مقدمه ناشر

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای

مصاحبه با رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت اولین سالگرد رحلت یادگار امام (س)

با تشکر فراوان از اینکه وقتی را جهت انجام این مصاحبه اختصاص داده‌اید خواهشمند است در آغاز سخن درباره سابقه آشنای حضرتعالی و یادگار امام بفرمایید .

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏ اولین برخورد من با ایشان مربوط به حدود سال 41 است که ما در قم به منزل امام زیاد رفت و آمد می‌کردیم. ایشان ظاهرا دبیرستان می‌رفتند. من می‌دیدم که با دوچرخه از در «اندرونی» به منزل می‌رفتند و ما از در «بیرونی» می‌رفتیم اول ایشان را نمی‌شناختم و بعدا گفتند که «آقازاده امام» هستند.‏

‏بعد از آن ایشان را نمی‌دیدم و حتی در جریانات سالهای 42 نیز چیزی از ایشان بیاد ندارم. و البته من خبری ندارم که کجا بودند و چه می‌کردند، ولی در حدود سالهای 44 - 45 شنیدیم که ایشان طلبه شده‌اند. و طلبه خوبی هم شدند. و خیلی جدی مشغول درس شدند. در آن زمان نقل می‌شد که امام به ایشان فرموده‌اند که اگر به دانشگاه می‌خواهی بروی مخارج بر عهده خودت است، اما اگر طلبه بشوی من هم شهریه‌ای به تو می‌دهم. به این وسیله امام ایشان را به سمت طلبگی تشویق می‌کرده‌اند.‏

‏بعدها، کم کم آشنایی ما بیشتر و از نزدیک شد. حتی یکبار من به قم رفتم و به منزل ایشان. آن وقت تازه ازدواج کرده بودند و در کوچه ادیب (که جای خوبی هم بود).‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 15
‏می نشستند و من از مشهد آمده بودم. گفتم: «بروم و فرزند امام را ببینم.» رفتم، ایشان را‏‎ ‎‏دیدم و از نزدیک با هم آشنا شدیم. ‏

‏این اوائل آشنایی ماست. بعدها، ایشان به نجف رفتند و از نجف برگشتند، دستگیر‏‎ ‎‏شدند و پس از آزادی در تهران در منزل آقای ثقفی وارد بودند و من هم آنوقت اتفاقاً در‏‎ ‎‏تهران بودم، به دیدن ایشان آمدیم و جمعی از دوستان هم در آنجا بودند. پس از آن، ایشان‏‎ ‎‏در بعضی از کارها با ما ارتباط پیدا کردند، هم کارهای مربوط به مبارزه مثل اعلامیه هایی‏‎ ‎‏که از نجف می آمد که ایشان چند مورد (البته معدود) برای من به مشهد فرستادند، و از‏‎ ‎‏نجف هم یک یا دو مورد یا شاید بیشتر برای من اعلامیه فرستادند، اعلامیه را در لای‏‎ ‎‏جلد کتاب جاسازی می کرد و کتاب را صحافی می کرد و یک کتاب برای من می فرستاد.‏‎ ‎‏همچنین ارتباط ما در بعضی زمینه های روشنفکری بود، مثلاً کتاب «در خدمت و خیانت‏‎ ‎‏روشنفکران» آل احمد را که تازه درآمده بود و دستگاه اجازه چاپ نمی داد، ایشان تلاش‏‎ ‎‏کرد و اقدام کرد (البته به کمک چه کسانی، من درست بیاد ندارم) و برای آنکه از جهات‏‎ ‎‏گوناگون، اطمینانی پیدا کنند، یک نسخه را برای من فرستاد و من هم نظراتی دادم. پس‏‎ ‎‏ارتباطات ما از این دو جهت بود و سابقۀ آشنایی ما چنین است. ‏

