جایگاه تاثیر گذاری مردم در حکومت اسلامی
(با نظر به اندیشه امام خمینی)
آیتالله سید حسین موسوی تبریزی
تفاوت بین حق و تکلیف چیست و نظرات کلی امام خمینی در این رابطه چیست؟
مسئله فرق بین حق و تکلیف مطلبی است که ممکن است مسئله علمی و کلامی باشد و همینطور هم هست، به نظر من حق و تکلیف خیلی باهم مرتبطاند اگر درست معنا کنیم تکلیف را، یک وقت در جامعه برداشت از لفظ تکلیف چیست؟ در جامعه برداشت از اینها که این حرفها را میزنند، سوالها را میکنند برداشتشان از تکلیف این است که برای دیگری مسئلهای تحمیل بشود، دستوری عمل کند و از دستور دهنده اطاعت کند، تکلیف را این را میدانند. ولی یک وقتی نه ما میخواهیم اصل تکلیف را که برای انسانها در شرع مقدس اسلام هم آمده و ما در اسلام میگوییم انسان مکلف این را معنا میکنیم. در این معنا حق و تکلیف یکی میشود، توجه میکنید؟ و لذا ما میگوییم که انسان مکلف، برای بچه نمیگوییم مکلف یا برای مجنون و دیوانه نمیگوییم، مکلف دلیلش این است که بچه و دیوانه فهم و عقل کامل ندارد که درک کند که من باید این کار را بکنم و چرا نباید این کار را بکنم و چرا، این را نمیتواند،
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 47
به خاطر اینکه نمیتواند، تکلیف هم نمیشود کرد و لذا تکلیف در آنجا نیست، ولی وقتی که مکلف شد آنجا که غافل هست باز هم تکلیف نیست که ما به عنوان مستضعفین و فلان، آنجاهایی که مثلا انبیا نیامده، به گوششان اسلام، دین نرسیده هیچی باز هم نیست. ولی وقتی که مکلف شده، همین تلنگر توجه به خلق و خالق و مخلوقات و قدرت پروردگار و اینکه برای چه آفریده شدم، توجه کرد خود به خود، برای این حق پیش میآید و تکلیف هم پیش میآید، یعنی خود را احساس میکند که من مخلوق خدا هستم، خداوند اینقدر برای من لطف کرده، احسان کرده، شکر آن بر من واجبه. اینجا یعنی حق خدا این است که من شکرش کنم ومن مکلفم او را شکر کنم و این ریشه حق و تکلیف به نظر من در اینجا به یک جا میرسد این در جهت خدایی من مثال زدم که خیلی روشنتر است، یک وقتی آدم عقلش را از دست میدهد، مریض میشود، ضایع میشود، فکرش نابود میشود و دیگه تکلیف از او ساقط است، حقی هم خداوند از او نمی خواهد، برای اینکه این نمی توند دیگر حق را ادا کند. در رابطه با مسائل سیاسی به خصوص مسائل سیاسی اسلامی هم همین است. ببینید ما در جامعهمان برای همه مردم هم حق قائلیم هم تکلیف، اصلا حق بدون تکلیف امکان ندارد. همه ما اینجا نشستیم یک قانون میگذاریم که تا یک ساعت موبایلهایمان را خاموش میکنیم. توجه کردید؟ همه تصویب کردید، وقتی تصویب کردید دیگر این حق شد که من موقع حرف زدن ببینم موبایل شما روشن است اعتراض کنم، چرا حق شد؟ برای اینکه شما خودتان امضا کردید و دادید این حق را به من و یا اگر من این کار را انجام دهم شما حق دارید به من اعتراض کنید. این حق و تکلیف با هم یعنی شما مکلفید آن موبایل را خاموش کنید بعد از رایگیری، بعد از اینکه همه با هم گفتیم این کار را انجام دهیم و حق دیگران هم هست که اعتراض کنند اگراین کار را نکردید. حکومت از این باب است، حکومت تکلیف هست اما ریشه تکلیف کجاست؟ حقه، یعنی آنی که ما در بیان حضرت امام رحمت الله علیه، میبینیم دائما این است که
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 48
حکومت حق مردم است ولی بعد از آنکه حق شد، قانون اساسی تصویب شد، مجلس رفت و آمد قانون شد هرچیزی امام میفرماید که این قانون رانندگی هم حکم شرعی است یعنی تکلیف است باید عمل کنند. در جنگلها رفتن و درختان را کندن، آتش زدن این خلاف شرع است چون قانون این است یا هر قانونی که ما داشته باشیم فرق نمی کند. خوب این میشود تکلیفی که منشا حق دارد. به نظر امام یعنی ما چیزهایی زیادی از امام رحمت الله علیه داریم که امام منشا تکالیف را هم که ظاهرا تکلیف است احکام اسلامی تمام احکام اسلامی بدون چون و چرا اینها همه حق محورند، یعنی آنجایی که خداوند حقی را به بشر داده که بشر باید پیشرفت کند، آن را آفریدم که پیشرفت کنید، به شما زمین را دادم برای تعمیر و آبادی،عمران، احیا و یا مثلا جان را به شما دادم که برای اینکه تقویت کنید، فکر کنید، تفکر کنید، جامعهتان را بسازید، خداوند گفته جامعهتان را بسازید. برای ما آنچه مهم است این است که جامعه پیشرفت کند و همه جامعه را بسازند. آنجایی که یک قانونی مسلم هم باشد، که زمان پیغمبر این قانون بوده و برای امیرالمومنین و زمان ائمه اطهار این قانون بوده اما الان میبینیم که این قانون جلوی پیشرفت جامعه انسانی را میگیرد و این حق مردم است که پیشرفت کنند، این قانون به نظر امام نباید دیگر اجرا بشود، توجه به مصالح نظام، نظام همان مردم است، همان حقوق مردم است، مهم است به نظر امام توجه به مسائل نظام، از احکام اولیه اسلام، است معنایش همین است که در کل، احکام اسلام برای انسان است نه انسان برای احکام اسلامی، این جمله را توجه داشته باشید، انسان برای اسلام نیست اسلام برای انسان است. اسلام است احکام اسلام است، کلیتش همه به خاطر پیشرفت انسان و انا لله و انا الیه راجعون بودن به مبدا عالی پرواز کردن و رفتن به آنجا رسیدن و همه آنچه که در قرآن بیش از شصت هفتاد تا آیه من دارم، پیدا کردم، نوشتم و تدریس کردم، همه اینها میگوید من برای شما آفریدم، زمین را، آسمان را، آب را، دریا را، جنگل را، حیوانات را، همه اینها را برای شما آفریدم، یعنی همه آنها
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 49
به خاطر شماست و در پیشرفت شماست، ما حق نداریم درهمان ماهی گرفتن هم آنقدر اسراف کنیم که نسل ماهی را نابود کنیم، ما فردیم (شما) نیستیم، شما به عنوان انسان. به نظر من حق و تکلیف همیشه توأمند، تکلیفی که از طرف کسی باشد که منشأش حق باشد، تکلیف از ناحیه خدا منشأش حق است، برای اینکه ما را آفریده، همه چیز از ایشان است. تکلیف از حاکمان جامعه ای که مردم به آن رأی دادند که برای ما حکومت کن، برای ما قانون بگذار مثلا در مجلس، در جاهای دیگر همهاش منشأش حق است. میشود گفت حق مبدأ است و تکلیف برآمده از آن حقه و فرقش هم همین است.
