منسوبین:

آقای دکتر عبدالحسین طباطبایی

مصاحبه با آقای دکتر عبدالحسین طباطبایی

‏ ‏

□ نقش حاج احمدآقا را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟

‏ ‏

بسم الله الرحمن الرحیم

‏اگر عوامل پیروزی انقلاب اسلامی را بخواهیم بررسی کنیم، بدون شک به دو عامل‏‎ ‎‏اصلی و زیربنایی که نقش عمده ای در این پیروزی داشته اند برمی خوریم. عامل او که‏‎ ‎‏اصلی ترین و مؤثرترین محسوب می شود نقش حضرت امام(س) در رهبری نهضت‏‎ ‎‏است که اساساً می توان گفت که انقلاب اسلامی ایران به واسطۀ قیام ایشان پایه گذاری شد‏‎ ‎‏و با رهبری ایشان به پیروزی رسید. عامل دوم نقشی بود که مردم خداجو و حق پرست و‏‎ ‎‏متدین ایران بر عهده داشتند که اطاعت از امام(س) را به عنوان مرجع تقلید و نایب‏‎ ‎‏امام زمان (عج) یک وظیفه شرعی برای خود می دانستند و در راه این اطاعت و‏‎ ‎‏فرمانبرداری از هیچ کوششی دریغ نمی کردند و از بذل جان و مال و عزیزانشان دریغ‏‎ ‎‏نداشتند. اگر این واقعیت تاریخی را در نظر بگیریم که پس از قیام حضرت امام(س) ایشان‏‎ ‎‏در حلقه محاصره مأموران رژیم قرار گرفتند و رژیم کوشید تا با زندانی کردن و سپس با‏‎ ‎‏تبعید ایشان به خارج از کشور مانع ارتباط ایشان با مردم شود، به نقش مؤثر عامل دیگری‏‎ ‎‏که به عنوان یک حلقه ارتباطی بین حضرت امام و امت، انجام وظیفه می نمود پی می بریم.‏‎ ‎‏این نقش را عمدتاً شاگردان خاص و یاران فداکار و ایثارگر امام بر عهده داشتند که در آن‏‎ ‎‏اختناق و دیکتاتوری و حکومت رعب و وحشت و شکنجه از هیچ ایثاری مضایقه‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 116
‏نکردند. با در نظر گرفتن این سه عامل، به نقش ویژه و استثنایی حاج احمدآقا در دوران‏‎ ‎‏قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پی برده می شود. بدین ترتیب که حضرت امام در نجف و‏‎ ‎‏دور از ایران در حلقه ای از سانسور خبری و تبلیغاتی اسیر بودند و رهنمودها و‏‎ ‎‏دستورالعملهای ایشان از نجف به فرزند گرامیشان مرحوم حاج احمدآقا به قم می رسید و‏‎ ‎‏ایشان به عنوان واسطه ای بین رهبر نهضت و شاگردان و یاران خاص امام، این ارتباط را‏‎ ‎‏بین ایشان و امام برقرار می کردند و از این طریق اعلامیه ها و رهنمودها نهایتاً به دست‏‎ ‎‏مردم گوش به فرمان امام می رسید. اگر فضای وحشتناک و خوف انگیز آن ایام را به یاد‏‎ ‎‏بیاوریم فضایی که در آن کوچکترین علاقه قلبی به امام بزرگترین مدرک برای زندان و‏‎ ‎‏شکنجه محسوب می شد و حتی داشتن و قرائت قرآن مجید برای جوانان جرم محسوب‏‎ ‎‏می شد، آن وقت پی می بریم که حاج احمدآقا چه نقش خطیر و حساسی را بر عهده‏‎ ‎‏داشته اند. من به خوبی به خاطر دارم که در آن ایام ایشان همیشه منتظر بازداشت و زندان‏‎ ‎‏بود. چندین بار ایشان به من گفتند که من اصلاً مطمئن نیستم که فردا زنده باشم. چون هر‏‎ ‎‏لحظه ممکن بود که ارتباطات ایشان لو برود و ایشان دستگیر شوند شاید گفتن و شنیدن‏‎ ‎‏این حرفها آسان باشد، ولی اگر خودمان را در آن شرایط بگذاریم و به آن ایام برگردیم‏‎ ‎‏می بینیم که خیلی حرف بزرگی است. ‏

