حقایقی پیرامون اسم اعظم

حقایقی پیرامون اسم اعظم

‏ ‏

‏ ‏

معنای لفظی الله  

‏اِلهَ «أَلَهَ» ـ به فتح همزه و لام ـ إلاهَةً، به معنای عَبَدَ عِبادَةً می باشد. و‏‎ ‎‏«اِله» فِعال به معنای مفعول است؛ مثل اِمام به معنای مَنْ یُؤتَمُّ بِهِ.‏‎[1]‎‎ ‎‏و «إله» اصل «الله » است، و پس از دخول الف و لام «همزه» را‏‎ ‎‏تخفیفاً حذف کردند. و بعضی گفته اند الف و لام عوض از همزه‏‎ ‎‏است.‏‎[2]‎‏ و هر یک از این دو قول را حجتی است ادبی که ذکر آن‏‎ ‎‏لزوم ندارد. و در لسان اهل الله «الهیّت» و «الوهیّت» را غالباً به مقام‏‎ ‎‏تجلی به فعل و به مقام فیض مقدس اطلاق کنند؛ و «الله » را، که اسم‏‎ ‎‏جلاله است، غالباً به مقام ذات مستجمع صفات اطلاق‏‎ ‎‏نمایند.(234)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حدیثی در معنای اسم شریف الله

‏فرمود حضرت باقر ـ علیه السلام ـ : «معنی الله معبودی است که‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 599

‏خلق متحیّرند از درک حقیقت او و احاطه به کیفیت او. و عرب‏‎ ‎‏می گوید: اَلِهَ الرَّجُلُ. وقتی متحیر شود در چیزی و احاطۀ علمی به‏‎ ‎‏او پیدا نکند. و می گوید: وَلَهَ. وقتی که پناه ببرد به چیزی از آنچه‏‎ ‎‏می ترساند او را؛ و «الاله» به آن چیزی که مستور از حواس مردم‏‎ ‎‏است.»(235)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اکمل اسمای حق 

‏واعلم ان الاسماء والصفات الإِلهیة کلها کاملة بل نفس الکمال،‏‎ ‎‏لعدم النقص هناک حتی یجبر؛ وکل کمال ظهور کمال الأسماء‏‎ ‎‏الإِلهیة وتجلیاتها. واکمل الاسماء هو الاسم الجامع لکل‏‎ ‎‏الکمالات.‏‎[3]‎‏(236)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

الله ، اسم محیط تام ازلی ابدی 

‏أنّ للأسماء الإلهیّة محیطیّة و محاطیّة رئاسة و مرئوسیة. فرُبّ اسم‏‎ ‎‏إلهیّ یکون محیطاً بالأسماء الجمالیّة، ک«الرّحمن». و رُبّ اسم إلهیّ‏‎ ‎‏محیط بالأسماء الجلالیّة، ک«المالک» و «القهّار». و لایکون فی‏‎ ‎‏الأسماء الإلهیّة مرتبة الجامعیّة المطلقة و أحدیّة جمع الحقائق‏‎ ‎‏الإلهیّة اللطفیّة و القهریّة بطریق الجمع و البساطة، إلاّ لاسم «الله »‏‎ ‎‏ربّ جمیع الحقائق الإلهیّة و مفتاح مفاتیح الکنوز الغیبیّة. فهو الإسم‏‎ ‎‏المحیط التامّ الأعظم الأزلی الأبدی السرمدی. و غیره من الأسماء،‏‎ ‎‏حتّی الأمّهات منها، لایکون بهذه الإحاطة، و إن کان لبعضها إحاطة‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 600

‏علی بعضها أقلّ و أکثر.‏‎[4]‎‏(237)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اسم ذات جامع اسما و صفات 

‏وقتی الله را به حساب بیاوریم با این قدم ناقص برهانی، الله اسم از‏‎ ‎‏برای همان ذات مطلق است که همۀ جلوه ها را دارد. جامع همۀ‏‎ ‎‏اسما و صفات است، جامع همۀ کمالات است، کمال مطلق است،‏‎ ‎‏کمال بی تعین است.(238)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