من در بخش اول فرمایشات شما ابهامی میبینم، سؤال در این رابطه است که حق مردم چیست؟ اینکه تکالیف منشأ حقانیت دارد یا حق خدا بر بندگان است، این درست است. اما خیلی روشنتر ما میخواهیم از آسمان بیاییم زمین، مردم هستیم و در نگاه دینی دارای تکالیفی هستند اما آیا این مردم دارای حقوقی هم هستند یا نه؟
بله. عرض کردم خداوند میگوید همه چیز برای مردم است، خداوند میگوید همه چیز برای شماست و وسایل و پیغمبران برای تعالی شماست، قرآن و کتابهای آسمانی برای تعالی است و همه اینها تا روزی که برای تعالی یک جامعه هست، حق است که ما به آنها عمل کنیم. حال یک روزی به خاطر شرایطی یک حکمی را ما اگر عمل کنیم ضایع میشویم، عقب میافتیم، نمیتوانیم عمل کنیم، آنجا همان مسائل جامعه است باز هم مسائل جامعه را میگوید.
حاج آقا این توضیحات شما یعنی کسی میآید و میگوید من تکالیفم این نیست، تکالیف الهی چیه؟ تکالیف امر و فرمان خداست و من بنده باید انجام دهم، شما میفرمایید که این حکمتش و فلسفه اش به.. اما نه آنجا که امیرالمومنین، یک وقت ما میگوییم امیرالمومنین در جایگاه امام یک مطلبی را میفرماید که برای ما حجت دینی است یک وقت نه امیرالمومنین به عنوان حاکم میفرماید( لی علیکم حق و لکم
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 50
علی حق) شما حق دارید یعنی مردم اختیار دارند فقط مکلف نیستند.
حالا من فرق بین حق و تکلیف را گفتم و درست هم هست، همین است. آن که شما میگویید باز هم ریشه اش به این معنی برمیگردد. فرق حق و تکلیف همین است. اصلا تمام تکالیف ریشهاش، منشأش حقوق است و وقتی این را دیدیم آن وقت میبینیم مولا امیرالمومنین سلام الله علیه هم اوامر حکومتی اش ریشهاش حقوقی است که همان مردم دارند. توجه کردید؟ یا حاکم ولی فقیه هم بگوییم همین است فرقی نمی کند حالا دلایلش آن که در جای دیگرکه سوال دیگر است فقط به قول شما سؤال فلسفی است محتوایی است، منطبق با چیزهای دیگر جواب خواهیم داد.
یکسری از حقوقی که به نظرتان مردم از حکومت دارند را یعنی همین جور که من مکلفم، اگر جامعه برای جبههاش لازم بود بروم جبهه، مالیات قرار بود بدهم برای اینکه جامعه بچرخد بدهم، کاری که به من محول میشود، درست انجام بدهم، یکسری طلبها هم از دولت دارم، از حکومت دارم، این حقوق را بفرمایید در چه حدودی است و یا از نظر شما امام اینها را در کجا میداند؟
این حقوق هم برمیگردد به خود مردم، حقوقی که مردم نشستند درجامعه، برای خودشان حاکم تعیین کردند، و مجلس شورای اسلامی تعیین کردند در آنجا هر چیزی که آن نمایندگان مردم مصوب کردند وظیفه شان است و باید به آن عمل کنند، حق است، دوتا حق متقابل است همین که ایشان هم از حضرت امیرالمومنین نقل کرده درست هم هست. حق است بر مردم که در رابطه با تعیین حکومتشان، پیشرفت خودشان و پیشرفت جامعهشان حاکم معین کنند و اختیاراتی به حاکم بدهند ولی با آن اختیاراتی که حاکم معین کرده و حاکم چیزی را گفت حق است بر مردم که اطاعت کنند. بله از قِبَل حاکم این حق است، مردم اطاعت کنند. این را امام رحمت الله علیه حالا قبل از امام از امیرالمومنین سلام الله علیه درجاهای مختلفی ما داریم که از مولا امیرالمومنین سلام الله علیه این مطلب هست. مثلا یکی از چیزهایی که ایشان هم اشاره
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 51
کردند من دو سه تا از ادلهاش را اشاره کنم، یکی از آن جریانات بعد از آنکه مردم هجوم بردند خدمت امیرالمومنین سلام الله علیه بیعت بکنند بعد از عثمان، ایشان بیعت را قبول نکرد، فرمود فردا بیایید مسجد. آن روز هم تصادفا روز جمعه بود این روایت را طبری نقل کرده با اینکه از علمای اهل تسنن است در جلد سه طبری صفحه صد و نود وسه و کامل ابن اثیر آنجا دارد که (ولما اصبح یوم البیعه و هو یوم الجمعه حضر الناس المسجد و جاء علی علیه السلام فصعد المنبرفقال ایها الناس الملا و اذن) من علنی حرف میزنم و اذن شما، آشکار از طرف شما و علنی حرف میزنم(ان هذا امرکم لیس لاحد فیه حق الا من امرتم) این حکومت حق شماست مال شماست برای شماست و شما هستید که میخواهید بگویید چگونه میخواهید زندگی کنید توجه کردید؟ هیچ کس بر شما حق ندارد جز آنکه شما(امرتم) یعنی این امر را به او دادید ( وقد افترقنا بالامس الی امر) دیروز آمده بودید هی از من میخواستید که بیعت کنید من گفتم که ( و کنتم کارهاً لامرکم) من نمی خواستم، علاقه نداشتم گفتم بروید فردا بیایید( فبایعتم الا ان اکون علیکم) شما امتناع کردید مگر اینکه من امیر شما باشم یعنی قبول نکردید از من حرفی غیر از این را ( علی و انه لیس لی دونکم الا مفاتیح ما لکم معی) مالَکم هم خواندند مالِکم هم گفتند به نظر من مالَکم است شما پیش من فقط کلید میدهید یعنی( لیس لی من دونکم) من مثل شما هستم، هیچی ندارم مگر اینکه شما آن کلید اختیارات خودتان را بدهید به من (و لیس لی ان آخذ درهماً دونکم) من یک درهم از چیزی که حق شما باشد حقی ندارم. مرحوم ابن طاووس درکشف المهجه هم نقل میکند صفحه هشتاد ( فی کتاب امیرالمومنین علیه السلام الی شیعته و قد کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عَهِدَ علیه عهدا فقال یابن ابیطالب لک ولای امتی) شایستگی ولایت امت من با تواست این حقیقت است (فان ولوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرضا فقم بامرهم) اگر آنها آمدند با رضایت خودشان (اجمعوا) اینجا یعنی اقدام کردند همه با همدیگر لازم نیست کل فرد به فرد باشد اهل حل و عقد آن زمان
