جایگاه مردم در جمهوری اسلامی از دیدگاه امام خمینی
حجتالاسلام و المسلمین آقای حیدر علی جلالی خمینی
با عنایت به رابطه نزدیکی که حضرت عالی با امام داشتید، در مورد رفتار و سیره شخصی ایشان با مردم در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب توضیحی بفرمایید. اگر مصداق و خاطرهای هم در این زمینه دارید بفرمایید.
ضمن عرض تشکر از بابت اینکه تلاش میشود تا دیدگاه حضرت امام بین مردم تشویق و ترویج شود. سوال این است که دیدگاه امام نسبت به مردم چیست. در این باره باید گفت هیچ کس مثل ایشان مردم را نشناخت وهیچ کس مثل مردم امام را نشناختند. این دو تا از هر جهت آنطور که باید و شاید همدیگر را شناختند. اما اینکه هیچ کس مثل امام مردم را نشناخت به این خاطر بود که امام آنطوری که به مردم احترام گذاشت و موقعیتی که برای مردم قائل بودند، یک مطلب استثنایی در کار امام است که در کار هیچ کس نیست. امام ابتکاری به خرج داد که هیچ کس این ابتکار را به خرج نداده بود. بنده در ایامی زندانی بودم، از زندان آزاد شدم. جمعی از مدرسین از دوستان من در قم بودند به دیدن من آمدند. میگفتند آقای جلالی حرف شما چیست؟ چه میخواهید؟ منظورتان از این کارها چیست؟ یعنی میشود روزی بیاید که شاه در این مملکت نباشد؟ میشود روزی زنها با حجاب بشوند؟ یک روزی میشود که این
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 77
بانکها اسلامی بشوند؟ یک روزی میشود که بساطهای لب دریا جمعآوری شود؟ یعنی اصلا باور نمیکردند همچون چیزی اتفاق بیافتد. میگفتند مگر امام چه دارد؟ امامی که تنها و تنها یک سید است که یک دست لباس، عمامه و عبا و قبا بیشتر ندارد. به قول معروف او که یک تیغه چاقو هم در جیبش نیست چطور میخواهد رژیم را عوض کند؟ او که نه لشکری و نه عسکری دارد. او با این هیچ چیز نداری میخواهد چه کار کند؟ از اینجا آدم میفهمد مردم چه نقشی داشتند و امام چه نقشی در پیروزی انقلاب داشت. امام آنجور احترام به مردم میگذاشت که نظرش این بود که من اگر هر کاری کنم باید با همین مردم آن را به انجام برسانم. خدا رحمت کند شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام را. آن موقع ما در قم بودیم. بارها میآمدند که با امام به هر نحوی که شده تماس بگیرند و از این طریق از امام اجازه ترور بگیرند. اما امام میفرمود نه، این کار را نکنید. امام وقتی تصمیم به شروع انقلاب گرفت من به عنوان طلبه همشسهری ایشان که دائما در خدمتشان بودم و در منزلشان رفت و آمد میکردم و از طرف دیگر هم شاگرد ایشان بودم، بهتم برده بود، امام چه میخواهد بگوید و چهطور میخواهد به اهدافش برسد؟ یک پیرمرد چهطور میتواند با این تشکیلات و با این وضعی که رژیم شاه درست کرده است و دنیا دارد از محمدرضا حمایت میکند، چطور میخواهد به هدفش برسد؟
از اینجا میتوان فهمید که امام با توجه به همه اینها که گفته شد روی مردم حساب میکرد و هیچ وقت به هیچ کسی اجازه خشونت و ترور را نداد. او فردی بود که به هیچ دولتی اتکا نداشت. اول به خدا و در ادامه به مردم متکی بود.
خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری را. ما قبل از انقلاب جلساتی با ایشان داشتیم. در این جلسات آقای خامنهای، آقای رفسنجانی و خیلیهای دیگر حضور داشتند. ایشان برای مدتی به پاریس سفر کردند و وقتی برگشتند در جلسه بعدی همگی ما از ایشان سوال کردیم امام را چگونه یافتید؟ مرحوم شهید مطهری فرمودند امام را
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 78
یافتم با چهار آمنَ: یک اینکه «آمن بالله». امام را یافتم در حالی که ایمانش به خدا محکم بود. دوم اینکه «آمن به هدفه». ایشان به هدف نهایی که پیروزی بود ایمان داشتند. آقای مطهری میگفت امام به من میفرمود شما از الان افرادی که بتوانند حکومت را اداره کند آماده کنید. آن موقع شاه در تهران بود و حکومت برقرار بود. اما جمله امام در این برهه بسیار تعجب آور است. سوم اینکه «آمن به امته». یعنی امام به امت ایمان داشت، یعنی اعتقاد داشت این امتی نیست که مثل کوفیان باشد. لذا بارها امام درباره این مردم اینطور احترام گذاشتند و فرمودند: این مردم بهتر از مردم زمان رسولالله(ص)، امیر مومنان و امام حسین(ع) هستند. الله اکبر که این همه احترام نسبت به مردم. حاج احمد آقا وقتی امام را به ترکیه تبعید کردند نامهای برای ایشان نوشتند. حاج احمد آقا از احوال خانواده و حرف های معمول اینچنینی گفته بود. بعد در ذیل نامه نوشته بودند که پدر راجع به مردم و ملت ایران باید بگویم آنها نسبت به شما بسیار وفادارند. تظاهرات کردند و از شما پشتیبانی کردند. امام این نامه را به حاج احمد آقا جواب دادند. در جواب نامه هم مطابق معمول احوالپرسی بود. اما در انتهای نامه امام گفتند راجع به مردم و فداکاری هایشان که نوشتید میگویم جانم فدای ملت ایران. این حرفی بزرگ و تعبیری بالا و بلند است. امام تا این اندازه به مردم بها و اهمیت میدادند. در یک نامهای نوشته شده است: دولت جمهوری اسلامی و مجلس شورای اسلامی، قدر این مردم را بدانید. مخصوصا مردمان پابرهنه و بی بضاعتی که تهی دست هستند. برای اینکه اینها ولیالنعمه ما هستند. امام در این نامه خطاب به مسئولان میفرمایند اینها ولی نعمت ما هستند و آنچه انقلاب دارد و انقلاب را به وجود آورد از وجود همینهاست و استمرار انقلاب در آینده هم توسط همینها خواهد بود. اینها مصادیقی از دوران مختلف انقلاب است که ایشان در برهه های مختلف برای مردم ارزش والایی برخوردار است. هر وقت ما از خمین میآمدیم ایشان از مردم و اوضاع عمومیشان احوال پرسی و پرس و جو میکردند.
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 79
به طور کلی بفرمایید از بعد تفکر و اندیشه سیاسی ایشان و همچنین از بعد عملی بعد از به دست گرفتن قدرت در ایران، در حکومت اسلامی برای مردم از منظر سیاسی چه جایگاهی قائل بودند؟ این مطالب ارزشمندی که شما اشاره فرمودید در قالب رابطه یک عالم با مردم بوده است. ولی به عنوان یک سیاستمدار و دولتمرد مردم از نظر سیاسی چه جایگاهی میتوانند داشته باشند؟ دیدگاه امام را در این زمینه بیان بفرمایید.
نظر امام نسبت به جایگاه مردم در حکومت اسلامی این طور بیان شده است: دیانت عین سیاست و سیاست عین دیانت است. این عقیده امام خمینی بود. یعنی دین و سیاست از هم جدا نیست. لذا نظرشان این بود که باید پای مردم را در عرصه های سیاسی باز کرد. ایشان اشاره کردند من به نظام جمهوری اسلامی رای میدهم. یعنی هم به جمهوریت به معنای مردمی بودن و هم به اسلامیت رای میدهم. اینکه در اندیشه امام مردم چه نقشی دارند، نظر امام این بود که باید پای مردم در این حکومت باشد. یعنی مردم باید اداره کنند. اگر مردم پایشان در کار نباشد یک قسمت آن میلنگد. چون این نظام یک قسمتش اسلام است و قسمت دیگر آن جمهوریت و مردمی بودن است.
