رحمانیت ـ رحیمیت
صفات خاصه ربوبی
رحمانیّت و رحیمیّت از صفات خاصۀ ربوبیّت است.(270)
* * *
معانی وضعیۀ رحمان و رحیم
معنای رحمان ورحیم
اطلاق حقیقت صرف رحمان و رحیم بر خداوند
علمای ظاهر گفته اند که «رحمن» و «رحیم» مشتق از «رحمت» هستند و در آنها عطوفت و رقّت مأخوذ است. و از ابن عباس ـ رضی الله عنه ـ روایت شده که اِنَّهُما اِسْمانِ رقیقانِ. اَحَدُهُما اَرَقُّ مِنَ الْاخَرِ: فَالرَّحمنُ الرَّقیقُ؛ والرَّحیمُ الْعَطُوفُ عَلی عِبادِهِ بِالرِّزْقِ وَالنِّعَمِ. و چون عطوفت و رقّت را انفعالی لازم است، از این جهت در اطلاق آنها بر ذات مقدّس تأویل و توجیه قائل شده و آن را مجاز دانند.
و بعضی ها در مطلق این نحو از اوصاف از قبیل خُذِالْغایاتِ وَاتْرُکِ الْمَبادی قائل شده اند ـ که اطلاق اینها بر حق به لحاظ آثار
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 643
و افعال است نه به لحاظ مبادی و اوصاف است ـ پس، معنی «رحیم» و «رحمن» در حق، یعنی کسی که معاملۀ رحمت می کند با بندگان. بلکه معتزله جمیع اوصاف حق را چنین دانسته اند یا نزدیک به این. و بنابراین، اطلاق آنها بر حق نیز مَجاز است. و در هر صورت، مجاز بودن بعید است؛ خصوصاً در «رحمن» که بنابراین امرِ عجیبی باید ملتزم شد. و آن این است که این کلمه وضع شده برای معنایی که استعمال در آن جایز نیست و نمی شود؛ و در حقیقت این مجاز بلا حقیقت است. تَاَمَّل. و اهل تحقیق در جواب این گونه اشکالات گفته اند الفاظ موضوع است از برای معانی عامّه و حقایق مطلقه. پس بنابراین، تقیّد به عطوفت و رقّتْ داخل در موضوع لهِ لفظِ «رحمت» نیست و از اذهان عامیّه این تقیّد تراشیده شده، والاّ در اصل وضع دخالت ندارد. و این مطلب به حسب ظاهر بعید از تحقیق است، زیرا معلوم است که واضع نیز یکی از همین اشخاص معمولی بوده و معانی مجرّده و حقایق مطلقه را در حین وضع در نظر نگرفته. بلی، اگر واضع حق تعالی یا انبیاء باشند به وحی و الهام الهی، از برای این مطلب وجهی است؛ ولی آن نیز ثابت نیست. بالجمله، ظاهر این کلام مخدوش است، ولی مقصود اهل تحقیق نیز معلوم نیست این ظاهر باشد. بلکه ممکن است در بیان این مطلب چنین گفت که واضع لغات گرچه در حین وضع معانی مطلقۀ مجرّده را در نظر نگرفته است، ولی آنچه که از الفاظ در ازای آن وضع شده همان معانی مجرّدۀ مطلقه است. مثلاً، لفظ «نور» را که می خواسته وضع کند، آنچه در نظر واضع از انوار می آمده اگر چه همین انوار حسّیّۀ عَرَضیّه بوده ـ به واسطۀ آنکه ماورای این انوار را نمی فهمیده ـ ولی آنچه را که لفظ نور در ازای او واقع شده همان جهت نوریّت او بوده نه جهت
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 644
اختلاط نور با ظلمت؛ که اگر از او سؤال می کردند که این انوار عَرَضیّۀ محدوده نور صرف نیستند بلکه نور مختلط به ظلمت و فتور است، آیا لفظ نور در ازای همان جهت نوریّت او است یا در ازای نوریّت و ظلمانیّت آن است؟ بالضروره جواب آن بود که در مقابل همان جهت نوریّت است و جهت ظلمت به هیچ وجه دخیل در موضوع له نیست. چنانچه همه می دانیم که واضع که لفظ «نار» را وضع کرده، در حین وضع جز نارهای دنیایی در نظر او نبوده و آنچه اسباب انتقال او به این حقیقت شده همین نارهای دنیایی بوده و از نار آخرت و نَارُ الله ِ الْمُوقَدَةُ الَّتی تطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَة غافل بوده ـ خصوصاً اگر واضع غیر معتقد به عالم دیگر بوده ـ معذلک این وسیلۀ انتقالْ اسباب تقیید در حقیقت نمی شود، بلکه نار در ازای همان جهت ناریّت واقع شده. نه آنکه می گوییم واضع خود تجرید کرده معانی را، تا امر مستغرب بعیدی باشد؛ بلکه می گوییم الفاظ در مقابل همان جهات معانی ـ بی تقیید به قید ـ واقع شده؛ بنابراین، هیچ جهت استبعادی در کار نیست؛ و هر چه معنی از غرائب و اجانب خالی باشد، به حقیقت نزدیکتر است و از شائبۀ مجازیّت بعیدتر می باشد. مثلاً، کلمۀ «نور» که موضوع است از برای آن جهت ظاهریّت بالذّات و مظهریّت للغیر، گرچه اطلاقش به این انوار عَرَضیّۀ دنیاویّه خالی از حقیقت نیست ـ زیرا که در اطلاق، به آنها جهت محدودیّت و اختلاط به ظلمت منظور نیست و همان ظهور ذاتی و مظهریّت در نظر است ـ ولی اطلاق آن بر انوار ملکوتیّه، که ظهورشان کاملتر و به افق ذاتیّت نزدیکتر است و مظهریّتشان بیشتر است ـ کمّیّتاً و کیفیّتاً ـ و اختلاطشان به ظلمت و نقص کمتر است، به حقیقت نزدیکتر است؛ و اطلاقش بر انوار
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 645
جبروتیّه به همین بیان نزدیکتر به حقیقت است؛ و اطلاقش بر ذات مقدس حق ـ جلّ و علا ـ که نور الانوار و خالص از همۀ جهاتِ ظلمت است و صرف نور و نور صرف می باشد، حقیقت محض و خالص است. بلکه توان گفت که اگر «نور» وضع شده باشد برای «ظاهر بذاته و مظهر لغیره» اطلاق آن بر غیر حق تعالی در نظر عقول جزئیّه حقیقت است؛ و امّا نزد عقول مؤیّده و اصحاب معرفت مَجاز است، و فقط اطلاقش بر حق تعالی حقیقت است. و همینطور، جمیع الفاظی که برای معانی کمالیّه، یعنی اموری که از سنخ وجود و کمال است، موضوع است.
