مصاحبه با آقای دکتر عبدالحسین طباطبایی
□ نقش حاج احمدآقا را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر عوامل پیروزی انقلاب اسلامی را بخواهیم بررسی کنیم، بدون شک به دو عامل اصلی و زیربنایی که نقش عمده ای در این پیروزی داشته اند برمی خوریم. عامل او که اصلی ترین و مؤثرترین محسوب می شود نقش حضرت امام(س) در رهبری نهضت است که اساساً می توان گفت که انقلاب اسلامی ایران به واسطۀ قیام ایشان پایه گذاری شد و با رهبری ایشان به پیروزی رسید. عامل دوم نقشی بود که مردم خداجو و حق پرست و متدین ایران بر عهده داشتند که اطاعت از امام(س) را به عنوان مرجع تقلید و نایب امام زمان (عج) یک وظیفه شرعی برای خود می دانستند و در راه این اطاعت و فرمانبرداری از هیچ کوششی دریغ نمی کردند و از بذل جان و مال و عزیزانشان دریغ نداشتند. اگر این واقعیت تاریخی را در نظر بگیریم که پس از قیام حضرت امام(س) ایشان در حلقه محاصره مأموران رژیم قرار گرفتند و رژیم کوشید تا با زندانی کردن و سپس با تبعید ایشان به خارج از کشور مانع ارتباط ایشان با مردم شود، به نقش مؤثر عامل دیگری که به عنوان یک حلقه ارتباطی بین حضرت امام و امت، انجام وظیفه می نمود پی می بریم. این نقش را عمدتاً شاگردان خاص و یاران فداکار و ایثارگر امام بر عهده داشتند که در آن اختناق و دیکتاتوری و حکومت رعب و وحشت و شکنجه از هیچ ایثاری مضایقه
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 116
نکردند. با در نظر گرفتن این سه عامل، به نقش ویژه و استثنایی حاج احمدآقا در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پی برده می شود. بدین ترتیب که حضرت امام در نجف و دور از ایران در حلقه ای از سانسور خبری و تبلیغاتی اسیر بودند و رهنمودها و دستورالعملهای ایشان از نجف به فرزند گرامیشان مرحوم حاج احمدآقا به قم می رسید و ایشان به عنوان واسطه ای بین رهبر نهضت و شاگردان و یاران خاص امام، این ارتباط را بین ایشان و امام برقرار می کردند و از این طریق اعلامیه ها و رهنمودها نهایتاً به دست مردم گوش به فرمان امام می رسید. اگر فضای وحشتناک و خوف انگیز آن ایام را به یاد بیاوریم فضایی که در آن کوچکترین علاقه قلبی به امام بزرگترین مدرک برای زندان و شکنجه محسوب می شد و حتی داشتن و قرائت قرآن مجید برای جوانان جرم محسوب می شد، آن وقت پی می بریم که حاج احمدآقا چه نقش خطیر و حساسی را بر عهده داشته اند. من به خوبی به خاطر دارم که در آن ایام ایشان همیشه منتظر بازداشت و زندان بود. چندین بار ایشان به من گفتند که من اصلاً مطمئن نیستم که فردا زنده باشم. چون هر لحظه ممکن بود که ارتباطات ایشان لو برود و ایشان دستگیر شوند شاید گفتن و شنیدن این حرفها آسان باشد، ولی اگر خودمان را در آن شرایط بگذاریم و به آن ایام برگردیم می بینیم که خیلی حرف بزرگی است.
□ به نظر شما رمز موفقیت حاج احمدآقا در ایفای این نقش مهم در چه بود؟
به نظر من حاج آقا از ویژگیهای شخصیتی متمایز و ویژه ای برخوردار بودند که به ایشان کمک می کرد که در مقاطع مختلف زندگی و در مقاطع مختلف انقلاب چه در دوران قبل از پیروزی انقلاب، چه پس از آن و چه پس از ارتحال حضرت امام، یعنی شرایط مختلفی که پیش می آمد، این ویژگیها به ایشان کمک کند تا در انجام مسؤولیتشان بسیار موفق باشند. مثلاً در شرایط قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر من خصوصیات ایشان که نمونه هایی از آن در ذیل می آید باعث می شد که بتوانند با موفقیت به نقش ویژه خود بپردازند.
دین باوری و خدا ترس بودن، اعتقاد به امام به عنوان مرجع تقلید و رهبر، رازداری، آگاهی
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 117
بسیار به شیوه های مبارز مخفی و زیرزمینی، مردمشناسی و شناخت سریع روحیات افراد.من به یکی دو مورد از اینها که محسوس ترند اشاره می کنم.
حاج آقا شیوه های مختلف مبارزه مخفی را به خوبی می شناختند یکی از این شیوه ها، گمراه کردن دشمن و دادن برداشت غلط به آنان است در این راستا، حاج آقا بگونه ای وانمود می کرد که اصلاً در مسائل سیاسی دخالتی ندارد و بلکه شیفته مسائل دیگری نظیر ورزش است. به توصیه ایشان هر هفته، شماره جدید مجله کیهان ورزشی برایشان خریده می شد و فردی که مجله را می خرید آن را به طور باز که مشخص باشد زیر بغل می گرفت و از یک مسیر طولانی از مغازه روزنامه فروشی تا منزل ایشان عبور می کرد. داشتن تلویزیون در آن ایام مذموم بود و نگاه کردن آنهم قبیح بخصوص برای روحانیون. ایشان به منزل بعضی کسانی که تلویزیون داشتند می رفتند تا مسابقات فوتبال را تماشا کنند و چنان وانمود می کرد که شدیداً شیفته مسابقه فوتبال و نتایج آن است و فکر و ذکری جز نتایج مسابقات ورزشی ندارد. ایشان با کارهایی نظیر اعمال فوق به خوبی موفق شده بود که پوششی مناسب برای فعالیتهای سیاسی پنهانی خود بسازد. خاطرم هست یک بار ایشان در یکی از همین نشریات ورزشی تعدادی اعلامیه جدید حضرت امام جهت تکثیر حمل می کرد باز هم تأکید می کنم که باید شرایط خفقان آن ایام را به خاطر بیاوریم تا اهمیت این مطالب روشن شود. در آن ایام اگر مثلاً دانشجویی در خانواده اش یک نفر پیدا می شد که مختصری سابقه سیاسی داشت، شدیداً زیر نظر قرار می گرفت. حالا شما در نظر بگیرید، جوانی فرزند رهبر نهضت و انقلاب باشد تمامی دوربینها متوجه او باشند و او بتواند بالیاقت و کیاست و با حمایت خود، رسالت عظیم خود را که ایجاد ارتباط دائم و پیوسته بین رهبر نهضت و پیروان او را برقرار نماید. در این رابطه خاطره ای به ذهنم رسید که بی مناسبت نیست عرض کنم:
در همان سالها یک روز وقتی تلفن خانه را برداشتم تا با منزل حاج آقا تماس بگیرم، به جای آنکه بعد از شماره گرفتن، تلفن به منزل ایشان وصل شود تلفن ناگهان به نوار ضبط صوتی وصل شد. وقتی دقت کردم، دیدم تمام تلفنهایی که به منزل ایشان شده است و یا ایشان به خارج از منزل کرده اند، روی نوار ضبط شده است. حدود یکی دو ساعت پای تلفن نشستم و به نوار گوش می دادم اتفاقاً در همان موقع حاج آقا به منزل ما آمدند و خود
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 118
ایشان هم آن را شنیدند. نوار خودبخود قطع شد. در آن موقع علت این امر برای ما روشن نبود . برخی می گفتند ساواک برای ارعاب این کار را کرده است. بعضی می گفتند که اتصالی غیرعمدی بوده و موقع قطع و وصل دستگاه استراق سمع اشتباهی این امر رخ داده است. به هر حال علت آن را نمی دانم، ولی مقصودم این است که اگر آن جوّ و شرایط خفقان و سانسور و فضای پلیسی را در نظر بگیریم و ببینیم تا چه حد حاج احمدآقا زیر ذره بین ساواک بوده است، آن وقت به کاردانی و لیاقت ایشان پی می بریم که وظیفه ایشان یعنی ایجاد ارتباط بین امام و یاران امام و مردم چقدر کار دشواری بوده است. ایجاد ارتباط فقط آن نبود که پیامی از نجف دریافت شود، بلکه ایشان می بایست متقابلاً پیامهایی را به نجف بفرستد. خاطرم هست در سال 52 یعنی در اوج خفقان ستمشاهی، تابستان آن سال من همراه پدر و مادرم عازم عمره بودیم که ابتدا قرار بود به لبنان برویم و سپس از آنجا به مکه برویم. من آن موقع دبیرستانی بودم. حدود یکهفته قبل از سفر، حاج آقا به من گفتند که من چند سطر پیام به تو می دهم آنها را به خوبی کلمه به کلمه به خاطر بسپار. لازم نیست آنها را بنویسی. فقط حفظ کن. وقتی به لبنان رسیدی آنها را روی کاغذ بنویس و در یک پاکت بگذار و به آدرسی که دادند گفتند آن را پست کن. از جمله آنها خاطرم هست یکی در مورد برنامه رادیویی بود که توسط آقای دعایی اجرا می شد. برنامه ای بود تحت عنوان «صدای روحانیت مبارز» اگر در همین کار دقت کنیم، ظرایف زیادی را می بینید یکی از آنها اصل مخفی کاری است. بدین شکل که اگر به دلیلی در بازرسیهای متداول فرودگاهها که در آن موقع بسیار سخت بود این کاغذ لو می رفت، چه عواقبی می توانست در پی داشته باشد. ایشان با مطمئن ترین شیوه، پیامهایی را به نجف فرستاده بودند، بدون آنکه امکان لو رفتن در ایران وجود داشته باشد.
خاطرم هست وقتی ایشان در سال 56 می خواستند از ایران خارج شوند، در فرودگاه به من گفتند: با خواهرت و حسن آخرین خداحافظیها را بکن، چون ممکن است دیگر یکدیگر را نبینید. بعدها فهمیدم که در آن زمان یک سلسله از ارتباطات ایشان لو رفته بود و ساواک سرنخ آنها را که به ایشان وصل می شد دریافته بود. البته خوشبختانه سال بعدش با لطف خدا و پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان همراه امام به ایران بازگشتند.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 119
□ در خلال صحبت هایتان فرمودید که حاج احمدآقا ویژگیهای خاصی داشتند که در مقاطع مختلف به ایشان کمک می کرد و به بعضی از آنها در رابطه با نقش ایشان در مقطع مبارزه در قبل از پیروزی اشاره کردید، ممکن است در مورد ویژگیهای دیگر شخصیتی ایشان بیشتر توضیح دهید.
اگر بخواهیم ویژگیهای شخصیتی بارز ایشان را فهرست وار بیان کنم، فکر می کنم موارد زیر جزء اهم آنهاست:
خداترسی و خدامحوری، عشق و علاقه شدید به حضرت امام و ذوب شدن در این عشق، هوش و ذکاوت خارق العاده، سرعت انتقال زایدالوصف به طوری که بلافاصله از کوچکترین حرف و یا اشاره به اصل موضوع پی می بردند، شهامت زیاد، صراحت لهجه و بی مجامله سخن گفتن، قاطعیت و اعتماد به نفس، قدرت مدیریت بی نظیر، تواضع و فروتنی بی حد، عاطفی بودن و قهرمانی زیاد، کوشش زیاد در جهت رفع سریع گرفتاری دیگران آگاهی لازم از شرایط اجتماعی و موضعگیریهای سیاسی جناحها و گروههای سیاسی. و چنانچه قبلاً عرض کردم، رازداری بی اندازه و مشاوری امین و کارساز بودن. هر کدام از خصوصیاتی که عرض کردم نیازمند شرح است. می توانم مصادیقش را بیان کنم، ولی در حوصله این گفتار نیست. مجموعه این خصوصیات بود که به ایشان کمک می کرد تا نقش ویژه خود را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن به خوبی ادا کنند. برای آنکه کلی گویی نکرده باشم، بگذارید کمی بیشتر توضیح بدهم. مثلاً در مورد شهامت ایشان، نفس مبارزه با رژیم و برعهده گرفتن نقشی که ایشان در آن ایام بر عهده داشتند خود مؤید این شهامت است، ولیکن می خواهم یک نمونه عینی را که قابل لمس است از شهامت ایشان عرض کنم:
خاطرم هست در همان سالهای قبل از پیروزی انقلاب لبنان رفته بودم، برای بازدید از فعالیتهای امام موسی صدر و شهید دکتر چمران به جنوب رفته بودیم و از یکی از مؤسسات ایشان که در شهر «صور» واقع است دیدن می کردیم. این مؤسسه ساختمان چند طبقه ای بود که ارتفاع نسبتاً زیادی داشت. وقتی قسمتهای مختلف را دیدیم. شهید چمران گفت برویم پشت بام، می خواهم چیزی را به شما نشان بدهم. وقتی به پشت بام
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 120
رسیدیم، ایشان ما را به گوشه ای از پشت بام که حالت پرتگاهی را داشت برد و از، ما خواست که از آنجا به پایین نگاه کنیم. ارتفاع بلند ساختمان، نگاه کردن به پایین را ترسناک می کرد. ایشان به ما گفتند وقتی حاج احمدآقا از مؤسسه ما دیدن می کردند و ما همراه بچه های مؤسسه (مقصودشان همان جوانان بود که بعدها امل را تشکیل دادند) ایشان را همراهی می کردیم، وقتی به این قسمت پشت بام رسیدیم، حاج احمدآقا نگاهی به پایین انداختند. من به ایشان گفتم که مراقب باشید اینجا خیلی امن نیست. با کمال تعجب دیدم که ایشان به لبه پرتگاه نزدیک شدند و ناگهان بالانس زدند، یعنی دستشان را روی زمین گذاشتند و پاهایشان را بالا نگاه داشتند. شهید چمران می گفت، من از ترس فکر می کردم که بهتر است به آرامی نفس بکشم که نکند باد نفس من ایشان را به پایین پرتاب کند!