ما زمانی قبل از انقلاب جلساتی داشتیم. آقای خامنهای، موسوی اردبیلی، مهدویکنی و کروبی و دیگر شخصیتها هم حضور داشتند. اوائل انقلاب بود و درست زمانی که قرار بود رئیس جمهور انتخاب بشود. نظر این بود که آقای طالقانی رئیس جمهور بشود. آقای طالقانی فرد مجاهدی بود. ولی گروهکها به طرز عجیبی دورهاش کرده بودند. ماها کاملا احساس خطر میکردیم که اگر آقای طالقانی رئیس جمهور بشود فردا ممکن است نظام دست اینها بیافتد و با این حال کار را برای ما خیلی مشکل میکرد؛ در جایی که ممکن بود امور کلیدی مملکت دست این دسته افراد بیافتد. یک شب بود که داشتیم در این مورد حرف میزدیم و مشغول فکر کردن بودیم که آخر سر فکرمان به اینجا رسید که خدمت امام برویم و از ایشان تقاضا کنیم تا
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 80
ایشان رئیس جمهور بشوند. چرا؟ برای اینکه طالقانی رئیس جمهور نشود. خلاصه ما همگی رفتیم قم خدمت امام. همه مان در محضر ایشان نشسته بودیم که گفتند برای چه آمدید قم؟ گفتیم آقا جریان اینطور است. وضعیت را برایشان شرح دادیم. امام به ما گفتند پیشنهادتان برای این مساله چیست؟ گفتیم پیشنهاد میدهیم حضرت عالی خودتان رئیس جمهور بشوید. امام سری تکان داد و خندید و گفت: نه، من رئیس جمهور نمیشوم. ولی یک چیز به شما میگویم و آن این است مادامی که این مردم با ما باشند هیچ نترسید از اینکه هر کسی میخواهد رئیس جمهور بشود. ولی بترسید از آن روزی که مردم از ما جدا بشوند. لذا دیدگاه امام و اندیشه سیاسی ایشان نسبت به مردم این بود که باید پای مردم در کار باشد. یعنی ما نباید یک کاری کنیم که مردم از حکومت کنار بروند. واقعا هم دیدگاه درستی داشتند. امام با کدام ابزار و امکانات توانست انقلاب کند و پیروز شود. او جز ایمان چه چیزی داشت؟ این مردم را داشت. او هشت سال جنگ را اداره کرد. این جنگ را چه کسی اداره کرد؟ امام میگفتند مردم این جنگ را اداره کردند. نظر امام این بود که در این حکومت هر چه میتوانیم به مردم بها بدهیم. ایشان میگفتند جمهوری اسلامی. اگر هر کدامش زخم بردارد این حکومت مشکل پیدا میکند.
عامه مردم حق ارشاد و امر به معروف حاکمان اسلامی را دارند؟ امام خمینی در رابطه با ولایت فقیه این حق را برای مردم قائل بودند؟
در روایت آمده است یکی از حقوقی که مردم دارند نصیحت به بالادستان است. امام هم به حق مردم قائل بودند. اگر مساله باشد مردم تذکر بدهند. خود امام در مقام هم عمل این را به گونهای نشان دادند. ایشان یکی دو بار از مردم عذر خواهی کردند. اینکه از مردم معذرت میخواهد معنایش است که این حق را به مردم میدهد که اگر نظری راجع به ولی فقیه دارید میتوانید بگویید. چون او هم معصوم و بری از خطا و اشتباه نیست. همان طوری که خدا به پیغمبرش که عقل کل بودند میفرماید «و شاورهم
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 81
فیالامر». لذا امام هم این حق را به مردم میداد. شنیدم که این مساله بود که مرحوم توسلی نامههایی که به امام نوشته میشد را میخواند و نامههایی که در آنها فحاشی بود کنار میگذاشت. امام نگاه میکرد و میگفت آقای توسلی همه این نامهها که مدح و تمجید است. پس فحشهایش کجاست؟ من آنها را میخواهم ببینم.
از نظر حکم شرعی اگر بین دیدگاه ولی فقیه و آراء عامه مردم اختلافی ایجاد شود، چهطور باید تصمیم گیری شود؟ نظر امام در این زمینه چیست؟
اگر مردم اعتقادی به ولی فقیه پیدا کنند و ولی فقیه آن ولی فقیهی باشد که به حقیقت هست و تمام شرایط را به کمال دارا باشد،همان طور که در روایت آمده است: «فاما من کان من الفقهاء: صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام این یقلدوه». مردم هر کسی را برای این منصب انتخاب نمیکنند. مردم باید کسی را انتخاب کنند که این خصال را داشته باشد. حافظ دین باشد. یعنی اگر خطری برای دین پیش آمد عبایش را به سرش نکشد و نگوید یواش برو و یواش بیا که گربه شاخت نزنه. بلکه بر عکس مثل امام راه بیافتد و انقلاب کند. کسی که اگر جانش، خانهاش و بچهاش به خطر باشد باز هم حافظ دین است. این که یک زمانی میگفتند ولی عصر بیاید همه چیز را درست میکند، امام این را قبول نداشت. صیانتی که خلاف نباشد. در عین حال کاری نکند که خلاف آنچه که خدا و رسول خدا گفتهاند در آن راه پیدا کند. او کسی است که از امر خدا و هر چه که او میگوید اطاعت میکند. حرفی از خودش نزند و تمام حواسش به این جمع باشد که فقط حرف خدا را بزند. او کسی است که مخالف هوای نفسش باشد. فردا نخواهد ملک وخانه و بساطی را به اسمش کند. همان طوری که مرحوم امام بودند. امام که از دنیا رفتند حاج احمد خواستند که کسانی بروند و زندگی امام را بررسی کنند. ایشان گفتند ببینید امام آن
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 82
موقع که رهبر نبود چه داشت، بعد از اینکه رهبر شدند اوضاعاشان چهطور بود. گروهی آمدند بررسی کردند و دیدند تا آخرین روزی که امام رهبر بودند ـ مدت 10 سال و 4 ماه ـ تمام بانکها، خانهها و تمام ملکها همه تحت اختیارشان بود. اما تا آخرین لحظه ایشان مستاجر بودند.
