فصل پنجم: خاطرات

من خودم شاهد بودم

من خودم شاهد بودم

‏من خودم شاهد این قضیه بودم که وقتی که در همین جنگ عمومی‏‎[1]‎‏ که بنا بود سران‏‎ ‎‏لشکرها، سران دوَل، در ایران با هم ملاقات بکنند، استالین آن وقت رئیس شوروی بود‏‎ ‎‏ـ این استالینی که حالا هم عکسهایش را می اندازند و چه می کنند؛ گر چه اخیراً دیگر‏‎ ‎‏آبرویی ندارد لکن ایشان رئیس شوروی بود ـ آن دوتای دیگری که یکی اش از امریکا بود‏‎ ‎‏و یکی اش از انگلستان بود، اینها با امر عادی آمدند، رفتند ـ آنطور که نقل می کردند‏‎ ‎‏آن وقت ـ رفتند به سفارتخانه های خودشان؛ و بنا بود در تهران یک جلسه ای داشته ‏‏باشند.‏‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 259
‏لکن استالین که همه به او برادر می گفتند و همه می گفتند ما همه با هم، مثل هم هستیم و‏‎ ‎‏برای مردم دلسوزی می کرد و «قارداش»‏‎[2]‎‏ به او می گفتند، ایشان، می گفتند حتی گاوی که‏‎ ‎‏از آن شیر می خواهد بخورد آورده اند همراهش که مبادا از گاوهای ایران شیر بخورد! گاو‏‎ ‎‏را با طیاره ای که حامل خودش بوده، حامل یک گاو هم بوده! هم او اسلحه دار بی عقل و‏‎ ‎‏هم خودش اسلحه دار بی عقل! بلکه خدا می داند که او بدتر از آن رفیقش بود! خدا‏‎ ‎‏می داند که اینطور بود. ایشان، این آدم، با حتی گاو شیرده آمد و وارد شد. و این را دیگر‏‎ ‎‏خودم با چشمم دیدم که از بین راه خراسان، از شاهرود یا یک قدر جلوتر (این دیگر‏‎ ‎‏منطقۀ آنها بود، منطقۀ شوروی بود؛ ایران را به چند منطقه قسمت کرده بودند، آن منطقۀ‏‎ ‎‏شوروی بود) من خودم دیدم که ـ ما با اتوبوس می رفتیم برای زیارت ـ این سربازهای آنها‏‎ ‎‏می آمدند گدایی می کردند جلوی اتومبیلها. یک دانه سیگار وقتی که به او می دادند،‏‎ ‎‏اینقدر خوشحال می شد که دستش را پشتش می گذاشت و شروع می کرد سوت زدن.‏‎ ‎‏کمونیستی برای این است که مردم را بازی بدهند.‏‎[3]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابامام به روایت امامصفحه 260

  • جنگ جهانی دوم 1945 - 1939.
  • لغت ترکی به معنی برادر.
  • )) صحیفه امام؛ ج 3، ص 303ـ304.