مراتب و مقامات اسما
مقامات سه گانه اسما
ملاک تقسیم سه گانه اسما
اشارۀ قرآن به اسمای ثلاثه
در اسم، مسائلی هست. یکی از مسائل این است که اسم، یک وقت مال مقام ذات است، که اسم جامعش الله هست؛ و دیگر اسما، ظهور به رحیمیّت، رحمانیّت همه از تجلیات اسم اعظم است. الله اسم اعظم است، و تجلی اول است. آن وقت یک اسمایی در مقام ذات است و یک اسمایی در مقام تجلیات به اسمیّت است، یکی هم تجلی فعلیست، که یکی مقام احد[یت] گفته می شود، یکی مقام واحدیت گفته می شود، یکی مقام مشیت گفته می شود. اصطلاحات این طوری هم دارد. و شاید آیات شریفۀ آخر سوره حشر که سه تا آیه است: هُوَ الله ُ الَّذی لا إِلهَ إلاّ هُوَ عاِلمُ الْغَیْبِ والشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ. هُوَ الله ُ الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ [الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ الله ِ عَمّا یُشْرِکُونَ.] هُوَ الله ُ الْخالِقُ الْبارِی ءُ الْمُصَوِّرُ .... [اشاره به این باشد.]
این احتمال می رود که این در سه آیه وارد شدن و سه جور ذکر کردن، همین مقامات ثلاثۀ اسما باشد، که اسم در مقام ذات، مناسب با همان اسمای اولی است که در آیه وارد شده؛ و اسم به تجلی صفاتی، مناسب با آن اسمایی است که در آیۀ دوم واقع شده؛ و تجلی فعلی هم مناسب با هُوَ الله ُ الْخالقُ الْبارِی ءُ الْمُصَوِّرُ ... است، که جلوه است: جلوۀ ذات برای ذات، و جلوه در مقام اسما و جلوه در مقام ظهور.(100)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 235
باید دانست که اسماء «ذات» و «صفات» و «افعال» که اشاره ای به آن شد، مطابق اصطلاح ارباب معرفت است. و بعضی از مشایخ اهل معرفت در کتاب انشاءالدوائر اسماء را تقسیم نموده به «اسماء ذات» و «اسماء صفات» و «اسماء افعال» و فرموده است:
و اَسماءُ الذّات هُوَ: الله ، الربّ، المَلِکُ القُدّوسُ، السَّلامُ، المُؤْمِنُ، المُهَیْمِنُ، العَزیزُ، الجَبّارُ، المُتَکَبِّرُ، العَلِیُّ، العَظیمُ، الظّاهِرُ، الباطِنُ، الاَوَّلُ، الآخِرُ، الکَبیرُ، الجَلیلُ،المَجِیدُ، الحَقُّ، المُبینُ، الواجدُ، الماجدُ، الصَمَدُ، المُتعالی،الغَنِّی، النورُ، الوارثُ، ذوالجَلالِ، الرقیبُ.
و اَسماءُ الصفات و هِیَ: الحیُّ، الشَّکورُ، القَهّارُ، القاهِرُ، المُقْتَدِرَ، القَوِیّ، القادِرُ، الرَّحمنُ، الرحیمُ، الکَریمُ، الغَفّارُ، الغَفورُ، الوَدودُ، الرَّؤوفُ، الحَلیمُ، الصَّبورُ، البَرُّ، العَلیمُ، الخَبیرُ، المُحصیُ، الحَکیمُ، الشّهیدُ، السَمیعُ، البَصیرُ.
و اسماءُ الافعال هُوَ: المُبْدِئُ، الوَکیلُ، الباعِثُ، المُجیبُ، الواسِعُ، الحَسیبُ، المُقیتُ، الحَفیظُ، الخالِقُ، البارِءُ، المُصَوِّرُ، الوَهّابُ، الرَّزّاقُ، الفَتّاحُ، القابِضُ، الباسُِط، الخافِضُ، الرّافِعُ، المُعِزُّ، المُذِلُّ، الحَکیمُ، العَدْلُ، اللَّطیفُ، المُعیدُ، المُحْیی، المُمیتُ، الوالی، التَوّابُ، المُنْتَقِمُ، المُقْسِط، الجامِعُ، المُغْنی، المانِعُ، الضّارُّ، النّافع، الهادی، البَدیعُ، الرَّشیدُ. ـ انتهی.