بعد میرسیم به نامهای که امام به بنده نوشته بودند. روزی حاج احمدآقا به بنده تلفن کردند و گفتند آقا با شما کار دارند. عرض کردم فرمایش امام چیست؟ امام به بنده فرمودند که میخواهم شما را وکیل و وصی کنم آنچه ارثیه در خمین از پدرم دارم به فقرا و بیچاره ها بدهید. ما طبق اختلافاتی که در خمین بود، با دستوری که امام به بنده دادند مساله را پیگیری کردیم و مو فق شدیم اختلافات را حل کنیم. بعد از آن سراغ ارثیه امام رفتم. امام و انساب ایشان هم برای خودشان در خمین شخصیتهایی بودند. تا کسی هم نرود و خانه پدری امام خمینی را نبیند نمیداند امام از کجا برخاسته است. یعنی یک آخوندی در آن زمان به مجتهدی مردمی و نه دولتی، تبدیل میشود. آن هم در چه وضعیتی. کنار خانه پدری امام یک برج مراقبتی وجو دارد که در هنگام حمله اشرار و اراذل به نوامیس مردم آن برج در خط مقدم مبارزه با دشمنان بوده است. بالای این برج سوراخهایی هست که پدر امام در آنجا کمین مینشسته است و از آنجا به دشمنان و مهاجمان حمله میکرده است. در دل خانه دو تا اصطبل اسب هست. آن هم خانه آخوند آن زمان. من که نگاه کردم دیدم حدود 40 محل نگه داری اسب در منزل ایشان وجود داشت. یعنی ایشان حداقل 40 اسب داشته و نیروهای سواره و پیاده ای هم برای حمایت از شهر ترتیب داده بودند. به عبارت دیگر پدر امام یک آخوند معمولی نبود. او کسی بود که با افرادی مثل بهرام خان، حشمت خان و امثال اینها مبارزه میکرد. سر آخر هم در بین راه اراک و خمین او را به ضرب گلوله کشتند. لذا تا کسی خمین نرود و این خانه و تشکیلات را نبیند شاید نتواند درست بفهمد که امام از کجا برخاسته است و از چه موقعیتی به چه موقعیت دیگری خود را منتقل کرده اند.
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 83
التبه آن موقع که پدر امام شهید میشوند، امام چهار ماه بیشتر نداشتند.
خلاصه اینکه من رفتم بگردم تا ببینم از پدر امام به ایشان چه چیزهایی به ارث رسیده است. 4500 متر زمین از پدر به ارث برده بودند. بنده هم اولویت را به خانوادههای شهدا، ایثارگر و مفقودین دادم و زمین را به قطعات کوچکتر در آوردم و برای هرکدام هم سند صادر کردم. الان نامه امام، بالای سر خانهای که امام در آن به دنیا آمده است نقش بسته است: فلانی! شما از طرف من وکیلی هر جور که صلاح میدانی آن چه که ماترک و ارثیه از طرف پدر به من رسیده است به مستضعفین و محرومین بدهید. آخر نامه هم نوشته است: گرچه ناقابل است.