□ جمع بندی کلّی و برداشت حضرتعالی از شخصیت حاج احمدآقا چگونه است؟

‏ ‏

‏آقای حاج احمدآقا یک عنصر قابل و لایقی بود. اولاً ایشان خیلی باهوش بود،‏‎ ‎‏بطوریکه اگر انسان بخواهد یک صفت ذاتی و خصوصیت برجسته را از حاج احمدآقا‏‎ ‎‏بشمرد، هوش اوست. بسیار مرد باهوش و تیز و زیرکی بود. ثانیاً بعضی از صفات خوب‏‎ ‎‏امام را هم من در ایشان دیده ام، مثلاً بی رودربایستی بود، امام هم همینطور بودند، مرحوم‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی هم همینگونه بود. من از نزدیک با ایشان هم معاشرت و رفاقت داشتم،‏‎ ‎‏رودربایستی نداشتند. جاهایی که لازم بود یک حالت صراحت خوبی را داشت، البته نه‏‎ ‎‏در همه جا، که تعبیر درست آن «رودربایستی نداشتن» است. ‏

‏از دیگر خصوصیات وی اینکه مرد عاقلی بود و بشدت به امام عشق می ورزید و ‏‎ ‎‏علاقمند بود و از بن دندان به این انقلاب اعتقاد داشت و به همین دلیل آن هوش سرشار‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 16
‏در خدمت انقلاب و امام بود و اصل برای ایشان همین بود. ‏

‏بعداً، من دیدم که ایشان در وصیتنامه هم همین مطلب را تصریح کرد. و حقیقت است.‏‎ ‎‏من خودم دیده ام که در درجه اوّل برای او امام و انقلاب مطرح بود. رفاقت ها، دوستی ها،‏‎ ‎‏جبهه ها و باندها هیچ مطرح نبود. اینها جهات خیلی خوب ایشان بود و البته من دربارۀ‏‎ ‎‏درس ایشان که هم در قم و هم در نجف خوانده بودند، و از خصوصیات و میزان‏‎ ‎‏معلوماتشان مطلع نیستم. و علتش این است که در این چند سال بعد از انقلاب که‏‎ ‎‏ارتباطات کاری مختلفی داشتیم، بحث علمی مطرح نشد تا بتوانم از میزان علمی ایشان‏‎ ‎‏آگاه شوم. خود ایشان می گفت که در نجف ظاهراً مکاسب می گفته اند و این یک سطح‏‎ ‎‏خوبی است. ‏

‏و در کلّ، ایشان شخصیت ارزنده، باارزش و خیلی مفیدی بود. ‏

‏ ‏

□ حضرتعالی در پیام تسلیت به مناسبت درگذشت ایشان فرموده اید که ایشان برای حضرت امام (س) یک مشاوری امین و یاری دیرین و سربازی فداکار بوده اند. لطفاً در این باره توضیح بیشتری بفرمایید؟

‏ ‏

‏ایشان واقعاً در کنار امام یک عنصر لازم و بی بدیل بود. هیچ کس دیگر در کنار امام‏‎ ‎‏نمی توانست این نقش را ایفا کند. زیرا، اگر کسی می خواست خبری را به امام بدهد (که‏‎ ‎‏خبر دادن به امام هم کار آسانی نبود) گاهی خبر تلخی بود که باید امام می دانستند - نه فقط‏‎ ‎‏مرگ افراد - بلکه گاهی حوادثی یا اشکالاتی بود در دولت، در مسؤولین و اشخاص که‏‎ ‎‏باید یکنفر آنها را منتقل می کرد. همه کس نمی توانست این کار را بکند. زیرا ممکن بود،‏‎ ‎‏بعضی خبر را منتقل کنند در حالیکه امام نداند آنها جزو چه گروهی هستند یا چقدر خبر‏‎ ‎‏متقن است. برای رسیدن اخبار به امام کسی لازم بود که به امام نزدیک باشد و چنین‏‎ ‎‏شخصی فقط حاج احمد آقا بود. ‏

‏ایشان هم در انتقال خبرها به امام و هم در انتقال نظرات به بیرون – خواه به مثل ما که‏‎ ‎‏مسؤولین سطح بالای نظام بودیم، خواه به مردم و بعضی دیگر از مسؤولین - نظرات امام‏‎ ‎‏را خوب منعکس می کردند و هم در مشورت دادن به امام نقش داشتند. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 17
‏حاج احمد آقا در موارد متعددی به امام مشورت می داد. امام کسی نبود که تحت تأثیر‏‎ ‎‏عواطف قرار بگیرد یا ارتباط پدر و فرزندی تأثیر ناروایی در امام داشته باشد. امام از‏‎ ‎‏مشورت حاج احمد آقا استفاده بهینه می کرد، یعنی اینطور نبود که هر چه حاج احمد آقا‏‎ ‎‏می گفت، امام بپذیرد. مواردی اتفاق افتاد که امام نظری داشتند (و شاید خود ماها‏‎ ‎‏هم خیال می کردیم که آن نظر را حاج احمدآقا به ایشان منعکس کرده است) ولی خدای‏‎ ‎‏متعال بطوری پیش آورد که فهمیدیم نظر حاج احمدآقا چیز دیگری بوده است. ‏