بنابراین، می گوییم که در «رحمن» و «رحیم» و«عطوف» و «رؤوف» و امثال آنها یک جهت کمال و تمام است، و یک جهت انفعال و نقص؛ و این الفاظ در ازای همان جهت کمالیّه که اصل آن حقیقت است موضوع است. و اما جهات انفعالیّه که از لوازم نشئه و اجانب و غرائب حقیقت است که بعد از تنزّل این حقایق در بقاع امکانیّه و عوالم نازلۀ دنیاویّه با آنها متلازم و متشابک شده است ـ چون ظلمت که با نور در نشئۀ نازله مختلط گردیده ـ دخالتی در معنی موضوع له ندارد؛ پس، اطلاق آن بر موجودی که صرف جهت کمال را واجد و از جهات انفعال و نقص مبرّا است، صرف حقیقت است و حقیقت صرف. و این مطلب با این بیان علاوه بر آنکه با ذوق اهل معرفت نزدیک است، با وجدان اهل ظاهر نیز متناسب است.
پس بنابراین، معلوم شد که مطلق این نحو اوصاف کمال که از تنزّل در بعض نشئات متلازم و مختلط با امری دیگر شده اند ـ که ذات مقدس حق ـ جلّت عظمته ـ از آن مبرّا است ـ اطلاقشان به حق تعالی مَجاز نیست. والله الهادی.(271)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 646
حقیقت رحمت و نحوه اتصاف حق به آن
باید دانست که در حقیقت رحمت و رأفت، معنی رقّت که ملازم با انفعال است دخالت ندارد، بلکه این حقایق چون سایر حقایق وجودیّه به حسب اختلاف نشئات و مراتب و منازل، احکام آنها بالعرض فرق کند. چنانچه حقیقت علم و قدرت و حیوة ـ که از اصول اوصاف کمالیّه وجودیّه است ـ به حسب منازل و مراحل صعود و نزول، احکامشان فرق دارد، از مرتبه علم و قدرت و حیوة ذاتیّۀ واجبه قدیمه قیّومیّه، تا مرتبۀ نازله انفعالیّه تجدّدیّۀ حادثه متقومه به غیر.
و این اختلاف از توابع اختلاف حقیقت وجود و عرض عریضی که در آن حقیقت است، می باشد، چنانچه در محل خود مقرّر و مبرهن است.
بنابراین، حقیقت رحمت و رأفت و عطوفت و امثال آن به حسب نشئات وجود و درجات نزول و صعود، مختلف الحکم و الأثر شود، چنانچه در نشئه نازله طبیعت ملازم با انفعال و تأثر است.
و این ملازم نیست که حکم آن در تمام نشئات چنین باشد تا آن که محتاج باشیم: این قبیل اسماء را که بر ذات مقدّس حق ـ تعالی شأنه ـ اجراء می شود، تأویل کنیم به ترتیب آثار. یا بگوئیم: معنی رأفت حق تعالی و عطوفت او، معامله نمودن آن ذات مقدّس است با مؤمنین، معاملۀ رأفت و عطوفت.
و همین طور نسبت به مقابلات اسماء جمالی.(272)
* * *
جهت وجوب رحمت
«واصْل هذا الوجوب قوله تعالی کتب علی نفسه الرّحمة ای اوجَبها
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 647
علی نفسهِ».
قوله: «وَاصْل هذا الخ»، ای الأیجاب منْ ذاته تَعالـی لابتَأثیر منَ العبْدِ فَانّهُ «کَتَبَ عَلی نفْسِهِ الرّحمة» من دوُن سَبْق تأثیر منَ العبْد.(273)
* * *
احاطه رحمان و رحیم بر تمامی دار تحقق
این دو اسم شریف از اسماء محیطه است، که تمام دار تحقّق در ظلّ این دو اسم شریف به اصل وجود و کمال آن رسیده و می رسند و رحمت رحمانیّه و رحیمیّه شامل جمیع دار وجود است حتی رحمت رحیمیّه که جمیع هدایت هادیان طریق توحید از جلوۀ آن می باشد، شامل همه است؛ الاّ آنکه خارجان از فطرت استقامت، به سوء اختیار خود خود را از آن محروم نمودند، نه آنکه این رحمت شامل حال آنها نیست. حتی در عالم آخرت، که روز دِرو کِشته های زشت و زیبا است، آنان که کِشته های زشت دارند خود قاصرند که از رحمت رحیمیّه استفاده نمایند.(274)
* * *
اهل معرفت فرمایند: «بسط بساط وجود و کمال وجود به اسم
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 648
مفتاح وجود
سر تکرار اسم رحمت در سور قرآن
رحمان و رحیم است».
و این دو اسم شریف از امّهات اسماء و اسماء محیطه واسعه است، چنانچه در کریمۀ الهیه است: «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»، و فرماید: «رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْمَاً».
و از این جهت است که در مفتاح کتاب الهی، این دو اسم بزرگ تابع اسم اعظم قرار داده شده است، اشارۀ به آن که مفتاح وجود حقیقت رحمت رحمانیّه و رحیمیّه است، و رحمتْ سابق بر غضب. و از این باب، أهل معرفت گویند: «بِبِسْمِ الله ِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ظَهَرَ الْوُجُودُ».