حالا وقتی کسی که این چهار خصلت را داشته باشد، همچون کسی به نظر نمیرسد که اختلافی بین مردم و او پیدا بشود. اگر مردم همچین کسی را انتخاب کردند و اعتقادشان این است که این آدم این چنین است، به نظر من دیگر جای اختلافی بین مردم و او نمیبینند. مردم برای چه باید با او اختلاف کنند وقتی میبینند او حافظ دین که هست، صائن نفس که هست، مخالف هوای نفسش که هست و مطیع به امر مولا هم هست، پس برای چه باید با او اختلاف کنند؟ چیزی از دنیا خواسته است؟ از حکومت چیزی خواسته است؟ خلافی انجام داده است؟ نظر سوئی به جایی یا چیزی داشته است؟ با این حال مردم همیشه سر به اطاعت دارند. اصلا به نظرم میرسد که همچون چیزی در چنین وضعیتی پیش نمیآید. چون همه اختلافات راجع به این است که یا دنیا طلب است، یا فرزندش چنین است، یا خانهاش چنان است یا از اموال دیگران میخورد یا مسائلی از این قبیل است که ممکن است محل تعارض شود. ولی کسی مثل مرحوم امام اینطور ساخته شده باشد، اصلا جای اختلافی نمیماند. او کسی است که انقلاب کرده است و حاکم یک مملکت است؛ ولی همین سید وقتی یک لیوان آب دارد نصف لیوان سیرش میکند و نصف دیگرش را نگه میدارد؛ دور نمیریزد بلکه میگوید یک تکه کاغذ بیاورید رویش بگذارید تا وقتی من دوباره تشنه شدم
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 84
نصفه دیگر را بخورم. امام با چنین مشخصهای چهطور میتواند با مردم سر مسالهای اختلاف کند؟ اختلافات بر اساس شهوات است که رخ میدهد. پس اگر یک وقتی یک عده جاهل پیدا شدند، مقام میخواهند و خواستهای بیجا دارند، در این موارد هم حق با امام است. چون او هیچ گاه نباید همچون کاری انجام دهد. برای اینکه آنها هستند که دارند از روی هوا و هوس چیزهایی از امام میخواهند که نابجاست. این افراد نمیفهمند که چه جور باید دین را حفظ کرد، نمیفهمند که چه جور باید با هوای نفس مخالفت کرد. این افراد نمیفهمند که مطیع امر خداوند بودن یعنی چه. پس تبعیت از امام با وجود این اوصافی که گفته شد جای شک و شبهه و اختلافی نمیگذارد.
در رابطه با دقت و حساسیت امام خمینی در مصرف سهم امام و وجوهاتی که به ایشان میرسید، قطعا جناب عالی خاطرات و شواهدی در این زمینه دارید.
امام در این زمینه خیلی مراقبت میکرد و بسیار حواسشان جمع بود که ریخت و پاشهای بیخودی انجام نشود. به عبارتی امام اصلا آدم تنگ نظری نبود. یک وقتی من خدمتشان رفتم و گفتم آقا من از طرف شما وکیلم که وجوهات را بگیرم. ولی بعضی از این آقایان اهل علمی که وجوهات پیش من میآورند وضع مالیشان خوب است. زندگیشان روبه راه است و ملک و خانه و پول زیادی دارند. آیا اینها انتظاری دارند که مثلا وقتی پولهایشان را پیش من آوردند من یک چیزی به آنها برگردانم؟ من میتوانم چیزی به آنها برگردانم؟ با این که میدانم آدم مستحقی نیست. امام در جواب من چنین تعبیر کردند: ببینید به اسلام خدمت میکنند یا نه. اگر خدمت میکند ولو اینکه وضعش خوب است به او کمک کن. اما اگر خدمت نمیکند نه اصلا چیزی ندهید. لذا میبینیم که امام بسیار اصرار داشتند وجوهات باید در جای خودشان مصرف بشوند. یعنی آنجایی که جای تبلیغ، پیشرفت اسلام و پیشرفت قرآن باشد خرج شود. مثلا کسی 12 هزار تومن بدهکار بود من رفتم خدمت امام و به ایشان گفتم اجازه میدهید من 2 هزار تومان را به او ببخشم؟ فرمودند: «مال کیست که میخواهی از
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 85
طرف خودت به او ببخشی؟» به من اجازه ندادند که من 2 هزار تومن از 12 هزار تومن را به این طرف ببخشم. زندگی امام هم نگاه کنید همین نکات است که در مییابید. امام یک مرجع تقلید است. ولی با این حال چه زندگی سادهای داشتند. وقتی سفره میچیدند سفره بسیار سادهای داشتند. در بسیاری از اوقات خوراک امام آبگوشت بود. اصلا اهل تشریفات و تجملات نبود. در کل ایشان خیلی در این جهت مبادا مشکلی پیدا شود دقت میکردند.
