نگاهی به حقوق مردم در اسلام
آیت الله یوسف صانعی
امید است مطالبی که گفته میشود مورد رضایت خداوند قرار بگیرد و نفعی برای مردم داشته باشد. مخصوصا آن چیزی که در مورد امام مطرح است آن معنویت خاص امام است، واقعیت امام است که باعث میشود تیرگی ها و الودگی را رفع کند. هر چند که ممکن است گاهی تیرگیای ایجاد شود ولی به برکت معنویت ایشان خیلی زود مرتفع میشود. ما به این قضیه اعتقاد داریم و داشته ایم. ممکن است که در متن روایات به این صورت نیامده باشد ولی با توجه به روایات متعدد در این زمینه میشود چنین معنایی را از آنها بیرون کشید. ما در اینجا رسائل میخواندیم. تابستان محل نرفیتم و اصفهان ماندیم. مرحوم والد به ما گفت اینجا ماندید؟ گفتیم بله قصد کردیم همینجا بمانیم. گفتیم میخواهیم در تابستان هم مشغول درس و بحث باشیم. تشویقمان کردند و گفتند به مجلس درس آشیخ محمد حسن عالمی نجف آبادی بروید. ایشان از بزرگان علم اصفهان و در زهد و تقوا بسیار معروف و مشهور بودند.در هر هفته یک تخم مرغ غذای پخته میخوردند و بقیه روزها را غذاهای خام میخوردند. در واقع پولشان بیشتر از این اجازه نمیداد که خرج کنند. با این حال از سهم امام هم استفاده نمیکردند. بیشتر هم منبر میرفتند. به پدر گفتیم ایشان دارند لمعه میگویند. ما الان
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 23
داریم مکاسب میخوانیم. ما که لمعه را خواندیم و رد شدیم. دیگر چه نیازی است که دوباره آن را بخوانیم؟ پدرم فرمودند: پای درسش بروید که لااقل نفسشان به شما بخورد! نفس او در توفیقات قطعا موثر است و موجب برکت درسشان میشود. ما هم به توصیه پدر همان یکی دو ماهی که در اصفهان بودیم پای درس ایشان رفتیم و از وجودشان استفاده کردیم. آقای شیخ عبدالکریم حائری یزدی قطع نظر از توان علمیشان آدم بسیار خوبی بود و نفسشان بسیار تاثیر گذار بود. ایشان انسانهای بسیار وارسته ای را تربیت کردند و تحویل جامعه دادند که در رأس همه آنها امام امت امام خمینی(س) بوده است. پس میشود نتیجه گرفت که نفس انسانهای شریف و صاحب زهد و تقوا در روح افراد میتواند عمیقا اثر بگذارد. اما کسانی هم بودند که در تابستان به بلاد مختلف سفر میکردند ولی هیچ اثری از آنها به جا نمانده است. چرا که در نزد کسانی درس خواندهاند خود او در علمیتش مغرو بوده. فلذا نتوانسته با نفسش در متعلمینش اثر جدی بگذارد. مثلا یکی از همین معلمین نقل میکنند که در زمانی در جلسه درس از سر غرور گفته بود: کجاست امام صادق(ع) که در همین قلتهای استصحاب کفایه او را گیر بیاندازم؟! خود این معلم در کارش موفق نبوده. شاگردانش نیز در کارشان موفق نبودند. شاگردان شاگردانش نیز به همین منوال.
