غایت خلقت

غایت خلقت

‏ ‏

‏ ‏

غایت حق و غایت خلق

بطلان سؤال از کمیت و غرض در فعل خداوند

‏بدان که محققین از فلاسفه گویند که از برای فعل مطلق حق غایت‏‎ ‎‏و غرضی جز ذات مقدس و تجلیات ذاتیۀ او نیست؛ و ممکن‏‎ ‎‏نیست که ذات مقدس در ایجاد اشیا جز ذات خود و ظهور و تجلی‏‎ ‎‏ذات مقدس خود غایت دیگری داشته باشد، زیرا که هر فاعلی که‏‎ ‎‏به قصد و غایتِ غیر ذاتْ ایجادی کند، برای هر غایتی باشد، ولو‏‎ ‎‏ایصال نفع و رسیدن مثوبت به غیر باشد و یا برای عبادت و‏‎ ‎‏معرفت یا ثنا و محمدت باشد، متکمل به آن است و وجود آن‏‎ ‎‏برایش اولی از عدم آن است؛ و این مستلزم نقص و قصور و انتفاع‏‎ ‎‏است، و آن بر ذات مقدس کامل علی الاطلاق و غنیّ بالذات و‏‎ ‎‏واجب من جمیع الجهات محال است. پس، در افعال او لِمّیّت و‏‎ ‎‏سؤال از لِمّیّت نیست و ‏لا یُسْأَلُ عَمّا یَفْعَلُ.‎[1]‎‏ و اما سایر موجودات‏‎ ‎‏در افعال خود اغراض و مقاصد دیگر دارند غیر ذات خود. پس،‏‎ ‎‏عشاق جمال حق و مقربین و مجذوبین غایت افعالشان وصول به‏‎ ‎‏باب الله و رسیدن به لقاء الله و ساحت قدس الهی است. و دیگر‏‎ ‎‏موجودات به حسب کمال و نقص و شدت و ضعف خود غرض‏‎ ‎‏زاید بر ذات خود دارند. و بالجمله، چیزی که کمال مطلق است و‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1152

‏واجب بالذات است، واجب من جمیع الجهات است؛ و چنانچه‏‎ ‎‏ذات مقدسش مبرا از لِمّیّت است، افعالش نیز مبرا ... چون ذات‏‎ ‎‏مقدسش کامل مطلق و جمیل علی الاطلاق است، کعبۀ آمال همۀ‏‎ ‎‏موجودات و غایت مقصد جمیع سلسلۀ کاینات است، و خود کعبۀ‏‎ ‎‏آمالی و غایت ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ مقصدی ورای خود ندارد، چه که دیگر‏‎ ‎‏موجودات ناقص بالذات و هر ناقصی مهروبٌ عنه است بالفطرة،‏‎ ‎‏چنانچه هر کاملی مرغوبٌ فیه است؛ پس غایت همۀ حرکات و‏‎ ‎‏افعالْ ذات مقدس است، و از برای خود ذات مقدّس غایتی جز‏‎ ‎‏خود نیست ـ ‏لا یُسْأَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ.‎[2]‎

‏     ‏‏و ایضاً، چون ذات مقدسش در غایت القصوای جمال و کمال‏‎ ‎‏است، نظام دایرۀ وجود، که ظلّ آن ذات جمیل است، و در غایت‏‎ ‎‏القصوای کمال ممکن است، و این نظام کلی اتمّ نظامهای متصوّر‏‎ ‎‏است؛ پس سؤال از لمّیّت و غایت و غرض و فایده سؤالی از روی‏‎ ‎‏جهل و نقصان است؛ چنانچه از ابلیس لعین در هفت سؤال‏‎ ‎‏معروف واقع شده، و حق تعالی به طریق اجمال و مجادلۀ به وجه‏‎ ‎‏احسن از تمام آنها یک جواب داده.‏‎[3]‎‏ پس، حق تعالی به واسطۀ‏‎ ‎‏غایت کمال فعلش مورد سؤال نباید شود؛ و دیگر موجودات مورد‏‎ ‎‏سؤال شوند به واسطۀ نقص آنها ذاتاً و فعلاً.‏

