فصل سوم: اصول رهبری

از اول به نزدیکان خودم اجازه دخالت نمی دادم

از اول به نزدیکان خودم اجازه دخالت نمی دادم

‏من ـ این هم عرض کنم که من ـ مزاجم اقتضای اینکه هر روز بیایم اینجا، با این وضعی که‏‎ ‎‏الآن هست ‏‏[‏‏ندارد‏‏]‏‏؛ من الآن خسته شده بودم؛ آمدم اینجا دیدم چاره ندارم ‏‏[‏‏الاّ‏‎ ‎‏]‏‏اینکه با‏‎ ‎‏آقایان صحبتی بکنم. من معذرت می خواهم از آقایان که بتوانم بیایم. اولاً، این را عرض‏‎ ‎‏بکنم که من از اولی که داخل در این باب شدم ‏‏[‏‏اجازۀ‏‏]‏‏ دخالت به کسی نمی دادم؛ به‏‎ ‎‏نزدیکان خودم هم اجازۀ دخالت هیچ وقت نمی دادم. خودم مستقل بودم در کارهایم.‏‎ ‎‏خودم هر کاری را می خواستم می کردم و هر کاری را نمی خواستم نمی کردم؛ و به حَسَب‏‎ ‎‏تشخیص خودم و تفکر خودم کارها را انجام می دادم. خیال نکنید که من حالا اینجا که‏‎ ‎‏آمدم مثلاً ارتباط خاصی با کسی داشته باشم، یا کسی در کارهای من دخالت بکند و من‏‎ ‎‏هم قبول بکنم از او؛ این حرفها نیست در کار. کدورتی نداشته باشید از این جهت که من‏‎ ‎‏مثلاً اگر رفتم بیرون برای استراحت، این یک چیزی بوده است که من مثلاً به آقایان‏‎ ‎‏رسیدگی نکنم، خدمت آقایان نرسم. من در خدمت همۀ آقایان هستم و آنجا هم، منزلم،‏‎ ‎‏درش باز است؛ هر کس از آقایان می خواهد، بیاید آنجا، لکن از اینکه بیایم در این محل و‏‎ ‎‏اینجا باشم، یا اینکه از آنجا هر روز پا شوم بیایم اینجا، از این معذرت می خواهم از باب‏‎ ‎‏اینکه مزاج من همچو اقتضایی ندارد؛ و من باید برگردم آنجا و استراحت بکنم، و‏‎ ‎‏ان شاءالله خودم را حاضر کنم برای خدمت به همۀ آقایان.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 149

  • )) همان؛ ج 3، ص 498ـ499. بیانات امام در روزهای اول اقامت ایشان در پاریس است که امام به دلیل اینکه محل ملاقاتها و استراحتشان با هم فاصله داشت، برای بعضی این توهم پیش می آمد که اطرافیان ایشان مانع ارتباط امام و دیدارکنندگان هستند. بعد که امام در نوفل لوشاتو مستقر شدند این توهم برطرف شد.