فصل دوم: امام و مردم

برای سیگار گدایی می کردند

برای سیگار گدایی می کردند

‏در جنگ عمومی من خودم شاهد بودم که سران سه دولت آمدند ‏‏[‏‏متفقین‏‏]‏‏ سران سه‏‎ ‎‏دولت یک مجلسی در ایران داشتند، یک کنفرانسی در ایران داشتند آمدند ایران. شاید‏‎ ‎‏اکثر شما یادتان نباشد ولی خوب من یادم هست. چرچیل یکی شان بود، روزولت‏‎ ‎‏یکی شان بود، استالین یکی. آنطوری که نقل کردند چرچیل آمد به فرودگاه و از آنجا با‏‎ ‎‏تاکسی آمد رفت ‏‏[‏‏به محل‏‏]‏‏ کارش؛ آن یکی هم همین طور ساده آمد؛ اما آقای استالین‏

کتابامام به روایت امامصفحه 109
‏گاو هم همراهش آورده بود که مبادا شیر غیر این گاو را بخورد! زندگی اشرافی ای که او‏‎ ‎‏داشت هیچ کس نداشت! در عین حال می گفتند ما با سایر افراد مثل هم هستیم! آن وقت‏‎ ‎‏خود من در همان وقتی که این با این وضع آمد ـ که همه چیز برایش مهیا بود و چقدر با‏‎ ‎‏تشریفات وارد شد، حتی گاو را آوردند که مبادا از شیر مثلاً گاو ایران بخورد یا گاو‏‎ ‎‏غیر تربیت شده بخورد ـ من خودم می رفتم از تهران به مشهد با اتوبوس ـ از آن طرف تا‏‎ ‎‏طرفهای مشهد... مال لشکر روسیه بود ـ این افرادی که نظامی بودند می آمدند برای‏‎ ‎‏سیگار گدایی می کردند! در عین حال تبلیغات اینطور بود که می گفتند «قارداش»! به هم‏‎ ‎‏می گفتند «قارداش» یعنی ما برادریم، مثل هم هستیم! ‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 110

  • )) همان؛ ج 6، ص 164.