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 52
اینجور بوده (فقم بامرهم فان اختلف علیک فدع ما فیه) وقتی اختلاف شد دیگر ولشان کن قبول نکن. توجه کردید؟ این را هم در کشف المهجه عرض کردم، آدرسش را گفتم و در جای دیگر باز در جای دیگر که مولا امیرالمومنین نعلین خودش را داشت میدوخت و خیلی هم کهنه بود ابن عباس وقتی میبیند میگوید اینکه قیمتی ندارد بندازش دور(لاقیمه لها. فقال ولله لهی احب الی من امراتکم الا ان اقیم حقا اوادفع باطلا) ارزشی برای من ندارد این دیگر نهجالبلاغه است خطبه سی و سه ارزشی برای من ندارد مگر حقی را با شما انجام دهم و یا احیا کنم و یا باطلی را از بین ببرم. اینجا بالاخره مولا امیرالمومنین باز در درالمنثور است خیلی هم مهم است این عبارت کنزالعمال هم نقل میکند سنی هم هست صفحه هفتصد و شصت و چهارجلد پنج میگوید( حق علی الامام ان یحبه ما انزل الله و ان یودی الامانه فلذلک فحق علی الناس ان یسمع الله و ان یطیعوا و ان یجیبوا اذا دعوا) آن موقع باید از امام اطاعت کرد که راه خدا را واقعا برود و مردم را رعایت کند آن موقع اطاعت کردنش واجب است. حالا ما از این عبارتها خیلی زیاد داریم و امیرالمومنین سلام الله علیه (لکم علی حق و علیکم حق) حقها را خیلی جاها دربرابر هم قرار داده و من بخواهم همه را بگویم اینجا مسلما وقت مصاحبه را میگیرد مگر اینکه مخصوص این مطلب مصاحبهای داشته باشیم ولی من یک جمله بگویم. این در نامه پنجاه نهجالبلاغه است که میفرماید که (فان حقا علی الوالی الا یغیره علی رعیته فضل ناکه) حق بر والی این است که آن را که این مقام بهش رسیده عوض نکند، امروز رای گرفتن از مردم فردا عوض نشوند ( و لا طول خصّ به) آن قدرت و نعمتی که به او داده شده آن را عوض نکند ( و ان یزیده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده و عطفاً علی اخوانه) آن نعمتی را که خداوند بهش داده و مردم آمدند به او رای دادند و کمک پیدا کرده، این بیشتر به مردم نزدیک باشد بیشتر با مردم و برادرانش دوست باشد (الا و ان لکم عندی الا احتجز دونکم سرا الا فی حرب) من هیچ چیزی را حق نیست از شما بپوشانم، من حق ندارم اصلا و شما حق
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 53
دارید بگویید چرا پوشاندی، چرا مخفی کاری کردی، هیچی را من نپوشانم مگر درموقع جنگ، تصمیمات جنگی را فورا نباید گفت ( ولا اطوی دونکم امرا الا فی حکم) بدون مشورت شما کاری نکنم، مگر در مقام قضاوت که ادله، هست مدارک ( ولا أؤخر لکم حقا عن محله) دیگر تا آخر میفرماید (و ان تکون عندی فی الحق سواء فاذا فعلت ذلک وجبت لله علیکم النعمه و لی علیکم الطاعه) وقتی من این کار را کردم آنوقت واجب است که خداوند چون به شما نعمت داده یک همچین ولی، شما هم از من اطاعت کنید، یعنی هرگز اطاعت یکطرفه نیست اگراین کارها رو کردم انجام دهید. علی ایحال حق دوطرفه است و لذا حضرت امام رحمت الله علیه در آن سالهای اول تا آخر حالا بعضی میگویند سالهای اول مصلحتی بوده، نه. از اول تا آخر حضرت امام رحمت الله علیه این مسئله حق داشتن مردم را مرتب بیان کردند نه در یکی دو جا بلکه میشود گفت قطعا در صدها جا اینها را بیان کرده. مثلا من یک مقدار زیادی از یادداشتهایم را آوردم، خود ملت میزان است، مجلس موسسان اکثر اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مبعوث از ملت است، خود ملت حق ندارند(جمله سؤالی است) که رای بدهند لکن وکیل ملت حق دارد؟ این چه غلطی است؟ خود من حق ندارم تصرف کنم در مالم وکیل من حق دارد؟ وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند و الا چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای سی و پنج میلیون رای بدهد؟ پنجاه نفر، شصت نفر چه حقی دارند برای یک ملت سی و پنج میلیونی رای بدهند؟ این حق برای این است که شما میخواهید رای بدهید، رای شماست، میزان رای ملت است. حالا این در صحیفه امام جلد هشت تقریبا سال پنجاه و هشت است. برای مردم بگویید که مردم را در صحنه حاضر نگه دارند. آنچه اسلام و انقلاب را حفظ کرده حضور مردم است. بعد میفرماید امروز مردم پشتیبان انقلاب اسلامی هستند و دولت پشتیبان مردم و به خاطر این است که دولت را اسلامی میدانند و میدانند که طرفداری از دولت طرفداری از اسلام است. اینکه کشور را مردم از خودشان میدانند و میدانند که
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 54
