فصل اول: ابعاد شخصیت امام

تو خود واعظ غیر متّعظی

تو خود واعظ غیر متّعظی 

‏و ای مدعی حکمت الهی و علم به حقایق و مبدأ و معاد، اگر عالم به حقایق و ربط اسباب‏‎ ‎‏و مسبباتی، و اگر راستی عالِم به صور برزخیه و احوال بهشت و دوزخی، باید آرام‏‎ ‎‏نداشته باشی و تمام اوقات خود را صرف تعمیر عالَم باقی نمایی و از این عالم و‏‎ ‎‏مشتهیات آن فرار کنی. تو می دانی که چه مصیبتها در پیش است و چه ظلمتها و عذابهای‏‎ ‎‏طاقت فرسایی در جلو است، پس چرا از حجاب الفاظ و مفاهیم قدمی بیرون نگذاشتی و‏‎ ‎‏ادله و براهین حکمیه در دلت به قدر بال مگسی تأثیر نکرده؟ پس با این حال بدان که از‏‎ ‎‏زمرۀ مؤمنین و حکما خارج و در صف منافقان محشوری. و وای به حال کسی که صرف‏‎ ‎‏عمر و همت در علوم مابعدالطبیعه کرده و سکر طبیعت نگذاشت لااقل یکی از حقایق‏

کتابامام به روایت امامصفحه 23
‏در قلب او وارد شود.‏

‏     ای مدعی معرفت و جذبه و سلوک و محبت و فنا، تو اگر براستی اهل الله و از‏‎ ‎‏اصحاب قلوب و اهل سابقۀ حُسنایی، هنیئاً لَکَ! ولی این قدر شطحیات و تلوینات‏‎[1]‎‏ و‏‎ ‎‏دعویهای جزاف،‏‎[2]‎‏ که از حب نفس و وسوسۀ شیطان کشف می کند، مخالف با محبت و‏‎ ‎‏جذبه است: إنَّ أَوْلِیٰائی تَحتَ قِبٰابی لاٰیَعْرِفُهُمْ غَیْری. تو اگر از اولیای حق و محبین و‏‎ ‎‏مجذوبینی، خداوند می داند؛ به مردم این قدر اظهار مقام و مرتبت مکن، و این قدر قلوب‏‎ ‎‏ضعیفۀ بندگان خدا را از خالق خود به مخلوق متوجه مکن و خانۀ خدا را غصب مکن،‏‎ ‎‏بدان که این بندگان خدا عزیزند و قلوب آنها پر قیمت است؛ باید صرف محبت خدا‏‎ ‎‏شود؛ این قدر با خانۀ خدا بازی مکن و به ناموس او دست درازی مکن: فإِنَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً.‏‎ ‎‏پس اگر در دعوی خود صادق نیستی، در زمرۀ دورویان و اهل نفاقی. بگذرم، و بیش از‏‎ ‎‏این طول کلام سزاوار من روسیاه نیست.‏

‏     ای نفس لئیم نویسنده که اظهار می کنی باید فکری برای روز سیاه کرد و از این‏‎ ‎‏بدبختی باید خود را نجات داد، اگر راست می گویی و قلبت با زبانت همراه است و سرّ و‏‎ ‎‏علنت موافق است، چرا این قدر غافلی و قلبت سیاه و شهوات نفسانیه بر تو غالب است‏‎ ‎‏و هیچ در فکر سفر پر خطر مرگ نیستی. عمرت گذشت و دست از هوی و هوس‏‎ ‎‏برنداشتی؛ عمری را در شهوت و غفلت و شقاوت گذراندی. عنقریب اجل می رسد و‏‎ ‎‏پایبند و گرفتار اعمال و اخلاق زشت و ناهنجار خودی. تو خود واعظ غیر متعظی و در‏‎ ‎‏زمرۀ منافقان و دورویانی؛ و بیم آن است که اگر به این حال بگذری، با دو زبان از آتش و‏‎ ‎‏دو صورت از آتش محشور شوی.‏‎[3]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 24

  • تغییر حالت دادن.
  • زیادی، بیهوده.
  • )) شرح چهل حدیث؛ ص 162.