وحدت اسم اعظم در عین اشتمال بر کثرات 

جامع بودن هر اسم بر حقایق جمیع اسما

سر اختصاص یافتن هر اسم به وصفی خاص 

عظمت اسم اعظم

‏کلّ اسم کان أفقه اقرب من أفق الفیض الأقدس، کانت وحدته أتمّ،‏‎ ‎‏وجهة غیبه أشدّ و أقوم، و جهات الکثرة والظهور فیه أنقص و عن‏‎ ‎‏أفقها أبعد. و علی سبیل التعاکس، کلّما بُعد عن حضرته و رفض عن‏‎ ‎‏مقام قربه، کانت الکثرة فیه أظهر، و جهات الظهور أکثر. و مِن ذلک‏‎ ‎‏یستکشف علی قلب کلّ عارف مکاشف و یعرف کلّ سالک عارف‏‎ ‎‏انّ الإسم الأعظم المستجمع لجمیع الأسماء و الصفات مع اشتماله‏‎ ‎‏للکثرات و استجماعه للرسوم و التعیّنات کان من أفق الوحدة‏‎ ‎‏أقرب. و کان ذلک الإشتمال بوجه منزّه عن الکثرة الحقیقیة؛ بل‏‎ ‎‏حقیقته متّحد مع الفیض الأقدس و مقام الغیب المشوب، و‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 601

‏اختلافهما بمحض الإعتبار، کاختلاف المشیئة و الفیض المقدّس‏‎ ‎‏مع التعیّن الأوّل المعبّر عنه فی لسان الحکماء ب«العقل الأوّل». ‏

‏     ‏‏إیّاک و أن تظنّ من قولنا: إنّ مرتبة الإسم «الله » الأعظم أقرب‏‎ ‎‏الأسماء إلی عالم القدس و أوّل مظاهر الفیض الأقدس باعتبار‏‎ ‎‏اشتماله علی کلّ الأسماء و الصفات، أنّ سائر الأسماء الإلهیّة غیر‏‎ ‎‏جامعة لحقائق الأسماء، ناقصة فی تجوهر ذاتها. فإنّ هذا ظنّ الّذین‏‎ ‎‏کفروا بأسماء الله و یلحدون فیها،‏‎[5]‎‏ فحجبوا عن أنوار وجهه‏‎ ‎‏الکریم. بل الإیمان بها أن تعتقد أنّ کلّ اسم من الأسماء الإلهیّة‏‎ ‎‏جامع لجمیع الأسماء مشتمل علی کلّ الحقائق. کیف، و هی متّحدة‏‎ ‎‏الذات مع الذات المقدّسة، والکلّ متّحد مع الکلّ؛ و لازم عینیّة‏‎ ‎‏الصفات مع الذات و الصفات بعضها مع بعض ذلک. ‏

‏     ‏‏و أمّا قولنا: إنّ الإسم الکذائی من أسماء الجلال، و ذاک من‏‎ ‎‏أسماء الجمال، و هذا «الرحیم الرحمن» و ذلک «القهّار الجبّار»،‏‎ ‎‏باعتبار ظهور کلّ فیما اختصّ به، و أنّ ما یقابله باطن فیه: ف«الرحیم»‏‎ ‎‏تکون الرحمة فیه ظاهرة، و السخط باطناً فیه. و الجمال ظهور‏‎ ‎‏الجمال بطون الجلال؛ و الجلال بالعکس. و «الظاهر» مختف فی‏‎ ‎‏الباطن، و «الباطن» مستکنّ فی الظاهر. و کذا «الأوّل» فی الآخر، و‏‎ ‎‏«الآخر» فی  الأوّل. ‏

‏     ‏‏و أمّا اسم «الله » الأعظم، ربّ الأسماء و الأرباب، فهو فی حدّ‏‎ ‎‏الإعتدال و الإستقامة؛ و له البرزخیّة الکبری: لاالجمال یغلب‏‎ ‎‏جلاله، و لاالجلال جماله؛ لاالظاهر حاکم علی باطنه، و لا الباطن‏‎ ‎‏علی ظاهره. فهو الظاهر فی عین البطون، و الباطن فی عین الظهور،‏‎ ‎‏و الأوّل بعین الآخریّة، و الآخر بعین الأوّلیّة...‏

‏     فانظر، أیّها السالک سبیل الحقّ، إلی الآیات الشریفة فی أواخر‏‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 602
‏«الحشر» و تدبّر فیها بعین البصیرة. و هی قوله ـ تبارک و تعالی ـ : ‏