دقت و حساسیت امام در بعد حکومتی در رابطه با بیتالمال و در واقع حق عمومی مردم چگونه بود.
نظر امام در مورد بیتالمال همان نظر امیرالمومنین هست. بیتالمال حساب و کتاب دارد و اینجور نیست که بخواهد آن را به غارت ببرد. کسانی که در حکومت هستند باید این مراعات را بکنند. یعنی من عقیده دارم که نظر امام در این مورد عین نظر امیرالمومنین بوده است. امیرالمومنین که حاضر نیستند حتی چراغی بیجا روشن شود. طلحه و زبیر آمدند و میخواهند راجع به حکومت بصره و کوفه با امام صحبت کنند. حضرت مشغول حسابرسی بیتالمال بودند. تا آنها رسیدند چراغ را خاموش کردند. به غلامشان قنبر گفتند برو از خانه چراغی بیاور. بعد امام چراغی که قنبر از منزلشان آورده بود جلوی طلحه و زبیر گذاشت و گفت حالا کارتان را بگویید. طلحه یک نگاهی به زبیر کرد و گفت کسی که حاضر نیست یک چراغ از بیتالمال روشن باشد، چهطور حکومت بصره و کوفه را به ما میدهد؟ از همانجا به خاطر شدت عدل حضرت در موردشان بنای جنگ جمل را گذاشتند. حضرت امام هم به همین کیفیت مراقب بیتالمال بودند. اگر کسی خدای ناکرده بیتالمال را به غارت ببرد و یا بخواهد استفاده سوئی از آن کند یا کسی که در حکومت خطایی کند از چشمان تیز بین ایشان دور نمیماند و در مقابل این افراد میایستاد. چون شاکله نظر ایشان در این باره این بود که بیتالمال هر جور که هست باید سر جایش باشد. البته مصداقی از این نکته به خاطر
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 86
ندارم. مرحوم امام مدیریت خاصی داشت. طوری که در تاریخ کم سابقه هستند. زمان جنگ بزرگترین و عینیترین مصداق این مدیریت است. دوران جنگ در هر کشوری جز شرایطی است که معروف است در آن دوره آدم آدم را میخورد. اما در ایران جنگ به پا شد و این همه مشکلات از قبل وجود دارد و هر روز هم بیشتر میشود و تمام دنیا از جمله شوروی سابق و آمریکا هم با صدام متحد شدند تا ایران اسلامی را به زمین بزنند. در حالی که در زمان شاه 90 کشور از او حمایت میکردند، این سید تنها و یک تنه وضعیت جنگ را مدیریت کرد. از یک طرف جنگ، از طرف دیگر محاصره و تحریم اقتصادی. در عین حال میبینیم امام چهطور مراقب بیتالمال است. طوری مراقبت و مواظبت داشت که مبادا خدای ناکرده اشکال و ایرادی در اداره کشور از این جهت پیش بیاید. در وضعیت بحرانی جنگ نه گوشت یک قران گران شد، نه یک قران نان گران شد. آقای موسوی آمد خدمت امام و گفت آقا اجازه میدهید یک قران بگذاریم روی قیمت سیگار که مردم سیگار نکشند؟ امام تعبیری قریب به این مضمون فرمودند: من کاری به سیگار کشیدن مردم ندارم. ولی من حرفم این است تا من زنده هستم کسی حق ندارد حتی 10 شاهی روی قیمت چیزی بکشد. امام اینجور در کارشان ابتکار داشتند. در واقع در زمان امام به نظر نمیرسید که خلافی از کسی سر بزند. نمیدانم وضعیت آن موقع چطور بود که ما خلافی از کسی نمیدیدیم. شاید برای این بود که امام پایهها را خوب گذاشته بود. امام وقتی انقلاب کرد کمیتهها را تشکیل داد. مگر کمیتهها چه کسانی بودند؟ حضرت امام از این دست ابتکارات زیاد دارند. شاخصترین و عادلترین عالم منطقه را راس کمیته گذاشت. پایگاه کمیتهها را مساجد قرار دادند. از این جهت امام نشان داد که حواسش به بیتالمال بود. وقتی انقلاب بشود طبیعتا هرج و مرج و غارتگری و بردن و چاپیدن رخ میدهد. ولی در زمان امام ما همچون چیزهایی را شاهد نبودیم. ما وقتی در جلسات کمیته مرکزی جمع میشدیم همه این مسائل را بررسی میکردیم. هیچ کجا ما نداشتیم که کسی به پول، ملک و جان
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 87
و مال دیگران تعرضی کرده باشد. نمیدانم به چه دلیل این فضا حاکم بود. یا اینکه مردم مجذوب امام بودند و یا به دلیل علاقهشان به حکومت بود یا بالاخره هر چه که بود دست به این گونه خیانات نمیزدند، مثل اینکه کسی مسئولیتی داشته باشد و به خاطر مثلا مقامش حقوق نجومی بگیرد، یا به جاهای دیگر دستاندازی کند. اصلا این چیزها به نظر نمیآمد. لااقل بنده جایی که از این قبیل گزارشات داده باشد سراغ ندارم.
