فصل دوم: امام و مردم

اگر بنا باشد خون من بریزد

اگر بنا باشد خون من بریزد

‏من از ایرانیانی که با من همراهی کردند متشکرم. من بنا داشتم که فردا را در میان ملت‏‎ ‎‏باشم و هر رنجی که آنها می برند من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از این امر‏‎ ‎‏مانع شده و همۀ فرودگاههای ایران را بست. و من پس از باز شدن فرودگاهها بلافاصله‏‎ ‎‏خواهم رفت و به او‏‎[1]‎‏ خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملت ما؛ و ملت ما‏‎ ‎‏دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را نخواهد داشت. باید اینها بدانند که وقت آنکه‏‎ ‎‏قلدری بکنند گذشت.‏

‏     من ملت ایران را دعوت می کنم به ادامۀ نهضت؛ و دعوت می کنم که این قلدرها را‏‎ ‎‏سر جای خودشان بنشانند لکن آرامش را از دست ندهند. من از همۀ ملت ایران تشکر‏‎ ‎‏می کنم و در اولین فرصت پیش مردمم به ایران خواهم رفت تا با آنها یا کشته شوم و یا‏

کتابامام به روایت امامصفحه 99
‏حقوق ملت را بگیرم و به ملت برگردانم.‏‎[2]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 100

  • شاپور بختیار.
  • )) صحیفه امام؛ ج 5، ص 530ـ531.