‏حتی در یک واقعه ای نظری از امام برای من نقل شد و من تعجب می کردم که حضرت‏‎ ‎‏امام چرا چنان نظری داده اند و قبول نداشتم، ولی هم حاج احمد آقا و هم آقای هاشمی‏‎ ‎‏اصرار بر آن نظر که مطابق نظر امام بود داشتند. جلسه ای برای تصمیم گیری آن امر بسیار‏‎ ‎‏مهم تشکیل دادیم و من پیشنهاد کردم که به خدمت امام برویم، زیرا احتمال می دادم‏‎ ‎‏که شاید بعضی از حواشی و واقعیتها را امام بدرستی ندانند. جلسه را در خدمت امام تشکیل‏‎ ‎‏دادیم. در آنجا، پس از طرح حرفها و نظرات، دیدم که امام گرایش به نظری که بنده داشتم‏‎ ‎‏پیدا کردند. فوراً این مطلب به ذهن رسید که چطور حاج احمدآقا از امام مطلب دیگری را‏‎ ‎‏نقل کردند و حاج احمد آقا ملتفت شد که اینجا جای توجیه چنین گمانی است، فوراً در‏‎ ‎‏مقابل همه، با امام مطرح کرد که مگر من صبح خدمت شما رسیدم، شما چنان‏‎ ‎‏نفرمودید؟ و من چنان نگفتم و جزئیات را ذکر کرد و امام هم تصدیق کردند و حاج‏‎ ‎‏احمدآقا گفت: «پس من اشتباه به شما نسبت نداده ام.» مقصودم این است که سخنان امام،‏‎ ‎‏مشورت های حاج احمدآقا نبود ولی امام از مشورت های ایشان استفاده می کرد. ‏

‏حاج احمدآقا در موارد متعددی نظرات پختۀ خوبی را به امام منعکس کرده بود. و‏‎ ‎‏گاهی هم مطالبی می گفت که امام قبول نمی کرد، موارد متعددی را دیده بودیم دربارۀ‏‎ ‎‏جنگ یا سیاست خارجی یا امثال آن نظرات امام با حاج احمدآقا متفاوت بود. ما در‏‎ ‎‏خدمت امام مشترکاً جلساتی داشتیم که بنده بودم و آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی‏‎ ‎‏و آقای مهندس موسوی و حاج احمد آقا (و البته آقای مهندس موسوی در اکثر جلسات‏‎ ‎‏بودند و در تمام آن جلسات شرکت نمی کردند. گاهی موضوع جلسه محدودتر بود و امام‏‎ ‎‏می فرمودند که فقط ما برویم) در این جلسات مکرر اتفاق می افتاد که ما نظری داشتیم و‏‎ ‎‏امام نظر شریف دیگری داشتند و ما نظرمان را می گفتیم و بالاخره هر چه ایشان دستور‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 18
‏می دادند عمل می کردیم. این حالت برای حاج احمدآقا مکرر پیش آمده بود. ‏

‏بنابراین، نباید تصور شود که ایشان چیزی را به امام تلقین می کرد. امام، تلقین پذیر‏‎ ‎‏نبود. ولی نظرات روشن و قوی ای را در موارد متعددی به امام منتقل می کردند و امام هم‏‎ ‎‏از آن استفاده می کردند. ‏

‏امّا دربارۀ اینکه گفته ام: «مشاوری امین» مقصودم از امانت همان است که امام هم‏‎ ‎‏یکبار تصریح فرمودند - به این مضمون - که «احمد هیچ چیزی را به من نسبت نمی دهد که‏‎ ‎‏من نگفته باشم» و گواهی امام خیلی با ارزش و مهم است. و همینگونه بود، ما هم آن‏‎ ‎‏مقداری که دیده ایم همین را احساس کرده ایم. ‏

‏ ‏

□ باز در پیام تسلیت، به علاقۀ خاص و محبت پرشور حضرت امام(س) به مرحوم حاج احمدآقا اشاره فرموده اید. ذکر نمونه ای در این مورد نیز مناسب به نظر می رسد. 