سرنوشت کشور با انتخابات است اینطور نیست بگویند حالا ما انتخاب کنیم برای کی؟ انتخاب میکنند برای خودشان، بیشتر این حرف بود که چه ربطی دارد به ما انتخابات؟ به ما کاری ندارند، به مصالح ما کاری ندارند قبلا اینجوری بود اما امروزه این حرف نیست، مردم شرکت میکنند و من امیدوارم هرچه بیشتر شرکت کنند در انتخابات، این وظیفهای است، الهی، وظیفه ملی است وظیفه انسانی است. وظیفهای است که ما باید بدان عمل کنیم. خوب از این مثالها ما اینجا زیاد داریم، ملت ایران میخواهد مستقل باشد، اینها در همه صحیفه امام است، چیزی که گفتم صحیفه امام جلد هیجده صفحه صد و هشتاد و یک بود این جلد چهار صفحه صد و شصت،(460؟) ملت ایران میخواهد مستقل باشد، میخواهد آزاد باشد، باید آزادی بدهند به ملت، یعنی ملت را رها کنند به حال خودش و فشار نیاورند روی ملت که با سرنیزه و توپ و تانک فشار بیاورند که مردم راضی باشند. ما که حکومت اسلامی میگوییم میخواهیم حکومتی باشد هم دلخواه ملت باشد هم حکومتی باشد که خداوند تبارک و تعالی نسبت به آن گاهی بگوید که آنهایی که با تو بیعت با خدا بیعت کردند اینجور باشد. حالا بالاخره در جاهای بسیار مفصلی ما اینها را داریم در صحیفه امام جلد شش صفحه چهارده این را داریم. میزان حقوق بشر است که حقوق بشر میگویند کانه افراد ملتی آزادند در اینکه عقاید خودشان را بگویند، در اینکه سرنوشت خودشان را خودشان تعیین بکنند. مردم ایران این را میگویند، شماخلاف این را میگویید، کدامتان مطابق میزان است؟ کدام بی میزان صحبت میکنیم؟ این در رابطه با صحیفه امام، جلد پنج صفحه دویست و چهل و هشت که در رابطه با آن چیزی که گفتم میخواهند اینها حکومت را تحمیل کنند. درباره زن، زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد، زنها در جمهوری اسلامی باید رای بدهند همانطور که مردان حق رای دارند زنها هم حق رای دارند، و از این حرفها از امام رحمت الله علیه از اول تا به آخر خیلی زیاده، بعضی که میگویند اول حرفش با آخر حرفش فرق داره، اول حرفش براساس مصلحت بوده کافی است
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 55
صحیفه امام را تورق کنند، از جلد اول تا جلد بیستم، در همه اینها از این حرفها هست جلد هیجده، جلد یازده زیاد داره. ما بنای این نداریم که تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم، ما تابع آرای ملت هستیم، ملت ما هرطور رای داد ما هم از آنها تبعیت میکنیم خداوند تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل کنیم، بله ممکن است ما گاهی وقتها یک تقاضایی از آنها بکنیم تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از یک ملت میکند. خب اینها زیاد است، آخرین فرمایش امام را هم عرض کنم این است که در جواب مرحوم آقای مشکینی که میدانید این را، در رابطه با تغییر قانون اساسی یک جمله بسیار جالب از امام رحمت الله علیه، آنجا دارد که در رابطه با شرط مرجعیت که آیا باشد یا نه، امام رحمت الله علیه آن جمله ی جالبش که اگر پیدا کنم، این است که من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت در رهبری لازم نیست مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان سراسر کشور کفایت میکند. اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای حکومتشان تعیین کنند وقتی آنها هم تایید کردند فردی را تا رهبری را به عهده بگیرد قهری او مورد قبول مردم است در اینصورت او ولی منتخب مردم میشود حکمش نافذ است. این جمله از این جهت مهم است که از این جمله برمیآید که تا مردم رای ندهند حتی مرجع تقلید هم که باشد حکمش نافذ نیست و مجتهد عادل هم اگه عده ای زیادی هم بگویند این خوبه بازهم نافذ نیست، آن خبرگانی که مردم بهشان رأی دادند که برایشان رهبر انتخاب کنند مثلا مجتهد عادلی را انتخاب کنند اگر تاکید میکند، اگر این فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد آن موقع قهری مورد قبول مردم است در اینصورت او ولی منتخب مردم می شود و حکمش نافذ است امام رحمت الله علیه از اول تا به آخر این مسئله را همه جا بیان کرده و توضیح داده و هیچ مشکلی ما نداریم در فرمایشات امام از این جهت که اصل برای حضرت امام مردم بودند مثلا خاطره ای
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 56
هم نقل کنم، می دانید این را، این را البته من مستقیم از امام نقل نمیکنم مقداری از احمدآقا مقداری از آقای هاشمی عرض میکنم، آن موقع اوایل پیروزی انقلاب، جریان انتخابات خبرگان بود، این خبرگان قانون اساسی بود، هنوز انتخابات نشده بود، یک پیش نویسی مرحوم آقای حبیبی آورده بود آنجا به دستور امام، در آن پیشنویس مسئله ولایت فقیه نبود، یک جمله ای که من اینجا دارم اگر پیدا کنم، در آنجا مسئله ولایت فقیه نبود، در پیشنویس این بود آرای مردمی مبنای حکومت است، برطبق دستور قرآن (وشاورهم فی الامرو امرهم شوری بینهم) امور کشور باید از طریق شوراهای منتخب مردم و در حدود صلاحیت آنها وبدین ترتیب که در این قانون و قوانین ناشی از آن مشخص میگردد حل وفصل می گردد. آن وقت امام این را دیده بود و ولایت فقیه هم نبود و فرموده بود همین را زودتر به رای بگذارین و زودتر