و در میزان این تقسیم گفته اند که گرچه تمام اسماء اسماء ذات است لکن به اعتبار ظهور ذات، اسماء ذات گویند؛ و به اعتبار ظهور صفات و افعال، اسماء صفاتیّه و افعالیّه به آنها گویند؛ یعنی، هر اعتبار ظاهرتر گردید، اسم تابع آن است. و از این جهت گاهی در بعضی اسماء دو یا سه اعتبار جمع شود؛ و از این جهت از اسما
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 236
ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه یا دو از این سه شود؛ مثل «ربّ» چنانچه ذکر شد. و این مطلب در مذاق نویسنده درست نیاید و مطابق ذوق عرفانی نشود. بلکه آنچه در این تقسیم به نظر می رسد آن است که میزان در این اسماء آن است که سالک به قدم معرفت پس از آن که فنای فعلی برای او دست داد، حق تعالی تجلیّاتی که به قلب او می کند تجلّیات به اسماء افعال است؛ و پس از فنای صفاتی، تجلّیات صفاتیّه؛ و پس از فنای ذاتی، تجلّیات به اسماء ذات برای او می شود. و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از صحو، آنچه که از مشاهدات افعالیّه خبر دهد اسماء افعال است؛ و آنچه که از مشاهدات صفاتیّه، اسماء صفات؛ و هکذا اسماء ذات. و این مقام را تفصیلی است که در این اوراق نشاید. و آنچه را در انشاءالدوائر مذکور شده، مطابق میزانی که خود دست داده صحیح نیست؛ چنانچه در نظر به اسماء واضح شود.
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 237
و می توان گفت که این تقسیم به «اسماء ثلاثه» در قرآن شریف نیز اشاره به آن شده. و آن آیات شریفۀ آخر سورۀ «حشر» است. قال تعالی: هُوَ الله الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ. الی آخِر الآیات الشریفة.
و این آیات شریفه، شاید اوّلی آنها اشاره به اسماء ذاتیّه، و دومی اشاره به اسماء صفاتیّه، و سومی اشاره به اسماء افعالیّه، باشد. و تقدیم ذاتیّه بر صفاتیّه، و آن بر افعالیّه، به حسب ترتیب حقایق وجودیّه است و تجلّیات الهیّه، نه به حسب ترتیب مشاهدات اصحاب مشاهده و تجلیات به قلوب ارباب قلوب. و
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 238
باید دانست که آیات شریفه را رموز دیگری است که ذکر آن مناسب مقام نیست. و این که آیۀ دومْ اسماء صفاتیّه، و سوم افعالیّه است، واضح است. و اما «عالم الغیب و الشهادة» و «رحمن» و «رحیم» از اسماء ذاتیّه بودن مبنی بر آن است که «غیب» و «شهادت» عبارت از اسماء باطنه و ظاهره باشد، و «رحمانیّت» و «رحیمیّت» از تجلّیات «فیض اقدس» باشد نه «فیض مقدس». و اختصاص دادن این اسماء را به ذکر، با اینکه «حیّ» و «ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسماء ذاتیّه نزدیکتر به نظر می آید، شاید برای احاطۀ آنهاباشد؛ زیرا که اینها از امّهات اسماء هستند و الله العالم.(101)
* * *
بحثی در اشاره آیات به اسمای ذات و صفات و افعال
قوله: و إلی المرتبة الاُولی اُشیر... إلی آخره.