حتماً توجه دارید که ناقل خاطره شهید چمران است که خود شیری در عرصه پیکار بود و واقعاً مهارت عجیبی در تمرینات بدنی داشت. شهید چمران می گفت این کار شجاعانه حاج آقا تأثیر عجیبی بر روحیه بچه ها داشت، چرا که آنها تا به حال هیچ روحانی را ندیده بودند که تا بدان حد از تواناییهای بدنی ورزشی، چریکی برخوردار باشد. بعدها از خانم حضرت امام شنیدم که حاج احمدآقا این کار را در برج متوکل سامرا نیز انجام داده بوده است.
در مورد خصوصیات ایشان به سرعت انتقال و هوش سرشارشان اشاره کردم. این مطلب برای همه نزدیکان ایشان بارها و بارها اتفاق افتاده بود که به محض آنکه شروع به صحبت می کردند و یا حتی پیش ایشان می رفتند تا مطلبی را به ایشان بگویند، قبل از هر چیز ایشان به اصل مطلب پی می بردند و با خنده می گفتند می خواهی فلان مطلب را بگویی گاهی اتفاق می افتاد که افراد می خواستند با مقدمه چینیهای مختلف سرانجام مطلبی را به ایشان القا کنند. ایشان بلافاصله سراغ اصل مطلب می رفتند.
در مورد صراحت لهجه ایشان باید بگویم که ایشان خیلی رک بودند ولی این رک بودن را به نوع ظریفی انجام می دادند که کمتر باعث رنجش می شد. واقعاً یکی از خصوصیاتی که در خیلیها باعث زحمتشان می شود، خجالت و رودربایستی و تعارفات بی مورد است. ایشان اصلاً اهل تعارف و مجامله نبودند و به همین جهت در بسیاری از کارهایشان بسیار موفق بودند.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 121
به خاطر دارم در همان اوایل پیروزی انقلاب، روزی فردی با واسطه یکی از آشنایان ایشان به دیدن حاج آقا آمده بود، و قالیچه بسیار نفیس را به عنوان هدیه برای حاج آقا آورده بود. حاج آقا با قاطعیت، صراحت لهجه و بدون تعارف، با ظرافت خاصی از قبول هدیه آن شخص خودداری کردند. کراراً اتفاق می افتد که افراد متفاوتی به ایشان مراجعه می کردند و جهت رفع مشکلی و یا انجام کاری از ایشان می خواستند که در موردشان ایشان سفارشی و یا توصیه ای بکنند. ایشان بدون تعارف و خیلی صریح ابتدا از جزئیات کار سؤال می کردند و اگر سفارش و یا توصیه جنبه پارتی بازی می داشت خیلی صریح می گفتند که این کار را نمی پذیرند، ولی اگر جنبه احقاق حق تضییع شده ای را داشت، خیلی سریع در جهت حل مشکل اقدام می کردند. قاطعیت ایشان در مورد نپذیرفتن اقدامی که جنبه پارتی بازی داشته باشد به حدی بود که هرگز اطرافیان و آشنایان ایشان به خود اجازه نمی دادند که در این موارد از ایشان درخواستی بکنند، و به نظر من این روحیه ایشان سبب شد که دفتر حضرت امام از این نظر هم پاک و منزه باقی بماند.
از جمله خصوصیات ایشان این بود که بسیار مهربان و عاطفی بودند و همیشه کوشش می کردند که در حد توان مشکلات دیگران را حل کنند.
در مورد خودم خاطره ای به یادم آمد که عرض می کنم: من کلاس آخر دبیرستان بودم و بایستی برای امتحانات نهایی و کنکور خودم را مهیا می کردم. منزل ما بسیار شلوغ و پررفت و آمد بود و اکثراً مهمان داشتیم. یک روز ایشان متوجه شدند که من برای درس خواندن دچار مشکل هستم. از طرف دیگر در همان سال خواهرم (یعنی همسر ایشان) نیز خود را برای امتحانات نهایی سال آخر دبیرستان مهیا می کرد. ایشان به من گفتند که من طرحی به ذهنم رسیده است. و آن اینکه تو بیا خانه ما و از همسرشان خواستند که برود به منزل حضرت امام که در آن موقع در حصر ساواک بود و گفتند او در منزل امام، و تو در خانه ما جای ساکتی، به دور از مزاحمتهای ناخواسته خواهید داشت. به یاد دارم که ایشان خودشان در منزل از من پذیرایی می کردند و نمی گذاشتند که من از پشت میز درس بلند شوم. خودشان غذا درست می کردند و حتی ظرفها را خودشان می شستند و هرچه من اصرار می کردم که خودم این کارها را انجام بدهم قبول نمی کردند و می گفتند در این ایام وقت تو قیمتی است خوشبختانه من در همان سال در رشته پزشکی دانشگاه تهران
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 122
قبول شدم و ایشان همیشه شوخی می کردند و می گفتند که پزشکی ات را از من داری! علت اینکه از خواهرم خواستند که به منزل حضرت امام برود، آن بود که به خاطر عدم رفت و آمد به منزل ایشان، محیط ساکتی برای درس خواندن او فراهم شود. ایشان خیلی خواهرم را به درس خواندن تشویق می کردند و این تشویق تا آخرین مراحل تحصیل دانشگاهی وی ادامه داشت. به یاد دارم در همان سالها یک بار از ایشان پرسیدم که شما چرا اینقدر وی را تشویق به تحصیل می کنید؟ ایشان گفتند که آخر وضع من اصلاً روشن نیست من هر لحظه ممکن است دستگیر و اعدام شوم، لذا می خواهم که خانواده ام بتوانند روی پای خودشان بایستند. و نبودن من به آنها صدمه ای نزند.