‏ ‏

□ به نظر شما رمز موفقیت حاج احمدآقا در ایفای این نقش مهم در چه بود؟

‏ ‏

‏به نظر من حاج آقا از ویژگیهای شخصیتی متمایز و ویژه ای برخوردار بودند که به‏‎ ‎‏ایشان کمک می کرد که در مقاطع مختلف زندگی و در مقاطع مختلف انقلاب چه در‏‎ ‎‏دوران قبل از پیروزی انقلاب، چه پس از آن و چه پس از ارتحال حضرت امام، یعنی‏‎ ‎‏شرایط مختلفی که پیش می آمد، این ویژگیها به ایشان کمک کند تا در انجام مسؤولیتشان‏‎ ‎‏بسیار موفق باشند. مثلاً در شرایط قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر من خصوصیات‏‎ ‎‏ایشان که نمونه هایی از آن در ذیل می آید باعث می شد که بتوانند با موفقیت به نقش ویژه‏‎ ‎‏خود بپردازند. ‏

‏دین باوری و خدا ترس بودن، اعتقاد به امام به عنوان مرجع تقلید و رهبر، رازداری، آگاهی‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 117
‏بسیار به شیوه های مبارز مخفی و زیرزمینی، مردمشناسی و شناخت سریع روحیات ‏‎ ‎‏افراد.من به یکی دو مورد از اینها که محسوس ترند اشاره می کنم. ‏

‏حاج آقا شیوه های مختلف مبارزه مخفی را به خوبی می شناختند یکی از این شیوه ها،‏‎ ‎‏گمراه کردن دشمن و دادن برداشت غلط به آنان است در این راستا، حاج آقا بگونه ای‏‎ ‎‏وانمود می کرد که اصلاً در مسائل سیاسی دخالتی ندارد و بلکه شیفته مسائل دیگری‏‎ ‎‏نظیر ورزش است. به توصیه ایشان هر هفته، شماره جدید مجله کیهان ورزشی برایشان‏‎ ‎‏خریده می شد و فردی که مجله را می خرید آن را به طور باز که مشخص باشد زیر بغل‏‎ ‎‏می گرفت و از یک مسیر طولانی از مغازه روزنامه فروشی تا منزل ایشان عبور می کرد.‏‎ ‎‏داشتن تلویزیون در آن ایام مذموم بود و نگاه کردن آنهم قبیح بخصوص برای روحانیون.‏‎ ‎‏ایشان به منزل بعضی کسانی که تلویزیون داشتند می رفتند تا مسابقات فوتبال را تماشا‏‎ ‎‏کنند و چنان وانمود می کرد که شدیداً شیفته مسابقه فوتبال و نتایج آن است و فکر و ذکری‏‎ ‎‏جز نتایج مسابقات ورزشی ندارد. ایشان با کارهایی نظیر اعمال فوق به خوبی موفق شده‏‎ ‎‏بود که پوششی مناسب برای فعالیتهای سیاسی پنهانی خود بسازد. خاطرم هست یک بار‏‎ ‎‏ایشان در یکی از همین نشریات ورزشی تعدادی اعلامیه جدید حضرت امام جهت تکثیر‏‎ ‎‏حمل می کرد باز هم تأکید می کنم که باید شرایط خفقان آن ایام را به خاطر بیاوریم تا‏‎ ‎‏اهمیت این مطالب روشن شود. در آن ایام اگر مثلاً دانشجویی در خانواده اش یک نفر پیدا‏‎ ‎‏می شد که مختصری سابقه سیاسی داشت، شدیداً زیر نظر قرار می گرفت. حالا شما در‏‎ ‎‏نظر بگیرید، جوانی فرزند رهبر نهضت و انقلاب باشد تمامی دوربینها متوجه او باشند و‏‎ ‎‏او بتواند بالیاقت و کیاست و با حمایت خود، رسالت عظیم خود را که ایجاد ارتباط دائم و‏‎ ‎‏پیوسته بین رهبر نهضت و پیروان او را برقرار نماید. در این رابطه خاطره ای به ذهنم رسید‏‎ ‎‏که بی مناسبت نیست عرض کنم: ‏