این اسم رحمت که شعب آن رأفت و عطوفت و امثال آن از اسماء صفاتیّه و افعالیّه است ـ اسمی است که حق تعالی بیشتر خود را به آن معرفی فرموده، و در هر یک از سور قرآنیّه آن را تکرار فرموده تا دلبستگی بندگان به رحمت واسعه آن ذات مقدّس روزافزون شود، و دلبستگی به رحمت حق منشأ تربیت نفوس و نرم شدن قلوب قاسیه شود.(275)
* * *
بیان عام و خاص بودن رحمان و رحیم
سرّ تقدم رحمان بر رحیم
«رحمن» و «رحیم» ممکن است صفت برای اسم باشند، و ممکن است صفت برای «الله » باشند؛ و مناسبتر آن است که صفت «اسم» باشند، زیرا که آنها در تحمید صفت الله هستند؛ و بنابراین، از
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 649
احتمال تکرار مصون می شود.گرچه اگر صفت «الله » باشند نیز توجیه دارد. و در تکرار نیز نکتۀ بلاغت هست. و اگر صفت «اسم» گرفتیم، تأیید کند که مراد از «اسم» اسماء عینیّه است، زیرا که متّصف به صفات «رحمانیّه» و «رحیمیّه» نیست مگر اسماء عینیّه. پس، اگر مراد از «اسم» اسم ذاتی و تجلّی به مقام جمعی باشد، «رحمانیّت» و «رحیمیّت» از صفات ذاتیّه است که در تجلیّات به مقام واحدیّت برای حضرت «اسم الله » ثابت است، و رحمت رحمانیّه و رحیمیّه فعلیّه از تنزّلات و مظاهر آنها است. و اگر مراد از «اسم» تجلّی جمعی فعلی باشد که مقام مشیّت است، «رحمانیت» و «رحیمیّت» از صفات فعلند. پس، رحمت رحمانیّه بسط اصل وجود است؛ و این عامّ است برای تمام موجودات ولی از صفات خاصّۀ حق است، زیرا که در بسط اصل وجود از برای حق تعالی شریکی نیست، و دیگر موجودات از رحمت ایجادی دستشان کوتاه است و لا مُؤَثِّرَ فی الْوُجوُدِ اِلاّ الله و لا اِلهَ فی دارِ التَّحَقُّقِ اِلاّ الله .
و اما رحمت « رحیمیّه» که هدایت هادیان طریق نیز از رشحات آن است، مخصوص سعداء و فطرتهای علّیّین است، ولی از صفات عامّه است که دیگر موجودات را از آن حظّ و نصیبی هست؛ گرچه در سابق اشاره به آن شد که رحمت رحیمیّه نیز از رحمت های عامّه است و عدم شمول اشقیاء را از جهت نقصان آنها است نه تحدید رحمت. و لهذا هدایت و دعوت برای جمیع عائلۀ بشری است. چنانچه قرآن شریف دلالت بر آن دارد. و نیز به نظری، رحمت «رحیمیّه» مختص به حق تعالی است و دیگری را در آن شرکت نیست. و در روایات شریفه به حسب اختلاف نظر و اعتبار، بیان رحمت رحیمیّه را مختلف فرموده اند: گاهی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 650
فرموده اند: اِنَّ الرَّحْمنَ اِسْمٌ خاصٌّ لِصِفَةٍ عامَّةٍ؛ وَالرَّحیمَ اسمٌ عامٌ لِصِفَةٍ خاصَّة. و فرموده اند: الرَّحْمنُ بِجَمیعِ خَلْقِهِ وَالرَّحیمُ بالْمُؤْمِنینَ خاصَّةً و فرموده اند: یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَ رَحیمَ الآخرَة و فرموده اند: یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَاْلآخِرَةِ وَ رَحیمَهُما.
تحقیق عرفانی
علماء ادب گفته اند «رحمن» و «رحیم» مشتق از «رحمت» و برای مبالغه است؛ ولی در «رحمن» مبالغه بیشتر از «رحیم» است. و قیاس اقتضا می کرد که «رحیم» بر «رحمن» مقدم باشد، ولی چون «رحمن» به منزلۀ علَم شخصی و اطلاق بر دیگر موجودات نمی شود، از این جهت مقدم شده است. و بعضی هر دو را به معنی واحد گرفته و تکرار آن را محض تأکید دانسته اند. و ذوق عرفانی، که قرآن نیز به اعلی مراتب آن نازل شده است، مقتضی آن است که «رحمن» بر «رحیم» مقدم باشد، زیرا که قرآن شریف نزد اصحاب قلوب نازلۀ تجلّیات الهیّه و صورت کتبیّه اسماء حسنای ربوبیّه است. و چون اسم «رحمن» محیط ترین اسماء الهیّه است پس از اسم اعظم، و به تحقیق پیوسته است نزد اصحاب معرفت که تجلّی به اسماء محیطه مقدم است بر تجلّی به اسماء محاطه، و هر اسم که محیطتر است تجلی به آن نیز مقدّم است، از این جهت، اول تجلّی در حضرت واحدیّت، تجلّی باسم الله الاعظم است؛ و پس از آن، تجلّی به مقام رحمانیّت. و تجلّی به رحیمیّت پس از تجلّی به رحمانیّت است؛ و همینطور، در تجلّی ظهوری فعلی نیز تجلّی به مقام «مشیت»، که اسم اعظم است در این مشهد و ظهور اسم
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 651
اعظم ذاتی است، مقدّم بر همۀ تجلیّات است. و تجلّی به مقام رحمانیّت که احاطه بر جمیع موجودات عالم غیب و شهادت دارد و اشاره به آن است: رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ء مقدم است بر سایر تجلّیات؛ و اشاره به آن است: سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه به بعض وجوه.