إعلم أنّ الآیات الشریفة التی ذکرها ذلک العارف الجلیل ـ رضی الله عنه ـ واستشهد بها لما جعله التحقیق محتویة عند النظر الدقیق علی الأسماء الذاتیّة الثابتة للحضرة الواحدیّة، إلاّ أنّ مظاهرها فی العالم الخلقی مختلفة النشأة والوجود من العقل والنفس والهیولی والصورة إلی غیر ذلک.
وقد اصطلح الشیخ «صاحب الفتوحات» فی بعض کتبه «الأسماء الذات» علی الأسماء التی کانت الذات فیها ظاهرة کالحیّ العلیم، و«الأسماء الصفات» علی التی کانت الصفات فیها ظاهرة، و«الأسماء الأفعال» علی الّتی کان الفعل فیها ظاهراً.
فعلی هذا الاصطلاح کانت الآیة الشریفة الأولی مُشیرة إلی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 239
الأسماء الصفات، والآیة الثانیة إلی الأسماء الذات، والآیة الثالثة إلی الأسماء الأفعال، وأیضاً إنّ الآیة الاُولی إشارة إلی صفة الجمال، والثانیة إلی صفة الجلال، وإن کان فی کلّ صفةِ جمالٍ جلالٌ وفی کلّ جلالٍ جمالٌ .
وفی الآیات الشریفة وتصدیرها بقوله: «هُوَ الله ُ الَّذِی لاَ إلهَ إِلاّ هُوَ» إشارات ورموزات وعلوم ومعارف لیس فی هذا المختصر مقام ذکرها، والأولی إرجاعها إلی طور وراء طورها.(102)
* * *
حقیقت اسما و صفات ذاتی
أنّ الأسماء والصفات الذاتیّة علی الحقیقة هی الّتی ثابتة لذاته المقدّسة المُستجنّة فی الذات المُتعال بحسب الشؤون والأطوار والتجلّیات الذاتیّة.
وقد حمل ذلک العارف الجلیل قول أبی عبدالله ـ علیه السلام ـ :
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 240
«ذاتٌ علاّمة سمیعة بصیرة» علی کون الذات الأحدیّة بنفس ذاته الشریفة نائبة مناب هذه الصفات، وقد ورد من طریق أهل البیت ـ علیهم السلام ـ : «لم یزل الله ـ جلّ وعزّ ـ ربّنا والعلم ذاته ولا معلوم، والسمع ذاته ولا مسموع، والبصر ذاته ولا مُبصر، والقُدرة ذاته ولا مقدور» إلی غیر ذلک.
والحاصل: أنّ الأسماء والصفات الذاتیّة أجلّ ممّا ذکره ذلک العارف الجلیل، وأقدس ممّا یناله ید التحدید والتقدیر، وأنزه ممّا یحوم حول حضرته التقیید والتکثیر، وقد عرفت فیما سبق من التفصیل، وانفتح علی قلبک بأوضح سبیل، أنّ مراتب الوجود من مُجرّدها ومادّیها من تعیّنات المشیّة معتنقات بالتحدید والتکثیر، متلازمات بالتقیید والتقدیر، کما یراه أصحاب القلوب من الأحرار وأرباب السابقة الحسنی من ذوی الأسرار.(103)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 241
ثبوت جمیع اسما در مظهر اتمّ
ظهور اسمای ذاتی در موجودات