‏در همان سالها یک روز وقتی تلفن خانه را برداشتم تا با منزل حاج آقا تماس بگیرم، به‏‎ ‎‏جای آنکه بعد از شماره گرفتن، تلفن به منزل ایشان وصل شود تلفن ناگهان به نوار ضبط‏‎ ‎‏صوتی وصل شد. وقتی دقت کردم، دیدم تمام تلفنهایی که به منزل ایشان شده است و یا‏‎ ‎‏ایشان به خارج از منزل کرده اند، روی نوار ضبط شده است. حدود یکی دو ساعت پای‏‎ ‎‏تلفن نشستم و به نوار گوش می دادم اتفاقاً در همان موقع حاج آقا به منزل ما آمدند و خود‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 118
‏ایشان هم آن را شنیدند. نوار خودبخود قطع شد. در آن موقع علت این امر برای ما روشن نبود‏‎ ‎‏. برخی می گفتند ساواک برای ارعاب این کار را کرده است. بعضی می گفتند که‏‎ ‎‏اتصالی غیرعمدی بوده و موقع قطع و وصل دستگاه استراق سمع اشتباهی این امر رخ‏‎ ‎‏داده است. به هر حال علت آن را نمی دانم، ولی مقصودم این است که اگر آن جوّ و شرایط‏‎ ‎‏خفقان و سانسور و فضای پلیسی را در نظر بگیریم و ببینیم تا چه حد حاج احمدآقا زیر‏‎ ‎‏ذره بین ساواک بوده است، آن وقت به کاردانی و لیاقت ایشان پی می بریم که وظیفه ایشان‏‎ ‎‏یعنی ایجاد ارتباط بین امام و یاران امام و مردم چقدر کار دشواری بوده است. ایجاد‏‎ ‎‏ارتباط فقط آن نبود که پیامی از نجف دریافت شود، بلکه ایشان می بایست متقابلاً‏‎ ‎‏پیامهایی را به نجف بفرستد. خاطرم هست در سال 52 یعنی در اوج خفقان ستمشاهی،‏‎ ‎‏تابستان آن سال من همراه پدر و مادرم عازم عمره بودیم که ابتدا قرار بود به لبنان برویم و‏‎ ‎‏سپس از آنجا به مکه برویم. من آن موقع دبیرستانی بودم. حدود یکهفته قبل از سفر، حاج‏‎ ‎‏آقا به من گفتند که من چند سطر پیام به تو می دهم آنها را به خوبی کلمه به کلمه به خاطر‏‎ ‎‏بسپار. لازم نیست آنها را بنویسی. فقط حفظ کن. وقتی به لبنان رسیدی آنها را روی کاغذ‏‎ ‎‏بنویس و در یک پاکت بگذار و به آدرسی که دادند گفتند آن را پست کن. از جمله آنها‏‎ ‎‏خاطرم هست یکی در مورد برنامه رادیویی بود که توسط آقای دعایی اجرا می شد.‏‎ ‎‏برنامه ای بود تحت عنوان «صدای روحانیت مبارز» اگر در همین کار دقت کنیم، ظرایف‏‎ ‎‏زیادی را می بینید یکی از آنها اصل مخفی کاری است. بدین شکل که اگر به دلیلی در‏‎ ‎‏بازرسیهای متداول فرودگاهها که در آن موقع بسیار سخت بود این کاغذ لو می رفت، چه‏‎ ‎‏عواقبی می توانست در پی داشته باشد. ایشان با مطمئن ترین شیوه، پیامهایی را به نجف‏‎ ‎‏فرستاده بودند، بدون آنکه امکان لو رفتن در ایران وجود داشته باشد. ‏

‏خاطرم هست وقتی ایشان در سال 56 می خواستند از ایران خارج شوند، در فرودگاه‏‎ ‎‏به من گفتند: با خواهرت و حسن آخرین خداحافظیها را بکن، چون ممکن است دیگر‏‎ ‎‏یکدیگر را نبینید. بعدها فهمیدم که در آن زمان یک سلسله از ارتباطات ایشان لو رفته بود‏‎ ‎‏و ساواک سرنخ آنها را که به ایشان وصل می شد دریافته بود. البته خوشبختانه سال بعدش‏‎ ‎‏با لطف خدا و پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان همراه امام به ایران بازگشتند. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 119
□ در خلال صحبت هایتان فرمودید که حاج احمدآقا ویژگیهای خاصی داشتند که در مقاطع مختلف به ایشان کمک می کرد و به بعضی از آنها در رابطه با نقش ایشان در مقطع مبارزه در قبل از پیروزی اشاره کردید، ممکن است در مورد ویژگیهای دیگر شخصیتی ایشان بیشتر توضیح دهید. 