در مورد روحیه لطیف و پراحساس ایشان خاطره ای از همان ایام به ذهنم رسید. یک روز بعدازظهر تابستان در همان سالها به منزل ایشان رفتم. دیدم رنگ ایشان بشدت پریده است و از شدت ناراحتی بر خود می لرزند. علت را جویا شدم، حالت بغض مانندی داشتند. بر خود لرزیدم و فکر کردم که حتماً حادثه بسیار مهمی اتفاق افتاده که ایشان با آن روحیه قوی که من سراغ داشتم این چنین ناراحت هستند. وقتی علت را فهمیدم به لطافت روحشان پی بردم. قضیه این بود که خدمتگزار خانه، ته کش کف حوض خانه را برداشته بود تا آب حوض را تعویض کند، فراموش کرده بود که ماهیهای قرمز حوض را از آب خارج کند. ایشان وقتی به خانه می روند مشاهده می کنند که آب حوض در حال تمام شدن است و ماهیها در حال جان دادن هستند کوشش می کنند و بعضی از ماهیها را نجات می دهند، ولی بعضی دیگر در اثر بی آبی مرده بودند و ایشان از جان دادن ماهیها که به خاطر مسامحه خدمتگزار خانه انجام شده بود بشدت ناراحت شده بودند. از این احساس لطیف و رئوفانه ایشان حتی به ماهی حوض می توان به قلب پرمهر ایشان پی برد.
□ جنابعالی نقش حاج احمدآقا را بعد از انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من نقش حاج آقا را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در چند جنبه می توان بررسی کرد: یکی تداوم همان «حلقه ارتباط بودن» بین منبع فیض و پدیده آورنده انقلاب، یعنی حضرت امام با یاوران و همسنگران قدیمی که این بار، آن همسنگران در سنگرهای
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 123
جدیدی یعنی مسؤولیتهای مختلف اداره کشور قرار داشتند. مسؤولان کشور در عین اینکه خود مستقیماً با حضرت امام در تماس بودند ولیکن به طور مداوم و بیست و چهار ساعته به کمک حاج احمدآقا می توانستند از امام رهنمود بگیرند و یا گزارشی را تقدیم کنند. خاطرم هست که در آن ایام، حاج احمدآقا به طور شبانه روزی در تلاش بودند. گاهی نیمه شب و یا پاسی از شب گذشته مسؤولی با ایشان تماس می گرفت و می توانم بگویم که ایشان اصلاً ساعت استراحت نداشتند یک بار به ایشان پیشنهاد کردم که کار مدام برای شما و برای سلامتی شما ضرر دارد و شما به ساعاتی برای استراحت احتیاج دارید. ایشان با خنده گفتند که در آینده آنقدر روی پهلوی راست بخوابم که بپوسم. مقصودم این است که ایشان در کار و انجام مسؤولیت بدون وقفه زحمت می کشیدند، البته این مسئله برای سلامتی جسمی ایشان بسیار مضر بود. ولیکن ایشان واقعاً همه چیز خود را وقف انقلاب کرده بودند. غیر از نقشی که ایشان به عنوان رابط امین با حضرت امام بر عهده داشتند، نقش مشورتی بود که در بسیاری از امور به عنوان مشاوری امین و کاردان برای حضرت امام و یا مسؤولان طراز اول کشور بر عهده داشتند. شناخت عمیق ایشان از مسائل انقلاب و کشور و گروهها و جناحهای مختلف سیاسی، دقت نظر و حوصله در توجه به نظرات کارشناسان قسمتهای مختلف، صداقت و امانت در انتقال کلیه اطلاعات لازم، تنها و تنها به مصلحت انقلاب و نظام و امام اندیشیدن، تعمق و قدرت بی نظیر ایشان از تجزیه و تحلیل مسائل، صراحت لهجه و شهامت ایشان در اظهار عقیده مخالف، رازداری و امانتداری، سعه صدر و مرتبط بودن با جناحهای مختلف با تفکرات متفاوت، همه و همه به ایشان کمک کرده بود که در این مقطع از انقلاب، به عنوان مشاوری بی نظیر برای حضرت امام و مسؤولان طراز اول کشور رسالت تاریخی خود را ایفا کنند. حق این است که در مورد این نقش حاج احمدآقا از این بزرگواران کسب نظر شود. چنانچه به خاطر دارید مقام معظم رهبری از جمله تعابیری که در مورد ایشان داشتند این بود که فرمودند «چه بسیار گره ها که به دست او گشوده شد و چه بسیار کارهای بزرگ که به تدبیر او انجام شد.»
نقش دیگری که حاج احمدآقا بر عهده داشتند، دقت و وسواس عجیب ایشان در حفظ سلامت و منزه بودن دفتر حضرت امام بود. افراد با دقت عجیبی انتخاب می شدند و
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 124
حاج احمدآقا با مدیریت بی نظیر خود با استفاده از کمترین امکانات و یا حداقل افراد، یکی از بزرگترین و پرمسؤولیت ترین نهادهای رهبری و اداره کشور در جهان را بخوبی اداره می کردند. به نظر من اگر همه خدمات ایشان را نادیده بگیریم و فقط به همین نقش ایشان بیندیشیم، می بینیم چه کار بزرگی انجام داده اند.
از جمله خدمات دیگر ایشان، نظارت و دقت همیشگی در امر حراست و حفاظت جان حضرت امام بود.
به خاطر دارید که شرایط بسیار حساس و خطرناکی بر این کشور گذشت، شرایطی که بدخواهان حتی به یک کاسب جزء حزب اللهی رحم نمی کردند و حتی از کشتار بچه های خردسال ابا نداشتند. در چنین شرایطی حراست و ایجاد یک تشکیلات منسجم امنیتی برای حضرت امام و بیت ایشان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. این را هم در نظر دارید که امام در یک منزل معمولی در یک محله معمولی زندگی می کردند، نه در یک منطقه ای که اساساً برای این کار ساخته شده باشد، و از طرف دیگر به خاطر روحیه حضرت امام و تماس مداوم ایشان با مردم و دیگران، شرایط امنیتی بایستی به گونه ای صورت می گرفت که مانع ارتباط با حضرت امام نباشد حاج آقا با برنامه ریزی و نظارت مدام بر واحد حراستی بیت، این مجموعه را به خوبی فرماندهی می کردند.
