احد، واحد
اقسام وحدت
واحد دارای اقسامی است؛ ملخص آن اینکه: واحد یا حقیقی است و آن عبارت است از آنچه در اتصاف به وحدت به واسطۀ در عروض احتیاج نداشته باشد. و به عبارت دیگر: واحد حقیقی آن چیزی است که وحدت، وصف به حال خود اوست و اتصاف آن به وحدت بالنظر به حال متعلق آن نیست. مثلاً اینکه می گوییم: زید و بکر واحدند، بالنظر به حال متعلق است؛ چون بالنظر به انسان واحد می باشند.
و یا اینکه واحد غیر حقیقی است و تعریف آن از تعریف واحد حقیقی معلوم می شود؛ واحد غیر حقیقی آن است که اتصاف آن به وحدت بالنظر به حال متعلق آن است.
واحد حقیقی یا ذاتی است که دارای وحدت است و یا اینکه
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 704
نفس وحدت عینیۀ خارجیه است و مفهوم ذهنی نیست.
وحدت ثانی، یعنی نفس الوحدة العینیة والوحدة الحقة التی هی حق الوحدة مانند حق واحد ـ حقّت کلمته ـ است؛ چون برای خداوند ماهیتی غیر وجود بحت بسیط نبوده و وجود عین وحدت است؛ چنانکه عین تشخص بوده ولو مفهوماً متغایرند. بنابراین: مصداق سه مفهوم وجود و وحدت و تشخص یکی است و آن عبارت از وجود حقیقی است.
و اول، یعنی واحد حقیقی که ذاتٌ له الوحده است یا واحد بالخصوص و یا واحد بالعموم است.(331)
* * *
حدیثی در باب معنای اسم احد و واحد
فرمود حضرت باقر علیه السلام: «احد فرد یکتا است. و «احد» و «واحد» به یک معنا است؛ و آن یکتایی است که نظیری برای او نیست. و توحید اقرار به وحدت است؛ و آن یکتایی است که نظیری برای او نیست. و توحید اقرار به وحدت است؛ و آن انفراد است. و «واحد» عبارت از متباینی است که از چیزی منبعث نشود و با چیزی متّحد نگردد. و از این جا است که گویند بناء عدد از «واحد» است و واحد از عدد نیست، زیرا که عدد به واحد گفته نشود، بلکه به دو تا گفته شود. پس معنی قول خدا: الله احد آن است که معبودی که خلق متحیّرند از ادراک او و احاطه به کیفیّت او، یکتا است در خدایی و متعالی از صفات خلق است».(332)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 705
معنای وحدانیت عددی
واحد و اثنین را می توان به دو گونه اعتبار و ملاحظه نمود، به یک اعتبار مثال برای سبق بالطبع و به اعتبار دیگر مثال برای سبق بالتجوهر است. و توضیح آن این است که: اگر ملاحظه شود که اثنین معلول دو واحد عددی است و هر واحدی جزء علت وجود آن است، به این اعتبار بین واحد و اثنین سبق بالطبع است. و اگر نفس مفهوم واحد و مفهوم اثنین که ملتئم از این مفهوم بسیط واحد است ملاحظه شود، سبق بالتجوهر است.
چنانکه در دعا اشاره به این دو معنی شده در جایی فرموده است: «لک یا الهی وحدانیة العدد» و در جای دیگر فرموده است: «سبحانک الواحد لا بالوحدانیة العددیة».
