فصل اول: ابعاد شخصیت امام

من نباشم باز خود ملت هست

من نباشم باز خود ملت هست 

‏من شخصاً یک گرفتاری خاصی دارم و آن این است که اگر من هر روز صحبت بکنم یا‏‎ ‎‏روزی دو مرتبه صحبت بکنم، اطبا می آیند و به من اشکال می کنند و جمع می شوند که‏‎ ‎‏شما صحبت زیاد نکنید. و اگر دو ـ سه روز صحبت نکنم، رادیوهای خارجی می گویند‏‎ ‎‏که فلان چه شده و چه شده و حاصل ‏‏[‏‏اینکه‏‏]‏‏ می رود همین دو ـ سه روزه و‏‎ ‎‏همین چندوقت و اینها. و من یک مثلی یادم آمد و آن این است که یک بچه ای دعا می کرد‏‎ ‎‏که معلمش بمیرد، معلم مرد. پدر، این را برد به یک مکتبخانۀ دیگر ـ به اصطلاح سابق ـ .‏‎ ‎‏باز دعا کرد معلم بمیرد، مرد. باز پدر او را برد به یک جای دیگر؛ مکتب دیگر. به این پسر‏‎ ‎‏گفتند که دعا کن پدرت بمیرد والاّ این معلم بمیرد یک معلم دیگر هم هست. حالا این‏‎ ‎‏خارجیها و آنهایی که تبع خارجیها هستند باید دعا کنند که این سلاح «الله اکبر» از ملت ما‏‎ ‎‏گرفته بشود و این دعا هم مستجاب نیست و الاّ من نباشم باز خود ملت هست. ... و همین‏‎ ‎‏ترتیبی که تاکنون پیش آمده اند به پیش می روند و اینطور نیست که اگر من نباشم چه‏‎ ‎‏خواهد شد. بیخود اینها در رادیوهایشان نگویند این مسائل را.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 41

  • )) همان؛ ج 13، ص 148.