قانون اساسی را خبرگان نمی خواهد بالاخره آقای بازرگان نخست وزیر بود مخالفت میکند میگوید نه در بهشت زهرا شما قول دادهاید مجلس موسسان را، اینها را شما میدانید و بحث و بررسی میشود و آقای هاشمی نقل میکرد که بالاخره با آقای طالقانی ماها صحبت کردیم، احمدآقا نقل میکرد جریان را نمیگفت من صحبت کردم، بنا شد عوض مجلس موسسان، مجلس خبرگان باشد با شرط اینکه خیلی سریع در عرض دوماه تمام کنند تعدادشان هم مشخص باشد. مهم این است که مرحوم امام به نقل از آقای هاشمی که یکی دوسال بعدش نقل میکردند خود من با یکی دو نفر دیگر بودیم، مرحوم آقای عبایی هم بود آن وقت میگفتند که امام فرمود که بعد از آنکه آقای بازرگان رفتند امام فرمودند که اینها نمی دانند این قانون خوبی است و اگر این برود خبرگان الان وضع طوری است که روحانیت بیشتر رای میآورند در خبرگان و همین پیش نویس را خیلیش را خراب میکنند توجه کردید؟ شاید نظرش به ولایت فقیه نبوده، کلا بعضی مسائلش را خراب میکنند، اینها متوجه نیستند، این را آقای هاشمی نقل میکردند، امام ببینید کجاها را میخوانده. علی ایحال این را می خواهم بگویم که
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 57
نظر امام اینقدر به مردم بوده که همین اصل سومش این بوده و همین را قبول کرده بودند اگر امام آنروز همه میدانند این را اگر آن روز آقای بازرگان قبول می کرد امام میگفت من به این رای میدهم شما میخواهید به این رای بدهید یا ندهید تقریبا نود درصد مردم رای میدادند هیچ مشکلی نداشت معطلی هم نداشت اینهمه مسائل هم پیش نمی آمد ولی امام گفت خبرگان باشه گفت باشه تابع بود و بعد هم یک خاطره ی دیگری دارم از آقای حائری، شاید لزومی نداشته باشد نقل کنم، مرحوم آقای مهدی حائری که خدمت امام رفته بود.
نقل میکند، درهمین کتابش هست البته بعدا در جمعی هم نقل کرد، من هم بودم در کتابش هم نقل کرده، مخفی نیست کتاب حکومت و حکمت، میرود خدمت امام در همین روزهایی که میخواست خبرگان را انتخاب کند، خبرگان تعیین قانون اساسی، نقل میکند از طرف علمای تهران میرود میگوید علمای تهران خیلی علاقه دارند با شما همکاری کنند در انتخابات تهران کاندیدا بشوند حتی، ولی از دو سه نفر ناراحتی دارند یکی آقای بهشتی بوده، یکی آقای مفتح بوده، آقای طالقانی، از جمله دلایلی که اینها مثلا به سنیها خیلی رو میدهند. سخنرانی آقای مفتح داشته برای وحدت، آقای بهشتی در هامبورگ بوده میخواسته در آنجا مسلمانها را جمع کند. اینها کارشان درست بوده یا آقای طالقانی علی ایحال از این جهت، امام رحمت الله فرمود نه شما از قول من بگویید که هیچ نگرانی از بابت این آقایان نداشته باشند اینها را من تایید میکنم، بعد گفتیم آقا شما چه کار به قانون اساسی داری که دوباره تصویب کنید، قانون اساسی زمان مشروطه تصویب شده و دو سه چیز است که بعدا اضافه کردند که مربوط به شاه است اینها را بگویید بردارند و بقیه را به رای بگذارند، چرا قانون اساسی را از اصل عوض میکنید، نوشته امام کمی سرش را پایین انداخت و کمی فکر کرد، گفت آقا خیلی حرف بدی زدم، فرمود نه دیر حرف زدی اگر زودتر میگفتی این کار را میکردیم دیگر حالا وقتش گذشته، پیش نویس نوشته شده و اعلام شده الان دیگه نمی
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 58
شود. یعنی امام؛ غیر مسائل مربوط به شاه مابقی را قبول داشته. منظور اینکه امام از اول به نظرمردم توجه داشت در بهشت زهرا آمده و گفته من دولت تعیین میکنم بعد اصلاح میکند که من با نظر ملت، بعد در رابطه با حکم آقای بازرگان وقتی که صحبت میکند میگوید به پیشنهاد شورای انقلاب بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز داشتند و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما نسبت به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی دارم جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروه خاصی مامور تشکیل دولت موقت مینمایم. یا در جای دیگر، من به واسطه ولایتی که از طرف خدا دارم شما را منصوب میکنم، البته این را در هفته نامه پرتو در سال هشتاد و چهار دروغی را به امام نسبت میدهند همین را اضافه کردند، من به واسطه ولایتی که از طرف خدا دارم شما را منصوب میکنم درصورتی که بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از ارا، حق شرعی هم ناشی از آرای اکثریت مردم است و در بعضی جاهای دیگر دارد که ما به واسطه اتکا به این آرای عمومی که میبینیم و دیدید تاکنون که آرای عمومی با ماست، ما را به عنوان وکالت یا میفرماید به عنوان رهبری این هم فرمایش امام است، صحبتی است به اصطلاح نه کتبی، همه قبول دارند از این جهت ما یک دولتی را معرفی میکنیم رییس دولتی را معرفی میکنیم، تا موقتا دولتی تشکیل بدهد. خب اینها همه آن چیزهایی است که ما از اول از امام داریم تا آخر عمرش هم عرض کردم جز به مردم تکیه گاهی نداشت، امام اگر میگفت، نوکر مردم است، واقعا معتقد بود، مدام میگفت ما نوکر مردمیم همه چیز شما هستید این نظر امام بود در همه مطالب.