در دوران مشروطه بین آخوند و سید بر سر مسائل مختلف اختلاف زیاد بود. در همان زمان ما در آنجا کسی را داشتیم که خیلی خوش استعداد و خو ش قریحه بود و حراف خیلی خوبی بود. او طرفدار آخوند و به نوعی سخنران او بود و طبیعی است که هر کس از جبهه مقابلش بد میگوید و در عوض از محبوب خودش خوب میگوید. در همین رابطه مرحوم والد من نقل میکرد: در محل ما کسی از خوانین بود که اهل خواندهاش میگفتند او از ما نیست. در اصفهان هم اعتقاد دارند کسی که حرام زاده باشد و روز عرفه به حرم حضرت ابوالفضل(ع) وارد شود خون دماغ میشود. در حالی که اصلا همچون چیزی صدق ندارد. چون که ما در روایت داریم که میفرماید
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 24
حرامزاده موفق به زیارت حرم حضرت اباعبدالله(ع) نمیشود. این فرد چندین ماه قبل از عرفه برای رفع تهمت از خودش به نجف میرود تا در روز عرفه خود را به زیارت امام حسین(ع) برساند و نشان بدهد که خون دماغ نشده و نهایتا اثبات کند که حلال زاده است. در نجف خدمت آقا سید محمد کاظم یزدی(رض) میرسند. آقا سید از آن روحانی سراغ میگیرد. میگویند او نزدیک به سه سال است که درس خارج شرکت میکند. در آن زمان اگر کسی سه سال درس خارج شرکت میکرد خیلی ابهت پیدا میکرد. با این حال آقا سید بعد از احوال پرسی فقط یک جمله گفته بود: امیدوارم از روحانی بودنش خیر نبیند! این روحانی در سن 45 سالگی بر اثر سرطان فوت شد. پسر او که هم دوره پدر ما بود، در دوران پهلوی لباس روحانیت را کنار گذاشت و کلاهی شد و به کار دفترداری مشغول شد. نوه او هم همدوره ما بود. یکی دو سالی با هم بودیم. اما بعد از گذشت مدتی او هم درس را رها کرد و به تهران آمد. در حقیقت هیچ یک از خاندان آن روحانی بعد از نفرین آقا سید نتوانستند از کسوت روحانیت استفاده ببرند.
غرض از گفتن همه این مطالب این بود که بگویم نفس افراد میتواند تاثیر بگذارد. حال امام خمینی(س) که با آن جایگاه رفیع در صدر موثرین قرار میگیرند. لذا هر چه که به نام ایشان باشد، به برکت نامشان آن چیز برکت میباشد. در مجموع امید است این همایش که به نام ایشان مزین شده موجبات رضای خدا را فراهم بیاورد و برای همه مردم و اقشار جامعه نفع داشته باشد. من از این فرصت به دست آمده استفاده میکنم و همه دست اندر کاران این حرکت را دعا میکنم و آرزوی خیر و سلامتی دارم. زنده نگه داشتن نام امام، یعنی زنده نگه داشتن یک نهضت و حرکت و یک فکر پاسخ دهنده به افکار جوامع بشری و رسوخ وارستگی به عمق جوامع انسانی و در نهایت زنده نگه داشتن نام امام امت یعنی زنده نگه داشتن فضائل انسانی.
همان طور که در جاهای مختلف من عرض کردم اسلام بعد از عبادات همه چیزش
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 25
با حقوق مردم گره خورده است. یعنی دین اسلام در زمینه حقوق مردم هیچ کمبودی ندارد. به عنوان مثال در فقه و درباب احکام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همه مطالب به مردم برمیگردد. حتی در باب مسائل عبادی هم اصل خطاب با مردم است. ولو اینکه پیاده سازی آن احکام منوط به تعبد است. همانطور که خداوند میفرماید: «وَلله عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا».