‏     و ایضاً، حق تعالی بواسطۀ آنکه حکیم علی الاطلاق است، هر‏‎ ‎‏فعلی از او صادر شود در غایت اتقان است، پس مورد سؤال نباید‏‎ ‎‏شود؛ به خلاف موجودات دیگر.‏

‏     و ایضاً، حق تعالی چون هر فعلی از وجود مقدسش صادر‏‎ ‎‏شود، از حاقّ ذات و اصل حقیقت و صراح ماهیت اوست، و دیگر‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1153

‏موجودات چنین نیستند؛ پس او فاعل بالذات است و سؤال به‏‎ ‎‏لمّیّت در او باطل است؛ به خلاف دیگر موجودات. و چون اراده و‏‎ ‎‏مشیت و قدرت عین ذات مقدس اوست، فاعلیت بالذات در آن‏‎ ‎‏ذات مقدس عین فاعلیت بالارادة و القدرة است، و شبهۀ فاعلیت‏‎ ‎‏بالطبع نیاید. و این یکی از مباحث شریفه ای است که در محل خود‏‎ ‎‏مبرهن است، و به آن حل کثیری از شبهه های متکلمین می شود در‏‎ ‎‏ابواب متفرقۀ معارف الهیه.‏

‏     و از این بیانات ارتباط این جمله ها که در حدیث شریف است و‏‎ ‎‏به طریق علیتِ هر یک برای دیگری معلوم شود. پس، چون فعل‏‎ ‎‏حق در کمال تام و نظام اتم است، سؤال نشود از آنچه کند؛ و‏‎ ‎‏دیگران چون چنین نیستند سؤال شوند.(613)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

غایت تجلی و خلقت

‏اِنَّ غایة الخلقةَ و التّجلّی لاتکوُن غیر الذّات وَ الأسماء و ایضاً‏‎ ‎‏الأعیان هی المرآة للتّجلّیات لاعینها و هذا موافق للْحَدیث‏‎ ‎‏القدْسیّ: کنتُ کنزاً مخفیّاً فَاحبَبتُ انْ اعرف اَی احْبَبْتُ اَنْ اعرف‏‎ ‎‏ذاتی بمقام الکنْزیّه الّتی هی مقام الواحِدیّة الّتی فیها الْکثرة‏‎ ‎‏الأسمائیّة المختفیه فَخلقت الخلق لکی اتجلّی منَ الحضْرةِ‏‎ ‎‏الأسْمائیّة الیَ الأعیان الخلقیّة وَ اعرف نَفْسی فی المرائی‏‎ ‎‏التّفْصیلیّة.‏‎[4]‎‏(614)‏

*  *  *


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1154

حب ذاتی برای ظهور 

‏اعلم ان المحبة الالهیة التی بها ظهر الوجود ـ وهی النسبة الخاصة‏‎ ‎‏بین رب الارباب، الباعثة للاظهار بنحو التأثیر والافاضة، وبین‏‎ ‎‏المربوبین بنحو التأثر والاستفاضة ـ یختلف حکمها وظهورها‏‎ ‎‏بحسب النشئات والقوابل. ففی بعض المراتب یکون حکمها اتم‏‎ ‎‏وظهورها اکثر، کعالم الاسماء والصفات، وعالم صور الاسماء‏‎ ‎‏والاعیان الثابتة فی النشأة العلمیة. وفی بعضها دون ذلک، الی ان‏‎ ‎‏ینتهی الی اخیرة المراتب وکمال النزول وغایة الهبوط.‏

‏     فالحب الذاتی تعلق بظهوره فی الحضرة الأسمائیة والعوالم‏‎ ‎‏الغیبیة والشهادتیة لقوله «کنت کنزاً مخفیاً، فاحببت ان اعرف،‏‎ ‎‏فخلقت الخلق لکی اعرف.» فالحب الذاتی منشأ ظهور‏‎ ‎‏الموجودات.‏‎[5]‎‏(615)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اثر غایت بر فاعل و تأثیر فاعل از آن

