پیرامون اسمای خداوند
معنای اسم
الإِسم عبارة عن الذات مع صفة معینة، من صفاته و تجل من تجلیاته، فان الرحمن ذات متجلیة بالرحمة المنبسطة؛ والرحیم ذات متجلیة بالتجلی بالرحمة التی هی بسط الکمال والمنتقم ذات متعینة بالانتقام.(76)
* * *
اسمای حق، علامت ذات حق
انحصار علم بشر به اسمای حق
گسترۀ اسم الله
اسم علامت است. این که بشر برای اشخاص و برای همه چیز یک
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 203
اسمی گذاشته است، نامگذاری کرده است، برای این است که این علامت، یک شناسایی اسمی باشد، زید را آدم بفهمد کی هست.
اسمای خدا هم علامتهای ذات مقدس اوست. و آن قدری که بشر می تواند از ذات مقدّس حق تعالی اطّلاع ناقص پیدا کند از اسمای حق است. خود ذات مقدس حق تعالی یک موجودی است که دست انسان از او کوتاه است. حتی دست خاتم النبیین که اعلم و اشرف بشر است، از آن مرتبۀ ذات کوتاه است. آن مرتبۀ ذات را کسی نمی شناسد غیر از خود ذات مقدس آن چیزی که بشر می تواند به آن دسترسی پیدا کند اسماءالله است، که این اسماءالله هم مراتبی دارد، بعضی از مراتبش را ما هم می توانیم بفهمیم، و بعضی از مراتبش را اولیای خدا و پیغمبر اکرم(ص) و کسانی که معلَّم به تعلیم او هستند می توانند ادراک کنند.
همۀ عالم اسم الله اند؛ تمام عالم. چون اسم نشانه است؛ همه موجوداتی که در عالم هستند نشانۀ ذات مقدّس حق تعالی هستند. منتها نشانه بودنش را بعضیها می توانند به عمقش برسند، که این چطور نشانه است؛ و بعضی هم به طور اجمال می توانند بفهمند که نشانه است...
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 204
اسم اعظم دارای همۀ کمالات حق
میزان بهرۀ موجودات از کمالات
بهرۀ موجودات ناقص از کمالات حق
فنای مسمّی در اسم
این مقداری که همۀ موجودات عالم، اسم خدا هستند و نشانۀ خدا هستند، این یک مقدار اجمالی است که همۀ عقول این را می توانند بفهمند، و همۀ عالم را اسماءالله بدانند. و اما آن معنای واقعی مطلب که این جا مسأله اسم گذاری نیست، مثل این که ما [اگر] بخواهیم یک چیزی را بفهمانیم به غیر، اسم برای آن می گذاریم، می گوییم «چراغ» یا «اتومبیل» یا «انسان»، «زید». این واقعیتی است که یک موجود غیرمتناهی در همۀ اوصاف کمال، یک موجودی که در تمام اوصاف کمال غیرمتناهی است، حد ندارد، موجود لاحد است، ممکن نیست. ـ اگر موجود حد داشته باشد «ممکن» است. ـ موجود است و هیچ حدی در موجودیتش نیست، این به ضرورت عقل باید دارای همۀ کمالات باشد. برای این که اگر فاقد یک کمالی باشد محدود می شود؛ محدود که شد ممکن است. فرق مابین ممکن و واجب این است که واجب غیرمتناهی است در همه چیز، موجودِ مطلق است و ممکن موجود، محدود است. اگر بنا باشد تمام اوصاف کمال به طور لامتناهی، به طور غیرمحدود نباشد در او، متبدل می شود [به ممکن]، آن که ما خیال کردیم واجب بوده، واجب نبوده، ممکن بوده. یک چنین موجودی که مبدأ یک ایجاد می شود، و مبدأ یک وجود می شود، تمام آن موجوداتی که به مبدأیت او وجود پیدا می کنند، اینها مستجمع همان اوصاف هستند به طریق نقص. منتها مراتب دارد: یک مرتبه اعلی است که در آن همۀ اوصاف حق تعالی هست، منتها به اندازه ای که امکان دارد، به اندازه ای که می شود یک موجودی واجد باشد، آن «اسم اعظم» است. «اسم اعظم» عبارت از آن اسمی است و آن علامتی است که واجد همۀ کمالات حق تعالی است به طور ناقص. و به طور ناقص یعنی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 205
نقص امکانی. و واجد همۀ کمالات الهی است، نسبت به سایر موجودات، به طور کمال. این موجوداتی که دنبال آن اسم اعظم می آیند اینها هم واجد همان کمالات هستند، منتها به اندازۀ سعۀ هستی خودشان، به اندازۀ سعۀ وجودی خودشان، تا برسد به همین موجودات مادی.
