جایگاه مردم در منظومه فکری امام خمینی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

جایگاه مردم در منظومه فکری امام خمینی

(بررسی نظریه فقهی امام خمینی)

                                              حجت الاسلام و المسلمین دکتر رحیم نوبهار*[1]

وقتی ازجایگاه و موقعیت حقوق مردم در منظومه فکری امام خمینی ـ رحمت الله علیه ـ و حتی شخصیت‌های مشابه ایشان سخن به میان می‌آید، پرسش کلی ‌تری مطرح می‌شود که با توجه به این‌که این گونه شخصیت‌ها به لحاظ فکری بر سنت فقهی و حتی فقه ستنی تاکید دارند آیا اصولا در این منظومه فکری، مردم و حقوق مردم وزن و جایگاهی دارد؟ 

‏به نظر من بلی. به رغم برخی محدودیت‌ها و تنگناها همچنان می‌توان گفت پاسخ این پرسش مثبت است: اولاً به این دلیل که نه مفهوم «حق» مفهومی کاملا مدرن است، به گونه‌ای که برای بشر پیشا مدرن ناشناخته بوده باشد و نه حق مداری انسان و سخن از حق مدار بودن که کاملا مدرن است به گونه‌ای که بتوان گفت سنت و اندیشه‌های پیشا مدرن از این مفهوم بیگانه بوده‌اند.البته انکار نمی‌توان کرد که مفهوم حق‌مداری در دوران مدرن برجسته شده و در زمان ما به پارادایم مسلط تبدیل شده است. نکته دیگر ‏


کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 173

‏این که درست است آن گونه که شما اشاره کردید امام از فقه سنتی طرفداری می‌کرد، اما وجوه پویا و مدرن هم در فقه ایشان و جهت‌گیری‌های فقهی ایشان کم نبود. این که ایشان در جریان یک بحث علمی با شاگرد خویش مرحوم آیت‌الله قدیری بی اعتنایی به تمدن بشری را جدی می‌گرفت و می‌فرمود: اگر این طور که شما می‌گویید: تمدن بشری باید تعطیل یا نابود شود را باید جدی گرفت. این به معنای آن است که در منظومه فکری ایشان چه بسا جنبه‌هایی از تمدن بشری در جمع بندی نهایی به بنا و روش عقلا بازگردد که به آسانی نتوان آن را نفی کرد.اتفاقاً من در زمان جریان این مباحثه استاد و شاگرد خدمت آیت‌الله قدیری درس خارج فقه می‌خواندم.ایشان که به رغم علاقه و احترام شدید به مرحوم امام خمینی(س) از آن چه رخ داده بود قدری نگران بودند به بنده می‌فرمود: «من سال‌ها خدمت ایشان و دیگر بزرگان درس خوانده ام و همیشه ادله استنباط احکام چهار چیز بود: قرآن، سنت، اجماع و عقل، از چه زمانی تمدن بشری هم به شمار ادله استنباط احکام اضافه شده است تا بتوان به تمدن بشری استناد نمود تا برخی احکام فقهی را استنباط و استحصال نمود؟ ولی ما به خوبی می‌دانیم که استفاده مرحوم امام خمینی(س) به لحاظ فقهی مبنا دارد؛ ایشان ادله استنباط را به پنج افزایش ندادند. نکته این است که رویه‌های عقلایی وتمدن را البته اگر برخاسته از وجه عقلایی و فرزانگی و خردمندی بشر باشد به آسانی نمی‌توان نفی کرد. نمی‌توان تصویری از فقه و شریعت به دست داد که تمدن ستیز باشد. شاید وجوهی از حقوق بشر به معنای امروزی آن به همان وجه تمدن برگردد که نتوان به آسانی آن را نفی کرد. البته این به معنای آن نیست که فقه وشریعت سنتی‌ حاشیه و ملاحظاتی بر حقوق بشر یا برداشت‌هایی از حقوق بشر نداشته باشد. تاکیدم بر این است که آن دوگانگی و تضاد آشتی ناپذیر میان فقه و شریعت از یک سو و حقوق بشر از سوی دیگر وجود ندارد، نکته دیگر مربوط به پرسش شما این است که تاکید‌های امام خمینی بر نقش زمان و مکان در اجتهاد را نباید فراموش کرد. به گمان من این ره‌آورد امام ‏


کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 174

‏خمینی که اتفاقا به خوبی می‌توان میان آن و حقوق مردم ارتباط برقرا کرد بسیار با اهمیت است. شخصا معتقدم که اهمیت طرح این دیدگاه از بنیانگذار جمهوری اسلامی کمتر نیست؛ زیرا خاصیت زمانه ما این است که اتفاقا حکومت بی توجه به حقوق مردم در نهایت نه بقا و ثبات دارد و نه سودمند است. هر چند متاسفانه تاکید‌های امام خمینی ـ رحمت‌الله علیه ـ در این زمینه پس از ایشان هرگز پیگری نشد گاه حتی کسانی که پس از ایشان از تریبون‌های رسمی مباحث علمی مربوط به نظام را مطرح می‌کنند در عمل حتی با این رویکرد امام خمینی مخالفت می‌کنند و به نوعی واپس‌گرایی را هم دامن می‌زنند.‏

آیا در مدل اجتهادی و منظومه فکری ایشان عناصری وجود دارد که برون داد آن تاکید بر حقوق مردم باشد؟

‏به نظر من ابعاد قابل توجهی وجود داشت؛ شرح آنها البته فرصت جداگانه‌ای را می‌طلبد. اما باید اشاره کنم که نخست ایشان دولت ـ ملت مدرن و حکومت قانون را پذیرفتند و بر پویایی جمهوری اسلامی و حکومت قانون تاکید داشتند و حتی در این باره عجله و شتاب داشتند؛ به گونه‌ای که برخی دیگر از بزرگان انقلاب مثل مرحوم آیت‌الله طالقانی با شکل‌گیری نهاد‌های قانونی با این شتاب موافقت نداشتند، اهمیت این که ایشان با حکومت اسلامی یا مدل خلافت اسلامی موافق نبودند و بر دولت مدرن تاکید داشتند اغلب ناشناخته مانده است. ایشان گاه از همین مفهوم برای پی‌گیری حقوق مردم تاکید داشتند. نمونه آن تاکید بر اختیارات دولت برای مداخله در قراردادهای کار است. البته واقعا پیوسته باید از گستردن دامنه اقتدار و صلاحیت دولت پرهیز کنیم و بسیار محتاط باشیم.در این زمینه باید توجه کنیم که پذیرش دولت مدرن لوازم حقوق بشری دارد. دولت مدرن مفهوم شهروندی را در پی دارد؛ برابری در برابر قانون و برابری قانونی را همراه دارد؛ نفی حکومت فردی و استبداد را به ارمغان می‌آورد؛ در دولت مدرن هرج و مرج و اقدامات خودسرانه معنا و مفهوم ندارد؛ افراد ‏


کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 175

‏نمی‌توانند به یکدیگر تعرض نمایند و.... این‌ها همه لوازم حقوق بشری حکومت قانون و دولت مدرن است که ایشان بر آن تاکید داشتند.‏

گاه برای نفی حقوق بشر در دیدگاه ایشان به جملاتی از ایشان که متضمن نفی حقوق بشر است هم استناد می‌شود؛ نظر شما در این باره چیست؟