اتحاد فاعل و غایت در ذات حق

‏ا لأوامر وا لنواهی ا لإلـهیة ممّا أوحی الله إ لی أنبیائـه، فهی لیست‏‎ ‎‏کا لأوامر ا لصادرة منّا فی کیفیـة ا لصدور ولا فی ا لمعلّلیـة‏‎ ‎‏با لأغراض وا لدواعی؛ لأنّ ا لغایات وا لأغراض وا لدواعی کلّها‏‎ ‎‏مؤثّرات فی ا لفاعل ویصیر هو تحت تأثیرها وهو غیر معقول فی‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1155

‏ا لمبادی ا لعا لیـة ا لروحانیـة فضلاً عن مبدأ ا لمبادی جلّت عظمتـه؛ ‏‎ ‎‏لاستلزامـه للقوّة ا لتی حاملها ا لهیولی، وترکّب ا لذات من ا لهیولی‏‎ ‎‏وا لصورة وا لقوّة وا لفعل وا لنقص وا لکمال وهو عین ا لإمکان‏‎ ‎‏والافتقار تعا لی عنـه، فما هوا لمعروف بینهم «أ نّـه تعا لی یفعل للنفع‏‎ ‎‏ا لعائد إ لی ا لعباد»، مشترک فی ا لفساد وا لامتناع مع فعلـه للنفع‏‎ ‎‏ا لعائد إ لیـه.‏

‏     ‏‏ولایلزم ممّا ذکرنا، أن یکون فعلـه لا لغرض وغایـة فیکون عبثاً؛‏‎ ‎‏لأنّ ا لغایـة فی فعلـه وهو ا لنظام ا لأتمّ ا لتابع للنظام ا لربّانی هو ذاتـه‏‎ ‎‏تعا لی، وا لفاعل وا لغایـة فیـه تعا لی واحد لایمکن اختلافهما، لا‏‎ ‎‏بمعنی کونـه تعا لی تحت تأثیر ذاتـه فی فعلـه، فإنّه أیضاً مستحیل‏‎ ‎‏لوجوه، بل بمعنی أنّ حبّ ذاتـه مستلزم لحبّ آثاره استجراراً وتبعاً‏‎ ‎‏لا استقلالاً واستبداداً، فعلمـه بذاتـه علم بما عداه فی مرتبـة ذاتـه،‏‎ ‎‏وعلّـة لعلمـه بما عداه فی مرآة ا لتفصیل، وحبّـه بذاتـه کذلک،‏‎ ‎‏وإرادتـه ا لمتعلّقـة با لأشیاء علی وجـه منزّه عن وصمـة ا لتغیّر‏‎ ‎‏وا لتصرّم لأجل محبوبیـة ذاتـه وکونها مرضیّـة، لامحبوبیّـة ا لأشیاء‏‎ ‎‏وکونها مرضیّـة استقلالاً، وإ لی ذلک أشار ا لحدیث ا لقدسی‏‎ ‎‏ا لمعروف: «کُنتُ کنزاً مخفیّاً فأحببتُ أن اُعرف فخلقتُ ا لخلقَ لِکی‏‎ ‎‏اُعرف» فَحُبّ ظهور ا لذات ومعروفیتها حبّ ا لذات لا‏‎ ‎‏ا لأشیاء.‏‎[6]‎‏(616)‏


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1156

حصول معرفت نسبت به ذات حق

‏حق تبارک و تعالی ما را دعوت فرموده به مقام قرب خود و بارگاه‏‎ ‎‏انس خود و خَلَقْتُکَ لِأجْلی فرموده و غایت خلقت را معرفت به‏‎ ‎‏خود قرار داده و طرق معارف و راه عبودیت را به ماها نشان‏‎ ‎‏داده.(617)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تنزیه از شرک و حصول توحید

‏مرتبه کامله از تقوی ـ که ترک غیر حق است، و تنزیه از شرک به‏‎ ‎‏تمام معانی آن است ـ مقدّمه حصول توحید و اقبال به حق است. و‏‎ ‎‏این، منظور اصلی از خلقت است؛ چنانچه در حدیث قدسی به آن‏‎ ‎‏اشاره شده: «کُنْتُ کَنْزَاً مَخْفِیَّاً فَأحْبَبْتُ أنْ اُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الخَلْقَ‏‎ ‎‏لِکَیْ اُعْرَفَ».(618)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انسان، غایت خلقت 