‏ ‏

‏بیاد دارم که دوبار امام فرمودند: «احمد اعزّ اشخاص است برای من.» همان وقت،‏‎ ‎‏آقای هاشمی هم این جمله را در خطبه نماز نقل کرد و ما هر دوبار را با هم شنیده ایم.‏‎ ‎‏یکبار در سالهای قبل بود، سال 58، به مناسبت اینکه پسر یکی از آقایان مشکل عاطفی‏‎ ‎‏برای او درست کرده بود، و در خدمت امام مطرح شد، امام تعبیری به این مضمون گفتند:‏‎ ‎‏«اگر احمدآقا را (که آنقدر دوست می دارم ) بگیرند یا بکشند من در باطن قلبم هم متأثر‏‎ ‎‏نمی شوم (یا تکان نمی خورم)» و این سخن عجیبی بود از لحاظ قوت قلب امام. ‏

‏بار دیگر در این اواخر بود (رسم امام بر این بود حرفهایی را که می خواستند به گوشها‏‎ ‎‏برسانند، گاهی بگونه ای در خلال صحبت وارد می کردند و مستقیم نمی گفتند) در خلال‏‎ ‎‏صحبت گفتند: «احمد که اعزّ اشخاص در نظر من است...» ‏

‏این تعبیر را در مورد دو نفر بکار بردند. نفر دوّم (این کوچولو بود) علی‏‎[1]‎‏ بود. گفتند:‏‎ ‎‏«من هیچ بچه ای را تا حالا اینقدر دوست نداشته ام.» یعنی حاج آقا و آقا مصطفی و‏‎ ‎‏همه را شامل می شود. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 19
□ مرحوم حاج احمدآقا، غیر از جهت انتساب به حضرت امام(س) و ارائه نظرات ایشان، و غیر از نقش مشورتی نسبت به امام، نسبت به مسؤولین نظام نیز نقش مشورتی داشته و در تصمیم گیری های کلّی نظام دخالت داشته اند. حضرتعالی چنین مرقوم فرموده اید: «چه بسیار گره ها که بدست او گشوده شد و چه بسیار کارهای بزرگ که به تدبیر او انجام شد.» در صورت امکان در این باره از محضر شما استفاده کنیم. 

‏ ‏

‏ایشان در چند جلسه شرکت می کرد. یکی شورای مصلحت، که امام فرمودند یا شاید‏‎ ‎‏ما از امام خواستیم که حاج احمدآقا در جلسه باشند چون مسأله تشخیص مصلحت بود و‏‎ ‎‏چه بسا لازم بود مطالبی خدمت امام برسد یا بالعکس و امام اجابت کردند. دیگری‏‎ ‎‏شورای عالی دفاع که گاهی شرکت کردند و یکی هم جلسه رؤسای سه قوه بود که ایشان‏‎ ‎‏بطور مرتب و به عنوان عضو شرکت می کرد و این اهمّ جلسات بود. این جلسه در ابتدا‏‎ ‎‏هفته ای دوبار و در دفتر من تشکیل می شد ولی بعد هفته ای یکبار شد و دوباره تغییر کرد‏‎ ‎‏و همچنین جای آن هم سیّار شد تا تنوعی هم در کار باشد. یک شب هم منزل حاج‏‎ ‎‏احمدآقا می رفتیم و البته آن شب این اقبال را داشتیم که خدمت امام هم می رسیدیم. شبی‏‎ ‎‏که منزل حاج احمدآقا می رفتیم، رسم شده بود که امام هم می آمدند. حتی هنگامی که‏‎ ‎‏کسالت داشتند ده دقیقه ای آمدند و رفتند. در آن جلسه دربارۀ مهمترین مسائل کشور‏‎ ‎‏تبادل نظر می کردیم (من بعضی از جلسات شورا را یادداشت کرده ام، به این علّت که‏‎ ‎‏گاهی تصمیمی گرفته می شد و برای اینکه دقیق باشد من بنا گذاشتم یادداشت کنم تا بعد،‏‎ ‎‏اختلاف پیش نیاید.) اگر کسی به یادداشت های بنده از آن جلسات مراجعه کند، می فهمد‏‎ ‎‏که آن جلسه چقدر مهم بوده است. ‏