بالجمله، چون «بسم الله » به حسب باطن و روحْ صورت تجلّیات فعلیّه است، و به حسب سرّ و سرّ السّرّ صورت تجلّیات اسمائیّه بلکه ذاتیّه است، و تجلّیات مذکوره به مقام «الله » اولاً و به مقام «الرّحمن» پس از آن و به مقام «الرّحیم» پس از آن است، باید صورت لفظیّه و کتبیّه نیز چنین باشد تا مطابق نظام الهی و ربّانی باشد. و اما «رحمن» و «رحیم» در سورۀ مبارکۀ «حمد» که متأخّر از «ربّ العالمین» است، شاید برای آن باشد که در «بسم الله » نظر به ظهور وجود از مکامن غیب وجود است؛ و در سورۀ شریفه نظر به رجوع و بطون است؛ و در این احتمال اشکالی است. و شاید برای اشارت به احاطۀ رحمت «رحمانیّه» و «رحیمیّه» باشد؛ و شاید نکتۀ دیگری داشته باشد. در هر صورت، این نکته که ذکر شد در «بسم الله » حقیق به تصدیق است؛ و شاید از برکات رحمت رحیمیّه باشد در قلب این ناچیز. ولهُ الْحَمْدُ عَلی ما اَنْعَم.(276)
* * *
دو تجلی رحمت رحمانیه و رحیمیه
بدان که از برای جمیع اسماء و صفات حق تعالی ـ جلّ و علا ـ به طور کلی دو مقام و دو مرتبه است:
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 652
یکی، مقام اسماء و صفات ذاتیّه که در حضرت واحدیّت ثابت است؛ چون علم ذاتی که از شئون و تجلّیات ذاتیّه است، قدرت و ارادۀ ذاتیّه و دیگر شئون ذاتیّه.
و دیگر، مقام اسماء و صفات فعلیّه است که به تجلّی به «فیض مقدّس» برای حق ثابت است. ...
بالجمله، از برای رحمت «رحمانیّه و «رحیمیّه» دو مرتبه و دو تجلّی است: یکی در مجلای ذات در حضرت واحدیّت به تجلّی به فیض اقدس. و دیگر، در مجلای اعیان کونیّه به تجلّی به فیض مقدّس. و در سورۀ مبارکه اگر «رحمن» و «رحیم» از صفات ذاتیّه باشد ـ چنانچه ظاهرتر است ـ در آیۀ شریفۀ بسم الله الرحمن الرحیم این دو صفت را تابع «اسم» توان دانست تا از صفات فعلیّه باشد؛ بنابراین ، ابداً تکراری در کار نیست تا این که گفته شود برای تأکید و مبالغه است. و به این احتمال ـ والْعِلمُ عندَ الله ـ معنی آیات شریفه چنین می شود: بمشیّته الرَّحْمانیةِ و الرّحیمیّةِ الحمدُ لِذاتِهِ الرّحمانیِّ و الرَّحیمی. و چنانچه مقام «مشیّت» جلوۀ ذات مقدس است، مقام «رحمانیّت» و «رحیمیّت»، که از تعیّنات مقام مشیّت است، جلوۀ رحمانیّت و رحیمیّت ذاتیّه است. و احتمالات دیگری نیز هست که ما ترک کردیم ذکر آن را، زیرا که این احتمال که ذکر شد ظاهرتر بود.(277)
* * *
وجه تابعیت رحمان و رحیم از «الله » و «اسم»
«لکن کون الرّحمن تحْت حیطَة اسْم الله یقضی بتغایر المرتبتین وَلوْ لا وجْه المغایَرة بیْنهُما ما کانَ تابعاً للأْمِ الله فی بِسْم الله الرَّحمن الرَّحیم. فَافهَم».
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 653
قوله: «فی بسْم الله الرَّحمن الرّحیم»، اعْلم انَّ اسْم الرّحمن و الرّحیم من الأَسماءِ الجامِعَة المُحیطَة فاِنّ الرّحمنَ مقام جَمْع بسْط الوُجوُد وَ ظهوُره منْ مکامِن غیْب الهُویَّة اِلیَ الشَّهادَة المُطلقة فکلّما یظهر فی العِلم وَ العیْن فهُوَ مِنْ تَجلّیات الرّحْمة الرّحمانیّة وَ الرّحیم مَقام احَدیّة جمْع قبْض الوُجوُد وَ ارْجاعه الی الغیْب فکلّما یدْخل فیِ البُطوُن وَ یصِل الی بابِ الله فهُوَ مِنَ الرّحْمة الرّحیمیّة وَاسْم الله الأَعظم مَقام احَدیّة جمْع البَسْط وَ القبْض فَلَه مقام احَدیّة جمْع الجمْع وَ لهذا جعلا تابعیْن لَه فیبِسْم الله ِ الرَّحمن الرَّحیم. هذا اِذا جعلا تابعیْن لَهُ و امّا اذا جعلا تابعَیْن لِلأْم فَالأوّل مقام البسْط العیْنی وَالثّانی مقام القبض العیْنی وَ بعبارة اخری مقام بسْط المشیَّةِ الّتی هیَ الأْم وَ قبْضها وَ للأْم مقام احَدیَّة جمْعهما وَ بهذا ظهر انَّ اسْم الرَّحمن لمْ یَکن رَبّ العَقْل الأوّل وَ لاَالرّحیم رَبّ النّفس الْکُلّیّة کما ذکر الشّارح. فَتَدبَّرْ.(278)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 654
صفت «اسم» واقع شدن رحمانیت و رحیمیت
«المراد بالحکْمة الرَّحمانیَّة بیان اسْرار الرّحمتیْن الصّفاتیّتین النّاشئتین منَ الرّحمتیْن الذّاتیّتین المشار الیْهما بقوْله تعالی: انّهُ مِنْ سُلیمان وَ انَّهُ بِسْمِ الله الرَّحمن الرَّحیم».