با این بیانات به اصطلاح مردم سالاری را از دیدگاه امام مستند و مدلل فرمودید، حالا مردم در چنین حکومت اسلامی و حکومت دینی چه حقوقی دارند؟ یعنی دررابطه با
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 59
تشکیل اصل حکومت حق با مردم است و نظر آنها باید ملاحظه بشود و اعمال بشود. حالا حکومت اسلامی تشکیل دادیم میخواهیم مرحله به مرحله پیش بریم، مردم چه حقوقی دارند؟
ـ وقتی میگوییم حکومت مال مردم است، مردم همه حق را در رابطه با اداره کشور دارند ولی وکالت دادند که در مجلس قانون بگذارند که به نفع مردم است. توجه کردید؟ خوب حقشان است که تمام قوانین به نفع مردم باشد، به ضرر نباشد و حقشان است چون اکثریت مردم مسلمانند اسلامی باشد و خلاف اسلام نباشد، حقشان است که مدیریت صحیح باشد، حقشان است در آن مدیریت به هر دلیلی نظارت کنند، حالا از هر راهی مانند آزادی مطبوعات، اینها همه حقوق مردم است از کجا جواب شما را قانون اساسی داده، ما هشت اصل داریم در قانون در فصل اول قانون مردم از چه راهی حق خودشان را ابراز میکنند و اجرا میکنند مردم از طریق انتخابات که اصلش این است از اول بدانند کی را میخواهند انتخاب کنند، شورای شهر که کوچکترین کاری است که در رابطه با مسائل دیگرکوچک است وگرنه بزرگ است کاری که انجام میشود در هر شهری، یا هر استانی، بعد انتخابات مجلس که مسئله بسیار مهمی است انتخاب رییس جمهور، انتخاب خبرگان قانون اساسی یا رهبری فرقی نمیکند، اینها همه از این طریق اعمال میکنند بعد از طریق نظارت که نظارتشان میتواند از طریق مطبوعات باشد، از طریق احزاب باشد به خاطر این است که احزاب باید آزاد باشند و به خاطر همین است که به خاطر مصالح کشور نباید آزادی مردم را بگیریم و به خاطر آزادی نباید استقلال کشور را به خطر بیاندازیم. توجه کردید؟ خوب اینها مسائلی است که در کشور راهها درست پیش بینی شده اما تقصیری از مردم داریم که اگر این تقصیر شده قدرتمندان بی میل نیستند مردم آنها را رها کنند، بی توجه تقصیر از مردم این است که رها میکنند حقشان را نمیگویند. توجه کردید؟ وقتی نگفتند آن وقت همانی میشود که حضرت امیر سلام اله علیه میفرماید که حق قائم نمیشود مگر به
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 60
استقامت مردم، هیچ وقت، هیچ جای، در هیچ کجای تاریخ مردم اگر استقامت نکردند یعنی با رای دادن با نظارت با اعتراض با رفتار با انتقاد امروزه با احزاب قوی تشکیل دادن که خیلی هم مهم است روزنامه ها و مطبوعات خیلی مهم است خوب اگر نشد، این نمیشود، حق گرفتنی است، به این معنا، نه جنجال و دعوا، واقعا حق مال مردم است، باید بگیرند گرفتنش این است که باید دولتها درست عمل کنند. بعدش هم نظارت کنند نه اینکه رای بدهند و ول کنند. یا حتی رای دادند دیدند خوب عمل نمیکند انتقاد کنند، قانون اساسی ما خیلی خوب است در این جهت بهترین راهها را قانون اساسی دارد ببینید قانون اساسی ما را.