حقوق فعالین اقتصادی مثل تجار و بازرگانان نسبت به حکومت اسلامی چیست و با توجه به اینکه حضرت امیر در مورد تجار خیلی توصیه میکنند، نظر و دیدگاه امام راجع به موضوع چیست؟
نظر امام این بود که کارها به مردم محول بشود. حکومت باید کوچک باشد و زیاد کار را نچرخاند. همیشه نظرشان این بود که مردم اعم از تجار و غیر تجار باید کارها را انجام بدهند. اگر کارها به دست مردم بیافتد مشکلات حکومت کم میشود و همین امر باعث رقابت بین مردم میشود.
اندیشمندان، متفکرین، محققین و به طور کلی عالمان در جامعه اسلامی چه حقوقی دارند و به صورت ویژه نگاه امام نسبت به این قشر چه بوده است؟
امام نظرشان این بود که باید عقبافتادگیها را جبران کنیم. پسر رضا خان آمریکاییها را در ایران مسلط کرده بود. اینها هم مملکت را از نظر علمی و پیشرفت صنعت محصور کرده بودند. برای اینکه ما همیشه محتاجشان باشیم. امام نظرشان این بود که ما بیاییم دست را باز کنیم و با کمک اندیشمندان و دانشمندان و با کمک هر کس به هر کیفیتی که میتواند علم را پیش ببریم. البته نظر مقام معظم رهبری هم همین است که بارها و بارها بر این موضوع تاکید کردهاند. حرف این است که در را نبندیم و در راه پیشرفت علم تنگ نظری نکنیم. امام با تنگ نظری مخالف بود. به نظر ایشان باید در حکومت سعه صدر وجود داشته باشد. البته باید نسبت به همه چیز سعه صدر وجود داشته باشد. امام معتقد بودند باید به سرعت عقبافتادگیها را جبران کنیم. یعنی
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 88
استعمار جهانی کاری کرده بود که ما همیشه محتاج باشیم و دائما دستمان طرف اینها دراز باشد و همیشه سرسپرده اینها باشیم. اما امام نظر دیگری داشت. ایشان این آزادی را به علما و دانشمندان دادند تا هر چه که میتوانند مرز های علم را توسعه بدهند. از ریشه هم، کار درست همین است. اگر مملکتی میخواهد پیشرفت کند باید کار علمی در آن کشور جدی گرفته شود. البته که کار اقتصادی هم اهمیت دارد ولی اصالت با فعالیت علمی است. یعنی اگر الان سرمان در دنیا بلند است به خاطر این است که به لحاظ علمی پیشرفت کردهایم. گرچه در آن زمان دنیا با ما خصومت داشت و هیچ کمکی به ما نکرد ولی حتی در مهمترین بخشها مثل انرژی هستهای هم روی پای خودمان ایستادیم. امام یک جمله بی نظیر داشتند که موید نظرشان هم هست: «نگویید ما نمیتوانیم.» حرفهای بسیاری در این جمله نهفته است. همیشه شما بگویید ما میتوانیم. همان طور که توانستیم یک حکومت سر سپرده آنجوری را زیر و رو کنیم پس چیزهای دیگر را هم میتوانیم انجام دهیم. واقعا هم توانستیم و الحمدلله در این چند سال بعد از انقلاب خوب پیشرفت کردیم. البته بعد جمهوری نظام خوب پیشرفت کرده است. من عقیدهام این است که هیچ حکومتی در دنیا به اندازه حکومت جمهوری اسلامی خدمت نکرده است. موید این حرفم سدها و کارخانههایی است که ساخته شده و روستاهایی که آباد شده است و هر سال پروژه های عظیم به اجرا و بهرهبرداری میرسد. انصافا در بعد جمهوری خیلی خوب جلو رفتیم. این کشور همان است که نمیتوانست حتی یک تفنگ بسازد. ولی امروز میبینید که از لحاظ نظامی چه پیشرفتهایی صورت گرفته است که در سایه آن بدن آمریکا دارد میلرزد. وقتی موشکهای ما شروع به حرکت میکند آنها آن طور ناراحت میشوند. در عرصههای دیگر مثل نانو تکنولوژی، انرژی هستهای و در علم پزشکی واقعا پیشرفتهای بزرگی داشتهایم. منتها از نظر اسلامی قدری غفلت کردهایم. چه اشکال و ایرادی داشتیم و داریم که از نظر فرهنگی قدری عقب هستیم جای تامل و تفکر دارد. مگر اینکه انشاالله