‏     «هُوَ الله الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ عالِمُ الغَیبِ و الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ‏‎ ‎‏الرَّحیمُ. هُوَ الله الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ المَلِکُ القُدّوسُ السَّلامُ المُوْمِنُ‏‎ ‎‏المُهَیمِنُ العزیزُ الجَبّارُ المُتَکبِّرُ سُبحانَ الله عَمّا یُشرکونَ. هُوَالله ‏‎ ‎‏الخالِقُ البارئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأَسماءُ الحُسنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فی السَّمواتِ‏‎ ‎‏و الأرض و هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ.»‏‎[6]‎

‏    ‏‏صدق الله العلّی العظیم. فانظر کیف حکم ـ تعالی شأنه ـ فی‏‎ ‎‏الآی الثلاثة الشریفة باتحاد حضرة الإلهیّة مع غیب الهویّة باعتبار‏‎ ‎‏اندکاکها فی ذاته و استهلاکها فی إنّیّته. ثّم، حکم ـ تعالی شأنه ـ‏‎ ‎‏باتحاد الصفات الجمالیّة و الجلالیّة و الأسماء الذاتیّة و الصفاتیّة و‏‎ ‎‏الأفعالیّة علی الترتیب المنظّم مع الذات الأحدیّة... وقد اشار مولانا‏‎ ‎‏و مولی الکونین، امیرالمؤمنین ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ إشارة‏‎ ‎‏لطیفة خفیّة إلی ذلک بقوله: «ما رَأیتُ شیئاً إلاّ وَ رَأَیتُ الله قَبلَهُ و‏‎ ‎‏بَعدَه و مَعَهُ.»‏‎[7]‎‏ او «فیه». فإنّ مظهریّة کلّ شی ء للإسم «الله »‏‎ ‎‏الأعظم، اختصاص کلّ مربوب باسم، لیس إلاّمن جهة أنّ کلّ اسم‏‎ ‎‏یستکنّ فیه کلّ الأسماء و الحقائق.‏‎[8]‎‏(239)‏


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 603

الله ، صفت جمال یا جلال؟

‏بدان که الله گرچه «اسم اعظم» است که صفات «جمال» و «جلال»‏‎ ‎‏از تجلّیات آن و در تحت حیطۀ آن است، لکن گاهی اطلاق شود به‏‎ ‎‏صفات «جمال» مقابل صفات «جلال»؛ چنانچه «الهیّت» و‏‎ ‎‏«الوهیّت» نوعاً راجع به صفات «جمال» است؛ و خصوصاً اگر در‏‎ ‎‏مقابل صفت «جلال» واقع شد. و در آیۀ شریفۀ قُلْ هُوَ الله اَحَد‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 604

‏ممکن است احد اشاره به یکی از امّهات صفات «جلال» باشد که‏‎ ‎‏مقام کمال بساطت ذات مقدّس است، والله اشاره به اسم «جمال»‏‎ ‎‏باشد. پس در آیۀ شریفه نسبت حق تعالی به حسب مقام «احدیّت»‏‎ ‎‏و «واحدیّت» و تجلّی به «فیض اقدس» ـ که این سه تمام شئون الهیّه‏‎ ‎‏است ـ معرّفی شده بنا به احتمال اول که قبل از این تنبیه ذکر شد. و‏‎ ‎‏بنابر احتمالی که در این تنبیه مذکور شد، معرّفی نسبت حق تعالی‏‎ ‎‏شده به حسب مقام اسماء جمالیّه و جلالیّه که محیط به جمیع‏‎ ‎‏اسماء است. والله العالم.(240)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اولین تجلی احدیت حق 

‏اوّل اسمی که به تجلی احدیت و فیض اقدس در حضرت علمیۀ‏‎ ‎‏واحدیّه ظهور یابد و مرآت آن تجلی گردد، اسم اعظم جامع الهی‏‎ ‎‏و مقام مسمّای «الله » است، که در وجهۀ غیبیه عین تجلی به فیض‏‎ ‎‏اقدس است، و در تجلی ظهوریِ کمال جلا و استجلای عین مقام‏‎ ‎‏جمع واحدیت به اعتباری، و کثرت اسمائیه به اعتباری است. و‏‎ ‎‏تعین اسم جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت انسان کامل و‏‎ ‎‏«حقیقت محمدیّه» ـ صلّی الله علیه و آله ـ است.(241)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اسم الله بودن همۀ تعینات 