غایت خلقت انسان 

‏چون تربیت نظام عالم ملک از فلکیّات و عنصریّات و جوهریّات و‏‎ ‎‏عرضیّات آن، مقدّمۀ وجود انسان کامل است و در حقیقت این‏‎ ‎


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1157

‏ولیده عصارۀ عالم تحقّق و غایة القصوای عالمیان است و از این‏‎ ‎‏جهت آخر ولیده است، و چون عالَمِ مُلک به حرکت جوهریّۀ ذاتیّه‏‎ ‎‏متحرّک است و این حرکت ذاتی استکمالی است به هر جا منتهی‏‎ ‎‏شد آن غایت خلقت و نهایت سیر است، و چون به طریق کلّی نظر‏‎ ‎‏در جسم کلّ و طبع کلّ و نبات کلّ و حیوان کلّ و انسان کلّ افکنیم‏‎ ‎‏انسان آخرین ولیده ای است که پس از حرکات ذاتیّۀ جوهریّۀ عالم‏‎ ‎‏به وجود آمده و منتهی به او شده، پس دست تربیت حق تعالی در‏‎ ‎‏تمام دار تحقق به تربیت انسان پرداخته است و الاِنسانُ هو الأوّل و‏‎ ‎‏الآخِر.‏

‏     ‏‏و این که ذکر شد، در افعال جزئیّه و نظر به مراتب وجود است؛‏‎ ‎‏و الاّ به حسب فعل مطلق از برای فعل حق تعالی غایتی جز ذات‏‎ ‎‏مقدّسش نیست چنانچه در مَحالّ خود مبرهن است. و نظر به‏‎ ‎‏افعال جزئیّه نیز چون کنیم، غایت خلقت انسان عالم غیب مطلق‏‎ ‎‏است؛ چنانچه در قدسیّات وارد است: یابْنَ آدَمَ خَلَقْتُ الْاشیاءَ‏‎ ‎‏لاَِجْلِکَ، وَ خَلَقْتُکَ لاَِجْلی.‏‎[7]‎‏ و در قرآن شریف خطاب به موسی‏‎ ‎‏بن عمران علی نبینا و آله و علیه السلام فرماید: ‏وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی‎[8]‎‎ ‎‏و نیز فرماید: ‏وَ اَنَا اخْتَرْتُکَ.‎[9]‎‏ پس، انسان مخلوق «لاجل الله » و‏‎ ‎‏ساخته شده برای ذات مقدّس او است؛ و از میان موجوداتْ او‏‎ ‎‏مصطفی و مختار است؛ غایت سیرش وصول به باب الله و فنای فی‏‎ ‎‏ذات الله و عکوف به فناء الله است؛ و معاد او الی الله ومن الله و فی‏‎ ‎‏الله و بالله است.(619)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1158

رساندن انسان به مقام اصلی خود

‏تمام موجودات عوالم غیب و شهادت، مخلوق برای رساندن این‏‎ ‎‏موجود شریف است به مقام خود، و در قدسیّات وارد است: «یَابْنَ‏‎ ‎‏آدَمَ خَلَقْتُ الأشْیاءَ لِأَجْلِکَ وَ خَلَقْتُکَ لِأَجْلی».(620)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1159

‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 1160

  • . انبیاء / 23.
  • . همان.
  • .     شهرستانی؛ الملل و النحل؛ ترجمه افضل الدین صدر ترکۀ اصفهانی؛ ص 28.
  • غایت خلقت و تجلّی، جز ذات و اسما نیست و اعیان نیز آینۀ تجلیّاتند نه عین تجلیّات و این سخن موافق متن حدیث قدسی است که می فرماید: «من گنجی نهان بودم و دوست داشتم شناخته شوم» یعنی دوست داشتم ذاتم را [در مقام کنزیّت که همان مقام واحدیّت است که کثرت اسمای مختفیه در آن است ]بشناسم، لذا خلق را بیافریدم تا از حضرت اسماییه، در عالم اعیان خلقیه تجلی یابم و نفس و ذات خود را در آینه های تفصیلی بشناسانم.
  • بدان که حکم و ظهور محبت الهی که وجود به سبب آن ظهور یافته است ـ و این محبت عبارت است از نسبت خاص میان رب الارباب (که عامل و انگیزۀ اظهار است به صورت تأثیر و افاضه) با مربوبین (به صورت تأثر و استفاضه) ـ بر حسب نشئه ها و قابلها [ی مختلف] مختلف خواهد بود، بدین ترتیب که در بعضی مراتب حکمش تمامتر و ظهورش بیشتر خواهد بود مانند عالم اسما و صفات، و عالم صور اسما و اعیان ثابته در نشئه علمی؛ و در بعضی دیگر از مراتب، کمتر از آن؛ تا برسد به آخرین مرتبه و بیشترین نزول و نهایت هبوط.     پس، حب ذاتی بر ظهور حضرت حق در حضرت اسمایی و عوالم غیبی و شهادتی تعلق گرفت چنانچه خداوند فرموده: «من گنجی نهان بودم و دوست داشتم که شناخته شوم، لذا خلق را آفریدم تا شناخته شوم». بنابراین حبّ ذاتی منشأ ظهور موجودات است.
  • امرها و نهی های الهی که خداوند به پیامبرانش وحی نموده، نه از نظر کیفیّت صدور، و نه از جهت هدف و انگیزه مانند امرهای صادره از جانب ما نیست؛ زیرا مقاصد و اهداف و انگیزه ها همه در فاعل مؤثر بوده و فاعل تحت تأثیر آنها قرار می گیرد، و چنین امری حتی در مورد مبادی عالی روحانی غیر معقول است تا چه رسد به مبدأ المبادی ـ جلّت عظمته ـ زیرا (چنین تصوری) مستلزم وجود قوه ای است که هیولی حامل آن بوده و ذات حق، مرکّب از هیولی و صورت، قوه و فعل، نقص و کمال باشد که این عین امکان و نیاز است و خداوند متعال از آن منزه است. پس آنچه معروف است که می گویند: خداوند متعال افعالش را به خاطر سود رسانی به بندگان انجام می دهد در بطلان و محال بودن با اینکه بگویند: افعال خداوند به خاطر سودی است که به خودش می رسد تفاوتی نداشته و مشترک است.     لازمۀ سخن ما این نیست که فعل خداوند بدون هدف و غایت انجام گرفته تا عبث و بیهوده باشد. زیرا غایت فعل او، یعنی نظام اتم که تابع نظام ربانی است، همان ذات متعال است و فاعل و غایت در مورد (فعل) خداوند متعال یکی است و نمی تواند شقاوت باشد. البته این بدین معنی نیست که خداوند متعال تحت تأثیر ذات خود قرار می گیرد، زیرا این هم از جهاتی محال است، بلکه به این معنی که حب ذاتی به طور پی آمد مستلزم حبّ آثار است نه به طور مستقل و جداگانه. علم خداوند به ذاتش علم به ماسوی در مرتبۀ ذات است، و علّت علم حق به غیر خود در آینۀ تفصیل است و حب به ذاتش نیز چنین است. و ارادۀ او که به گونه ای منزّه از رنگ تغیّر و زوال به اشیاء تعلّق می گیرد به خاطر محبوبیّت ذات (نزد ذات) و پسندیده بودن آن است نه به سبب محبوبیّت یا پسندیده بودن اشیاء به طور مستقل. و حدیث قدسی معروف «من گنجی پنهان بودم و دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را بیافریدم تا شناخته شوم.» نیز اشاره به همین معنا دارد. بنابراین، حب ظهور ذات و شناساندن آن حبّ ذات است نه اشیاء.
  • . ای فرزند آدم، من همه چیز را برای تو و تو را برای خود آفریدم؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 381.
  • . طه / 41.
  • . طه / 13.