این موجودات مادی را که ما خیال می کنیم قدرت، علم و هیچ یک از کمالات را ندارند، این طور نیست. ما در حجاب هستیم که نمی توانیم ادراک کنیم. همین موجودات پایین هم که از انسان پایینترند، و از حیوان پایینترند، و موجودات ناقص هستند، در آنها هم همۀ آن کمالات منعکس است، منتها به اندازۀ وجودی خودشان. حتی ادراک هم دارند؛ همان ادراکی که در انسان هست در آنها هم هست: إنْ مِنْ شَیْ ءِ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ بعضی از باب این که نمی دانستند می شود یک موجود ناقص هم ادراک داشته باشد، آن را حمل کرده بودند به این که این تسبیح تکوینی است؛ و حال آن که آیه غیر از این را می گوید. تسبیح تکوینی را ما می دانیم که یعنی اینها موجوداتی هستند و علّتی هم دارند. خیر مسأله این نیست، تسیبح می کنند.
در روایات، تسبیح بعضی از موجودات را هم ذکر کرده اند که چیست. در قضیۀ تسبیح آن سنگریزه ای که در دست رسول الله (ص) بوده. [آنها] شنیدند که چه می گوید. تسبیحی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 206
است که گوش من و شما اجنبی از اوست. نطق است؛ حرف است؛ لغت است، اما نه به لغت ما، نه نطقش نطق ما است؛ اما ادراک است، منتها ادراک به اندازۀ سعۀ وجودی خودش. لعلّ بعضی از مراتب عالیه، مثلاً از باب این که خودشان را می بینند که سرچشمۀ همۀ ادراکات هستند، بگویند که موجودات دیگر [ادراک] ندارند؛ البته آن مرتبه را ندارند. ما هم از باب این که ادراک نمی کنیم حقایق این موجودات را، ما هم محجوبیم، و چون محجوبیم، مطلع نیستیم، و چون مطلع نیستیم، خیال می کنیم [چیزی] در کار نیست.
خیلی چیزها را انسان خیال می کند نیست و هست، من و شما از آن اجنبی هستیم. الآن هم می گویند یک چیزهایی معلوم شده است، مثلاً در نباتات که سابق همه می گفتند اینها مرده هستند، حالا می گویند که با آنتهایی که هست از ریشه های درخت که در آب جوش هست صدای هیاهو [می شنوند]. حالا این راست باشد یا دروغ نمی دانم؛ لکن عالم پر هیاهو است. تمام عالم زنده است، همه هم اسم الله هستند. همه چیز اسم خداست. شما خودتان از اسماءالله هستید، زبانتان هم از اسماءالله است، دستتان هم از اسماءالله است. به اسم الله «الْحَمْدُلله ِ»، حمد هم که می کنید اسم الله است. زبان شما که حرکت می کند اسم الله هست، از این جا پا می شوید، می روید به منزلتان، با اسم الله می روید. نمی توانید تفکیک کنید. خود شما اسم الله هستید، حرکات قلبتان هم اسم الله است، حرکات نبضتان هم اسم الله هست، این بادهایی که وزیده می شود همه اسم الله اند. از این جهت آیه شریفه محتملاً می خواهد همین معنا را بفرماید. در بسیاری از آیات دیگر هم هست که به اسم الله کذا...، صحبت از اسم الله است. و همه چیز اسم الله است؛ یعنی حق است و اسماءالله همه چیز اوست. اسم در
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 207