‏ ‏

‏اگر بخواهیم ویژگیهای شخصیتی بارز ایشان را فهرست وار بیان کنم، فکر می کنم موارد‏‎ ‎‏زیر جزء اهم آنهاست: ‏

‏خداترسی و خدامحوری، عشق و علاقه شدید به حضرت امام و ذوب شدن در این‏‎ ‎‏عشق، هوش و ذکاوت خارق العاده، سرعت انتقال زایدالوصف به طوری که بلافاصله از‏‎ ‎‏کوچکترین حرف و یا اشاره به اصل موضوع پی می بردند، شهامت زیاد، صراحت لهجه و‏‎ ‎‏بی مجامله سخن گفتن، قاطعیت و اعتماد به نفس، قدرت مدیریت بی نظیر، تواضع و‏‎ ‎‏فروتنی بی حد، عاطفی بودن و قهرمانی زیاد، کوشش زیاد در جهت رفع سریع گرفتاری‏‎ ‎‏دیگران آگاهی لازم از شرایط اجتماعی و موضعگیریهای سیاسی جناحها و گروههای‏‎ ‎‏سیاسی. و چنانچه قبلاً عرض کردم، رازداری بی اندازه و مشاوری امین و کارساز بودن.‏‎ ‎‏هر کدام از خصوصیاتی که عرض کردم نیازمند شرح است. می توانم مصادیقش را بیان‏‎ ‎‏کنم، ولی در حوصله این گفتار نیست. مجموعه این خصوصیات بود که به ایشان کمک‏‎ ‎‏می کرد تا نقش ویژه خود را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن به خوبی ادا کنند.‏‎ ‎‏برای آنکه کلی گویی نکرده باشم، بگذارید کمی بیشتر توضیح بدهم. مثلاً در مورد‏‎ ‎‏شهامت ایشان، نفس مبارزه با رژیم و برعهده گرفتن نقشی که ایشان در آن ایام بر عهده‏‎ ‎‏داشتند خود مؤید این شهامت است، ولیکن می خواهم یک نمونه عینی را که قابل لمس‏‎ ‎‏است از شهامت ایشان عرض کنم: ‏

‏خاطرم هست در همان سالهای قبل از پیروزی انقلاب لبنان رفته بودم، برای بازدید از‏‎ ‎‏فعالیتهای امام موسی صدر و شهید دکتر چمران به جنوب رفته بودیم و از یکی از‏‎ ‎‏مؤسسات ایشان که در شهر «صور» واقع است دیدن می کردیم. این مؤسسه ساختمان‏‎ ‎‏چند طبقه ای بود که ارتفاع نسبتاً زیادی داشت. وقتی قسمتهای مختلف را دیدیم. شهید‏‎ ‎‏چمران گفت برویم پشت بام، می خواهم چیزی را به شما نشان بدهم. وقتی به پشت بام‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 120
‏رسیدیم، ایشان ما را به گوشه ای از پشت بام که حالت پرتگاهی را داشت برد و از، ما‏‎ ‎‏خواست که از آنجا به پایین نگاه کنیم. ارتفاع بلند ساختمان، نگاه کردن به پایین را ترسناک‏‎ ‎‏می کرد. ایشان به ما گفتند وقتی حاج احمدآقا از مؤسسه ما دیدن می کردند و ما همراه‏‎ ‎‏بچه های مؤسسه (مقصودشان همان جوانان بود که بعدها امل را تشکیل دادند) ایشان را‏‎ ‎‏همراهی می کردیم، وقتی به این قسمت پشت بام رسیدیم، حاج احمدآقا نگاهی به پایین‏‎ ‎‏انداختند. من به ایشان گفتم که مراقب باشید اینجا خیلی امن نیست. با کمال تعجب دیدم‏‎ ‎‏که ایشان به لبه پرتگاه نزدیک شدند و ناگهان بالانس زدند، یعنی دستشان را روی زمین‏‎ ‎‏گذاشتند و پاهایشان را بالا نگاه داشتند. شهید چمران می گفت، من از ترس فکر می کردم‏‎ ‎‏که بهتر است به آرامی نفس بکشم که نکند باد نفس من ایشان را به پایین پرتاب کند! ‏

‏حتماً توجه دارید که ناقل خاطره شهید چمران است که خود شیری در عرصه پیکار‏‎ ‎‏بود و واقعاً مهارت عجیبی در تمرینات بدنی داشت. شهید چمران می گفت این کار‏‎ ‎‏شجاعانه حاج آقا تأثیر عجیبی بر روحیه بچه ها داشت، چرا که آنها تا به حال هیچ روحانی‏‎ ‎‏را ندیده بودند که تا بدان حد از تواناییهای بدنی ورزشی، چریکی برخوردار باشد. بعدها‏‎ ‎‏از خانم حضرت امام شنیدم که حاج احمدآقا این کار را در برج متوکل سامرا نیز انجام‏‎ ‎‏داده بوده است. ‏

