فصل سوم: اصول رهبری

بدون عمامه او را دادگستری بردند

بدون عمامه او را دادگستری بردند

‏در زمان این مرد سیاهکوهی، در زمان این رضا خان قلدر نانجیب، یک قیام از علمای‏‎ ‎‏اصفهان شد، ما حاضرِ واقعه بودیم. علمای اصفهان از اصفهان آمدند به قم و علمای بلاد‏‎ ‎‏هم از اطراف جمع شدند در قم و نهضت کردند برخلاف اینها. حالا نهضت را شکستند.‏‎ ‎‏اینها زور که نداشتند. آنها نهضت را شکستند؛ حالا با فریب یا با هر چی. یک نهضتْ‏‎ ‎‏نهضت علمای خراسان بود: مرحوم آقازاده و مرحوم آقاسید یونس و سایر علمای آن‏‎ ‎‏وقت ـ همه را گرفتند آوردند در حبس، در تهران. و من خودم مرحوم آقازاده ـ رضوان الله ‏‎ ‎‏علیه ـ را، آمیرزا محمود آقازاده ـ رضوان الله علیه ـ را دیدم که یک جایی نشسته بود بدون‏‎ ‎‏عمامه. با اینکه تحت مراقبت بود، یک جایی نشسته بود بدون عمامه و کسی هم حق‏‎ ‎‏نداشت پیش او برود؛ و ایشان را بدون عمامه می بردند توی خیابان به دادگستری،‏‎ ‎‏محاکمه می کردند. آن وقت هیچ خبری از این احزاب نبود. در این قیامهایی که اینها کردند‏‎ ‎‏از این احزاب اصلاً خبری نبود؛ بودند اما مرده بودند. یک نهضت هم از آذربایجان شد:‏‎ ‎‏مرحوم آمیرزا صادق آقا، مرحوم انگجی، آنها هم نهضت کردند. آنها را هم گرفتند بردند.‏

کتابامام به روایت امامصفحه 196
‏مدتها در تبعید بودند که مرحوم آمیرزا صادق آقا بعد از آن هم که گفتند که شما آزادید‏‎ ‎‏دیگر نرفت به آذربایجان؛ در صورتی که آذربایجان او را خیلی گرامی می داشتند، هیچ‏‎ ‎‏دیگر نرفت. در قم آمدند و تا آخر عمرشان در قم بودند و ما هم خدمتشان‏‎ ‎‏می رسیدیم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 197

  • )) همان؛ ج 3، ص 243ـ244.