عنْدنا انّ وجُوبَ الوُجُود وَ ما بعْده کلّها ثابتَه للأنسان الکامِل وَ المظهر الأتمّ و الفرق بیْنها و بَینَ ما ثبَت لله تَعالی فی مقامِ احَدیّة الذّات هُوَ الفَرق بَیْن الظّاهِر وَ المظهر و بَیْن الغیبْ وَ الشّهادَة و بَین الجمْع وَ الفرق فجَمیع الأسماءِ الألهیَّة: ذاتیّة کانتْ اوْ غیرها ظاهِرة فِی المظهر الأتمّ وَالأْم المسْتَأثر فی الحقیقةِ لیسَ مِنَ الأسْماءِ، فَلا ظهورُ لَه ولا مظهر وَ امّا الأسْماء الذّاتیَّة حَتّی الهُویَّة الصّرفة وَ الغیْب الأحَدی فَلها ظهوُر بمعْنی آخر بَل لَها ظهوُر فی کُلّ مَوْجُود بمعْنی غیْبی اَحَدی سِرّی لا یعرفه الاّ الله الاتری قوله تعالی: «ما مِنْ دابّة الاّ هو آخذ بناصیتها انّ ربّی علی صراط مُستقیم» فهذا هو الوجْه الخاصّ بلا واسطة اسْم منَ الأسماء اوْ مظهر منَ المظاهر.(104)
* * *
حقیقت اسما و صفات فعلی
نسبت نامیدن اسمای ذات
تعریف «اسم» از جناب شاه آبادی
تعریف اسم ذات از ابن عربی
الأسماء والصفات الفعلیّة فهی جمیع مراتب الوجود، وسلسلة النزول والصعود من عوالم الغیب والشهود، لایختصّ بمرتبة من المراتب ولا بحدّ من الحدود، کما هو المحقّق فی محلّه والمبیّن عند أهله وقد فصّلنا القول فی بعض الرسائل.(105)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 242
«امّا اسْماء الذّات کَالأِْم الله وَ الرّبّ وَ القیُّوم فانّها ایضاً مِنْ وجْه نسب و ان کانتْ منْ آخر غیْرُها.»
وَ یمکن انْ یکونَ المراد بالنّسب الّتی هی اموُر عَدمیّة المفاهیم الْعقلیّة اَعمّ منَ الأسْماء الفعْلیّة و الأسماء الصّفتیَّة والأسماء الذّاتیّة حتّی بالأتبار الّذی لم یکنْ مربُوطاً بالخَلق و لا مانِع عَن التّعْبیر عنها بالنّسبَة فانّها فِی العَقل منسُوبات الی الذّات وَانّما قلنا ذلکَ فانَّ المقصوُد نفی الکثرة عَن الذّاتِ مُطلقاً و عَلی ما ذکرهُ الشّارحُ لاینفی الکثرة عن الأسماءِ الذّاتیَّة بالأتبار الذّی لم یکنْ منسُوباً الی الخلق عَلی انّ الأتزامَ بانّ فی کلّ الأسْماء الذّاتیّة جَهة ارتباط محَلّ نظر وَ بحْث و ان قال شیخنَا الْعارف الکامِل ـ روُحی له الفداء ـ انّ الأسْم فی اصْطِلاح القوْم عبارة عَن الذّات مَعَ الخصُوصیّة الّتی تصیرُ منشَأ الأثر فی العیْن حَتّی انّ الحیّ وَ الرَّبّ بمعْنی الثّابت ایْضاً منْشآن للأثر فَانّ ذوات الحَیوة تحْت اسْم الحیّ کما انّ الثّابتات وَ الجواهِر مسْتندة الی الثّابت. وَ لیسَ تحقیق هذا العارف الکامِل ـ دام ظلّه ـ مخالفاً لتقْسیم الشّیْخ الْکَبیر محْی الدّین الأسْماء الَی الذّاتیّة وَغیْرها عَلی ما سَبق فی مُقدّمات الْکتاب. فانّ الأسْماء الذّاتیّة باصْطلاحِه هوَ الأسْماءِ التّی غلب عَلیها جَهة الذّات وَ هذا لاینافی وُجُود جَهة الرَّبط الی الخلْق فیها هذا و لکنّ التّحقیق عِند نظری القاصِرانّ بعْض الأسْماء یَکون بنفْسِهِ منْشأً للأَثر وَبعْضها یَکوُن منْشأ للآثار بالتّبعیَّة و التّطفّل لأسمٍ آخر وَ ان کانَ کلّ الأسْماءِ باعْتبار آخر تبعاً للأْم الله المُحیط الحاکم علی الأسماء کلّها وَ هوَ اعتبار اسْتهْلاک کل الأسْماءِ فی عیْن الأسْم الجامع الأعْظم وَ لکنّ العارف لابدّ و انْ ینْظرَ الی الْکثرة وَ التّفْضیل ایضاً و المنظور هذا النّظر وَ فی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 243