فصل سوم حقوق ملت را میفرمایید؟
ـ بله حقوق ملت، حق حاکمیت و قوای ناشی از آن، البته این اصل پنجاه و هشتم است که خیلی صریح این را بیان میکند حاکمیت مطلق برجهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم ساخته است هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروه خاصی قرار دهد و این ملت حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند، اصول بعد در اینجا انتخابات مجلس است، شوراهای محلی و رییس جمهور و رهبر و اینها ولی در رابطه با فصل سوم حرف شما درست است، حقوق ملت است، اصلا عنوانش حقوق ملت است، مردم را موثق میداند یکسان بودن، شغل خوب، دادگاههای صالح و جان و حقوق مردم مصون بودن، تفتیش عقاید ممنوع بودن و نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر مخل به مبانی اسلام یا مخل حقوق عمومی باشند، تفسیرش را قانون معین میکند و بازرسی و نامه ها و ثبت و فاش کردن مکالمات مردم ممنوع است، احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی، اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، البته شرط است که ازادی و استقلال و امنیت ملی را حفظ کنند تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 61
به شرط آنکه مخل موازین اسلام نباشد آزاد است اینها چیزهایی است که واقعا متروک مانده در قانون اساسی نه از طرف حکومت نه اینکه بیایند خیابانها سر وصدا همین تشکلهای ما تشکلهای خوبی نیست، احزاب ما، منبریهای ما متاسفانه خیلی خیلی تابع شدند و همش تعریف و ثناگویانه هستند و مردم را حمایت نمیکنند، درد مردم را نمیگویند، نقد مردم را نمی گویند البته با این نگفتنها خدمت به حکومت نمی کنند ضرر به حکومت می رسانند اگر همه این دلسوزان بالای منبر مطبوعات روزنامه ها در سخنرانیها مطالب را بگویند قطعا حکومت متوجه می شود غافل این همان است که حق استقامت پیدا میکند و می ماند و اگر نگویند مسلما نمی شود توجه کردید
ـ خب حالا اگر من بخواهم کمی
ـ جمله حضرت علی سلام الله علیه و آله اصلش این است معذرت میخواهم (ولیس تصلیح رای الا بصلاح ولاه و لا تصلح ولاه الا باستقامته) نمیشه (لا تصلح الولاه) حالا هرکس میخواهد باشد آیه الله العظمی باشد یا محمدرضا شاه باشد فرقی نمی کند استقامت ولاه نباشد قدرت فسادآور است هرکه میخواهد باشد
ـ در همین جا که میفرمایید حق سرنوشت حق انتخاب سرنوشت با مردم است انتخابات هم که اینهمه موارد را داریم الان یک کاری که در جامعه میبینیم واقعا اتفاق میافته مردم بیچاره همین رعیت استقامت هم میکنند دوتا تلقی دوتا روش دوتا منش برای اداره حکومت در جامعه بین آقایان هست مردم رسما میآیند میگویند آقا ما این سلیقه را میپسندیم رای بالایی به او میدهند در عمل یه جوری با قانون و بعضی با زور و بعضی با تبلیغات جوری میپیچند که در عمل همانی که مردم دوست ندارند پیاده میشه این را باید چه کرد؟ امام در این زمینهها چه میفرمود؟
ـ خب ببینید آنی که قانونه بالاخره خود مردم این کار را کردند قانون مراد نماینده های مجلس نماینده مجلس را مردم انتخاب کردند حالا اگر خدای نکرده تقلبی آمدند خب غاصبند اما اگر واقعا مردم رای دادند و آمدند مجلس غاصب نیستند و طبق
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 62
اکثریت مجلس یک چیزی میشه خب آنها اگر در آن رأی واقعاً غرضهای خاصی شخصی گروهی داشتند و رأی دادند خب گناه کردند ولی راهی جز این ندارد مردم رای دادند تا آخر هم باید باشند مگر مردم بروند شکایت کنند از نماینده اشون و بروند ببیند واقعا نماینده اشان در پشت پرده زد و بندهایی داشته دادگاهها و محاکمه ها مسئله دیگری است اما آنها که از غیر طریق قانونی اعمال قدرت میکنند و نمیگذارند کاری انجام بگیره اون گناهش خیلی بزرگتر و خیانتش بزرگتر است خیانت به مردم است و خیانت به مردم و مردم باید حرف بزنند اصلا مردم باید بیشتر آنجاها حرف بزنند البته در قانون هم باید حرف بزنند حقوقدانها، دیگران و مردم بگویند این قانون چی بود به ما ضرر میزنید مثلا در مالیاتها وقتی به خود مردم ضرر میرسه حرف میزنند در جاهای دیگر هم میآیند حرف میزنند فرق نمیکند جنگل بانی باشه راهسازی باشه نفت باشه چیز دیگر باشد اینها را باید مردم حرف بزنند و بالخصوص تصمیم بگیرند که دفعه دیگه آنها را انتخاب نکنند لااقل
همانطور که فرمودید در قانون اساسی انصافا قبول داریم شاید بسیاری از منتقدین قبول داشته باشند برای اهل سنت حقوقی تعریف شده و برای اقشار مختلف حقوقی تعریف شده خود همان فصل حقوق ملت در بخشهای مختلف بد نوشته نشده خوب نوشته شده ولی توی عمل. سوال دیگر خواهش میکنیم توضیح دهید بحث دگراندیشان و مخالفان در هر حکومتی حکومت اسلامی که در این عصر و زمان که حکومت امام تشکیل شد یک عده برخلاف گفتمان امام وپیروان امام که اکثریت ملت بودند نظر داشتند به عنوان مخالف دگر اندیش حالا در حکومت دینی در حکومت اسلامی از نظر امام اینگونه مخالفین و دگراندیشان چه حقوقی دارند؟
دگراندیش ما دوجور داریم یک دگراندیش است که خود به خود خودش را بدون رآی به جای خدا یا مردم می گذارد میگوید آنی که من می فهمم این است شما غلط کردید، قانون اساسی را انتخاب کردید غلط کردید رهبری را انتخاب کردید آنوقت
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 63