قوله: «الْمشار الیْهما بقوله تعالی الخ»، قال شیخنَا العارف الکامل الشّاه ابادی ـ مدّ ظلّه ـ انّ الرّحمن الرّحیم فی قوله تعالی بِسْمِ الله ِ الرَّحمنِ الرَّحیم صفتانِ للأْمِ لا لله ِ تعالـی وَ هما لیْستا منَ الرّحمتیْن الذّاتیّتیْن فَانّهما منْدَرجَتان فی اسم الجَلالة فحاصِل مفاد التّسْمیَة انّه بالمشیّة الرّحمانیّة وَ الرّحیمیَّة منَ الله تَعالی ظهَر الحمْد ای عالم الحمْد الّذی هُوَ العالم العقلی الجبَروُتی فَانّ حقیقَتها محامد الهیَّة وَ بمشیّته الرّبُوبیّة ظهر العالمونَ اَی العالم الملک الّذی یکونُ فی صراطِ التّربیَةِ و التّرقی وَ غایة التّرقی هوَ الوُصُول الی المشیَّة الرَّحمانیّة والرّحیمیّة وَ لذا اعادَهما الله تعالی فی الفاتحة وَ امَّا المشیّة المالکیّة فهیَ فی مقابلة المشیّة الرَّحمانیّة فانّها لقبض الوُجود کما انّ الرّحمانیّة لبسْطه و تفْسیر باقی السّورة لیْس هُنا محلّ ذکره.(279)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 655
مقام تجلی به ظهور و تجلی به باطنیت
بسم الله . یعنی به مقام مشیت مطلقۀ صاحب مقام رحمانیت، که بسط وجود است، و مقام رحیمیت، که بسط مقام کمال وجود است، یا صاحب مقام رحمانیت، که مقام تجلی به ظهور و بسط وجود است، و مقام رحیمیت، که مقام تجلی به باطنیت و قبض وجود است.(280)
* * *
ظهور وجود و ایصال موجود به کمالات
رحمان و رحیم در دنیا و آخرت
رحمانیت و رحیمیت ذاتی و فعلی
الرحمة الرحمانیة مقام بسط الوجود، والرحمة الرحیمیة مقام بسط کمال الوجود. فبالرحمة الرحمانیة ظهر الوجود، وبالرحمة الرحیمیة یصل کل موجود الی کماله المعنوی وهدایته الباطنیة. ولهذا ورد : «یا رحمن الدنیا ورحیم الآخرة» و«الرحمن بجمیع خلقه والرحیم بالمؤمنین خاصة». فبحقیقة الرحمانیة افاض الوجود علی الماهیّات المعدومة والهیاکل الهالکة؛ وبحقیقة الرحیمیة هدی کلاً صراطه المستقیم، وکان بروز سلطنة الرحیمیة وطلوع دولتها فی النشأة الآخرة اکثر.
وفی بعض الآثار : «یا رحمن الدنیا والآخرة ورحیمهما». وذلک باعتبار ایجاد العشق الطبیعی فی کل موجود وایکاله علیه السیر الی کماله، والتدرج الی مقامه فی النشأة الدنیاویة وفی النشأة الآخرة وبروز یوم الحصاد، وایصال کل الی فعلیته وکماله : أما النفوس الطاهرة الزکیة فالی مقامات القرب والکرامات، والجنات التی عرضها کعرض السماوات؛ وأما النفوس المنکوسة السبعیّة والبهیمیة والشیطانیة فالی النیران ودرکاتها وعقاربها وحیّاتها، کل بحسب زرعه. فإن الوصول الی هذه المراتب کمال بالنسبة الی النفوس المنکوسة الشیطانیة وغیرها، وان کان نقصاً بالنسبة الی
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 656
النفوس الزکیة المستقیمة الانسانیة.
هذا، وعلی طریقة الشیخ محیی الدین الاعرابی فالأمر فی رحیمیته فی الدارین واضح؛ فإن أرحم الراحمین یشفع عند المنتقم، ویصیر الدولة دولته والمنتقم تحت سلطنته وحکمه.
والرحمانیة والرحیمیة إمّا ذاتیة او فعلیة. فهو تعالی ذو الرحمة الرحمانیة والرحیمیة الذاتیتین؛ وهی تجلی الذات لذاته وظهور صفاته واسمائه ولوازمهما، من الأعیان الثابتة، بالظهور العلمی والکشف التفصیلی، فی عین العلم الأجمالی فی الحضرة الواحدیة.
کما أنه تعالی، ذو الرحمة الرحمانیة والرحیمیة الفعلیتین؛ وهی تجلی الذات فی ملابس الأفعال ببسط الفیض وکماله علی الأعیان، واظهارها عیناً طبقاً للغایة الکاملة والنظام الأتمّ. وهذا احد الوجوه فی تکرار «الرحمن الرحیم» فی فاتحة الکتاب التدوینی، للتطابق بینه وبین الکتاب التکوینی. فإن الظاهر عنوان الباطن، واللفظ والعبارة عبارة عن تجلی المعنی والحقیقة فی ملابس الاشکال والاصوات، واکتسائه کسوة القشور والهیئات.
فإن جعل «الرحمن الرحیم» فی بسم الله الرحمن الرحیم صفة لللفظة الجلالة کان اشارة الی الرحمانیة والرحیمیة الذاتیتین؛ وکان اللذان بعدهما اشارة الی الفعلی منهما. و«الله » فی الحمدلله هو الالوهیة الفعلیة وجمع تفصیل الرحمن الرحیم الفعلیین. و«الحمد» [تعنی ]عوالم المجردات والنفوس الاسفهبدیة التی لم تکن لها حیثیة الا الحمد واظهار کمال المنعم. ولم یکن فی سلسلة الوجود ما کان حمداً بتمامه بلا حیثیة کفران إلا تلک العوالم النورانیة؛ فإنها إنّیّات صرفة لا ماهیة لها عند اهل الذوق والعرفان. و«العالمون» هی ما دون تلک العوالم.