مسمّای خود فانی است. ما خیال می کنیم که خودمان یک استقلالی داریم، یک چیزی هستیم. لکن این طور نیست، اگر آنی، آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع، با آن اراده، با آن تجلّی موجود فرموده، اگر آنی آن تجلّی برداشته بشود تمام موجودات لاشی ءاند بر می گردند به حالت اولشان. برای آن که ادامۀ موجودیت هم به همان تجلّی اوست. با تجلّی حق تعالی همۀ عالم وجود پیدا کرده است، و آن تجلّی و نور، اصل حقیقت وجود است؛ یعنی اسم الله است.(77)
* * *
مراتب اسما در علامت
اسم آن است که علامت مسمّی باشد، و چه چیز است که علامت مسمّی نباشد. هر چیزی را شما فرض کنید که یک نحوه وجودی دارد، این نحوه، ظهوری از اوست. علامتی است از او، منتها اسم به معنای علامت مراتبی دارد: یکی اسمی است که تمام معنای علامت است: یکی اسمی است که از او نازلتر است... تا برسد به اخیرۀ موجودات، همه علامت هستند، همه ظهور هستند؛ ظهور اسم هستند لکن مراتب دارند. در روایت است: نَحْنُ الأسماءُ الْحُسنی. اسم اعلی در مقام ظهور، پیغمبر اکرم است، ائمۀ اطهار است.(78)
* * *
بیانی از تعریف اسم از حضرت امام
الجَوْهَر هُوَ الوُجُود المُنْبَسِط وَ الظّهوُر القیّومی مِنَ الحَضْرةِ الألهیَّة وَ
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 208
هُوَ ظلّ الفیْض الأقْدَس الأحَدی او الأسْم الأعْظم بِالوجْهة الغیْبیَّة الأحَدیَّة و الأعراض تعیّنات الفیْض القیّومی مِنَ العَقْل الی الهَیوُلی ظِلّ التّعیّنات الأسمائیَّة فِی الحَضْرةِ الواحدیَّة وَ الجَواهِر دائماً مُکتنفات باِلتّعیّنات العَرضیّة و هی محجُوبة بها و مختفیَة تحْت اسْتارها کما انَّ الفیضَ الأقدَس الأحَدی مَحجُوبٌ بِالأسْماءِ الألـهیّة و تحْت اسْتارها و الأسْم هُوَ الجُوهَر المکتنف بِالأعراض فِی العیْن وَالفیْض الأحدَیالمکتنف بالتّعیّنات الأسْمائیّة وَ ما یقال انّ الأسمَ هُوَ الذّات مَع تجلّ مِنْ تجلّیاتِه فَلَیْس عِنْدی بمقْبُول اِنْ ارادوُا بهَاالذّات مِنْ حیْث هی وَ هیهنا تفْصیل وَ تطویل لَیس المقام مَقام ذِکره.(79)
* * *
معنای اسم بر مسلک عرفا
اهل معرفت و اصحاب سلوک و عرفان است که همۀ موجودات و ذرّات کائنات و عوالم غیب و شهادت را به تجلّی اسم جامع الهی، یعنی «اسم اعظم»، ظاهر دانند. بنابر این، «اسم» ـ که به معنی نشانه و علامت است یا به معنی علوّ و ارتفاع است ـ عبارت از تجلّی فعلی انبساطی حق ـ که آن را «فیض منبسط» و «اضافۀ اشراقیّه» گویند ـ می باشد؛ زیرا که به حسب این مسلک تمام دار تحقّق، از
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 209
عقول مجرّده گرفته تا اخیرۀ مراتب وجود، تعیّنات این فیض و تنزّلات این لطیفه است. و در آیات شریفۀ الهیّه و احادیث کریمۀ اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ مؤیّد این مسلک بسیار است؛...