‏بدانکه اهل معرفت بسم الله هر سوره را متعلق به خود آن سوره‏‎ ‎‏دانند. و از این جهت در نظری بسم الله هر سوره را معنایی غیر از‏‎ ‎‏سورۀ دیگر است؛ بلکه بسم الله هر قائلی در هر قول و فعلی با‏‎ ‎‏بسم الله دیگرش فرق دارد. و بیان این مطلب به وجه اجمال آن‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 605
‏است که به تحقیق پیوسته که تمام دار تحقّق، از غایة القصوای‏‎ ‎‏عقول مهیمۀ قادسه تا منتهی النهایۀ صف نعال عالم هیولی و‏‎ ‎‏طبیعت، ظهور حضرت اسم الله اعظم است و مظهر تجلّی مشیّت‏‎ ‎‏مطلقه است که امّ اسمای فعلیّه است؛ چنانچه گفته اند: ظَهَرَ‏‎ ‎‏الْوُجُودُ بِبسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیم.‏‎[9]‎‏ پس، اگر کثرت مظاهر و‏‎ ‎‏تعینات را ملاحظه کنیم، هر اسمی عبارت از ظهور آن فعل یا قولی‏‎ ‎‏است که در تِلوِ آن واقع شود. و سالک الی الله اول قدم سیرش آن‏‎ ‎‏است که به قلب خود بفهماند که باسم الله همه تعیناتْ ظاهر است؛‏‎ ‎‏بلکه همه، خود اسم الله هستند و در این مشاهده اسماء مختلف‏‎ ‎‏شوند وسعه و ضیق و احاطه ولا احاطۀ هر اسمی تابع مظهر است‏‎ ‎‏و تبع مرآتی است که در آن ظهور کرده. و اسم الله گرچه به حسب‏‎ ‎‏اصل تحقّق مقدّم بر مظاهر است و مقوِّم و قیّوم آنهاست، ولی به‏‎ ‎‏حسب تعیّن متأخر از آنهاست؛ چنانچه در محل خود مقرر‏‎ ‎‏است.(242)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 606