همانطور که در جای دیگری میفرماید: «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا». با استفاده از همین دو آیه میفهمیم که قرآن تا چه اندازه بر روی حقوق مردم اعم از هر نوع دین و مسلکی که دارند به جدیت و ظرافت تاکید دارد. یا مثلا با مراجعه به کتاب الجهاد میبینیم که مالکیت برای همه مردم است. به استناد این کتاب درمییابیم که در حین جنگ ]قبل از درگیری[ هیچ کدام از دو طرف حق ندارند به اموال همدیگر به اسم جنگ تعرض کنند و مالک شوند. البته اگر تعرض شد مال هم حکم جان را پیدا میکند و میتوان آن را به غنیمت گرفت ولی قبل از آن کسی مجاز به همچون کاری نیست. یعنی اموالی که متعرضین با خودشان در میدان جنگ آوردهاند قابل تصرف است. ولی ما دیگر حق نداریم خانهها و اموال آنهایی که در میدان جنگ نیستند را به اسم جنگ تصرف کنیم. حال اگر پیغمبر اسلام در روایتی فرمودهاند «حرمة مال المسلمین کحرمة دمه» کلمه اسلام در اینجا قیدیت ندارد. کلمه مسلمان برای ضمانت اجراست. والا مال هر کس و جمعیتی برای خودش است و کسی حق تعرض به آن را ندارد. درست مثل آیههای بسیاری که در قرآن مبنی بر همین مضمون وجود دارد. بعضی خطابها مربوط به مومنین است. اما در واقع میخواهد عموم مردم را مورد خطاب قرار دهد. مثل: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ». وفای به عهد یک مطلب ملی، انسانی و فطری است و
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 26
به هیچ وجه مختص یک قومیت و گروه و جنسیت خاص نمیباشد. در مسائل اقتصادی هم اسلام ورود کرده است و دستورات لازم در مورد حفظ حریم مردم را صادر کرده است. طبق آیین اسلام مردم دارای هر آییین و مذهبی که باشند حرزشان محترم و مغتنم است و هیچ کسی حق بردن آبروی او را ندارد. ما طبق قوانین اسلام نمیتوانیم به کسی که مثلا مسیحی است افتراء بزنیم و بگوییم زن یا دختر فلان کاره است. این در اسلام حد دارد. حد افتراء مختص به مسلم و مسلمه نیست. این حد به هر کسی که افتراء بزند جاری می شود. متاسفانه نمیدانم چه اتفاقی افتاده است که از سر بعضی مسائل برخی از فقهای ما خیلی زود رد شدند و بعضی دیگر هم خیلی افراط کردهاند. مثلا در باب غیبت نه یعنی محض بد گویی بلکه همان طور که محقق ثانی (قدس سره) میفرماید این است که انسان از کسی انتقادی کند که در آن غرض شخصی وجود داشته باشد و عمدا و با نیت قبلی قصد بردن آبروی طرف را داشته باشد. طبق گفته ایشان این حرکت زشت ریشه در حسادت دارد. به عبارتی فردی میخواهد فرد دیگری را به لحاظ اجتماعی تخریب کند تا خودش مقام و منزلت بیابد. وگرنه با یک بررسی خواهید دید اگر مواردی که از غیبت مستثنی شدهاند را جدا شود دیگر چیزی برای غیبت کردن نمیماند. در کشفالریبه شهید ثانی و شیخ با همه زهدش در بابهایی به این امر پرداختهاند و به جزئیات گناه اشاره داشته اند. آقایان گفتهاند غیبت حرام است ولی در ادامه بحثشان مواردی را نام برده و گفتهاند که آنها جز غیبت حرام نیست. اما بنا بر حرف محقق ثانی غیبت آنجایی که حرام است، حرام است و جای هیچ استثنایی ندارد. در واقع اگر من طبق روایت با غرض شخصی و به قصد تخریب وجهه اجتماعی فردی غیبت او را کنم این فعل حرام است. اما اگر من قصد روشنگری سیاسی و اجتماعی داشته باشم. والا در روایات ما فراوان دیده میشود از این دست غیبتهایی که از زبان مبارک ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین جاری شده است. یا مثلا در جایی اگر بیان میشود فلان مذهب باطل است یا فلانی
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 27