نقش دیگری که حاج آقا بعد از انقلاب بر عهده داشتند، تلاش پیگیر و فراموش نشدنی ایشان برای حفظ سلامت جان حضرت امام بود. اساساً هرگونه کوشش و اقدامی که در جهت درمان، مراقبت و پیشگیری از بیماری در مورد حضرت امام صورت می گرفت، همه و همه مرهون کوششهای حاج احمدآقا بود. اگر بخواهم این نقش ایشان را خلاصه کنم می توانم بگویم یکی از تدابیر زیربنایی بود که ایشان اتخاذ می کردند. برای مثال یکی از اینها تأسیس یک مجموعه درمانی مجهز در کنار بیت حضرت امام بود. شما شرایط حساس کشور در آن زمان را به خاطر بیاورید. داشتن یک درمانگاه کوچک که بتواند در شرایط اضطراری پذیرای امام باشد چقدر می توانست مهم و حیاتی باشد. در شرایطی که همه قدرتهای شیطانی در انتظار لحظاتی نشسته بودند که برای دوران کسالت امام به خیال خام خودشان توطئه چینی کنند و از طرف دیگر کشور در یک جنگ ناخواسته تحمیلی با همه قدرتهای جهان در مصاف بود، داشتن چنین مجموعه درمانی
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 125
روشن است که چقدر با اهمیت بوده است. دلیل عرضم آن است که حتماً شنیده اید، در فروردین ماه سال 1365 حضرت امام دچار وقفه قلبی ضعیفی به خاطر انفارکتوس قلبی شدند. حضور تیم پزشکی مجرب در کنار حضرت امام و داشتن بخش مراقبت ویژه در نزدیکی بیت ایشان، کمک کرد که تا سلامت ایشان به طور کامل بازگردد، بدون اینکه نیازی به انتقال ایشان به بیمارستانهای شهر باشد که این امر می توانست در شرایط جنگی آن موقع عواقبی در پی داشته باشد. از همان سال وقتی که حضرت امام بهبودی خویش را بازیافتند بدلیل نامنظمیهایی که در ضربانهای قلبشان دیده می شد، ما تیم پزشکی تصمیم گرفتیم که به کمک دستگاه کنترل کننده ضربان قلب، به طور مدام ضربانات قلب را کنترل نماییم. در جهت برنامه ریزی و تهیه امکانات این کار، حاج احمدآقا بلافاصله اقدام کردند. این کنترل قلبی مداوم نتیجه بسیار مؤثر خود را نشان داد. شکل کنترل بدین صورت بود که سیمهای ظریف و کوچکی روی سینه حضرت امام قرار می گرفت و این سیمها به وسیله کوچکی متصل می شد که در جیب حضرت امام قرار می گرفت، و به کمک این وسیله، هر لحظه ضربانات قلب امام در هر کجا که بودند توسط اعضای تیم پزشکی کنترل می شد.
در افرادی که دچار سکته قلبی شده اند و یا ناراحتی قلبی دارند، گاهی اتفاق می افتد که نامنظمیهای خطرناکی در قلب حاصل می شود که ابتدائاً برای بیمار غیر محسوس است و به طور ناگهانی اوضاع چنان وخیم می شود که قدرت هرگونه اقدامی را از فرد می گیرد. اینها مواردی است که به مرگ ناگهانی ختم می شود. ما در طول سه سال و اندی که به این شکل قلب حضرت امام را زیرنظر داشتیم، چهار بار به مواردی برخورد کردیم که اقدام سریع و مؤثر و درمان بلافاصله نامنظمی قلبی حتی قبل از آنکه حضرت امام آن را احساس کنند، از عوارض وخیم بعدی جلوگیری نمودیم. عوارضی که می توانست جانشان را تهدید کند. اگر چه این تدابیر درمانی با کمک تیم پزشکی انجام می شد ولیکن مسلماً بدون کمک و نظارت حاج آقا غیرممکن بود. تیم پزشکی حضرت امام از متخصصان عالیمقام متعددی تشکیل شده بود. حاج آقا با تماس مدام با تک تک اعضا و ایجاد رابطه صمیمی با هر کدام و نیز با حضور در جلسات مشورتی پزشکان همیشه مشوق آنان بود. معمولاً رسم بر این است که پزشکان در مورد بیماری بیماران خود،
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 126
ضمن صحبت با خود بیمار، اطرافیان و بستگان را نیز در جریان می گذارند. حاج آقا به نمایندگی از طرف بستگان به طور مدام در جریان نظرات پزشکان بودند. از طرف دیگر حاج آقا پیوسته می گفتند که امام تنها به بیت ایشان تعلق ندارند، بلکه به همه ملت و همه علاقه مندانشان وابسته اند به همین خاطر در مواقعی که شرایط خاص پیش می آمد که تصمیم مهمی باید گرفته می شد و یا اقدام درمانی خاصی بایستی صورت می گرفت، حاج احمدآقا از مسؤولان سه قوه دعوت می کردند که در جلسه مشورتی پزشکان شرکت کنند و از پزشکان می خواستند که جزئیات امور را برای آقایان شرح دهند و ایشان را در جریان مسائل درمانی حضرت امام قرار دهند. چندین بار اتفاق افتاد که حال حضرت امام مناسب نبود و لازم بود که مثلاً برای ایشان سرم وصل شود و یا نوار قلبی گرفته شود و یا داروی خاصی سریعاً تجویز شود. در اینگونه موارد حاج احمدآقا با خونسردی و متانت چشمگیری به تیم پزشکی کمک می کردند تا کار خود را به نحو احسن انجام دهند. یکی دیگر از دقتها و مراقبتهای ایشان، نحوه تهیه دارو برای حضرت امام بود، به گونه ای که مطمئن باشد.
□ رابطه حضرت امام با حاج احمدآقا چگونه بود؟
حضرت امام محبت بسیار زیادی به ایشان داشتند. به نظر من محبت فراوان حضرت امام به حاج آقا افتخاری است برای ایشان زیرا امام واقعاً از تعلقات مادی غیر خدایی بریده بودند و در همه امور و همه حالات، در عشق، در نفرت، در شادی، در الم و خلاصه در تمامی حالات به «کمال الانقطاع الیه» رسیده بودند. ایشان اگر به کسی محبت داشتند مطمئناً او را در راه خدا می دیدند و اگر از کسی بیزاری می جستند برعکس. به همین دلیل عرض می کنم که محبت بسیار ایشان به حاج احمدآقا بدین خاطر بود که ایشان را در کورانهای مختلف حوادث آزموده بودند و ایشان را موفق در امتحانات الهی می دانستند. از خصوصیات حضرت امام این بود که معمولاً در جمع، یعنی در فضایی غیر از فضای محرم خانه، نوعاً به نزدیکانش اظهار علاقه و محبت نمی کردند، ولیکن شدت علاقه شان به حاج احمدآقا به گونه ای بود که در موارد خاصی این لطف ظاهر می شد.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 127
یکی از این دفعات را هرگز فراموش نمی کنم. شبی بود که حضرت امام برای عمل جراحی معده به بیمارستان بقیةالله جماران تشریف می بردند. این همان باری بود که به ارتحالشان انجامید. آن شب به خودی خود شب پرخاطره ای است، تمام لحظات و دقایقش برایم فراموش نشدنی است. بگذریم. من ایشان را از اتاقشان تا بیمارستان همراهی می کردم حاج آقا زودتر به بیمارستان رفته بودند تا از اطاق ایشان دیدن کنند و در مدخل ورودی بیمارستان ایستاده بودند. کلیه پرسنل بیمارستان در دو طرف مسیر حضرت امام ایستاده بودند. خاطرم هست وقتی حضرت امام در مدخل بیمارستان به حاج احمدآقا رسیدند، امام آغوش خودشان را باز کردند و ایشان را در آغوش گرفتند. صحنۀ بسیار تکان دهنده ای بود. هرگز این حالت سابقه نداشت. همه به گریه افتادند. این ملاطفت پدرانه دقایقی ادامه داشت و عمق محبت و لطف حضرت امام را به ایشان نشان می داد. اظهار محبتی که همان طور که گفتم معمولاً در جمع و آنهم در میان چنان جمعیتی بی سابقه بود.