‏در آن جلسات حاج احمدآقا به عنوان یک عنصر خوش فکر و باهوش و باتجربه،‏‎ ‎‏انصافاً خیلی به درد ما می خورد. در مسائل مختلف و بخصوص در مسائل جهانی، ذهنش‏‎ ‎‏باز بود و نظر او یک نظر خوب و پخته ای در بین نظرها بود و در پیش بردن جلسۀ ما به جد‏‎ ‎‏تأثیر داشت. ‏

‏البته غیر از این، من با ایشان مشاوره دو نفره نداشتم، امّا بعضی دیگر از رفقا، به نظرم‏‎ ‎‏در بعضی از مسائل خودشان مشاوره دو نفره با ایشان داشتند. آقای هاشمی بخاطر‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 20
‏سوابق رفاقت مشاوره دو نفری زیاد داشتند. حالا شاید آقای حاج احمدآقا هم در بعضی‏‎ ‎‏امور با ایشان مشورت می کردند، من نمی دانم. ولی می دانم که آقای هاشمی در بعضی از‏‎ ‎‏کارهایشان با حاج احمدآقا مشورت می کردند. در اواخر این آقای مهندس موسوی هم در‏‎ ‎‏بعضی از امور با آقای حاج احمد آقا تشاور طرفینی داشتند. البته من در امور خودم بیاد‏‎ ‎‏ندارم که مشاوره طرفینی با حاج احمدآقا داشته باشم تا از این جهت ایشان استفاده کرده‏‎ ‎‏باشم. ‏

‏ ‏

‏ ‏

□ باتوجه به ویژگیهایی که برای مرحوم حاج احمد آقا ذکر فرمودید و باتوجه به نوع عملکرد ایشان پس از رحلت حضرت امام(س)، خواهشمند است بفرمایید پس از رحلت امام چه جایگاهی را در نظام می توان به ایشان نسبت داد. 

‏ ‏

‏واقعاً خیلی سخت است که کسی بخواهد جایی برای ایشان معین کند. زیرا یک‏‎ ‎‏موقعیّت رسمی نداشتند. من اینقدر می توانم بگویم که یک جای ممتاز و بی بدیلی بود و‏‎ ‎‏واقعاً خالی شد. ایشان خصوصیاتی داشت که هیچ کس دیگری ندارد و در آینده نخواهد‏‎ ‎‏داشت، مثل ارتباط با امام، نزدیکی به امام، نزدیکی به امام، دانستن نظرات امام. ایشان چیزهایی را از امام ‏‎ ‎‏می دانست که شاید هیچ کس دیگری نمی دانست و گاهی اوقات آنها را اظهار می کرد. ‏

‏همچنین قدرت انتقال نظرات رهبری مثل امام به مسؤولین که چقدر مهم است. گاهی‏‎ ‎‏مصلحت نیست رهبری در امری اقدام کند، ولی خوب است نظر او دانسته شود تا کسانی‏‎ ‎‏که می خواهند مسائلی را رعایت کنند به نظر رهبری توجه داشته باشند. حاج احمدآقا‏‎ ‎‏یک ناقل امین و باهوشی که دقیق می فهمید و امین بود (یعنی آنچه نظر شریف امام بود‏‎ ‎‏منعکس می کرد) چه نقشی می تواند داشته باشد؟ موارد متعددی اتفاق افتاد که آدم کاری‏‎ ‎‏را خیال می کرد خوب و مطابق نظر امام است، بعد معلوم می شد که نظر امام برخلاف آن‏‎ ‎‏است. ‏

‏در قضایایی که در اواخر عمر شریف ایشان پیش آمد، ما (بنده و دو نفر دیگر) دچار‏‎ ‎‏اشتباهی بودیم درباره بعضی از اشخاص و گمان می کردیم که نظر امام این است که باید‏‎ ‎‏حفظشان کرد، بعد معلوم شد که نظر امام چنین نیست. البته مکرر مذاکره شده بود ولی‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 21
‏دانستن صریح و لبّ نظرات امام موجب می شد تا انسان شاید در موارد گوناگون و خبرگان‏‎ ‎‏به نحو دیگری عمل کند. ‏