اعلم نیست یا فلانی مجتهد نیست، اگر از روی حسادت و تخریب وی نباشد غیبت محرم محسوب نمیشود. واقعا اگر کسی با نیت خیر بخواهد مطلبی را بگوید و غرض شخصی در آن نباشد آن حرف غیبت مستثنی است نه غیبت محرم. غرض از این مثالها این بود که دوباره بگویم غیبت یعنی انتقاد فردی از فردی دیگر با قصد وغرض شخصی و نیت سوء که ریشه آن در حسادت است. والا اگر حرفی زده بشود که داخل در این شرایط نباشد غیبت محسوب نمیشود.البته بعضی از فقها استثنائاتی برای غیبت قائل شدهاند که مثال آنها ذکر شد. ولی اصل حرف حفظ حریم و حرز مردم در همه جا و به هر شرایطی است. با این تفسیر جناب مقدس اردبیلی فرمودهاند غیبت، غیبت است. اگر حکم غیبت برای شیعه مذهب صدق میکند برای حنفی مذهب هم حکم میکند. همان طور که برای حنبلی مذهب هم حکم میکند. بنده هم در مکاسب محرمه همین طور استدلال کردهام. اما حضرت امام میفرمایند غیبت سنیها مانعی ندارد و غیبت حرام، فقط شامل غیبت شیعه میشود. بنده بالاتر از مقدس اردبیلی معتقد هستم که غیبت از هیچ انسانی اعم از کافر و دهری مذهب هم جایز نیست.(شخصی داشت به مکه مشرف میشد. ناخدای کشتی به آن کس گفت حاجی ماالمذهب؟ یعنی مذهبت چیست؟ آن بنده خدا هم که بلد نبود جواب بدهد گفت: لا مذهب!) به اعتقاد بنده فرد لامذهب هم چه در جان و چه در مال و چه در همه حوزههای شخصی و اجتماعی دارای حرمت است. همه اینها در فقه آمده است. خود بنده هم اشاراتی در مکاسب محرمه کردهام و در جاهای دیگر به تفصیل در این مورد بحث کردهام. همان طور که استدلال میشود ایفای به عهد مختص به مسلمانان ندارد و مطلق است اینجا هم استدلال میشود که غیبت از هر فردی و هر انسانی حرام است. جایز نیست. حتی در کتاب الجهاد آمده است اگر کسی در حین جنگ اموالی از طرف مقابلش را به نفع خودش بردارد حکم دزدی بر آن بار میشود. این حکمی است که در مورد جنگ آمده است. پس وقتی در جنگ حقوق طرف مقابل محترم است و باید به رسمیت شناخته و
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 28
به آنها احترام گذاشته شود در مورد غیبت هم همین طور است و باید حریم همه انسانها را اعم از جنسیت و رنگ و مذهبی محترم شمرد. یا اگر در جایی دیگر گفته شده است که نگه داشتن حرمت مال مسلم واجب است، در اینجا مسلم ضمانت اجرای این حکم است. وگرنه حکم در حالت کلی در مورد همه صدق میکند.
چه اینکه در ابتدای تسری اسلام مسلمان و مومن یکی بودهاند و بعد در زمان ائمه این دو از هم جدا شدند. قرآن میفرماید:« قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا». یعنی احکامی که در ابتدا بر کل مسلمانان بار میشده است. مثلا اگر فردی یهودی میخواهد گوسفندی ذبح کند، اگر شرایط آن را رعایت کرد و بالای سر مذبوح نام خدا را برد فرد مسلمان میتواند از آن گوشت استفاده کند و مانعی ندارد. پس واقعا جا نداشت که مدتهای مدید اینها(یهودیها) را نجس میدانستیم، تفکر درستی نبوده است. در واقع بنده در اینجا هم معتقدم که همه انسانها پاک هستند. این حکمی هم که آقایان صادر میکنند در مورد یهودیها و مسیحیهای آن زمان است. نه در مورد تمام جوامع غیر مسلمان امروزی. البته اگر کسی میداند که اسلام به حق است و با این وجود با اسلام مخالفت میکند مثل کسروی (علیه اللعنه) باید از از او فاصله گرفت چون که حکم نجاست بر او بار میشود. در باب ازدواج کجا آورده شده که باید دختر و پسر هم فرقه باشند. همانطور که پیغمبر فرمود دخترت را به کسی بده که اخلاق و دین خوب داشته باشد. تاکید نکردهاند که حتما به شیعه دختر بدهید و به غیر شیعه دختر ندهید. حتی من در مورد ازدواج با غیر هم دین هم گفتم که هیچ ایرادی در اینجا وجود ندارد که دو نفر غیر هم دین با هم دیگر ازدواج کنند. بعضیها طبق آیه قرآن گفتند که با مشرکین ازدواج نکنید و از جایی که این نص صریح قرآن است دیگر نیازی به توضیح و تفسیر ندارد. من عرض کردم باید به ادامه آیه هم توجه کرد که
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 29
میفرماید: با مشرکین ازدواج نکنید چون شما را به سمت آتش (یعنی پیروی از غیر اسلام و عناد با آن) میکشانند. گفتم حالا چه کسی از ازدواج کردن دنبال همچون مقاصدی است؟
مرحوم میرزای قمی کتابی با نام قوانین محشی دارند که در قسمتی از آن میفرمایند: نجاست عقوبت است. و برای مثال میفرمایند سگ مصلحتاً نجس قرار داده شده است.ولی عقوبتی بر آن بار نیست. اما به کفار که میرسد میگوید آنها نجسهایی هستند که عقوبت دارند.