تفصیل آن این است که: چنانکه در علم حساب قدیم می گفتند: «العدد نصف حاشیتیه» فلهذا خود واحد عدد حساب نمی شود. و حال آنکه مقوم تمام اعداد همین واحد است، برای اینکه اعداد اجتماعات واحد و واحدهاست که یک را پهلوی یک گذاشته، دو می شود. پس به این لحاظ که اجزاء ناقصۀ وجود اثنین، یک و یک است، و به این لحاظ که واحد خودش عدد نیست با اینکه قوام تمام اعداد به اوست بنابراین «لک یا الهی وحدانیة العدد» یعنی تو واحدی هستی که از این اعداد نبوده و اینها اظلّه است. تو نوری خارج از اینها هستی با اینکه قوام این اظلّه به توست. و معنای «سبحانک الواحد لا بالوحدانیة العددیة» این است که تو جزء این مرکبات نیستی چنانکه جزء ترکیبی اثنین واحد است. این است که گفته اند: «من قال الله ثالث ثلاثة فقد کفر، و شرک مع الله غیره».(333)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 706
اثبات وحدانیت عدد و نفی وحدت عددی
قد وردَ فی زبور آل محمّد صَلّی الله عَلیْه و آله وَ سَلّم لکَ یا الهی وَحدانیّة العددَ وَ فی بعْض کلماتهمْ ورَد فی وَصْفه تعالی واحدٌ لابالعدَد فاثبتَ وحْدانیّة العَدد باعتبار احَدیّة جمْع الکثرات وَ انْطواءِ الکثرات وَ اسْتهْلاکها فیه وَ ظهورُه فی الْکثرات و نَفیِ الوحْدةَ العَددیّة ای الواحد المقابل للإثنین فَانّه لمْ یکنْ ساریاً فی مراتب الأعداد بَل الواحد السّاری غیْب فی حجاب التّعینّات وَظاهِر بها؛ وَ هذا ایضاً مثال آخر للحقّ فَانّه تعالی بمرتَبة غیْبه محجُوب عَن الأبصار وَ هُوَ اللّطیف الخَبیر وَ بعیْن ما غاب ظهر، فَانّ التّعینّات الأسْمائیّة وَ الأفْعالیَّة حجابهِ و ظهورُه، فهو تعالی محْجوب بسبْعین الفْ حجاب منْ نوُر و ظلمة و ظاهر بها کما انّ الواحِد محجوب فی الأعداد و ظاهر بها؛ فانّ اللاّ بشرط المطلق لا ظهورُ له الاّ فی تعیّن المتعیّنات وَ هذا من اسْرار الکلّی الطّبیعی الّذی هُو ایضاً مثال للحقّ له الأسماءِ الحُسنی وَ الأمثال العُلْیا.(334)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 707
اعتبار مقام واحدیت و احدیت در ذات
از برای ذات مقدس حق جلّ و علا اعتباراتی است که برای هر اعتباری اصطلاحی مقرر شده:...
و اعتبار دیگر، اعتبار ذات است به مقام تعین غیبی و عدم ظهور مطلق. که این مقام را «احدیّت» گویند. و اکثر آن تعبیرات با این مقام سازش دارد. و در این مقام اعتبار اسمای ذاتیه، به حسب اصطلاح علمای اسما، شود؛ مثل «باطن» مطلق و «اوّل» مطلق و «علیّ» و «عظیم». چنانچه از روایت کافی استفاده شود که اوّل اسمی که حق برای خود اتخاذ فرمود «العَلیّ» و «العظیم» بود.
و دیگر، اعتبار ذات است به حسب مقام واحدیت و جمع اسما و صفات. که از این مقام تعبیر شده به مقام «واحدیت» و مقام «احدیت جمع اسماء» و «جمع الجمع» و غیر آن. و این مقام را به حسب اعتبار احدیت جمع، مقام «اسم اعظم» و «اسم جامع الله » گویند.
و اعتبار دیگر، اعتبار ذات است به حسب مرتبۀ تجلی به «فیض مقدس» و مقام ظهور اسمائی و صفاتی در مرائی اعیانی. چنانچه مقام «واحدیت» به تجلی به «فیض اقدس» است. و این
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 708
مقام ظهور اسمائی را مقام «ظهور اطلاقی» و مقام «الوهیّت» و مقام «الله » نیز گویند، به حسب اعتباراتی که در اسماء و صفات مقرر است و نویسنده در مصباح الهدایة شرح داده است.