تفاوت اسما درمنشئیت آثار
هذا الأْتِبار قَدْ لایکونُ الأسْم منْشَأً للأثرَ بذاتهِ کَالحَیوة وَ الرّبّ بمعْنی الثّابت و الحَیوة الْموجودة فِی العالم لیسَتْ مُسْتَندة الی ذاک الأسْم بَل مُسْتَندة الی اسْم یَکون الحَیوة لازمة له او تابعَة ایّاه وَ امّا ما افادَمنْ انّ الأسْمَ ما کانَ منْشَأً للاْثار فَلم نتحقّقه وَ ان کانَ الأْطلاح عَلی ذلک فَانّه ـ دامَ ظلِّه ـ اعْرَف باصْطلاحاتهمْ وَ کیفَ کانَ فالنّسب العقلیَّة هیَ مفاهیم الأسماءِ وَ الصّفات فی النّشْأة العقْلیّة وَ هیَ اموُر عدَمیّة فی العیْن.(106)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 244
کلام حکما در تقسیم صفات حق تعالی و نقد آن
بدان که حکمای الهی صفات حق تعالی را بر سه گونه تقسیم نموده اند:
اول، صفات حقیقیه. و آن را به دو قسم منقسم نموده اند: صفات حقیقیۀ محضه، مثل حیات و ثبات و بقا و ازلیت و امثال آن؛ و صفات حقیقیۀ ذات الاضافة، مثل علم و قدرت و اراده که اضافه دارد به معلوم و مقدور و مراد. و این دو نحو صفت را عین ذات دانند.
دوم، صفات اضافیۀ محضه. مثل مبدئیت و رازقیت و راحمیت و عالمیت و قادریت و امثال آن.
سوم، صفات سلبیۀ محضه. مثل قدّوسیت و فردیت و سبّوحیت و امثال آن. و این دو نحو صفت را زاید بر ذات مقدس دانند، و جمیع سلوب را به سلب واحد، که سلب امکان است، ارجاع کنند؛ چنانچه جمیع اضافات را به اضافۀ واحدۀ موجدیت ارجاع نمایند، و مبدأ اضافات را به اضافۀ اشراقیه و افاضۀ نوریه ارجاع کنند.
و این تقسیمات و عینیت در صفات حقیقیه و زیادت در صفات اضافیه و سلبیه به طوری که ذکر کردند و برهان بر آن اقامه کردند پیش نویسنده تمام نیست و موافق برهان متین حِکمی و اعتبار صحیح عرفانی نیست. زیرا که اگر باب مفاهیم اسماء و صفات پیش آید و نظر به کثرت مفهومی کنیم، هیچیک از صفات را نباید عین ذات بدانیم. و چنانچه اگر ذات را عین اوصاف اضافیه و یا سلبیه بدانیم لازم آید که حق تعالی محض اضافه و عین حیثیت سلبیه گردد، همین طور اگر عین اوصاف حقیقیه دانیم، لازم آید
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 245
دو مرتبه برای اوصاف
مبدأ اسمای فعلیه و ذاتیه
ارجاع صفات حق به امور عدمی
حق تعالی نفس مفاهیم اعتباریه و معانی عقلیه گردد! تعالی عَن ذلک. و اگر ملاحظۀ حقایق اوصاف و مصداق محقق اسماء و صفات را نماییم، جمیع اسماء و صفات اضافیه و حقیقیه عین ذات مقدس باشد، و فرق بین «عالمیت» و «عالم» و «قادریت» و «قادر» فقط در اعتبارات مفهومی است؛ و جمیع اوصاف اضافیه به رحیمیت و رحمانیت ذاتیه رجوع کند، حتی رازقیت و خالقیت غیر آن.