بالجمله، «اسم» عبارت است از نفس تجلّی فعلی که به آن، همۀ دار تحقّق متحقّق است. و اطلاق «اسم» بر امور عینیّه در لسان خدا و رسول و اهل بیت عصمت ـ علیهم السلام ـ بسیار است؛ چنانچه «اسماء حسنی» را فرمودند ما هستیم. و در ادعیۀ شریفه وَ بِاسْمِکَ الَّذی تَجَلَّیْتَ عَلی فُلان بسیار است.(80)
* * *
اسم، یعنی ذات باتعین
الإسم هوالذات مع التّعیّن الّذی صار منشأ لظهور عالم من العوالم، أو حقیقة من الحقائق.(81)
* * *
تعریفی برای صفتو بیان حقیقت اسما
أنّ الصفات لم تکن من قبیل الحالات والعوارض الزائدة علیها؛ بل هی عبارة عن تجلّیها بفیضها الأقدس فی الحضرة «الواحدیّة» و ظهورها فی الکسوة الأسمائیّة و الصفاتیّة؛ و حقیقة الأسماء بباطن
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 210
ذاتها هی الحقیقة المطلقة الغیبیّة.(82)
* * *
وقوع تفاضل در اسمای الهی
«وامّا غیر مسمّی الله خاصّة ممّا هوَ مجلّی له اوْ صوُرة فیه فان کانَ مجلّی له فیقع التّفاضُل...»
وَ یمکن انْ یکون المرادُ منَ المجَلّی وَ الصّوُرة الأْم الاّ انِ المُجَلّی یلاحظ فی نظر التّکثیر فیقع التّفاضُل و الصّوُرة بنظر التّوُحید فیستهلک فی احَدیّة الجمْع فَلا یقَع التّفاضُل کما ورَد فیِ الدّعاءِ «اللهمَّ انّی اسْئلکَ منْ اسمائکَ باکبرها و کلّ اسْمائکَ کبیرَة» فَاوقع التّفاضُلْ فیها اوّلاً و نفی ثانیاً عنْه اسْتِهلاک الْکُلّ فی احَدیَّة الجمْع بنَظر الدّاعی السّالک وَ قَدْ فصَّلنَا القَوْل فی ذاک المقام فی شرْحنا لدُعاءِ الأسْحار الّذی شرَحْناه فی سالف الزّمان.(83)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 211
حدیثی در باب تسمیه خداوند به اسما
من طریق شیخ المحدثین محمد ابن یعقوب الکلینی ـ رضوان الله علیه ـ فی الکافی عن ابن سنان قال: سألت ابالحسن الرضا ـ علیه السلام ـ هل کان الله تعالی عارفاً بنفسه قبل ان یخلق الخلق؟ قال: نعم. قلت: یراها و یسمعها؟ قال: ما کان محتاجاً الی ذلک؛ لأنه لم یکن یسألها و لا یطلب منها؛ هو نفسه و نفسه هو. قدرته نافذة، فلیس یحتاج ان یسمی نفسه، و لکنه اختار لنفسه اسماء لغیره یدعوه بها؛ لأنه اذا لم یُدْعَ باسمه لم یُعرف.(84)
* * *
نکاتی در باب «تسمیه» با تکیه بر سوره حمد
تفاوت اسم مطلق و اسم متعین در بسم الله
أن لحقیقة «بسم الله الرحمن الرحیم» مراتب من الوجود ومراحل من النزول والصعود، بل لها حقائق متکثرة بحسب العوالم والنشئات؛ ولها تجلیات فی قلوب السالکین بمناسبة مقاماتهم وحالاتهم؛ وانّ التسمیة المذکورة فی اول کل سورة من السور القرآنیة غیرها فی سورة اخری بحسب الحقیقة؛ وان بعضها عظیم وبعضها اعظم، وبعضها محیط وبعضها محاط؛ وحقیقتها فی کل سورة تعرف من التدبر فی حقیقة السورة التی ذکرت التسمیة فیها لإِفتتاحها. فالتی ذکرت لإِفتتاح اصل الوجود ومراتبها غیر التی ذکرت لإِفتتاح مرتبة من مراتبه؛ وانما یعرف ذلک الراسخون فی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 212
العلم من اهل بیت الوحی.