و باید دانست که این اعتبارات که در لسان اهل معرفت و اصحاب قلوب[ است ]اِخبار از نقشۀ تجلیات حق است بر قلوب صافیۀ آنها. و آن تجلیات به حسب مقامات و مراتب سلوک اولیا و منازل و مراحل سیر سائرین الی الله از مقام ظهور اسماء و صفاتی، که مقام «الوهیت» می باشد و آن را «الله » نیز گویند و الله نُورُ السَّموات وَ الْأَرْضِ...الآیه را اشاره به آن دانند، شروع شود و به مقام غیب احدی و به مرتبۀ اسمای ذاتیه و اسم «مستأثر» ختم شود، که غایت سیر و منتهای مقصد است. و توان بود که مقام مشارالیه بقوله تعالی: أَو أَدْنی اشاره به این مقام باشد.(335)
* * *
تفاوت وحدانیت و فردانیت
«و لمّا کان السّمع وَ البصَر راجعیْن الی الحقّ فی مقام الجمْعِ قال وَافرد وَ لم یقل وَ وحدَ تَنبیهاً عَلی انّ فردانیّته لایکوُن الاّ فی عیْن الْکثرة، لأنّ الفْردیَّة یشتَمِل علیها ضروُرة لِکونِه عَدداً او الوحْدانیّة تقابلها...».
لایخْفی انّ الوحْدانیّة لم تکنْ مقابلها تقابل العزلی بَل هیَ فی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 709
عیْن کونها خارجَةً عنها ساریَةً فیها و مَعها معَیّة قیّومیّة کما نقل عنْ زبور آل محمّد صلّی الله عَلیْه وآله: لکَ یا الهی وحْدانیَّة العدَد فَالتّعْبیر باَفرد دُون وحّد لم یَکنْ لما ذکرهُ الشّارحُ کما هوَ الظّاهِر بَل یمْکن انْ یکونَ الوجْه فی التّعبیر بافرد بصیغَةِ افعال دوُن فَرَّدَ وَ وَحَّد بصیغَةِ تفعیل انّ نظره الیَ الوَحْدَةِ الصّرفة الحاصِلة للذّات المقدّسَةِ فی مقام غیْبه لاَ التّوْحید الّذی هُوَ عبارة عَنْ ارْجاعِ الْکَثرات الی الوحْدة وافناءِ التّعینّات فی بحْر الوجوُد المطلق و التّوْحید وَ التّفْرید یفیدان المعْنی الثّانی بخلاف الأراد تدبّر تجد.(336)
* * *
حقیقت مقام احدیت
مقام «احدیّت»، که اشاره به بساطت تامّۀ عقلیّه و خارجیّه و ماهویّۀ وجودیّه، و تنزّه از مطلق ترکیبات عقلیّه، چه جنس و فصل باشد و چه مادّه و صورت عقلیّه باشد، یا خارجیّه، چه ماده و صورت خارجیّه یا اجزاء مقداریّه است، می باشد. و برهان بر این مطلب نیز همان برهان صرف الوجود و هویّت مطلقه [است] زیرا که اگر
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 710
صِرفْ احدی الذّات نباشد، لازم آید که از صرفیّت بیرون آید و از ذاتیّت خود منسلخ شود.(337)
* * *
عینیت و غیریت مرتبه احدیت با مرتبه ذات
«قد مرّ فی المقدّمات انّ العلم فی المرتبة الأحدیة عیْن الذّات مُطلقاً فالعالم وَالمعْلوم وَالعلم شی ء واحد لا مغایرة فیها».
