فصل دوم: امام و مردم

خدا می داند ناراحت هستم

خدا می داند ناراحت هستم

‏خدا می داند که من گاهی وقتها که به فکر می افتم که این آتیۀ ما، این زمستانِ آتیه چه‏‎ ‎‏خواهد شد، خوب ناراحتم؛ ما ناراحتیم. اینها امسال دیگر آیا نان دارند، ندارند؟ امسال‏‎ ‎‏هم که وضع خواربار خوب نیست؛... چه خواهد شد این زمستان سیاه به این ملت فقیر‏‎ ‎‏بدبخت؟ من نمی دانم چه خواهد شد.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 107

  • )) صحیفه امام؛ ج 1، ص 386. در سال 43 سرمای شدیدی قم را فراگرفت و امام از نجف طی پیامی نگرانی خود را در مورد وضعیت محرومین ابراز نموده و مردم را به مساعدت آنان فراخواندند.