و اینکه جمیع سلوب را به سلب امکان و اضافات را به اضافۀ واحده ارجاع نمودند و در اوصاف حقیقیه ارجاع به چیزی نکردند، اگر باز نظر به مفاهیم اندازیم، هیچیک از آنها به دیگری ارجاع نشود، نه در سلوب و اضافات و نه در اوصاف حقیقیه؛ و اگر به حقایق نظر شود، جمیع اوصاف حقیقیه نیز به حقیقت واحدۀ واجبه رجوع کند.
بالجمله، تحقیق در باب اوصاف به لسان حکمت نظری آن است که اوصاف حقیقیه و اضافیه مطلقاً به حسب مفاهیم، مختلف و هیچیک عین ذات مقدسه نیستند؛ و به حسب حقیقت، تمام عین ذات مقدس است. منتها از برای اوصاف دو مرتبه است: یکی، مرتبۀ ذات و اوصاف ذاتیه است، که توان از آن انتزاع علم کرد و عالمیت و قدرت و قادریت. و یکی، مقام اوصاف فعلیه است، که از آن نیز انتزاع مفهوم علم و عالمیت و قدرت و قادریت توان کرد. و اما اوصاف سلبیه، از قبیل قدّوسیت و سبّوحیت، و اسماء تنزیهیه، آنها از لوازم ذات مقدس و ذات مقدس مصداق بالعرض است نسبت به آنها؛ زیرا که حق تعالی کمال مطلق است و کمال مطلق بالذات بر او صادق است، زیرا که اصل حقیقت اوست، و از لوازم آن سلب نقایص است؛ و کمالْ مصداق عرضی سلب نقص
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 246
است. و اهل معرفت و اصحاب قلوب مقام تجلی به «فیض اقدس» را مبدأ اسماء ذاتیه دانند، و مقام تجلی به «فیض مقدس» را مبدأ اوصاف فعلیه شمارند؛ و تجلی به فیض مقدس را «غیر» نمی دانند، چنانچه «عین» نیز نمی دانند. و بحث در اطراف آن منجر می شود به بحث از اسماء و صفات به طریقۀ آنها و از مقصد خارج می شویم.
و بعضی صفات حق را به امور عدمیه ارجاع کردند، و «علم» را عبارت از عدم جهل و «قدرت» را عدم عجز دانسته اند. و در اهل معرفت کسی را که دیدم اصرار به این معنی دارد مرحوم عارف جلیل، قاضی سعید قمّی، است که تبعیت از استاد خود، که ظاهراً مرحوم ملا رجبعلی است، نموده به بیانی که در شرح توحید مذکور است.(107)
* * *
مقام ذاتی و فعلی اسمای حق
بدان که از برای مشیت حق تعالی ـ جلّت عظمتُه، ـ بلکه از برای سایر اسماء و صفات از قبیل علم و حیات و قدرت و غیر آن، دو مقام است:
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 247
یکی، مقام اسماء و صفات ذاتیه است؛ که به برهان پیوسته است که ذات مقدس واجب الوجود به حیثیت واحده و جهت بسیطۀ محضه کل کمالات و مستجمع جمیع اسماء و صفات است، و جمیع کمالات و اسماء و صفات جمال و جلال رجوع کند به حیثیت بسیطۀ وجودیه، و هر چه ماورای وجود است نقص و قصور و اعدام است. و چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف است: عِلْمٌ کُلُّهُ، قُدْرَةٌ کُلُّهُ حَیاةٌ کُلُّهُ.
و دیگر، مقام [اسماء] و صفات فعلیه است، که مقام ظهور به اسماء و صفات ذاتیه است و مرتبۀ تجلی به نعوت جلالیه و جمالیه است. و این مقام مقام «معیّت قیّومیه» است: «هُوَ مَعَکُمْ.» و «ما یکون مِنْ نَجْوی ثَلثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ...» و مقام «وجه الله » است: «أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله.» و مقام «نوریّت» است: «الله نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ.» و مقام «مشیّت مطلقه» است: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ الله». خَلَقَ الله الأشْیاءَ بِالْمَشِیَّةِ وَ خَلَقَ الْمَشِیَّةَ بِنَفْسِها.(108)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 248