البته یک نکته را لازم است عرض کنم که حضرت امام در عین علاقه و اعتمادی که به حاج آقا داشتند و اهمیت خاصی که به نظرات مشورتی ایشان می دادند، در عین حال در حیطه مسائل جدی نظیر مسائل کشوری و سیاسی، حالتشان با حاج آقا نظیر حالت فرمانده ای بود که به گزارش نظامی گوش می دهد و یا استادی سختگیر که از شاگردی سؤالی می کند. اصولاً یکی از ویژگیهای حضرت امام آن بود که در عین ملاطفت و مهربانی و خودمانی بودن با اطرافیان، همیشه ابهت و عظمتی داشتند که همه را وادار می کرد که تا حریم خاصی را نگه دارند. وقتی ایشان موضوعی را سؤال می کردند، مخاطب هرکس که بود، لحظه ای در خود توان نمی یافت تا هر آنچه را که می داند بیان نکند. ایشان نگاه بسیار نافذی داشتند و برای سؤال شونده این احساس پیدا می شد که ایشان جواب سؤال را به خوبی می دانند و فقط برای امتحان افراد سؤال می کنند. رابطه حضرت امام با حاج آقا در اینگونه موارد از این قانون مستثنی نبود. وقتی حضرت امام ایشان را صدا می کردند، ایشان نظیر دانش آموزی که توسط معلمی جدی احضار شده باشد، بسرعت خدمت می رسید.
بی مورد نیست که نکته ای را در اینجا عرض کنم: حضرت امام کانالهای متعددی برای
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 128
دسترسی به اخبار داشتند. و به کمک این کانالهای متعدد، در عین حال، خود این کانالهای ارتباطی را نیز امتحان می کردند. مثلاً چند نفر را به طور مستقل و بدون آنکه هیچ کدام از دیگری خبر داشته باشد مأمور می کردند تا در مورد مطلبی تحقیق کند و به طور جداگانه گزارشی به ایشان بدهند. با این کار ایشان ضمن دستیابی به موضوع از طرق مختلف به روحیات و گرایشات مختلف افراد پی می بردند. و حقیقت این است که حاج احمدآقا در طول سالیان دراز بودن در کنار امام از این امتحان نیز سربلند بیرون آمده بود. البته سوای مطلبی که عرض کردم، بسیاری از کسانی که حضرت امام را از نزدیک درک کردند، بر این امر متفق القول هستند که ایشان دارای نیرویی بودند که با یک نگاه نسبت به کنه ذات افراد شناخت پیدا می کردند.
□ در عین نقل خاطره در مورد رابطه حضرت امام با حاج آقا به شبی اشاره کردید که حضرت امام از منزل به بیمارستان می رفتند و گفتید خاطرات زیادی از آن شب در ذهن دارید، چنانچه ممکن است به گوشه ای از آنها اشاره کنید.
خاطرات در مورد حضرت امام(س) زیاد است و بخودی خود محتاج وقت دیگر و زمان دیگر است. برای آنکه امتثال امر کرده باشم به چند مورد اشاره می کنم. برای حضرت امام دقیقاً مشخص بود که کسالت آخرشان به رحلتشان ختم خواهد شد. برای این مطلب شواهد بسیاری وجود دارد. همان شب آخری که ایشان در منزلشان بودند و می خواستند به بیمارستان منتقل شوند را اگر در نظر بگیریم. این موضوع روشن می شود. حدود ساعت 9 بعدازظهر بود که من خدمتشان رسیدم تا با ایشان به بیمارستان برویم. قرار بود که در بیمارستان برایشان خون وصل شود. چون به خاطر خونریزی گوارشی که داشتند و نیز به خاطر عمل جراحی که قرار بود روز بعد روی معدۀ ایشان انجام شود، لازم بود که مقداری خون به بدنشان برسد. وقتی ایشان می خواستند از اتاقشان خارج شوند از همسرشان خداحافظی کردند و حلالیت طلبیدند. بعد به خواهرم یعنی همسر مرحوم حاج احمدآقا رو کردند و گفتند: «امشب با قم تماس بگیر و از آقای سلطانی (پدر خانم حاج احمدآقا) بخواه که برای من دعا کنند و از خدا بخواهند که مرا بیامرزد». در
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 129
همین موقع علی، فرزند کوچک حاج احمدآقا که شدیداً مورد علاقه امام بود به دنبال ایشان دوید امام اندکی ایستادند و بعد گفتند، علی را دور کنید. او صدمه می خورد. وقتی در آستانه بیمارستان رسیدند، در مدخل ورودی، حاج احمدآقا به ایشان رسیدند که همان طور که قبلاً عرض کردم، ایشان را در آغوش گرفتند. در مورد دفعه بعد نیز وقتی که عمل جراحی معده به خوبی انجام شد و حالشان رو به بهبود می رفت، تعابیری داشتند که گویای آن بود که ارتحالشان را پیش بینی می کنند. خاطرم هست به ایشان عرض کردم: آقا قرار است ظرف یک دو روز آینده شما از تخت پایین بیایید و بتدریج قدم زدن را شروع کنید به آرامی در حالی که لبخند پرمعنایی می زدند گفتند: این بار دیگر من از تخت پایین نمی آیم. باز در همین رابطه عرض کنم، وقتی سرمهای متعدد ایشان بتدریج قطع می شد، به ایشان عرض کردم که آقا قرار است ان شاءالله فردا آخرین سرم را هم قطع کنیم. آن وقت شما می توانید براحتی وضو بگیرید. در جواب با همان آرامش فرمودند: این بار دیگر سوزن از دستم خارج نمی شود.