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 89
همه دست به دست هم دهیم تا از نظر فرهنگی و اسلامی هم کار کنیم تا این دو بال نظام بتوانند به صورت موزون با هم حرکت کنند. بال اسلام و بال جمهوریت باید به طور هماهنگ با هم حرکت کنند تا بتوانند در نهایت نظام جمهوری اسلامی را پیش ببرند. چون الان دنیا به اینجا رسیده است که به فرموده مقام معظم رهبری دیگر با سخت افزار با ما نمیجنگند. هشت سال جنگیدند و شکست خوردند. در جاهای دیگر در جنگ رو در رو شکست خوردند. الان هم که از گزینههای روی میز و زیر صحبت میکنند بیخود میگویند. لذا اینها تمرکزشان روی مقوله فرهنگی بردهاند. و کار هم میکنند و انصافا در بعضی مواقع هم موفق شدهاند که به هدف برسند. نظر اینها نسبت به ایران مثل اندلس است. جایی که قریب به 600 سال مرکز حکومت اسلامی بود. ولی اینها چطور توانستد آنجا را از بین ببرند. از در فرهنگی وارد شدند و بالاخره توانستند حکومت اسلامی را در آنجا براندازند. لذا دشمنان ما فعلا دارند در این جبهه فعالیت میکنند. من یک وقتهایی در مسجد با مسجدیها شوخی میکنم و میگویم شما قصد مسجد میکنید. بغل مسجد هم نانوایی است. اگر بخواهید دو تا نان بخرید یک ربع بیست دقیقه معطلتان میکند اما همین الان برو سر چهار راه سر سبز بگو هروئین میخواهم. در جا کف دستتان میگذارند. این که امریکا هفتاد میلیون دلار برای براندازی حکومت اسلامی تصویب میکند دیگر پول هوایپما و ادوات جنگی نمیدهد. عوضش کار فرهنگی میکند. در حقیقت باید به تعبیر مقام معظم رهبری این شبیخون فرهنگی که به ما زدند را خنثی کنیم و بال اسلامیت نظام را تقویت کنیم.
حرف آخرم خطاب به مسئولان نظام این استکه برای رضای خدا دست اتحاد به همدیگر بدهند. امروز خطر در پیش است. ببینید عربستان سعودی نانجیب با اتحاد امریکا دارد چه کار میکند. ببیند همه اینها دست به دست هم دادهاند که این نظام را چه جور بر بیاندازند. پس با هم متحد باشید که رمز پیروزی شما اتحاد است. اینها باور نمیکردند ایران به این صورت در بیاید. حالا بهتشان برده است. لذا در این سی و
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 90
اندی سال آنچه که در توانشان بوده مثل کودتا و غیره به کار زدهاند. من یک تقاضا از همه افراد، مخصوصا مسئولین دارم که بیایید برای رضای خدا این حرفهای اختلافی را کنار بگذارید. برای رضای خدا بیایید دست اتحاد به هم بدهیم. انقلاب کردن مهم است امام حفظ آن مهم تر است. همانطور که امام میفرمود: حفظ انقلاب از اهم واجبات است. من همیشه در جلساتی که با روحانیون دارم میگویم خوشا به حال آنانی که رفتند و آرمیدند و بدا به حال ما که ماندیم. لذا از اهم واجباتی که برگردنمان است حفظ اتحاد است. البته نه اینکه انتقاد نباشد. ولی انتقاد به شرط اینکه تخریب و آبروریزی صورت نگیرد. چون با این کار مردم را نسبت به خودمان و نظام بیاعتماد میکنیم. من خودم هم در جامعه روحانیت بودم و هم در مجمع روحانیون مبارز. ولی از هر دو بیرون آمدم. چون دیدم در هر دو بعضا مسائلی مطرح میشود که موجبات اختلاف است. لذا ترجیح دادم گوشه نشین باشم.
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 91
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 92