فصل اول: ابعاد شخصیت امام

هر چه بشود ما بنا داریم برویم

هر چه بشود ما بنا داریم برویم 

‏من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را می خواهم. و از اینکه این مدت شماها‏‎ ‎‏زحمت کشیدید عذر می خواهم. خداوند شما همه را حفظ بکند و سلامت بدارد. و ما‏‎ ‎‏حالا می رویم به این مملکت ببینیم که آیا چه می شود. هر چه که بشود هم، ما بنا داریم که‏‎ ‎‏برویم؛ حالا چه از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، برویم و پیاده‏

کتابامام به روایت امامصفحه 62
‏بشویم و هر چه بشود.‏

‏[‏‏یکی از حضار: ما افتخار می کنیم قربان در خدمتتان باشیم.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: خدا همه تان را حفظ کند.‏

‏     و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که ـ به آقای یزدی‏‎[1]‎‏ و بعضی از آقایان گفتم ‏‎ ‎‏که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض می کنم که ممکن است که آنطوری که اینها تهیه‏‎ ‎‏دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته‏‎ ‎‏در خطر بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، شما حالا جوان هستید.‏

‏[‏‏یکی از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا می کنم.‏‏]‏

‏[‏‏یکی دیگر از حضار: من به خانمها هم عرض کردم که آقا فرمودند احیاناً خانمها نباشند‏‎ ‎‏در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت شما عرض کنم، مگر امام حسین‏‎ ‎‏حضرت زینب و خواهران خویش را همراه نبردند؟‏‏]‏

‎     ‎‏امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر است وضعمان. نخیر،‏‎ ‎‏من میل دارم همراه خانمها نباشم، آقایان هم همین طور. همین هم که، خوب گمان‏‎ ‎‏می کنم اگراینطور بشود که من بروم علی'حده و بعد آقایان ‏‏[‏‏بیایند نگرانی من کمتراست‏‏]‏‏.‏

‏     خداوند عمر شما را زیاد کند؛ موفق باشید ان شاءالله . در هر صورت من برایم ناگوار‏

‏است که برای خاطر من کسی به زحمت بیفتد. من برای خودم مانعی ندارد اما ناگوار‏‎ ‎‏است برایم که ببینم یکی از برادرهای من برای خاطر من گرفتار شده است. ان شاءالله ‏‎ ‎‏خداوند همه تان را حفظ کند و موفق باشید.‏‎[2]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 63

  • آقای ابراهیم یزدی.
  • )) صحیفه امام؛ ج 5، ص 526ـ527.