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 657
معنای بسم الله با توجه به رحمان و رحیم
فیصیر المعنی: بسم الله الذی هو ذو الرحمة الرحمانیة والرحیمیة الذاتیتین انفتح عوالم الحمد کله، التی هی تعین الالهیة المطلقة فی مقام الفعل. وهی ذات الربوبیة والتربیة لسائر مراتب الموجودات النازلة عن مقام المقدسین، من الملائکة الروحانیین والصافات صفاً والمدبرات امراً، وذات الرحمة الرحمانیة والرحیمیة الفعلیتین؛ ای: مقام بسط الوجود وبسط کماله عیناً فی حضرة الشهادة وذات المالکیة والقابضیّة فی یوم رجوع الکل الیها. والرجوع الیها رجوع الی الله ، إذ ظهور الشیء لیس یباینه بل هو هو.
وان جعل «الرحمن الرحیم» صفة «اسم» فی البسملة صار الأمر علی العکس، وصار المعنی: بمشیئة الله التی لها الرحمانیة والرحیمیة الفعلیتان. و«الله » فی الحمد لله هو الالوهیة الذاتیة، و«الرحمن الرحیم» من صفاته الذاتیة وکذا الرب والمالک.(281)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 658
مرتبه دو اسم رحمان و رحیم
مرتبه بسط وجود و بسط کمال وجود
قال القیصری فی مقدمات شرح الفصوص: «وإذا اخذتْ (ای: حقیقة الوجود) بشرط کلیات الأشیاء فقط، فهی مرتبة الاسم الرحمن رب العقل الأول، المسمی بلوح القضاء وأمّ الکتاب والقلم الأعلی؛ واذا اخذت بشرط ان تکون الکلیات فیها جزئیات مفصلة ثابتة من غیر احتجابها عن کلیاتها، فهی مرتبة الإِسم الرحیم رب النفس الکلیة المسماة بلوح القدر، وهو اللوح المحفوظ والکتاب
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 659
المبین.» انتهی بعین الفاظه.
اقول: هذا وان کان صحیحاً بوجه إلا أن الأنسب جعل مرتبة الاسم الرحمن مرتبة بسط الوجود علی جمیع العوالم، کلیاتها وجزئیاتها، ومرتبة الاسم الرحیم مرتبة بسط کماله کذلک. فإن الرحمة الرحمانیة والرحیمیة وسعت کل شیء واحاطت بکل العوالم؛ فهما تعین المشیئة، والعقل والنفس تعین فی تعین. فالاولی أن یقال: و إذا اخذت بشرط بسط اصل الوجود فهی مرتبة الاسم الرحمن، واذا اخذت بشرط بسط کمال الوجود فهی مرتبة الاسم الرحیم. ولهذا ورد فی الأدعیة : «اللهم انی اسألک برحمتک التی وسعت کل شیء». وعن النبی ـ صلّی الله علیه وآله وسلم ـ : «ان لله تعالی مئة رحمة، انزل منها واحدة الی الأرض فقسمها بین خلقه، فبها یتعاطفون ویتراحمون؛ وأخّر تسعاً وتسعین یرحم بها عباده یوم القیامة».
قال بعض المشایخ من اصحاب السلوک والمعرفة ـ رضی الله تعالی عنه ـ فی [کتابه ]اسرار الصلاة، فی تفسیر سورة الفاتحة بعد ذکر هذا النبوی المتقدم ذکره ماهذه عبارته: «فاطلاق الرحمن والرحیم علی الله تعالی باعتبار خلقه الرحمة الرحمانیة والرحیمیة: باعتبار قیامها به قیام صدور لا قیام حلول. فرحمته الرحمانیة افاضة الوجود المنبسط علی جمیع المخلوقات، فإیجاده رحمانیته والموجودات رحمته. ورحمته الرحیمیة افاضة الهدایة والکمال لعباده المؤمنین فی الدنیا، ومنُّه بالجزاء والثواب فی الآخرة. فإیجاده عام للبر والفاجر».
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 660
الی ان قال: «فمن نظر إلی العالم من حیث قیامه بإیجاد الحق تعالی، فکأنه نظر إلی رحمانیته، وکأنه لم یر فی الخارج إلا الرحمن ورحمته؛ ومن نظر إلیه باعتبار ایجاده فکأنه لم ینظر إلا إلی الرحمن.» انتهی کلامه، رفع فی الخلد مقامه.
اقول: ان اراد من الوجود المنبسط ما شاع بین اهل المعرفة، وهو مقام المشیئة والالهیة المطلقة ومقام الولایة المحمدیة، الی غیر ذلک من الالقاب بحسب الأنظار والمقامات، فهو غیر مناسب لمقام الرحمانیة المذکورة فی بسم الله الرحمن الرحیم، فإنهما تابعان للإِسم الله ومن تعیناته، والظل المنبسط ظل الله لا ظل الرحمن؛ فإن حقیقته حقیقة الإِنسان الکامل. ورب الانسان الکامل والکون الجامع هو الاسم الاعظم الإلهی وهو محیط بالرحمن الرحیم؛ ولهذا جعلا فی فاتحة الکتاب الإلهی ایضاً تابعین. وإن اراد منه مقام بسط الوجود فهو مناسب للمقام وموافق للتدوین والتکوین، ولکنه مخالف لظاهر کلامه.
وما ذکره ایضاً صحیح باعتبار فناء المظهر فی الظاهر، فمقام الرحمانیة هو مقام الإِلهیة بهذا النظر، کما قال الله تعالی: قُلِ ادْعُوا الله َ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أیَّامَّا تَدعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی، وقال تعالی: الرَّحْمَنُ عَلَّمَ القُرْآنَ خَلَقَ الْاءِنْسانَ، وقال تعالی: وَإلـهُکُمْ إلـهٌ واحِدٌ لاَ إِلَهَ إلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیم.(282)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 661
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 662
اجمالی از معارف اسمایی در سورۀ حمد
ممکن است بسم الله الرّحمن الرّحیم اشاره به تمام دائرۀ وجود و دو قوس نزول و صعود باشد. پس، «اسم الله » مقام احدیت قبض و بسط، و «رحمن» مقام بسط و ظهور است، که قوس نزول است؛ و «رحیم» مقام قبض و بطون است، که قوس صعود است. والحمدلله اشاره توان بود به عالم جبروت و ملکوت اعلی که حقایق آنها محامد مطلقه اند. و ربّ العالمین به مناسبت «تربیت» و «عالمین»، که مقام سوائیّت است، اشاره توان بود به عوالم طبیعت که به جوهرِ ذاتْ متحرّک و متصرّم و در تحت تربیت است. و مالِکِ یَوْمِ الدّین اشاره به مقام وحدت و قهّاریّت و رجوع دائرۀ وجود است. و تا اینجا تمام دائره وجود نزولاً و صعوداً ختم شود.(283)
* * *
بقای سلطنت اسما در عالم ملک و رب و مالک
«وَ هذا الکلام انّما هُوَ بحَسَب الدّار الآخِرة وَ امّا بحَسَب الدّنیا فهِی متناهِیة فلا ینبغی انْ یتوهم انّه قائِل بقدم الدّنیا..».