ولهذا روی عن امیر المؤمنین وسید الموحدین ـ صلوات الله وسلامه علیه ـ : «ان کل ما فی القرآن فی الفاتحة، وکل ما فی الفاتحة فی «بسم الله الرحمن الرحیم»، وکل ما فیه فی الباء، وکل ما فی الباء فی النقطة، وانا نقطة تحت الباء.» وهذه الخصوصیة لم تکن لسائر التسمیات، فإن فاتحة الکتاب مشتملة علی جمیع سلسلة الوجود وقوسی النزول والصعود، من فواتیحه وخواتیمه، من «الحمد لله » الی «یوم الدین» بطریق التفصیل. وجمیع حالات العبد ومقاماته منطویة فی قوله (إیّاک نَعْبُد (الی آخرالسورة المبارکة؛ وتمام الدائرة الموجودة فی الفاتحة بطریق التفصیل موجودة فی «الرحمن الرحیم» بطریق الجمع، وفی الاسم بطریق جمع الجمع، وفی الباء المختفی فیها الف الذات بطریق احدیة جمع الجمع، وفی النقطة التی تحت الباء الساریة فیها بطریق احدیة سر جمع الجمع. وهذه الاحاطة والاطلاق لم تکن الا فی فاتحة فاتحة الکتاب الإِلهی، التی بها فتح الوجود وارتبط العابد بالمعبود.
فحقیقة هذه التسمیة جمعاً وتفصیلاً عبارة عن الفیض المقدس الإِطلاقی والحق المخلوق به، وهو أعظم الأسماء الإِلهیة وأکبرها، والخلیفة التی تربّی سلسلة الوجود من الغیب والشهود فی قوسی النزول والصعود. وسائر التسمیات من تعینات هذا الاسم الشریف ومراتبه؛ بل کل تسمیة ذُکرت لفتح فعل من الافعال کالأکل والشرب والوقاع وغیرها یکون تعیناً من تعینات هذا الاسم المطلق، کل بحسب حده ومقامه. ولا یکون الاسم المذکور فیها، هذا الاسم الاعظم، بل هو اجلّ من ان یتعلق بهذه الأفعال الخسیسة بمقام
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 213
اطلاقه وسریانه. فالاسم فی مقام الاکل والشرب مثلاً عبارة عن تعین الاسم الأعظم بتعین الآکل والشارب أو ارادتهما أو میلهما؛ فإن جمیعها من تعیناته؛ والمعینات وان کانت متحدة مع المطلق لکن المطلق لم یکن مع التعین باطلاقه وسریانه.(85)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 214
مصادیق اسماء الله
لعلک بعد التدبر فی روح الإِسم والتفکر فی حقیقته، ومطالعة دفتر سلسلة الوجود وقراءة اسطره ینکشف لک، باذن الله وحسن توفیقه، ان سلسلة الوجود ومراتبها ودائرة الشهود ومدارجها ودرجاتها کلها اسماء إلهیة؛ فإن الإِسم هو العلامة، وکل ما دخل فی الوجود من حضرة الغیب، علامة بارئه ومظهر من مظاهر ربه. فالحقائق الکلیة من امهات الأسماء الإِلهیة والأَصناف والافراد من الأسماء المحاطة، ولا احصاء لأسمائه تعالی. وکل من الأسماء العینیة مربوب اسم من الاسماء فی مقام الإِلهیة والواحدیة ومظهر من مظاهره. کما فی روایة الکافی باسناده عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ فی قول الله تعالی «ولله ِ الأَسْماءُ الحُسْنی فَادْعُوهُ بِها»، قال : «نحن ـ وَالله ِ ـ الأَسماءُ الحُسنی.» وفی روایة اخری تأتی بطولها: «ان الله خلق اسماء بالحروف غیر متصوت، الی آخره.» والاخبار فی ان لله تعالی اسماء عینیة کثیرة.
قال العارف الکامل کمال الدین عبدالرزاق الکاشانی فی «تاء» تأویلاته: «اسم الشیء ما یعرف به. فأسماء الله تعالی هی الصور النوعیة التی تدل بخصائصها وهویاتها علی صفات الله وذاته، وبوجودها علی وجهه، وبتعینها علی وحدته؛ إذ هی ظواهره التی بها یعرف.» انتهی کلامه.(86)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 215
مراتب اسماء الله
تمام موجودات ظاهره و باطنه و تمام عوالم غیب و شهادت در تحت تربیت اسماء الله بلکه به ظهور اسماءالله ظاهرند، و جمیع حرکات و سکنات او و تمام عالم به قیّومیّت اسم الله الاعظم است...