شروع به فحاشی و تهمت میکند و از همه بالاتر شروع میکند به جنگ مسلحانه و توطئهها، با دشمنان مملکت هماهنگ شدن یک وقت این است یک وقت هم نه منطق دارد و منطقش را بیان میکند برود در مجلس همان منطق را بیان میکند بیرون باشد در روزنامه مصاحبه میکند، همان را بیان میکند و خوبیهای قانون اساسی را میگوید و بدیهایش را هم میگوید، خب قانون اساسی که لوح محفوظ نیست قانون اساسی اگر عیب نداشت که در زمان خود حضرت امام بعد از ده سال یا کمتر از ده سال امام دستور نمی داد بازنگری شود، در یک مسائل بسیار بسیار اساسی و مهم بازنگری کردند و بالاخره یک مسائلی بود که بحثاش باشد برای بعد. خب یعنی چه؟! خب یعنی این دست پخت بشر است، این دست پخت بشر در عرض ده سال تجربه می تواند ثابت کند عیبهایی دارد مثلا در آنجایی که مرجع تقلید شرط بود امام فرمودند من از اول معتقد بودم این مشکل برای جامعه پیش می آید و واقعیت هم بود مراجع تقلید هم که همهشان نمیتوانستند اداره حکومت کنند شرط مرجعیت میکردیم گیر میکردیم توجه کردید؟ با برداشتن این شرط راه گشا شد و الحمدلله حل شد مشکل. حالا ممکن است که مثلا شما بگویید یک عیبی دارد یک جاهایی و آن این است که الی الابد است این ده ساله باشد رهبری ده سال دیگر می شود دوباره رآی بدهیم، خب این حرف بدی نیست، پنج ساله باشد این بد نیست این دشمنی نیست این فکر است، اندیشه است، خود آن مجلس خبرگانی که امام تعیین کرده بود برای تغییر قانون اساسی همانها یکعدهشان لااقل یک عدهشان آنقدر هم بودند که رآی آورد این ده ساله و بعد هم شبهه کردند آقا فلان است و اینها بالاخره یک نفر پیدا کردند گفتند دیدی حالا؟! مثلا این ده سال نشد من کار به آن ندارم آن درست بود یا نه من کار به این دارم در همانجا یک عدهای معتقد بودند که ده ساله باشد، الی الابد نباشد، اینها که دشمن نبودند، اینها دوستان بودند همه آنهایی بودند که امام نصب کرده بود همهاش را امام نصب کرده بود ولی بعضیها مثلا از مجلس بودند بعضی ها از قوه قضائیه بودند،
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 64
بعضیها از شورای نگهبان بودند اینجور بودند و دو سه تا هم حقیقی بودند مثل آقای امینی و فلان، توجه کردید شورای نگهبان هم نبودند قوه قضائیه هم نبودند آقای آذری و اینها علی ایحال خب این مسئله چیزی نیست که یک کسی بگوید من با این مواد قانون اساسی مخالف هستم، بهترین دلیلش هم آن تغییری است که آن روز انجام دادیم و امروز هم می توانیم انجام بدهیم، بهترین دلیلش هم این است که آیتالله خامنهای دوسه سال پیش در کردستان بود یا کرمانشاه مطرح کرد که مثلا در رابطه با نخست وزیری و ریاستی مثلا چیز خب این چه اشکالی دارد مطرح کرد خب یا صلاح ببیند که خبرگان را تشکیل بدهند که عوض کنند یا نه اگر صلاح است باید عوض کنند توجه کردید؟! دگراندیش به این معنا و یا مثلا حتی به قانون اساسی مثلا نظر دارد یا به قوانین عادی مجلس نظر دارد یا به کار من نظر دارد، حتی انتقاد از رهبری دارد، انتقاد از رئیس جمهور دارد، همش نمیگوید رهبر کارش این است خود رهبری بارها گفته که بیایید از من انتقاد کنید توجه کردید خب این مسئله دگراندیش باید تحمل کنیم حتما به نفع کشور است حق دارد دگر اندیش باشد.
چطور من حق دارم خودی اندیش باشم، شما حق نداری دگراندیش باشی، همه مساوی هستیم، حق مساوی داریم، من حق دارم، فکر خودم را بپذیرم ولو مطابق حکومت باشد شما حق دارید فکر خودتان را بپذیرید ولو مخالف حکومت باشد ولی حق ندارید به خاطر اینکه مخالف حکومت هستید بیایید در سرکوچه سنگ بیندازید، سنگاندازی کنم و شیشه بشکنید من هم حق ندارم چون مخالفید من سنگ بیندازم و شیشه شما را بشکنم، هیچ کدام حق ندارند و هر کدام حق داریم بیان کنیم. و هر کدام حق داریم در تلویزیون، صدای ملت، روزنامهها همه جا در همه جا بیان کنیم این دگراندیشی همان چیزی است که حق مردم است، آزادی مردم است، امام رحمت الله علیه بارها باز اگر هست اینجا پیدا کنم در رابطه با اینها دگراندیشها اینها مطالبی دارد که خیلی مهم است برای ما اگر ما توجه کنیم: دولت اسلامی یک دولت
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 65
دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور کامل است و هرکس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطقها را با منطق جواب خواهد داد صحیفه امام جلد سه صفحه صد و هشتاد رژیمی که میخواهیم رژیم جمهوری اسلامی است و در اسلام آزادی به طور مطلق است مگر آنچه به حال ملت و کشور ضرر داشته باشد و موجب مفسده باشد، باز جلد چهار صفحه صدو نود هشت صحیفه امام برای تامین آزادی استقلال عدل است در اسلام شخص اول مملکت با یکی از رعایا فرقی ندارد بلکه پایینتر از اوست و در استفاده از مادیات آزادی آرا در اسلام از اول بوده است در زمان ائمه ما بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بودند حرفهایشان را میزدند ما حجت داریم کسی که حجت دارد از آزادی بیان نمیترسد لکن توطئه را اجازه نمیدهیم ما دعوت کردیم که اگر حرفی دارید بیایید در تلویزیون بگویید مباحثه میکنیم باهم این در رابطه با گروههای کمونیستی و منافقین بود که اللته بعداً یک چند جلسه با با آقای بهشتی و اینها در تلویزیون آمدند نشستند صحبت هم کردند بعد از این صحبتهای امام که بیان کردند و ما امثال اینها را زیاد داریم اگر فرمایشات امام را ما عمل کنیم خیلی چیزها درست می شود و هیچ مشکلی هم ندارد و تشکیلات و گروهها و احزاب را امام همه تایید کرده، آنجایی که موقعی که مجمع روحانیون از جامعه روحانیت جدا شد آنوقت بعضیها اعتراض میکردند چرا فلان؟ صحیفه امام جلد بیست و یک صفحه بیست و هشت دارد: انشعاب از تشکیلات برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست اختلاف در آن موقعی است که خدایی نکرده که هرکس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمدلله با شناختی که من از روحانیون دست اند کار انقلاب دارم چنین کاری صورت نخواهدگرفت.
علی ایحال اگر عمل کنیم امام خیلی مطالب دارد درجامعه ما مظلومترین شخص امام است.
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 66