چه اینکه دزدی از خانه عالمی جلیلالقدر بالا برود. چه اینکه از خانه یک فرد معمولی یا هر شخص دیگری. یعنی در هر حال خون فردی که به دزدی خانه فردی دیگری میرود مهدورالدم است و میتوان حرمتش را شکست. در مورد احکام قضایی هم به همین منوال است. طوری که تحقیقا میشود گفت در این دست موارد فقها با هم اتفاق نظر دارند. مثلا در موردی که یک فرد مسلمان با فرد غیر مسلمان دیگری به مشکل میخورد و نزد قاضی مسلمانی میروند قاضی مسلمان مخیر است که بین این دو فرد با دو دین مختلف، بنا به دین و آیین هر کدام از آنها، بینشان حکم کند. متاسفانه در این زمینه باید گفت که در کلام امام الهام بخشیهایی وجود دارد که بسیار بسیاری از افراد نتوانستهاند به عمق و جان مطالب راه پیدا کنند و در سطح قشر کلام امام باقی ماندهاند. امام بحثی در صحیفه دارند که در آنجا تعبیر میکنند اگر مردم نظام شاهنشاهی را بخواهند ما مردم را آزاد میگذاریم که خودشان حکومت مورد نظرشان را انتخاب کنند. به عبارتی امام میفرمایند ما نمیتوانیم به ضرب سر نیزه آنها را مقید کنیم که نظام اسلامی را بپذیرند. به عبارت روشنتر امام در مقابل رای مردم و حفظ حقوق مردم رای و نظر خودش را دخالت نمی دهد و اصالت را حتی در تعیین نظام به مردم میدهد. حتی آن نظامی که ایشان سرسختانه و مجدانه با آن مخالف است. حتی حضرت امیر(ع) با اینکه منصوب از طرف خداوند تبارک و تعالی هستند هم وقتی
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 30
میبینند مردم در شرایطی او را نمیخواهند خودش را به مردم تحمیل نمیکند و گوشه خانه را انتخاب میکند. ما آیههای بسیاری در قرآن کریم داریم که در آن به آزادی در انتخاب افراد و پرهیز از زور و اجبار اشاره کرده است. لذا در دین اسلام همه انسانها در تمام حقوق برابرند و همه جوانب عدالت در آن دیده شده. نه تنها عدالت رعایت شده بلکه مماثلت رعایت شده. فقط یک جا هست که عدالت هست ولی مماثلت نیست. در آنجا عدل بر مماثلت مقدم است. در کل فقه اسلامی فقط یکجا چنین چیزی دیده میشود. آنجا هم در بعضی موارد مربوط به ارث است که در آن ارث مرد را دو برابر ارث زن قرار داده است. در اینجا به قول شهید مطهری تساوی(به معنای عدل) وجود دارد اما تماثل وجود ندارد. علامه طباطبایی و دیگران در این باب صحبتهای فرمودهاند جوابهایی داده اند و گفتهاند در چنین مواردی عین عدل همان است که وضع شده. وگرنه در هیچ جای دیگر دیده نمیشود که حقوق زن نادیده گرفته شود.
در اسلام به صراحت تاکید موکد شده است که زن باید با حجاب باشد. این امر برای جلوگیری از ایجاد تحریک است. نه چیز دیگر. طبیعتا اگر مردی هم به واسطه حجاب و پوششی که دارد باعث تحریک میشود باید لباس و پوشش خود را اصلاح کند و به طرز مناسبتری لباس بپوشد. اگر مردی زیباروست میداند که میتواند طوری لباس بپوشد که جذاب نباشد و باعث تحریک شود باید همین کار را کند. به هر حال مقصد اسلام جلوگیری از بی عفتی و بی عصمتی و ترویج پاکدامنی است. اما اگر کسی خودش خواست تن به بی عفتی و بی عصمتی بدهد باید چه کرد؟ من در این مورد قبل از پیروزی انقلاب با امام صحبتی داشتم و عرض کردم: تکلیف ما در مورد زنانی که موهایشان باز است چه باید کنیم؟ آیا نباید به آنها تذکر داد که موهایشان را بپوشانند؟ امام فرمودند بله، باید گفت. ولی فعلا جرات چینین کاری نیست. یعنی چون عامه مردم این امر را نمیپذیرند لذا نمیتوان هر زنی را با این وضعیت دید به او تذکر داد: « لانهنم اذا تناهوا لا یتناهون». البته که وظیفه هر زن و مرد مسلمانی است که خود
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 31
را بپوشاند و به صورت تحریک آمیزی بیرون نیاید.
امام در زمانی(سال 41 یا 42) که بنا بود زنها را به عنوان سرباز به سربازخانهها ببرند گفتند: ممکن است در این کار بی عفتی و بی حیایی پیش بیاید پس بهتر است که از آن پرهیز بشود. نفرموده که نفس این کار حرام است بلکه تعلیل کردهاند ممکن است در این کار مفسده وجود داشته باشد. اینکه بعضیها میگویند امام در بعضی نظراتش اختلاف دارد این اصلا مانعی محسوب نمیشود. کما اینکه بزرگانی چون شیخ طوسی و علامه طباطبایی هم در کتابهایی اختلاف دارند. ولی اما در اصول کلیشان اختلافی نداشتند. در این همین مورد هم امام میفرمایند زنها را نباید به سربازی ببرند چون ممکن است به فساد و فحشا کشیده بشوند. نمیگویند نفس اینکه به سربازی بروند حرام است بلکه شرایطی برای حرمت قائل میشوند. بعد از اینکه انقلاب پیروز شد شاهد بودیم که گفتند زنها بیایند در مجلس و در سایر پستها و سمتها حضور فعال داشته باشند. پس از این نظر میفهمیم که ایشان به تساوی زن و مرد اعتقاد داشتهاند. ولی به شرایطی برای حضور زنان معتقد بودند که در نهایت موجبات سلامت خودشان را فراهم میآورد. البته بعضی از جاها هم ممکن است به دلیل شرایطی مثل حاکمیت روح تعبد، و پیش آمدن شرایط بحرانی جنگ و ناسلامتی، ایشان ]نتوانست[ که آن فقه نورانی اسلام را آن طور که بایسته و شایسته بود اشاعه دهد. همان طور که طبق استفتائی که خودم از ایشان در زمان حضورم در شورای نگهبان کردم ایشان در جواب فرمودند: اگر ترس نبود، مطالب دیگر هم بود که میگفتم.
در رابطه با حقوق دو داستان در ذهنم هست که از کتاب اصول کافی شریف به تعبیر امام آمده است. یکی از این داستانها در باب برّالوالدین آمده است. دیگری در باب العشره هست.
داستان اول در باب برّالوالدین آمده است. مردی مسیحی آمد خدمت امام صادق(ع) مسلمان شد. بعد به حضرت گفت پدر و مادرم مسیحی هستند و من مسلمان شدهام.