و اما حقیقة الاسم، پس از برای آن، مقام غیبی، و غیب الغیبی، و سرّی، و سرّ السرّی است، و مقام ظهور، و ظهور الظّهوری. و چون اسمْ علامت حق و فانی در ذات مقدّس است، پس هر اسمی که به افق وحدت نزدیکتر و از عالم کثرت بعیدتر باشد در اسمیّت کاملتر است. و اتمّ الاسماء اسمی است که از کثرات، حتی کثرت علمی، مبرّا باشد؛ و آن تجلّی غیبی احدی احمدی است در حضرت ذات به مقام «فیض اقدس» که شاید اشاره به آن باشد کریمۀ شریفۀ اَواَدنی؛ و پس از آن، تجلّی به حضرت اسم الله الاعظم است در حضرت واحدیت؛ و پس از آن، تجّلی به «فیض مقدس» است؛ و پس از آن، تجلّیات به نعت کثرت است در حضرات اعیان الی اخیرة دار التّحقّق...
و «الله » مقام ظهور به «فیض مقدّس» است اگر مراد از «اسم» تعیّنات وجودیّه باشد. و اطلاق «الله » به آن از جهت اتّحاد ظاهر و مظهر و فنای اسم در مسمّی بی اشکال است؛ و شاید کریمۀ الله نُورُ
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 216
السَّمواتِ وَالْارْض و کریمۀ هو الَّذی فی السَّماءِ اِلهٌ وَ فی اْلاَرْضِ اِله اشاره به همین مقام و شاهد این اطلاق باشد. و مقام واحدیّت و جمع اسماء، و به عبارت دیگر مقام «اسم اعظم» است اگر مقصود از اسم مقام تجلّی به «فیض مقدّس» باشد. و این شاید ظاهرتر از سایر احتمالات باشد. و مقام ذات یا مقام «فیض اقدس» است اگر مقصود از اسم «اسم اعظم» باشد.(87)
* * *
تناهی و عدم تناهی اسما و صفات الهی
...واصل الشبهة ان الاسماء الالهیة والصفات الربوبیة غیر محصورة ولا متناهیة؛ ومالم یکن الشیء متناهیاً لم یکن له حد من الکل او البعض؛ فما معنی قوله «وکل اسمائک کبیرة» وقوله «أسألک باسمائک کلها»؟
وقد اجبت عنه بان السائل یسأل بالأسماء المتجلیة له بحسب حالاته ومقاماته ووارداته؛ وما یتجلی من الأسماء فی کل مقام محصور بحسب التجلی فی قلب السالک.
والآن اقول : ان الأسماء الإِلهیة وإن لم تکن بحسب المناکحات والموالدات محصورة، ولکنها بحسب الأمهات محصورة، یجمعها باعتبارٍ الأولُ والآخر والظاهر والباطن : «هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالباطِن»، وباعتبار الله والرحمن : «قُلْ ادْعُوا الله َ أَوْ ادْعُوا الرَّحْمـن» الآیة، وباعتبارٍ الله والرحمن والرحیم؛ کما ان مظاهر الأسماء الالهیة بالإِعبتار الأول غیر محصورة : «وَإنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ الله ِ
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 217
لاَ تُحْصُوها»، «قُلْ لَوْ کَانَ البَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ البَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی»؛ وبالاعتبار الثانی محصورة بالعوالم الثلاثة أو الخمسة. وقیل: «ظهر الوجود ببسم الله الرحمن الرحیم».
وکذلک الاعتباران فی الصفات، فإنها بالاعتبار الأول غیر محصورة وبالاعتبار الثانی محصورة فی الأئمة السبعة او صفات الجلال والجمال : «تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذی الجَلالِ والإِکرام».(88)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 218