فصل چهارم: رنجها و نگرانیها

ما دو طایفه را سوار نمی کنیم

ما دو طایفه را سوار نمی کنیم

‏دوست من ـ خدا رحمت کند ـ مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی نقل کرد: که من در اراک‏

کتابامام به روایت امامصفحه 244
‏بودم و از آنجا می خواستم بیایم به قم. رفتم اتومبیل بگیرم؛ شوفر گفت که ما دو طایفه‏‎ ‎‏[‏‏را‏‏]‏‏ بنا گذاشتیم که سوار اتومبیل نکنیم: یکی فواحش، یکی معممین! این در زمان آن‏‎ ‎‏خبیث اول‏‎[1]‎‏ بود که با روحانیون اینطور کرد. تبلیغاتش اینطور و عمالش اینطور کردند.‏‎ ‎‏یکی هم خود من در اتومبیلی که جمعیت در آن بود نشسته بودیم. بنزین تمام شد بین‏‎ ‎‏راه. من سید بودم، یک شیخی هم همراهم بود. شوفر برگشت گفت که این از اثر اینکه‏‎ ‎‏این شیخ را سوار کرده بودیم بنزین تمام شد! تمام شدن بنزین را اثر نحوست یک‏‎ ‎‏روحانی می دانست!‏‎[2]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 245

  • رضا خان پهلوی.
  • )) صحیفه امام؛ ج 7، ص 75ـ76.