فصل پنجم: خاطرات

من از بچگی در جنگ بودم

من از بچگی در جنگ بودم

‏من از بچگی در جنگ بودم، تا حالا نگفتم. ما مورد هجوم «زَلَّقی»ها بودیم. مورد هجوم‏‎ ‎‏«رجبعلی»ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم. و من در عین حالی که تقریباً اوایل شاید‏‎ ‎‏بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما، و اینها می خواستند‏‎ ‎‏هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می رفتیم سنگرها را سرکشی می کردیم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 254

  • )) همان؛ ص 12ـ13.