‏در هر حال ایشان این نقش را داشت که نظرات امام را به بیرون منعکس می کرد و هر‏‎ ‎‏چه من فکر می کنم می بینم علاوه بر جهات شخصی، ایشان خصوصیاتی دارند که‏‎ ‎‏هیچ کس نه در زمان حیات امام و نه بعد از ایشان این خصوصیات را ندارد. ‏

‏ایشان علاوه بر جهاتی که در شخص خودش بود، در وضع و محاذات جغرافیایی و‏‎ ‎‏انسانی نیز اختصاصاتی داشت: نسبت نزدیک به امام، قرب جوار با امام، طول زمان‏‎ ‎‏معاشرت با امام و آگاهی از مسائل انقلاب و مسائل کشور، در اغلب مسائل کشور یک نوع‏‎ ‎‏حضور و اطلاعی، اگر چه اجمالی، داشتن. (البته ایشان در خیلی از مسائل به تفصیل وارد‏‎ ‎‏نمی شد و حوصله زیادی در تفصیل بعضی مسائل نداشت) و بطور کلّی نقش بی بدیلی‏‎ ‎‏داشتند. ‏

‏ ‏

□ با توجه به فرمایشات حضرتعالی و اینکه مرحوم حاج احمدآقا در بسیاری از مسائل صاحب نظر بودند، ولی بعد از رحلت حضرت امام(س) هیچ نظری برخلاف نظرات شما از ایشان منعکس نشده است. لطفاً در تبیین این حقیقت ما را یاری بفرمایید. 

‏ ‏

‏این مسأله دربارۀ آقای حاج احمدآقا یک باب دیگری است. ایشان بعد از رحلت امام‏‎ ‎‏یک موضعی را اتخاذ کردند که خیلی تحسین برانگیز بود، در مورد مسأله رهبری و بعد‏‎ ‎‏هم در درجۀ دوم در رابطه با مسأله دولت. البته ایشان انتقادهایی هم به بعضی از امور در‏‎ ‎‏مورد مسائل دولت داشتند. امّا این انتقادها منعکس نمی شد یا خیلی کم منعکس می شد. ‏

‏امّا در مورد مسأله رهبری، ایشان کاملاً نظرشان با آنچه از طرف رهبری ابراز می شد‏‎ ‎‏موافق اعلام می شد و موافق هم بود. مقصود این است، در برهه بعد از امام ایشان یکی از‏‎ ‎‏بهترین مواضعی را که ممکن است کسی مثل ایشان داشته باشد، در دفاع از اصول انقلاب‏‎ ‎‏و موازین انقلاب داشتند. و از آن چهره حقیقی خط امام، از جان و دل دفاع می کردند و از‏‎ ‎‏جمله ایشان از رهبری خیلی دفاع کردند و دفاع جانانه ای که ایشان از رهبری کردند هم از‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 22
‏اساس رهبری و هم از شخص حقیر خیلی دفاع می کردند، تأثیر زیادی داشت در بعضی‏‎ ‎‏روحیه هایی که ممکن بود جور دیگری فکر کنند یا احساس کنند. ‏

‏در هر حال موضعی که ایشان بعد از رحلت امام اتخاذ کرده بودند، خیلی ارزشمند بود‏‎ ‎‏و من معتقدم که یکی از بهترین فصول زندگی ایشان عندالله همین فصل اخیر است که‏‎ ‎‏ایشان واقعاً راه خدا را، راه حق را و راه صحیح را متقرباً الی الله پیمودند. با آنکه یقیناً از‏‎ ‎‏ایشان توقعات گوناگون بود و وسوسه هایی بود. انسان می بیند کسانی را که در اطرافشان‏‎ ‎‏وسوسه هایی می شود، و ایشان هم یقیناً در اطرافش وسوسه هایی بود امّا ایشان محکم‏‎ ‎‏ایستاده بود و همان اصولی را که مورد نظر شریف امام رضوان الله تعالی علیه بود، با‏‎ ‎‏قاطعیت تمام ابراز می کرد. ‏

‎ ‎

کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 23

  • /-مقصود سیدعلی مصطفوی کوچکترین فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی است.