فصل سوم: اصول رهبری

وقتی فرودگاه باز شد می رویم

وقتی فرودگاه باز شد می رویم

‏رفت و باز تتمۀ قدرت باقی مانده بود. اینها باز کوشش کردند حتی به وسیلۀ جمهوری‏‎ ‎‏فرانسه ـ رئیس جمهور فرانسه ـ به من پیغام دادند که شما حالا زود است بیایید، به طور‏

کتابامام به روایت امامصفحه 193
‏دلسوزی مثلاً! از طرف امریکا پیشنهاد کردند که حالا شما چند وقتی بایستی بمانید؛‏‎ ‎‏حالا زودرس است رفتن شما! از طرف ایران باز همین معنا را گفتند؛ بعض افرادی که از‏‎ ‎‏همین طوایف بودند باز همین پیشنهاد را می کردند. و همین پیشنهاد اسباب این شد که‏‎ ‎‏من قصد کردم بیایم، هر چی می خواهد بشود بشود! من فهمیدم که این مسئله یک مطلبی‏‎ ‎‏است. آنها می خواهند من را آنجا نگه دارند، و از اینجا توطئه ها را تقویت کنند به طوری‏‎ ‎‏که دیگر هیچ نتوانیم کاری کنیم. من اعلام کردم که خواهم رفت. آنها بستند فرودگاهها را.‏‎ ‎‏همۀ فرودگاهها را بستند. ما صبر کردیم گفتیم که وقتی فرودگاه باز شد می رویم؛ باز‏‎ ‎‏بستند. باز گفتیم وقتی باز شد می رویم. آنها دیدند که خوب، بالاخره نمی شود تا آخر‏‎ ‎‏بسته باشد؛ ارعاب کردند. از این کارها. ما آمدیم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 194

  • )) همان؛ ج 6، ص 230ـ231.