‏به گمان این استنادها یک طرفه است و جانبدارانه است. در صحبت‌های ایشان انبوهی از موارد تاکید بر حقوق مردم و حقوق بشر هم دیده می‌شود که انصاف ایجاب می‌کند همه را یکجا ببینیم و داوری کنیم.در جایی دیگر گفته ام که تنها خود فرمان هشت‌ ماده‌ای امام متضمن محورهای مهمی از حقوق بشر است و به وارونه آن‌چه گاه تصور می‌شود به حمایت از حریم از خصوصی ـ که البته امر مهمی است ـ محدود نمی‌شود. البته این به معنای آن نیست که کاستی‌هایی در مراعات حقوق مردم در زمان ایشان وجود نداشته. ادعای این‌که حقوق مردم کاملا و از تمام زمینه‌ها مراعات می‌شده است ادعای گزافی است که نه ایشان ادعای آن را داشت نه به گمانم اکنون روح ایشان خرسند باشد کسی ادعای آن را بنماید. اما ایشان به نظر من در حرکت خود تنها دغدغه استقلال را نداشت؛ از زمانی که نوجوانی 15 ـ 16 ساله بودم و نوارهای سخنرانی ایشان به مناسبت‌ 15 خرداد 1340 را گوش می‌دادم و تکثیر می‌نمودم به یاد دارم که فریاد ایشان علیه فقر و تبعیض بلند بود. ایشان پیوسته از این‌که امکانات کشور میان جمع محدودی و یا در تهران و شهرهای بزرگ توزیع شود گلایه‌مند بودند. این دغدغه ها را نباید نادیده گرفت. این به معنای ابراز حساسیت نسبت به حقوق اقتصادی و رفاهی است که مهم است. ایشان به انتخابات فرمایشی که نمایش دموکراسی بود معترض بود؛ انتخابات در مجموعه نظام حقوق بشر، عنصر مهمی است. به یاد دارم که ایشان راضی نشدند در شرایط جنگی انتخابات به تاخیر بیفتد؛ این‌ها را هم باید در نظر داشت و از مطلق گرایی دست بر داشت و زمینه‌های حقوق بشری در روش و منش ایشان را توسعه داد و تعمیق نمود. متاسفانه ما شاهد بوده‌ایم که در قانون برنامه‌ای ‏


کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 176

‏نوشته می‌شود یا چند هزار کلمه که رویکرد‌ها و جهت‌گیری‌ کلی و گاه جزیی را روشن می‌سازد و در آن یک بار کلمه آزادی یا حقوق مردم به کار نرفته است. اگر چنین گفتمانی را تداوم راه امام بدانیم پیداست که به این تصور دامن زده می‌شود که در کل منظومه انقلاب، آزادی و حقوق بشر نقش و منزلتی نداشته است و در نتیجه میان نسل جدید وانقلاب شکاف ایجاد می‌کنیم.‏

برگردیم به اجتهاد، فقه سنتی و حقوق مردم.شما اشاره کردید به عدم پی‌گیری دیدگاه‌های مرحوم امام خمینی(س). به نظر شما در حوزه روش اجتهاد چگونه می‌توان به درکی از فقه و شریعت که با حقوق مردم همدل تر باشد دست یافت؟

‏حقوق مردم در یک دستگاه اجتهادی از وجوه گوناگون می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد و برجسته‌تر بشود.به نظر من یکی از این وجوه و رویکرد ها پرهیز از نص‌گرایی افراطی و توجه به محیط صدور متن و فضای فکری مسلطی است که متون مقدس شامل قرآن مجید و روایات در آن شکل گرفته است؛ با همان رویکردی که در مکتب قم و شیوه فقهی آیت‌الله بروجردی برجسته بود و به نظر من حتی در روش فقهی استاد امام خمینی، آیت‌الله موسس شیخ عبدالکریم حائری هم به نوعی ریشه داشته است؛ زیرا ایشان هم به هر حال توجه به متن و تحلیل متن را در حوزه قم مطرح کردند. توجه کنیم که تا پیش از این، محور توجه در استنباط‌های فقهی و شهرت بود، و قرائت متن و تحلیل و واکاوی آن چندان جدی نبود. به همین ترتیب رویکرد‌هایی مانند توجه به مقاصد و آرمان‌های شرع البته به طور ضابطه‌مند می‌تواند به درک انسانی‌تری از برخی متون بیانجامد. همان گونه که پیشتر اشاره کردم توجه به بناها و رویه‌های عقلایی هم بسیار مهم است. پذیرش دولت مدرن و لوازم آن نیز بسیار اثر گذار است در فتاوی و نوع اجتهاد. توجه به اخلاق و کاربست نوعی اخلاق‌گرایی و پذیرش اخلاق به مثابه یک صافی که جلوی عبور نهایی برخی استنباط‌ها را از دستگاه اجتهادی فقیه بگیرد بسیار کمک می‌کند به نفی برخی از آموزه‌هایی که به ظاهر شرعی و در عین حال ‏


کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 177

‏خلاف حقوق بشر است.توجه به تغییراتی که در مقولات و ادراکات اعتباری رخ می‌دهد نیز بسیار با اهمیت است. وقتی امروزه نوع انسان رابطه ملکیت یک انسان با انسان دیگر را بر نمی‌تابد و آن را به رسمیت نمی‌شناسد نمی‌توان از جواز برده‌داری به نام شریعت استفاده کرد. همین گفته در مورد ازدواج با نا بالغ و بسیاری دیگر از مقولات هم مطرح می‌شود. توجه کنیم که امام خمینی(س) در مبانی اصولی خود تصریح کرده اند که باید متون مربوط به حوزه امور عقلایی را در حال و هوا و فضاهای عقلانی درک کنیم. ایشان در کتاب «الرسائل» به این مطلب به تصریح اشاره کرده اند. این نکته به لحاظ روشی بسیار با اهمیت است و آثار عملی آن فراوان است. برابر این مبنا نوع اجتهاد در حوزه عبادات یا اجتهاد در قلمرو معاملات به معنای اعم یکسان نیست. البته ایشان به عنصر مصلحت هم بسیار بها داده‌اند. و باید توجه کنیم که کاربست مصلحت به خودی خود به جانبداری از حقوق بشر منتهی نمی‌شود؛ مصلحت هم می‌تواند دستاویز تضییق و تحدید حقوق مردم شود و هم در صورت روشن اندیشی نوری بر حقوق مردم و پر فروغ کردن آن بیفشاند. همین گفته در مورد احکام حکومت هم راست می‌آید. حکم حکومتی ممکن است یک تنگنای حقوق بشری را بگشاید یا برعکس دستاویزی برای محدود کردن حقوق و آزادی‌های عمومی بشود.‏

گاه گفته می‌شود درست است که ایشان در مواردی بر حق تعیین سرنوشت مردم و اهمیت انتخابات تاکید کرده اند و از سوی دیگر ایشان بر ولایت مطلقه فقیه هم تاکید داشتند و با وجود چنین ولایتی نوبت به اعمال حق تعیین سرنوشت توسط ملت نمی‌رسد. 

‏در مقاله ولایت مطلقه فقیه: فراقانونی یا در چارچوب قانون به تفصیل توضیح داده‌ام که چنین برداشتی از ولایت مطلقه فقیه یک سوء تفاهم بزرگ است که برخی هم البته ناخودآگاه یا عمدا به آن دامن می‌زنند. اولاً این اصطلاح از ابداعات و اختراعات ایشان نیست. ولایت عامه یا مطلقه به معنای ولایت فقیه در اداره امور عمومی است. به ‏


کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 178

‏نوعی وصف عامه، وصف به حال متعلق است؛ یعنی فقیه در امور عمومی ولایت دارد. اما این به معنای بی قیدی این ولایت نیست؛ به نظر معتزلیان و عدلیه حتی ولایت تکوینی و تشریعی ذات مقدس حق تعالی هم مقید است؛ مثلا خداوند نمی‌تواند امر قبیح را تجویز کند؛ پس نظریه ولایت فقیه به خودی خود مانع حق مردم بر تعیین سرنوشتشان نیست. البته انکار نمی‌کنم که تعبیر و تفسیر‌هایی از دامنه اختیارات فقیه می‌تواند به نفی حق مردم بر تعیین سرنوشتشان بیانجامد. ولی به نظر من برداشت خود مرحوم امام خمینی(س) چینین چیزی نبود.‏

آیا روشن است که در منظومه فکر ایشان باید با مجموع نظام بین‌الملل حقوق بشر چه تعاملی داشت؟

‏البته گاه ایشان نقد‌هایی به حقوق بشر به طور کلی وارد کرده‌اند؛ ولی مشکل است دیدگاه ایشان را دیدگاه ستیز با حقوق بشر ارزیابی کرد. برخی از مبانی حقوق بشر مانند آزادی، برابری، کرامت ذاتی انسان وصلح، انسانی و جهانی است. هرچند ممکن است تفسیر و تعبیرها از این اصول گاه متفاوت باشد. در هر حال شخصا معتقدم باید به سمت تعامل فعال و سازنده حرکت کنیم؛ هم آموزه‌های انسانی و عقلانی را بپذیریم و هم برای رسانیدن پیام کرامت مدار و حیاتی بکوشیم. ‏


کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 179

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                  ‏

کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 180

  • *. عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی.