مالکیت

مالکیت

‏ ‏

‏ ‏

مالک، اسم باطن جلالی 

‏المالِک من الأسماءِ الباطنة الجَلالیّة وَ هو مختصّ بالعباد‏‎ ‎‏المَجذوبین الفانین قال تعالی الحمدُ لله ِ ربّ العالمینَ الرَّحمن‏‎ ‎‏الرَّحیم مالک یَوم الدّین‏‎[1]‎‏ فالرّبوبیّة للْعالَمین و المالکیّة لیوْم الدّین‏‎ ‎‏وَ هُو یوم التّجلّی التّام الواحِدی قالَ لمن الْملک الیوْم لله الواحد‏‎ ‎‏القّهار.‏‎[2]‎‎[3]‎‏(301)‏


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 674

کیفیت مالکیت حق تعالی 

ظهور مالکیت در یوم الجمع 

‏بدان که مالکیّت حق تعالی مثل مالکیّت بندگان نیست مملوکات‏‎ ‎‏خود را؛ و مثل مالکیّت سلاطین نیست مملکت خود را؛ چه که‏‎ ‎‏این ها اضافاتی است اعتباریّه. و اضافۀ حقّ به خلق از این قبیل‏‎ ‎‏نیست؛ گرچه در نزد علماء فقه این طور مالکیّت برای حق تعالی‏‎ ‎‏طولاً ثابت است؛ و آن نیز منافات با آن چه در این نظر ملحوظ و‏‎ ‎‏مذکور است ندارد. و از قبیل مالکیّت  انسان اعضاء و جوارح خود‏‎ ‎‏را نیز نیست؛ و از قبیل مالکیّت او قوای ظاهریّه و باطنیّۀ خود را نیز‏‎ ‎‏نیست؛ گرچه این مالکیّت نزدیکتر است به مالکیّت حق تعالی از‏‎ ‎‏سایر مالکیّتهای مذکوره در سابق. و از قبیل مالکیّت نفس افعال‏‎ ‎‏ذاتیّۀ خود را که از شئون نفس است، مثل ایجاد صور ذهنیه که‏‎ ‎‏قبض و بسطش تا اندازه ای در تحت ارادۀ نفس است، نیز نیست. و‏‎ ‎‏از قبیل مالکیّت عوالم عقلیّه مادون خود را نیز نیست؛ گرچه آنها‏‎ ‎‏متصرّف هم در این عوالم به اعدام و ایجاد باشند؛ زیرا که تمام دار‏‎ ‎‏تحقق امکانی، که ذلّ فقر در ناصیۀ آنها ثبت است، محدود به‏‎ ‎‏حدود و مقدّر به قدر می باشند ولو به حد ماهیّتی؛ و هر چه‏‎ ‎‏محدود به حدّ باشد، با فعل خود به قدر محدودیّتش بینونت عزلی‏‎ ‎‏دارد و احاطۀ قیّومی حقّانی ندارد؛ پس، تمام اشیاء به حسب مرتبۀ‏‎ ‎‏ذات خود با منفعلات خود متباین و متقابل می باشند، و به همین‏‎ ‎‏جهت احاطۀ ذاتیّه قیّومیّه ندارند.‏

‏     و اما مالکیّت حق تعالی که به اضافۀ اشراقیّه و احاطۀ قیّومیّه‏‎ ‎‏است، مالکیّت ذاتیّۀ حقیقیّۀ حقّه است که به هیچ وجه شائبۀ تباین‏‎ ‎‏عزلی در ذات و صفاتش با موجودی از موجودات نیست. و‏‎ ‎‏مالکیّت آن ذات مقدّس به همه عوالم علی السّواء ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏، بدون‏‎ ‎‏آن که با موجودی از موجودات به هیچ وجه تفاوت کند یا به عوالم‏‎ ‎‏غیب و مجرّدات محیطتر و نزدیکتر باشد از عوالم دیگر؛ چه که آن‏‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 675
‏مستلزم محدودیّت و بینونت عزلی شود و ملازم با افتقار و امکان‏‎ ‎‏شود، تَعالی الله عَنْ ذلِک عُلُوّاً کَبیراً. چنانچه اشاره به این معنی‏‎ ‎‏ممکن است باشد قول خدای تعالی: نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْکُم‏‎[4]‎‏ و‏‎ ‎‏نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید.‏‎[5]‎‏ والله نُورُ السَّمواتِ و الْاَرْض‏‎[6]‎‏ وَ‏‎ ‎‏هُوَ الَّذی فی السَّماءِ اِلهٌ و فی الْاَرْضِ اِله.‏‎[7]‎‏ و لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ‏‎ ‎‏وَالْاَرْض.‏‎[8]‎‏ و قول رسول خدا از قرار منقول: لَوْ دُلِّیتُمْ بِحَبْلٍ اِلی‏‎ ‎‏الْاَرْضینَ السُّفْلی، لَهَبَطْتُمْ عَلی الله .‏‎[9]‎‏ و قول حضرت صادق در‏‎ ‎‏روایت کافی: فَلا یَخْلُو مِنْهُ مَکانٌ، وَلا یَشْتَغِلُ بِهِ مَکانٌ، وَلا یَکُونُ‏‎ ‎‏اِلی مَکانٍ اَقْرَبُ مِنْهُ اِلی مَکان.‏‎[10]‎‏ و قول حضرت امام علی نقی‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ : وَاعْلَمْ، اَنَّهُ اِذا کانَ فِی السَّماءِ الدُّّنْیا فَهُوَ کَما هُوَ عَلی‏‎ ‎‏الْعَرْشِ. وَالْاَشْیاءُ کُلُّها لَهُ سَواءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ مُلْکاً وَ اِحاطَة.‏‎[11]‎

‏    ‏‏و با این که مالکیّت ذات مقدّسش به همۀ اشیاء و همۀ عوالم‏‎ ‎‏علی السواء است، معذلک در آیۀ شریفه می فرماید: مالِکِ یَوْمِ‏‎ ‎‏الدّین. این اختصاص ممکن است برای این باشد که «یوم الدّین»‏‎ ‎‏یوم الجمع است؛ از این جهت، مالک «یوم الدّین» که یوم الجمع‏‎ ‎‏است مالک ایّام دیگر که متفرّقات است می باشد؛ وَالْمُتَفَرِّقاتُ فیِ‏‎ ‎‏النَّشْئَةِ الْمُلْکیَّة مُجْتَمِعاتٌ فی النَّشْئَةِ الْمَلَکُوتِیَّة.‏

‏     و یا برای آن است که ظهور مالکیّت و قاهریّت حق تعالی مجده‏‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 676

‏در «یوم الجمع» که یوم رجوع ممکنات است به باب الله و صعود‏‎ ‎‏موجودات بفناءالله است می باشد.‏

‏     ‏‏و تفصیل این اجمال به طوری که مناسب با این رساله است، آن‏‎ ‎‏است که تا نور وجود و شمس حقیقت در سیر تنزّلی و نزول از‏‎ ‎‏مکامن غیب به سوی عالم شهادت است، رو به احتجاب و غیبت‏‎ ‎‏است؛ و به عبارت دیگر، در هر تنزّلی تعیّنی است و در هر تعیّن و‏‎ ‎‏تقیّدی حجابی است. و چون انسان مجمع جمیع تعیّنات و تقیّدات‏‎ ‎‏است، محتجب به تمام حجب هفتگانۀ ظلمانیّۀ و حجب هفتگانۀ‏‎ ‎‏نوریّه، که آن ارضین سبع و سموات سبع به حسب تأویل است،‏‎ ‎‏می باشد؛ و شاید ردّ به «اسفل السّافلین» نیز عبارت از احتجاب به‏‎ ‎‏جمیع انواع حجب باشد. و از این احتجاب شمس وجود و صرف‏‎ ‎‏نور در افق تعیّنات، به «لیل» و «لیلة القدر» تعبیر می توان نمود. و‏‎ ‎‏مادامی که انسان در این حجب محتجب است، از مشاهدۀ جمال‏‎ ‎‏ازل و معاینۀ نور اوّل محجوب است. و چون در سیر صعودیْ‏‎ ‎‏جمیع موجودات از منازل سافلۀ عالم طبیعت به حرکات طبیعیّه‏‎ ‎‏ـ که در جبلّۀ ذات آن ها از نور جاذبۀ فطرة اللهی به حسب تقدیر‏‎ ‎‏«فیض اقدس» در حضرت علمیّه به ودیعت نهاده شده ـ رجوع به‏‎ ‎‏وطن اصلی و میعاد حقیقی نمودند ـ چنانچه در آیات شریفه اشاره‏‎ ‎‏به این معنی بسیار است ـ از حجب نورانیّه و ظلمانیّه دو باره‏‎ ‎‏مستخلص شوند و مالکیّت و قاهریّت حق تعالی جلوه کند و حق به‏‎ ‎‏وحدت و قهاریّت تجلّی فرماید. و در این جا که رجوع آخر به اول‏‎ ‎‏و اتّصال ظاهر به باطن شد و حکم ظهورْ ساقط و حکومت باطن‏‎ ‎‏جلوه نمود، خطاب از حضرت مالک علی الاطلاق آید ـ و ‏‏مخاطبی‏‎ ‎‏جز ذات مقدس نیست ـ : لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْم. و چون مجیبی ‏‏نیست‏‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 677

‏خود فرماید: لله الْواحِدِ القَهّار.‏‎[12]‎

‏    ‏‏و این یوم مطلق که یوم خروج شمس حقیقت از حجاب افق‏‎ ‎‏تعیّنات ‏‏[‏‏است‏‎ ‎‏]‏‏«یوم دین» است به یک معنی؛ زیرا که هر‏‎ ‎‏موجودی از موجودات در ضلّ اسم مناسب خود فانی در حق‏‎ ‎‏شود. و چون نفخۀ صور دمد، از آن اسم ظهور کند و با توابع آن‏‎ ‎‏اسم قرین گردد، فَریقٌ فی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیر.‏‎[13]‎

‏    ‏‏و انسان کامل در این عالم، به حسب سلوک الی الله و هجرت به‏‎ ‎‏سوی او، از این حجب خارج شود و احکام قیامت و ساعت و یوم‏‎ ‎‏الدّین برای او ظاهر وثابت شود؛ پس، حق با مالکیّت خود بر قلب‏‎ ‎‏او ظهور کند در این معراج صلوتی؛ و لسان او ترجمان قلبش باشد‏‎ ‎‏و ظاهر او لسان مشاهدات باطنش گردد. و این است یکی از اسرار‏‎ ‎‏اختصاص مالکیت به «یوم الدین».(302)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

رجوع مطلق و مالکیت 

‏مالک یوم الدین اشاره به رجوع مطلق و قیامت کبری است.(303)‏‎ ‎

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

قبضۀ مالکیت در یوم الدین 

‏مالِکِ یَوْمِ الدّین است که به قبضۀ مالکیّتْ جمیع ذرّات وجود را‏‎ ‎‏قبض کند و ارجاع به مقام غیب نماید: کَما بَدَئَکُمْ تَعُودوُن.‏‎[14]‎‏(304)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 678

مالکیت خداوند و فاخر بودن آن 

‏«اللهم إنی أسألک من مُلْکِک بأفخره، وکلُّ ملکک فاخر. اللهم إنی‏‎ ‎‏أسألک بمُلْکک کلِّه».‏

‏     ان کان الملک بمعنی المملکة کما فی قوله قُلْ اللهمَّ‏‎ ‎‏مَالِکَ المُلْکِ تُؤْتی المُلْکَ مَنْ تَشاء،‏‎[15]‎‏ ففاخریة ملکه‏‎ ‎‏وعظمة وحیدیته باعتبار ماثبت فی الحکمة المتعالیة بالدلیل اللمی‏‎ ‎‏ان هذا النظام الموجود أتمّ النظامات المتصوّرة واحسنها؛ کیف وهو‏‎ ‎‏ظلّ النظام العلمی الربانی التابع لجمال الجمیل المطلق.‏‎[16]‎‎ ‎‏والأفخریة باعتبار مراتبه الغیبیة المجردة والنظام العقلی والنشأة‏‎ ‎‏التجردیة.‏

‏     وان کان بمعنی المالکیة کما فی قوله تعالی لِمَنْ المُلکُ‏‎ ‎‏الیوَم،‏‎[17]‎‏ فعظمته وفاخریته باعتبار التجلیات الأسمائیة فی‏‎ ‎‏الحضرة العلمیة. والأفخریة باعتبار التجلیات بالأسماء المحیطة‏‎ ‎‏الشاملة. فله ملک السماوات والأرض وملکوتهما. ولا یمکن الفرار‏‎ ‎‏من حکومته والخروج من مملکته؛ لانبساطها علی کل‏‎ ‎‏الموجودات، حتی علی اعیان الممتنعات والاعدام. وکذلک سلطنته‏‎ ‎‏مبسوطة علی کل مراتب الوجود؛ وما من شیء إلا هو تحت‏‎ ‎‏سلطنته وما لکیته: «یا موسی أنا بُدُّک اللازم.» وله الغلبة التامة علی‏‎ ‎‏الأشیاء؛ وکل غلبة وسلطان من ظهور غلبته وسلطانه؛ ومَا مِنْ دَابَّةٍ‏‎ ‎‏إلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتها.‏‎[18]‎‎[19]‎‏(305)‏


کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 679

انتساب احیا و اماته به اسم مالک 

‏آیۀ شریفۀ دوم‏‎[20]‎‏ اشاره است به مالکیت حقّ ـ جلَّ جلالُه ـ‏‎ ‎‏ملکوت سماوات و ارض ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏، که‏‏[ ‏‏به‏‏]‏‏ تبع این مالکیت و احاطۀ‏‎ ‎‏سلطنت و نفوذ قدرت و تصرفْ احیا و اماته و ظهور و رجوع و‏‎ ‎‏بسط و قبض واقع می شود. و این نظر استهلاک و اضمحلال جمیع‏‎ ‎‏تصرفات و تدبیرات است در تصرف و تدبیر حق که منتهای توحید‏‎ ‎‏فعلی است ؛ و از این جهت احیا و اماته را ـ که یا یکی از مظاهر‏‎ ‎‏بزرگ تصرفات ملکوتی است، و یا جمیع قبض و بسط است ـ به‏‎ ‎‏خود مالکیت ذات مقدس نسبت داده است. و با آنکه احیا از‏‎ ‎‏شئون رحمانیت است و اماته از شئون مالکیت، نسبت هر دو را به‏‎ ‎‏مالکیت منسوب فرموده، ممکن است برای یک نکتۀ بزرگ‏‎ ‎‏عرفانی باشد، که آن استجماع هر اسمی است جمیع اسما را به‏‎ ‎‏وجه احدی و وجهۀ غیبیه؛ که اکنون مجال بیان آن نیست. و صدر و‏‎ ‎‏ذیل آیه ممکن است اشاره به وحدت در کثرت و کثرت در وحدت‏‎ ‎‏در مقام تجلی فعلی به فیض مقدس باشد؛ چنانچه پیش اهلش‏‎ ‎‏واضح است.‏

‏     و ضمیر لَهُ ظاهر آن است که به «الله » برگردد. و ممکن است به‏‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 680

‏«عزیز» و «حکیم» برگردد.‏‏[ ‏‏که در این صورت‏‎ ‎‏]‏‏معنای آیۀ شریفه‏‎ ‎‏فرق کند؛ که با تأمل برای اهلش روشن شود.‏

‏     و بیان کیفیت «مالکیت» حق و اتیان یُحْیِی وَ یُمِیتُ به صیغۀ‏‎ ‎‏مضارعه دال بر تجدد و استمرار، و مرجع ضمیر هُوَ و فرق معانی‏‎ ‎‏در اختلاف مراجع، و بیان آنکه «مُحیی» و «مُمیت» و «قادر» از‏‎ ‎‏اسمای ذات یا اوصاف یا افعال است، موکول به محل خود است؛‏‎ ‎‏مثل بیان کیفیت احیا و اماته، و حقیقت صور اسرافیل، و دو نفخ‏‎ ‎‏احیا و اماته، و شئون حضرت اسرافیل و عزرائیل و مکانت آنها، و‏‎ ‎‏کیفیت احیا و اماتۀ  آنها. که هر یک را بیانات عرفانیه و براهین‏‎ ‎‏حِکمیه ای است بس طولانی.(306)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

برگردانندۀ دایره وجود به سوی حق 

‏آیۀ شریفۀ پنجم‏‎[21]‎‏ اشاره است به مالکیت حق و رجوع تمام دایرۀ‏‎ ‎‏وجود به سوی حق. و اشاره به آن است که این به اسم «مالک»‏‎ ‎‏مربوط است؛ چنانچه در سورۀ مبارکۀ «حمد» فرموده: مالِکِ یَوْمِ‏‎ ‎‏الدِّینِ.(307)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مالکیت و تصرف در قلوب اولیا

‏کانَ الحقّ  تعالی شأنهُ بمقام مالکیّته یَتصرّفُ فی قلوُب الأولیاءِ وَ‏‎ ‎‏الْکُمَّل الّذینَ خَرجُوا عَن العالَمیْن الَّذینَ هم تحت التّربیة الألهیّة وَ‏‎ ‎‏یکونُ هذا التّصرّف المالِکی بالتّجلیّات الإلـهیّة و الجذبات الباطنیّة‏‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 681

‏منَ الحضْرة الغیْبیّة وَ الأسْماءِ الباطنة وَ یَکون قلْب العارف فی هذا‏‎ ‎‏المقام مَملوکاً لِلمَولی غیر مُتصرّف فیه غیره.‏‎[22]‎‏(308)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 682

  • . حمد / 2 ـ 4.
  • . غافر / 16.
  • مالک از اسمای باطن جلالیه و مختص بندگان مجذوب فانی است. خدای متعال فرموده: الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین، پس ربوبیت مربوط به عالمین است و مالکیت مربوط به «یوم الدین»، و «یوم الدین» روز تجلی تام واحدی است؛ خداوند فرمود: «امروز ملک از آن کیست؟ از آن خدای واحد قهار».
  • . ما از شما به او نزدیکتریم (واقعه / 85).
  • . ما از رگ گردن به او نزدیکتریم (ق / 16).
  • . نور / 35.
  • . زخرف / 84.
  • . بقره / 107.
  • . اگر با ریسمانی به سوی زمینهای زیرین فرستاده شوید، بر خدا فرود می آیید (علم الیقین؛ ج 1، ص 54).
  • . هیچ جایی خالی از او نیست و هیچ جایی او را در خود نگیرد و به جایی نزدیکتر از جای دیگر نیست؛ اصول کافی؛ ج 1: کتاب التوحید؛ «باب الحرکة والانتقال»، ص 125، ح 3.
  • . و بدان که هنگامی که او در آسمان دنیاست، همان گونه است که بر عرش جای دارد و همه چیز در برابر قدرت و مالکیت و احاطۀ او یکسان است؛ همان؛ ح 4.
  • . غافر / 16.
  • . شوری / 7.
  • . همان طور که در آغاز بیافریدتان، باز خواهید گشت (اعراف / 29).
  • . آل عمران / 26.
  • .     اسفار اربعه؛ ج 7، سفر سوم، موقف هشتم، ص 55.
  • . غافر / 16.
  • . هود / 56.
  • «خدایا از تو درخواست می کنم فاخرترین مُلکت را و تمامی ملک تو، فاخر است، خدایا من تمامی ملکت را می طلبم».     اگر ملک به معنی «مملکت» باشد چنانچه در آیه «بگو ای خداوند صاحب مملکت، مملکت را به هر که بخواهی می دهی» به این معناست، آنگاه فاخریت ملک و عظمت وحیدیت او به اعتبار آنچه در حکمت متعالیه با دلیل لمی به اثبات رسیده که نظام موجود کاملترین و بهترین نظامهای قابل تصور است خواهد بود؛ چگونه چنین نباشد و حال آنکه این نظام، ظلّ نظام ربانی است که تابع جمال جمیل مطلق است و افخریت به اعتبار مراتب غیبی و مجرد آن و نظام عقلی و نشئۀ تجردیه خواهد بود.     و اگر به معنی «مالکیّت» باشد چنانچه در آیه «امروز مالکیت از آن کیست؟» آمده، آنگاه عظمت و فاخریّت آن به اعتبار تجلیات اسماییه در حضرت علمیه خواهد بود و افخریت به اعتبار تجلی به اسمای محیط و شامل. پس، ملک آسمانها و زمین و ملکوت آنها از آنِ اوست (و گریز) از حکومت او و خروج از سلطنتش ممکن نیست؛ زیرا حکومت او بر همۀ موجودات، حتی بر اعیان ممتنعات و اَعدام، گسترش دارد و به همین ترتیب، سلطنت او بر همۀ مراتبِ وجود بسط دارد و هیچ چیز نیست مگر اینکه تحت سلطنت و حاکمیت اوست: «ای موسی منم راه فرار (و گریز) ناگزیر تو». او بر اشیاء، غلبۀ تامّه دارد و هر غلبه و تسلطی، ظهور غلبه و تسلط اوست: «و هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او زمامش را به دست دارد.
  • . اشاره به آیه شریفه: له ملک السماوات و الارض یحیی و یمیت و هو علی کل شی ء قدیر (حدید / 2).
  • . اشاره به آیه له ملک السموات و الارض و الی الله ترجع الامور: پادشاهی آسمانها و زمین از آن خداوند است و کارها به سوی او باز گردانده می شود (حدید / 5).
  • حق ـ تعالی شأنه ـ به مقام مالکیت خود در قلوب اولیا و کمّل، همانان که از [تعلق به] عالمین بیرون شده اند و تحت تربیت الهی قرار دارند، تصرّف می فرماید؛ و این تصرف مالکی به وسیله تجلیات الهی و جذبه های باطنی از جانب حضرت غیبی و اسمای باطنی است؛ و قلب عارف در این مقام مملوک مولاست و جز او، هیچ کس را در آن تصرّفی نیست.