قوله: «انّما هوَ بحَسَب الدّار الآخرة الخ»، اقول ما ذکره الفاضل الشّارح فی کمال السّقُوط فانّ خراب الدّنیا و زوالها لا ینافی بقاء السَّلطنة الأسمائیّة فی عالم الملک فَانَّ الرّحمانیّة وَ الرّحیمیّة وَ الرّبوُبیّة وَ المالِکیّة الّتی ذکرت فی مفتتح کتاب الله تعالی منَ الأسماء المُحیطَة الدّائمة التّجلّی فکلّما ظهر وَانبسَط باسْمِهِ
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 663
الرّحمن وَ هدی الی الصّراطِ المسْتَقیم باسْمِهِ الرَّحیم وَ ربّی بانواع التّربیَة باسْمهِ الرّبُوبی بَطنَ و قبض باسْمِه المالک ثمّ تجلّی باسْمهِ الرّحمن الی الحَضرة الشّهادة المطلقة و رَجعَ الی الباطن وَالله تعالی کلّ یوْم فی شأن جَدید و لا تکرار فی تجلّیه و العالم دائماً فی الظّهور وَ البطون منَ الأزل الی الأبد «وَالله منْ وَرائهمْ مُحیطٌ».(284)
* * *
کثرت عرضی و طولی رحمت
ولیعلم ان کل مرتبة من التعینات وکل موجود من الموجودات له وجهة إلی عالم الغیب والنور ووجهة إلی عالم الظلمة والقصور، من نفسه المکدرة وماهیته المظلمة. فباعتبار الوجهة النوریة الی عالم الرحمة والمغفرة یکون مرتبة من مراتب الرحمة الإِلهیة، وباعتبار الوجهة المنتکسة الی نفسه یکون مرحوماً. فکما أن للمرحومات تکثراً عَرْضیاً بالذات وطولیاً بالعَرَض، کذلک للرحمة تکثّر عَرْضی بالعَرَض وطولی بالذات، بعضها وسیع وبعضها اوسع، وبعضها
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 664
محیط وبعضها محاط، علی ما تقرر فی الحکمة المتعالیة.(285)
* * *
تطهیر آب رحمت در عوالم وجود
رحمت واسعۀ الهیّه را که از سماء رفیع الدّرجات حضرت اسماء و صفات نازل و اراضی تعیّنات اعیان به آن زنده گردیده، اهل معرفت به «آب» تعبیر نمودند. و چون در آب ملکی ظاهری جلوۀ رحمت واسعۀ الهیّه از دیگر موجودات دنیائی بیشتر است، حق تعالی آن را برای تطهیر از قذارات صوریّه قرار داد و مفتاح باب قرب و مناجات خود مقرّر فرمود و راهنمای بساط خدمت خویش، که باب الابواب رحمتهای باطنیّه است، قرار داد. بلکه آبِ رحمتِ حق در هر نشئه ای از نشئات وجود و در هر مشهدی از مشاهد غیب و شهود نزول و ظهور کند، تطهیر ذنوب عبادالله نماید موافق با آن نشئه و مناسب آن عالم؛ پس با آب رحمت نازل از سماء احدیّتْ ذنوب غیبت تعیّنات اعیان تطهیر شود؛ و با آب رحمت واسعه از سماء واحدیّت ذنوب عدمیّت مهیّات خارجیّه تطهیر شود؛ و در هر مرتبه از مراتب وجود مطابق آن مرتبه. و در مراتب نشئات انسانیّه نیز آب رحمت را ظهوراتی است مختلفه؛ چنانچه از آب نازل از حضرت ذات به تعیّنات جمعیّۀ برزخیّه
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 665
ذنوب سرّ وجودی تطهیر شود (وجودُک ذَنْبٌ لا یُقاسُ به ذَنْبٌ). و با آب نازل از حضرات اسماء و صفات و حضرت تجلّی فعلی رؤیت صفت و فعل تطهیر شود. و با آب نازل از سماء حضرتِ حکمِ عدلْ قذارات خلقیّه باطنیّه تطهیر شود. و با آب نازل از سماء غفاریّت ذنوب عباد تطهیر شود. و با آب نازل از سماء ملکوت قذارات صوریّه تطهیر شود.(286)
* * *
بسط رحمت حق در عالم آخرت
حدیث کنند که حق تعالی به طوری در قیامت بسط بساط رحمت کند که شیطان طمع مغفرت حق را کند. در این عالم که حضرت حق به حسب روایت نظر لطف به آن نفرموده از وقتی که خلقت فرموده آن را و رحمت در آن نازل نشده مگر ذره ای نسبت به عوالم دیگر، این همه رحمت و نعمت الهی و لط ف و بخششِ ذات مقدس سر تا پای همه را فرا گرفته، و هر چه پیدا و ناپیداست سفرۀ نعم و عطای حضرت باری تبارک و تعالی است که اگر جمیع عالم بخواهند به شمه ای از نعمت و رحمت او احاطه کنند نتوانند؛ پس چه خواهد بود در عالَمی که عالم کرامت و مهمانخانۀ عطای ربوبیت و جایگاه رحمت و بسط رحیمیت و رحمانیت است.(287)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 666
بنای عالم آخرت بر تفضّل و بسط رحمت
بنای آن عالم بر تفضل و بسط رحمت غیر متناهیۀ حق ـ جلّ و علا ـ گذاشته شده است؛ و تفضلات حق تعالی را حد و انتهایی نیست؛ و استبعاد از تفضل جواد علی الاطلاق و صاحب رحمت غیرمتناهیه از کمل جهل و نادانی است. جمیع این نعمتهایی که به بندگان عنایت فرموده، که از احصای آنها، بلکه احصای کلیات آنها، عقول عاجز و سرگردان است، بدون سابقۀ سؤال و استحقاق بوده.(288)