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 32
الان تکلیف من چیست. حضرت فرمودند: آیا گوشت خنزیر میخورند. آن فرد گفت: نه. حضرت فرمودند: وظیفه تو این است که بسیار خوب و درعین صلاح با آنها رفتار کنی. وقتی به خانه برگشت مادرش متوجه تغییر رفتار فرزندش شد. دید که نسبت به قبل بسیار بیشتر به حقوق مادری و فرزندی احترام میگذارد. به پسرش گفت چه اتفاقی افتاده که تو چنین شدهای و بهتر از سابق مراعات میکنی؟ گفت من رفتم پیش یکی از رهبران دینی و در آنجا مسلمان شده ام. در نهایت هم به من سفارش کرد که با مادرت بهتر از سابق رفتار کن. و از این جهت من دارم توصیه او را رعایت میکنم. مادرش گفت: آیا آن فرد پیغمبر بود؟ گفت: نه. نوه پیغمبر بود. بعد از اینکه تمام صحبتهای امام را برای مادرش شرح داد گفت من میخواهم مسلمان بشوم. در همان روز مادر آن فرد مسلمان شد و بعد از خواندن نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا از دنیا رفت. حرف اینجاست که امام صادق به فرزند مسلمان یک مادر مسیحی میفرماید تو موظفی که حقوق مادرت به نهایت و کمال و بهترین وجه و بهتر از قبل رعایت کنی. زیرا در نگاه ایشان رعایت حقوق مادر مثل رعایت حقوق و احکام یک حکومت کوچک درون خانه است و اساسا پایهای برای حفظ و تشکیل حقوق اجتماعی در سطح کلان است.
داستان دوم در ابواب العشره آمده. روزی امیرالمومنین(ع) در حال راه رفتن بودند که یک مسیحی از ایشان پرسید کجا میروید؟ ایشان فرمودند میخواهم به کوفه بروم. آن فرد گفت من هم میخواهم به کوفه بروم. در مسیر به یک دو راهی رسیدند. سر دوراهی آن فرد گفت من میخواهم از این طرف بروم. در حالی که راه کوفه از طرف دیگری بود. آن فرد به حضرت عرض کرد مسیر کوفه که از این طرف نیست. شما چرا از این سمت میآیید؟ حضرت در جواب فرمودند میدانم مسیرم از آن طرف است ولی پیغمبر به من یاد داده است که از جمله حقوق همسفر این است که چند قدم او را بدرقه کنیم. من هم به عنوان ادای تکلیف و برای بدرقه دارم با تو میآیم. این مسیحی
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 33
تا این حرکت با فضیلت را از حضرت دید اسلام آورد. چه حقوق درشتی که از نظر ما گذشته و به آن بی اعتنا بودهایم. ولی امیرالمومنین(ع) نسبت به ریزترین آنها توجه ویژه داشتهاند.
همان طور که میدانید مشهور این است که نقل قرآن به غیر مسلمان است. حتی اگر به او ارث هم رسیده باشد باید با پرداخت پول آن را از آن فرد خریداری کرد. اما امام در این رابطه میفرماید نقل کتاب آسمانی به دیگران گاهی مستحب و مجاز و مباح است. سر این حرف در این است که بنای اسلام در دعوت همه افراد به دین مبین اسلام است.با این تفسیر اگر کسی از مسیحیت گفت من میخواهم مسلمان بشوم. حالا میخواهم ببینم برنامه شما در مورد زندگی چیست. تمام برنامه ما هم در قرآن است. حال با این حکم باید با او بگوییم ما نمیتوانیم به تو قرآن بدهیم چون تو مسیحی هستی! لذا امام میفرماید اصلا دلیلی مبنی بر حرام بودن این فعل وجود ندارد. چون که اسلام اساسا برای دعوت به حق آمده است. در حالی که با این رفتار نه اینکه آن فرد به اسلام رو نمیآورد بلکه از اسلام هم زده میشود.
«ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم»
در این راستا ما باید تلاش کنیم با تبعیت از صاحب جواهر و شیخ انصاری و امام امت طوری از فقه برداشت کنیم که پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه بشری امروز باشد تا در نهایت بتوانیم اسلام را به حقیقت به هدف عالی آن یعنی همه گیری در همه جای دنیا برسانیم.
کتابویژه نامه همایش بین المللی حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س): مصاحبه های علمیصفحه 34