  • . کسی که از او پیروی می شود.
  • . در مورد قول نخست رجوع کنید به: بحارالانوار؛ ج 4، «أبواب أسمائه تعالی و حقائقها و صفاتها و معانیها»، باب 3، ص 187 ؛ و در مورد قول دوم رجوع کنید به: مجمع البیان؛ ذیل آیۀ بسم الله الرحمن الرحیم از سورۀ «حمد».
  • بدان که، اسما و صفات الهی همگی کامل، بلکه عین کمالند؛ زیرا در آن مقام نقصی وجود ندارد تا رفع شود؛ و هر گونه کمالی، ظهور کمال اسمای الهی و تجلیات آنهاست و کاملترین اسما، همان اسم جامع که در بردارندۀ همۀ کمالات است.
  • میان اسمای الهی محیط و محاط بودن و رئیس و مرئوس بودن وجود دارد، و گاه یکی از اسمای الهی محیط به اسمای جمالی می باشد؛ مانند «رحمان» و گاه اسمی الهی محیط به اسمای جلالی است؛ مانند «مالک» و «قهار»؛ و در اسمای الهی مرتبۀ جامعیت مطلق و اَحدیت جمع حقایق الهی لطفی و قهری، به طریق جمع و بساطت وجود ندارد، مگر برای اسم «الله »، رب تمامی حقایق الهی و شاه کلید گنجهای غیبی. پس، اوست اسم محیط تام اعظم ازلی ابدی سرمدی و دیگر اسما، حتی امهات اسما، چنین احاطه ای ندارند اگرچه بعضی از اسما کم یا بیش، بر بعض دیگر احاطه دارند.
  • . برگرفته از آیۀ 180 سورۀ اعراف.
  • . حشر / 22 ـ 24.
  • . اسفار؛ ج 1، ص 117 ؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 49 ؛ کلمات مکنونه؛ ص 3.
  • هر اسمی که افقش به افق فیض اقدس نزدیکتر باشد، وحدتش تمامتر و جهت غیب آن شدیدتر و مستحکمتر است، و جهات کثرت و ظهور در آن ناقصتر و از افق کثرت دورتر است، و برعکس هر چه از حضرت [فیض اقدس] دورتر باشد و از مقام قرب آن مهجورتر، کثرت در آن ظاهرتر و جهات ظهور آن بیشتر است؛ و از اینجا بر قلب عارف مکاشف کشف می شود و بر سالک عارف روشن می گردد که اسم اعظم ـ که مستجمع تمامی اسما و صفات است ـ با وجود اشتمالش بر کثرات و در برداشتن رسوم و تعیّنات، نزدیکترین [اسم] است به افق وحدت؛ و این اشتمال از یک نظر منزّه از کثرت حقیقی است؛ بلکه حقیقت آن با فیض اقدس و مقام غیب مشوب متّحد است و اختلاف این دو، تنها و تنها به اعتبار است، مثل اختلاف مشیّت و فیض مقدس با تعیّن اول که در زبان حکما به آن «عقل اوّل» می گویند. مبادا که از این سخن ما: «مرتبۀ اسم اعظم الله ، اقرب اسماست به عالم قدس و اولین مظهر فیض اقدس است به اعتبار اشتمالش بر تمامی اسما و صفات» چنین دریابی که سایر اسمای الهی، جامع حقایق اسما نیستند و در تجوهر ذاتشان ناقصند؛ زیرا این پندار، از آن کسانی است که به اسمای خداوند کفر ورزیده، در آن ملحد شدند و به همین دلیل از انوار وجه کریم خداوند، بی بهره ماندند؛ بلکه ایمان به اسمای خداوند به این است که معتقد شوی که هر یک از اسمای الهی جامع جمیع اسما و مشتمل بر همۀ حقایق است. چگونه (اینطور نباشد) در حالی که اسما، با ذات مقدس خداوند، متحدالذاتند و نیز همگی با همدیگر متحدند، و لازمۀ عینیت صفات با ذات و صفات با یکدیگر، آن است (که گفتیم). اما اینکه می گوییم: «فلان اسم از اسمای جلال است و آن یکی از اسمای جمال و این «رحیم رحمان» است و آن «قهار جبار»»، به اعتبار ظهور هر یک از این اسماست در آنچه مخصوص اوست و به اعتبار اینکه مقابل آن اسم، در او نهان است: بنابراین، در «رحیم» رحمت ظاهر است و سخط باطن و نهان، و جمال ظهور جمال است و بطون جلال و جلال برعکس است، و اسمِ «ظاهر» در باطن و «باطن» در ظاهر نهان شده است، و به همین ترتیب «اول» در آخر و «آخر» در اول نهان است؛ و امّا اسم اعظم «الله »، ربّ همه اسمها و ربّ هاست، و این اسم در حد اعتدال و استقامت و صاحب برزخیت کبراست: نه جمال بر جلالش غالب است و نه جلال بر جمالش، نه ظاهر بر باطنش حاکم است و نه باطن بر ظاهرش. پس، او ظاهر است در عین بطون و باطن است در عین ظهور، و اول است به عین آخر بودن و آخر است به عین اول بودن. پس، ای سالک راه حق به آیات شریفه در اواخر سورۀ حشر نظر افکن و به دیدۀ بصیرت در آنها اندیشه کن و این آیات که فرمود: «اوست خدایی که غیر از او معبودی نیست. دانندۀ غیب و آشکار است، اوست رحمان و رحیم. اوست خدایی که جز او معبودی نیست، همان فرمانروای پاک سلامت [بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقه خود که] نگهبان، عزیز، جبار، [و] متکبر [است]. پاک است خداوند از آنچه [با او] شریک می گردانند. اوست خدای خالق نوساز صورتگر [که] بهترین نامها [و صفات] از آن اوست. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می گویند او عزیز حکیم است.» و درست فرمود خدای علی و عظیم. حال نیک بنگر که چگونه خداوند متعال در سه آیه شریفه [فوق] حکم به اتحاد حضرت الهی با غیب هویت فرموده، به اعتبار فنای غیب هویت در ذات حق و مستهلک شدنش در انیت خداوند. سپس خداوند که شأنش متعالی است، به اتحاد صفات جمالیه و جلالیه و اسمای ذاتی و صفاتی و افعالی، به ترتیب منظم، با ذات احدی حکم فرموده است؛ و مولای ما و مولای دو جهان، امیرالمؤمنین ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ با این فرمایش اشارۀ لطیف و خفی ای به آن مطلب می کند. «هیچ چیز را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و با آن ـ یا در آن ـ دیدم». پس به این ترتیب، مظهریت هر شی ء برای اسم اعظم «الله »، در عین اختصاص هر مربوبی به اسمی، جز به این دلیل نیست که در هر اسم، تمامی اسما و حقایق مکنون و مستور می باشد.
  • . فتوحات مکیّه؛ ج 2، ص 133.