* * *
تبعی بودن غضب
این اسم الله که جامع همه کمالات است به مرتبه ظهور، رحمان و رحیمش را ذکر فرموده است از باب اینکه رحمت است و رحمانیت است و رحیمیت است؛ و اوصاف غضب و انتقام و [امثال ]اینها تبعی است. آنکه بالذات است، این دو است، رحمت بالذات است، و رحمانیت و رحیمیت بالذات است، آنهای دیگر تبعی است.(289)
* * *
تقدم رحمت حق بر غضب
رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد؛ یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبهُ مفتاح کلام خدا با اسم «رحمان» و «رحیم» آغاز شده است، به اسم رحمان و رحیم، و در تکرار رحمان و رحیم، قرآن آغاز شده است. خداوند به همۀ بندگان خودش رحمت دارد. و همین رحمت، موجب ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 667
بندگی آنها است. و همین رحمت، موجب فرستادن انبیای بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد که بندگان خدا را هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام اسباب سعادت را ـ مادی و معنوی ـ فراهم فرموده است.(290)
* * *
غلبۀ شأن هدایت حق بر ضلالت
آتش، صورت رحمت حق
«ولا یشاء هدایَة الجَمیع ابَداً فانّ شئوُن الحقّ کما تقْتَضِی الْهدایة کذلِک تقْتِضی الضَّلالة بل نصْف شئونه یترتّبُ عَلی الضَّلالة کما یترتّبُ النّصْف الآخر عَلیَ الْهدایَة..».
قوله: «بَل نصْف شئونه الخ»، لایخْفی انَّ سبْق الرَّحمة علَی الغَضَب یقْتضی انْ یکونَ شَأن الْهدایة غالباً وَ حاکِماً عَلی شأن الضّلاله فَلذا قال الشّیْخ فی الفتوُحات: «ببسْم الله ِ الرّحمنِ الرّحیم ظهرَ الوجوُد» وَ قال ایْضاً: «انّ ارحم الرّاحِمینَ یشفعُ عنْد المنتقم وَ یَصیرُالأمر عَلی مقتضاه». هذا بالنّظر الی التّکثیر و الاّ فبالنّظرِ الَی التّوْحید ففی کلّ الأسْماءِ ینْطَوِی الْکُلّ فهوَ اوّل منْ حیْثُ هُوَ آخر وآخِرٌ منْ حیْثُ هُوَ اوّل وَ فی کلّ جَمال جَلال وَ فی کُلّ جلال جمال کما فصَّلْنا ذلکَ فی بعْض رَسائِلنا وَ شَرحْنا لبعْض الأدْعیَةِ.
«وَ لذلکَ قسَّم الدّار الآخِرَة بالْجنّةِ و النّار».
تَقْسیم الدّار الآخرَة الَی الجنَّةِ وَ النّارِ وَ انْ کانَ صَحیحاً اِلاّ انَّ النّارَ حَقیقةً صوُرة الرَّحمَة الألهیَّة لأهْل التّوْحید فَانّها تُوجبُ وُصوُلهمْ اِلی الکمالات المترقّیَة بالقاء الغرائب وَ الْهیئات المظلمة و تصَیّرهم قابلین للشّفاعَة بل عنْد الشّیْخ وَ اتباعه للکفّار ایضاً فانّ العذابَ
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 668
عنْدهُ مِنَ العَذْبِ کَما صَرّحَ بِهِ فی هذا الْکتاب.(291)
* * *
رحمت غیر مشوب به انتقام
«اَلاتَری انَّ الرَّحْمن معَ انّه اسمٌ جامِعٌ للأسماء وَ له الحیْطة التّامّة یشفعُ عنْد المنتقم الّذی هُو منْ سدنته بعْد شفاعة الشّافعینَ کلّهُم وَ ذلکَ التّأخّر لایُوجبُ نَقصهُ وَ سِرُّ ذلکَ انَّ الرّحمنَ جامِعٌ للأسْماءِ الألهیّة وَ منْ جمْلتها المنتقم...»
قوله: «وَ سرّ ذلکَ انَّ الرّحمنَ الخ»، و لعَلّ الرَّحمن الّذی یشفعُ عنْد المنتقم لم یَکنْ منَ الأسماء المُحیطة الشّاملة له ایضاً بل منَ الرّحمة الخالصَة المحضَةِ الّتی لا تکونُ فی باطنها نقْمة اَصْلاً فحکومَة ارْحم الرّاحِمینَ حُکومَة غیْر مشوبَة بالأتقام وَالسّخط وَ ان کانتْ صُورة الرّحمة هیَ النّار فانَّ الخُلودَ فی النّار لاینافی الْتذاذ اهْلها بها بناءً عَلی مَذهَبِ مَنْ یری عَدَم الخلُود فی الیم العَذاب کالشّیخ و مَن
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 669
تبعَه وَانْ کانَ الخلوُد فی النّار منَ الضّرُوریّاتْ.(292)
* * *
بسته شدن باب رحمت
بندگان خدا با اسم «رحمان» و با اسم «رحیم» موجود شدند، و ادامۀ حیات در دنیا و آخرت می دهند و در عین حال که رحمت حق تعالی سبقت دارد بر غضب، لکن اگر چنانچه اقتضا بکند و مردم قدر رحمت حق تعالی را نداشته باشند و تخلف از فرمان حق تعالی بکنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نیم بسته شود و باب غضب باز شود.(293)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 2)صفحه 670