می دهد و به شما القا می کند که شما از این شخص به حکم شرع‏‎ ‎‏و عقل بهترید و اعمال شما موجب نجات شماست و بحمدالله شما پاک و پاکیزه هستید و‏

کتابامام به روایت امامصفحه 21
‏از معاصی عاری و بری هستید، از این، دو نتیجه می گیرد: یکی بدبینی به بندگان خدا و‏‎ ‎‏دیگر خودپسندی؛ که هر دو از مهلکات و سرچشمۀ مفاسد است. به نفس و شیطان‏‎ ‎‏بگویید ممکن است این شخصی که مبتلاست به معصیت دارای ملکه ای باشد یا اعمال‏‎ ‎‏دیگری باشد که خدای تعالی او را به رحمت خود مستغرق کند و نور آن خُلق و ملکه او‏‎ ‎‏را هدایت کند و منجر شود کار او به حسن عاقبت؛ شاید این شخص را خدا مبتلا به‏‎ ‎‏معصیت کرده تا به مبتلای به عجب که از معصیت بدتر است نشودـ چنانچه در حدیث‏‎ ‎‏کافی است: عَن أَبی عَبْدِالله ، علیه السلام، قالَ: إنَّ الله عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنْ‏‎ ‎‏الْعُجْبِ؛ وَ لَوْلاٰ ذٰلِکَ مَا ابْتَلیٰ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ أَبَداً.‏‎[1]‎‏ یعنی «گفت امام صادق، علیه السلام:‏‎ ‎‏"همانا خدا دانست که گناه بهتر است برای مؤمن از عجب؛ و اگر نه این بود هیچ گاه مؤمن‏‎ ‎‏را مبتلا به گناهی نمی کرد."» و شاید من به واسطۀ همین بدبینی کارم منجر به بدی عاقبت‏‎ ‎‏شود.‏‎[2]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 22

  • اصول کافی؛ ج 2، ص 313، "کتاب ایمان و کفر"، "باب عجب"، حدیث 1.
  • )) شرح چهل حدیث؛ ص 66ـ67.