قوله: الْعلْم فی المَرتَبة الأحدیَّة الخ، انْ کانَ المرادُ بالمرتَبة الأحَدیَّة ماهیَ المعْروُف مِنْ مرتبة الذّات الغیْبیَّة فهی لا اسْم لها ولا رسْم فلا یعتَبر فی هذه المرتبةِ صفَة حتّی یقال عیْن اوْ غیر وَ ما مرّ فیِ المقدّمات ایْضاً کذلِکَ فانّ الوُجُودَ بشرْط لا لایتّصف بالعِلم و لا بغیْره مِنَ الصّفاتِ. نعَم المرتبَة الأحدیَّة فی اصْطلاحٍ آخر غیْر مرتَبة الذّات منْ حیث هِیَ الّتی لایتّصف بصفَةٍ کما اشار الَیْه صاحبُ مصْباح الأْس فی اوّلِ کتابِه، وَ عَلیْه یَکونُ مرْتبَة الأحَدیَّة هیَ مرْتبَة الذّات مع تعیّنها بالأسماءِ الذّاتیَّة وَ یمْکِن جَعْل العِلْم بالذّات مِنها.(338)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 711
فرق احدیت ذاتی با احدیت غیبی
المُراد بالأحَدیَّة الذّاتیَّة الأحَدیَّة الجمعیَّة فی الحضْرة الواحدیَّةِ السّاریة فی کُلّ الأسماءِ وَ المظاهِر معَ حفْظ الوَحْدانیّة الذّاتیّة، لاَالأحدیَّة الغیبیّة الّتی لاَاسْمَ لها ولا رسم و لاالّظهُور بالوحْدانیّة المُسْتَهلکة عنْدهَا التّعینّات وَ المضمَحلّ لدیْها الوُجودات.(339)
* * *
عدم امکان بهره وری از مقام احدیت
«... ایْ ولأنَّ کُلّ واحد منَ الموْجُودات ما یأخذْ مِنَ الرَّب المطْلق الاّ ما یناسبُه وَ یقْبله ولا یَأخذ منْ جَمیع انواع الرُّبوُبیّات....».
قوله: ولا یَأخذ منْ جَمیع الخ، لایخْفی انَّ الأخذ منْ مَقامِ الألهیَّة ممْکن واقع بمقامِهِ الجمْعی بَل اوّل ما ظهرَ فیِ الوجُود هُوَ الإسْم الجامِع لجَمیع انواعِ الرّبُوبیّات بمظهره الجامِع الَّذی هُوَ الإنسانُ الْکامِل، وَ امّا الأخذ منْ حَضْرة الأحَدیَّة فَلا یُمْکن لأحَدٍ حَتّی للأسْماء الإلهیَّة.
عنقا شکار کس نشود دام باز گیر
کآنجا همیشه باد بدست است دام را.(340)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 712
وحدت در عین ظهور و در کثرت
الحمد لله الواحد المُتوحّد، والفرد المُتفرّد، الّذی توحّد بالتوحید فی توحّده، وتفرّد بالتفرید فی تفرّده، انبجست منه الکثرات بجملتها لوحدته، وابتدأت منه الموجودات برمّتها لفردیته.(341)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 713
مقام واحدیت، مقام کثرت اسما
عدم حضور کثرات در مقام احدیت
«وَ امّا بالنّسبَة الی اعْیان تلک الصّفات الحاصِلة فِی الجناب الالهی وَ الحَضرة الأسمائیّة فلیْس کذلِکَ لأنّهُ مقام الجَمع وَ لا غَلبَة لأحَدهما عَلی الآخر وَ انْ کانَ یسْبق بعْضها بَعْضاً کسَبَق الرَّحْمَة الغَضَب».