وقتی پدرم به عیادت ایشان در بیمارستان آمدند، امام به آرامی از من پرسیدند که من برای آقای سلطانی پیغامی فرستاده بودم، مطمئن شوید که انجام شده باشد پیغام همان بود که قبلاً عرض کردم یعنی در شب رفتنشان به خواهرم گفته بودند. این موارد و موارد بسیار دیگری که ذکر آنها باعث طولانی شدن کلام می شود نشان می دهد که ایشان حادثه ارتحالشان را پیش بینی می کردند، ولیکن در عین آگاهی بر مسائل آینده، نظیر یک فرد عادی و یک بیمار معمولی تابع رهنمودهای پزشکان بودند.
□ حالت روحی حاج احمدآقا در دوران کسالت حضرت امام بخصوص در روزهای آخر عمر ایشان چگونه بود؟
قبلاً هم عرض کردم، ایشان روحیه بسیار قوی داشتند و واقعاً در تحمل مشکلات و حوادث سخت و تلخ بسیار مقاوم بودند. در آن ایام، بخصوص که در روزها و ساعتهای آخر که لحظه ها و دقایق پراضطرابی بود، ایشان با آرامش و خونسردی زایدالوصفی به دیگران روحیه می دادند. خاطرم هست در دقایق آخر عمر حضرت امام، ایشان چون
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 130
کوهی استوار دشواری آن لحظات را آسان می کردند، دیگران را به آرامش دعوت می کردند، حتی خاطرم هست در آن دقایق که برای همه کسانی که آنجا بودند اعم از مسؤولان طراز اول کشور، و دیگران شرایط به گونه ای بود که انگار آخر جهان است و همه با ناباوری و با ناله و آه پرواز روح ملکوتی امام را ماتم گرفته بودند، حاج آقا با وقار و آرامش، دیگران را تسلی می داد و بر احساسات خود و بر اوضاع به طور کامل تسلط داشت.
خاطرم هست فوراً دستور داد که یکی از اتاقهای بیمارستان را خالی کنند و به مسؤولان طراز اول کشور توصیه کرد که جلسه ای فوری تشکیل دهند تا با توجه به شرایط جدید، تصمیمات لازم را اتخاذ کنند و خود وی در حالی که توفانی در دل داشت با آرامش در چهره در کنار امام تلاشهای آخر تیم پزشکی را نظاره می کرد. به خاطر دارم وقتی علی رغم همه تلاشها سرانجام روح بزرگ و مشتاق حضرت امام به جوار حق و معبودش شتافت، به آرامی به من گفتند که بگویید همه از اتاق بیرون بروند. آنگاه در تنهایی با بدن مطهر امام به راز و نیاز پرداخت.
□ جنابعالی نقش حاج احمدآقا را بعد از ارتحال حضرت امام چگونه ارزیابی می کنید؟
بی نظیر! واقعاً ایشان بعد از ارتحال حضرت امام یک بار دیگر نقش استثنایی در تداوم انقلاب ایفا کردند. حتماً به خاطر دارید که سالهای طولانی بود که دشمنان قسم خورده انقلاب و جمهوری اسلامی در انتظار آن لحظه نشسته بودند و امید باطلشان آن بود که پس از ارتحال حضرت امام به دلیل اختلاف نظرها و درگیریهایی که از آن به جنگ قدرت تعبیر می کردند، کشور دچار هرج و مرج بشود. بسیاری از تحلیلگران خارجی که با بوقهای استعماریشان شب و روز با تحلیلهای مغرضانه، به امید فروپاشی نظام جمهوری اسلامی نشسته بودند فکر می کردند که بعد از حضرت امام در مورد رهبری بعدی، اختلاف نظر و نزاع بروز خواهد کرد. با توجه به آنچه از گذشته تاریخی کشورهای جهان و نیز از حوادث کشورهای مختلف در جغرافیای زمین سراغ داشتند آن بود که در کشمکش
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 131
(مفروضه) قدرت، بیش از هر کس، حاج احمدآقا داعیه دار میدان باشد، غافل از اینکه قلب سلیم و نفس مهذب و تزکیه شده حاج آقا که دست پرورده چنان پدری بود جز برای مصلحت اسلام و انقلاب اسلامی نمی تپید. لذا بسیار سریع و بدون فوت وقت، با بیان آنچه از حضرت امام در مورد حضرت آیت الله خامنه ای شنیده بودند در جلسه ویژه مجلس خبرگان و آگاه کردن خبرگان ملت و نیز ملت وفادار به امام، در نظرات حضرت امام در مورد حضرت آیت الله خامنه ای با دعوت همگان به اطاعت از ایشان، تمامی توطئه های بیشمار و از پیش طراحی شده دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی را خنثی نمودند و حمایت همه جانبه و بی وقفه ایشان از مقام معظم رهبری و توصیه و سفارش مکرر به اطاعت از ایشان تا آخرین لحظه عمر پربرکتشان ادامه داشت. از جمله خدمات بزرگ و فراموش نشدنی حاج احمدآقا، بعد از ارتحال حضرت امام، کوشش ایشان در احداث حرم حضرت امام بود که به عقیده ایشان برای حفظ و تداوم انقلاب ضروری است و دیگر نقش ایشان در حفظ و حراست آثار امام و تشکیل مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام. به طور خلاصه می توان زندگی سیاسی حاج احمدآقا را به سه بخش عمده تقسیم کرد. یکی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از پیروزی انقلاب تا ارتحال حضرت امام و بالاخره دوران پس از حضرت امام و به راستی ایشان در هر کدام از این سه مرحله نقش استثنایی، تعیین کننده و منحصر به فردی در پیشبرد نهضت و تداوم انقلاب اسلامی داشتند و رمز علاقه و عشق بی نظیر مردم وفادار ایران به ایشان که در دوران کسالت و در تشییع جنازه عظیم ایشان به وضوح نشان داده شد به دلیل همین نقش ایشان بود. شما حتماً به خاطر دارید آن تب و تابی را که اقشار مختلف مردم در دوران کسالت ایشان از خود نشان دادند و آنهمه ابراز محبت را من هرگز تلفنها و تماسهایی را که در آن ایام با ما گرفته می شد و مردم آمادگی خودشان را جهت تقدیم اعضای بدنشان اعلام می کردند فراموش نمی کنم. واقعاً احساسات پاک مردم، در این رابطه وصف ناکردنی است خیلیها اصرار داشتند که مغزشان و یا قلبشان را هدیه کنند.