قوله: «لأنّه مقام الجمْع ولا غلبة لأحَدهما» الخ، لیْسَ مقام الواحِدیَّة الّتی هیَ حضْرة الأسْماءِ مقام الجمْعِ المطْلق حتّی لایتصوّر الغلبَة بل هیَ مقام الکثرة الأسْمائیّة فللأسْماءِ فی تلکَ الحَضْرة محیطیّة وَ محاطیّة وَ حاکمیّة وَ محْکومیَّة و غالبیّة و مَغلُوبیّة نعمْ لاتکونُ تلکَ الکثرات فی مقامِ اِلأحَدیّة المطْلقة وَ انْ کانَ فی ذاکَ المقام اعتبار الأسْماءِ الذّاتیَّة. وَ امّا فی مقام الذّات مِنْ حیْث هِیَ فلیسَ اسْم وَصفَة و لاکثرة اصْلاً.(342)
* * *
مقام ادراک و امتیاز اسما
لایحصُل الإدراک الإمتیازی الأسْمائی الاّ بالتّجلّیات الأسْمائیَّة لا فی الحَضرة الواحدیَّة و لا فِی الحَضرَة الکونیَّةِ، وَ عندَ اضْمِحْلال الأسْماء وَ الصّفات فی اَحَدیّةِ الجمْعِ لاحُکم الاّ للأسماءِ الذّاتیَّة. فالإمتیاز وَالإدراک وَالمدْرِک وَالمدْرَک کُلّها حُکم الأسْماءِ فی الظّهوُر بالواحدیَّة وَ الأسْماء الذّاتیَّة عنْدَالتَّجلّی بالأحَدیَّةِ الجمْعیَّة وَ
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 714
عنْد صعق السَّموات وَ الأرْض وَ مَن فیهِنَّ فَلا حُکم اَصْلاً لا للأسْماءِ وَلا للأعْیان وَ هذا غیر الصّعق الحاصِل بِالنّفخ عنْدَ احتجاب القلوُب.(343)
* * *
تکثر در حضرت واحدیت
أنّ التکثّر الواقع فی الحضرة «الواحدیّة» و مرتبة الألوهیّة هو من تجلّی الفیض الأقدس فی صور الأسماء و الصفات و انعکاس نوره فی مرائیها، فاعلم أنّ لهذه الأسماء الإلهیّة وجهین:
وجهاً إلی أنفسها و تعیّناتها؛ و به یظهر أحکام الکثرة و الغیریّة؛ و لها لوازم فی الحضرة العلمیّة و تأثیر فی الأمر والخلق. کما سیأتی تفصیله، إن شاءالله .
و وجهاً إلی الحضرة الغیب المشوب و مقام الفیض الأقدس الفانی فی الذات الأحدیّة و المستهلک فی غیب الهویّة. و بهذا الوجه کلّها فانیة الذات، مقهورة الإنّیّة تحت کبریاء الأحدیّة، غیر متکثّر الهویّة و الماهیّة.(344)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 715
تجلیات اسمایی در حضرت واحدیت
تجلیّات عینیۀ حضرت حق
اعْلم انَّ الأعْیانَ الثّابتَة هیَ تعیّن التّجلّیات الأسْمائیّة فی الحَضْرَة الواحِدیّة فَالتّجلّی فی تِلکَ الحَضرة بالفیض الأقدَس وَالمتجلّی هُوَ الذّات المقدَّسة باعتبار التّعیّن الغیْبی الأحَدیّ مِنَ الأسْماء المسْتَأثرَة فِی الهُویَّةِ الغیْبیَّة العمائیّة بحَسَب بعْض الإعتبارات وَ المتجَلّی له هُوَ الأسْماءُ المُحیطَة اوَّلاً وَ المحطة ثانیاً فی الحضْرة الواحِدیّة والأعْیان تَعیّنات التّجلّی اَوالأسماء باعتباریْن ؛ فَالتّجلّی لِلأسْماءِ بالذّات وَ للأعْیان بالتّبع، کما انَّ التّجلیّات العیْنیَّة بحَسَب الفیْض المقدّس کذلِکَ طابق النّعل بالنّعلِ، الاّ انَّ المتجلّی هیهُنا هُوَ الذّات بحَسَب المقام الألوهیّة وَ التّجلّی هُوَ الفیْض المقدّس وَ المتّجلّی له هُوَ الوُجُودات الخاصَّة وَالمهیّات الّتی هِیَ الأعْیان الخارجیَّة تعیّن التجلّیات اَو المتَجلّی له بِاعتباریْن، والتّجلّی للِهُویّات الوُجُودیَّة بِالذّاتِ وَ للمَهیّات بالتّبع؛ وَ لَک ان تقول ان کنْت مِنْ اصْحاب السِّرّ انّ التّجلیّات بِالفیْض المقدّس تجلّیات اسمائیّة وَ صفاتیّة، بَل کلّها تجلّیات ذاتیَّة. «ما مِنْ دابّة الاّ هُوَ آخذ بناصیَتها انّ ربّی عَلی صراطٍ مُسْتقیم.» وَ لَکَ انْ تقوُلَ انّ مرائی التّجلّیات هیَ الأعیان الثّابتَة فی العِلم وَالعیْن کما هُوَ طریقة العُرفاءِ الشّامخین. وَ امّا الأسماء وَالصّفات فِی العلْم وَالعیْن فمذکه الهُویّات فِی التّجلّی بِالفیض الأقدَس وَالمقدّس فَصَدرَ الأمر مِنْ حَضْرة الذّاتِ بالفِیْض المقدّس وَ الأقدَس وَ اطاع الأعیان فوجدت: «اِنّما امْره اذا اراد شیئاً انْ یقول له کنْ فیکوُن».(345)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 716
نفی صفات از حضرت احدیت و اثبات آن در حضرت واحدیت
إذا عثرت علی آثار من معادن الحکمة و محالّ المعرفة تنفی الصفات عن حضرة الذات و الواحد من جمیع الجهات، فاعلم أنّ المقصود نفیها عن تلک الهویّة الغیبیّة الأحدیّة المقهورة عندها الأسماء و الصفات. و إذا رأیت إیقاعها علیها فی التنزیل العزیز الحکیم من لدن علیّ عظیم و فی أحادیث الائمّة المعصومین، صلوات الله علیهم أجمعین، فاعرف أنّها بحسب الظهور بفیضه الأقدس فی الحضرة «الواحدیّة» و مقام الجمعیّة الإلهیّة.(346)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 717
کنز مخفی و تفاوت آن با مقام اطلاق
«... و هوَ الإطلاق الصّرْف عَن القیْد وَ الإطْلاق وَالحَصْرة فی امْر ثبُوتی او سَلبی وَ هُوَ المکنّی عَنْهُ بِالکنْزِ المخْفی لکونِه ابْطن البُطوُن وَ مشتملاً علی نفائس جَواهِر الأسْماءِ الّتی مِنْها ما یسْتَأثر فی مَکنوُنِ الغیْب فَلا یَعْلمها اِلاّ هو».
قوله: وَ هُوَ المُکنیّ عَنْهُ بالکنْز المخْفی» الکنْز المخفی هُوَ مَقامُ الواحدیَّة وَ الأسماء وَ الصّفات وَ مقام جَمع الکنوُز وَ الکثرات وَ العِلم الذّاتی بالأسْماء وَ الصّفات وَ مقام الجُمعیَّة وَ امّا مقام الإطلاق الصّرف عَنْ جَمیع القیوُد وَ الحَصْر فی امْر ثبوتی او سَلبْی فهو غیْر ذلِک بَل غیرُ مقام الأحَدیَّة ایْضاً بَل هو کینونَة مُطلقة عَنِ الإختفاءِ وَ الکنزیّة و غیر ذلِکَ مِنَ النّعوتِ الجَلالیَّة الرّاجعَة اِلی الخفاءِ وَ الجمالیّة الرّاجعَةِ اِلیَ الکنزیّة ولایتصّف بالبطوُن ولا اَبطن البُطوُن ولا یشار الیْه بانّه مشتملٌ عَلی نفائس جواهِر الأسْماء لاَ الأسماءِ الذّاتیّة فی مقامِ الأحدیّة ولاَ الأسماء الصّفتیّة فی مقامِ الواحدیّة وَ الإسْم المسْتأثر راجع الی غیْب الهُویّة واعلی مقام الأحدیّة.(347)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 718
مقام فنا در احدیت و بقا در واحدیت
انَّ مقامَ المشیَّة المطْلقة مقام التّدلّی وَفوقَه اَو ادْنی الّذی هُوَ الإضمِحْلال فی الأحدیّة و البقاء بالواحدیّة.(348)
* * *
حوض کوثر
قوله: حوْض کوْثر، وَ هُوَ مقام الکثرة فی الوحْدة والوَحْدة فی الکثرة و علم التّوْحید التّفْصیلی و الوَحْدة الغیر المحتجَبه بالکثرة و الْکثرة الغیر المحتَجبة بالوَحْدة فهُوَ الجامِع بیْن الظّاهِر وَ الباطِن.(349)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 719