احساسات مردم در آن ایام خود نمونه بارز دیگری است از وفاداری و حق شناسی ملت بزرگ ایران و تأییدی است بر این امر که ملت، خدمتگزاران واقعی را بخوبی می شناسند و به آنها عشق می ورزند.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 132
□ کسالت حاج احمدآقا و ارتحال ایشان بسیار غیرمنتظره بود. با توجه به آشنایی دیرین شما با ایشان و نیز با توجه به عضویت شما در تیم پزشکی حضرت امام و طبعاً اطلاع از وضعیت جسمی حاج احمدآقا، ممکن است بفرمایید که وضعیت جسمی و روحی ایشان در گذشته و در طول سالهای قبل چگونه بود؟ و با توجه به اینکه شما جزء اولین پزشکانی بودید که در کسالت آخر بر بالین ایشان حاضر شدید و مسؤولیت درمانی و نیز هماهنگی تیم پزشکی را بر عهده داشتید ممکن است علت کسالت آخر ایشان را بیان کنید؟
در مورد قسمت اول سؤالتان یعنی وضعیت جسمی ایشان در گذشته باید عرض کنم که به طور کلی ایشان از سلامت کلی نسبتاً خوبی برخوردار بودند. عارضه های خفیفی بود که ایشان را از جوانی رنج می داد. مثلاً ایشان ناراحتی مزمن گوارشی داشتند که به همین خاطر مجبور بودند از داروهای خاصی استفاده کنند و یا رژیم غذایی خاصی داشته باشند. به دلیل ورزش بدنی زیاد و تمرینهای بدنی که در جوانی داشتند، از آرتروز مفصل زانو و مهره های کمری رنج می بردند که به همین خاطر گاهی مجبور می شدند که از عصا استفاده کنند. ایشان گاهی چند سال قبل از تپش قلب شکایت داشتند که در بررسیهای انجام شده جز ناراحتی خفیفی که در دریچه میترال قلب ایشان وجود داشت، مشکل عمده ای دیده نشد به خاطر آن از داروی خاص قلبی که در این موارد مؤثر است استفاده می کردند. یکسری عوامل هست که زمینه را برای ابتلا به بیماری قلبی و سکته قلبی مستعد می کند که این عوامل نیز در ایشان یافت نمی شد. این عوامل عبارتند از: بیماری دیابت، چربی بالای خون، افزایش فشارخون و مصرف سیگار. ایشان جز افزایش مختصر چربی خون که آنهم کنترل شده بود به هیچ کدام از اینها مبتلا نبودند. ایشان ناراحتی چشمی خفیفی داشتند که آنهم بتدریج بهبود یافته بود. عارضه ها و بیماریهای کوچک متعددی داشتند ولی هیچ گونه بیماری جدی و تهدیدکننده ای در سابقه ایشان یافت نمی شود. در طول دو سال آخر عمرشان، ایشان سه بار دچار دردهای شکمی شدید شده بودند که دوبار به همین خاطر در بیمارستان بستری شده بودند. و در بررسیهای انجام شده توسط متخصصین مربوطه، نکته مهم غیرطبیعی یافت نشده بود
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 133
همان طور که گفتید حادثه ارتحال ایشان بسیار غیرمترقبه بود. و راستش را بخواهید من هنوز نتوانسته ام آن را به درستی باور کنم. در مورد قسمت دوم سؤالتان که در مورد کسالت آخر و علت ارتحال ایشان پرسیدید، باید عرض کنم که براساس سیر بسیار حاد بیماری و یاخته ای بالینی که اول بار در مواجهه، ایشان توسط پزشک کشیک بیمارستان بقیةالله دیده شده بود و نوع نامنظم خطرناک قلبی که در اولین نوار قلب ایشان دیده شده بود، شواهد پزشکی دال بر این است که متأسفانه ایشان به طور ناگهانی دچار وقفه قلبی- تنفسی شده اند که در پزشکی به آن اصطلاحاً «مرگ ناگهانی قلبی» گفته می شود. جهت اطلاعتان باید عرض کنم که یکی از مسائل به فرع در طب، همین عارضه یعنی مرگ ناگهانی قلبی است. تا به حال کوششهای زیادی در زمینه پیشگیری از آن در طب صورت گرفته است لیکن متأسفانه چندان موفقیت آمیز نبوده است. آمار پزشکی نشان می دهد که افراد زیادی هر ساله به این شکل جان می سپارند. مثلاً در امریکا سالیانه حدود چهارصد هزار نفر به این شکل یعنی مرگ ناگهانی قلبی فوت می کنند که در؟؟؟ تا؟؟؟ آنها هیچ گونه سابقه ای از بیماری قلبی درگذشته آنها یافت نشده است. و وقفه قلبی در واقع اولین تظاهر بیماری قلبی آنها بوده است!
آمار نشان می دهد که این عارضه در مردان شایعتر از زنان است و تقریباً نصف کسانی که به اینگونه عارضه مبتلا می شوند سنشان کمتر از 65 سال است. در این عارضه در اکثر موارد نوعی نامنظمی خطرناک قلبی که به آن «فیبریلاسیون بطنی» گفته می شود. زمینه ساز ایست قلبی است. وقتی که این نامنظمی اتفاق می افتد، قلب قادر نخواهد بود که خون را به اعضای مختلف بدن برساند، در نتیجه ارگانهای مختلف بودن دچار کم خونی حاد می شود. بعضی از ارگانها حساستر هستند و اگر جریان خونشان برقرار نشود دچار آسیب جدی می شوند که در صدر آنها مغز و سیستم عصبی قرار دارد. شواهد و قراین نشان می دهد که حاج احمدآقا متأسفانه در خواب دچار همین عارضه شده اند و به دلیل نرسیدن خون به مغز و اعضای حیاتی دیگر عوارض بعدی بروز کرده است. کوشش ما در طول 5-6 روز مراقبت ایشان در بیمارستان آن بود که با حفظ فعالیت طبیعی قلب و ارگانهای مختلف زمینه را برای بازگرداندن فعالیت سیستم عصبی فراهم کنیم، ولیکن
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 134
متأسفانه اراده و مشیت الهی بگونه ای دیگر رقم زده شده بود به رغم تلاشهای بی وقفه و شبانه روزی تیم پزشکی، تقدیر الهی ایشان را از ما گرفت و به سوی خویش فرا خواند. برای انسان والامقامی چون حاج احمدآقا که از آغاز جوانی تمامی عمر پربرکتش را بی امان و خستگی ناپذیر وقف اسلام و انقلاب اسلامی کرده بود براستی لحظه آرامش فرا رسیده بود و چهره آرام، و بشاش ایشان در لحظات آخر زندگی گویای این واقعیت بود «عاش سعیداً و مات سعیداً».
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 135