‏در مورد خصوصیات ایشان به سرعت انتقال و هوش سرشارشان اشاره کردم. این‏‎ ‎‏مطلب برای همه نزدیکان ایشان بارها و بارها اتفاق افتاده بود که به محض آنکه شروع به‏‎ ‎‏صحبت می کردند و یا حتی پیش ایشان می رفتند تا مطلبی را به ایشان بگویند، قبل از هر‏‎ ‎‏چیز ایشان به اصل مطلب پی می بردند و با خنده می گفتند می خواهی فلان مطلب را‏‎ ‎‏بگویی گاهی اتفاق می افتاد که افراد می خواستند با مقدمه چینیهای مختلف سرانجام‏‎ ‎‏مطلبی را به ایشان القا کنند. ایشان بلافاصله سراغ اصل مطلب می رفتند. ‏

‏در مورد صراحت لهجه ایشان باید بگویم که ایشان خیلی رک بودند ولی این رک بودن‏‎ ‎‏را به نوع ظریفی انجام می دادند که کمتر باعث رنجش می شد. واقعاً یکی از خصوصیاتی‏‎ ‎‏که در خیلیها باعث زحمتشان می شود، خجالت و رودربایستی و تعارفات بی مورد است.‏‎ ‎‏ایشان اصلاً اهل تعارف و مجامله نبودند و به همین جهت در بسیاری از کارهایشان بسیار‏‎ ‎‏موفق بودند. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 121
‏به خاطر دارم در همان اوایل پیروزی انقلاب، روزی فردی با واسطه یکی از آشنایان‏‎ ‎‏ایشان به دیدن حاج آقا آمده بود، و قالیچه بسیار نفیس را به عنوان هدیه برای حاج آقا‏‎ ‎‏آورده بود. حاج آقا با قاطعیت، صراحت لهجه و بدون تعارف، با ظرافت خاصی از قبول‏‎ ‎‏هدیه آن شخص خودداری کردند. کراراً اتفاق می افتد که افراد متفاوتی به ایشان مراجعه‏‎ ‎‏می کردند و جهت رفع مشکلی و یا انجام کاری از ایشان می خواستند که در موردشان‏‎ ‎‏ایشان سفارشی و یا توصیه ای بکنند. ایشان بدون تعارف و خیلی صریح ابتدا از جزئیات‏‎ ‎‏کار سؤال می کردند و اگر سفارش و یا توصیه جنبه پارتی بازی می داشت خیلی صریح‏‎ ‎‏می گفتند که این کار را نمی پذیرند، ولی اگر جنبه احقاق حق تضییع شده ای را داشت،‏‎ ‎‏خیلی سریع در جهت حل مشکل اقدام می کردند. قاطعیت ایشان در مورد نپذیرفتن‏‎ ‎‏اقدامی که جنبه پارتی بازی داشته باشد به حدی بود که هرگز اطرافیان و آشنایان ایشان به‏‎ ‎‏خود اجازه نمی دادند که در این موارد از ایشان درخواستی بکنند، و به نظر من این روحیه‏‎ ‎‏ایشان سبب شد که دفتر حضرت امام از این نظر هم پاک و منزه باقی بماند. ‏

‏از جمله خصوصیات ایشان این بود که بسیار مهربان و عاطفی بودند و همیشه کوشش‏‎ ‎‏می کردند که در حد توان مشکلات دیگران را حل کنند. ‏

‏در مورد خودم خاطره ای به یادم آمد که عرض می کنم: من کلاس آخر دبیرستان بودم‏‎ ‎‏و بایستی برای امتحانات نهایی و کنکور خودم را مهیا می کردم. منزل ما بسیار شلوغ و‏‎ ‎‏پررفت و آمد بود و اکثراً مهمان داشتیم. یک روز ایشان متوجه شدند که من برای درس‏‎ ‎‏خواندن دچار مشکل هستم. از طرف دیگر در همان سال خواهرم (یعنی همسر ایشان)‏‎ ‎‏نیز خود را برای امتحانات نهایی سال آخر دبیرستان مهیا می کرد. ایشان به من گفتند که‏‎ ‎‏من طرحی به ذهنم رسیده است. و آن اینکه تو بیا خانه ما و از همسرشان خواستند که‏‎ ‎‏برود به منزل حضرت امام که در آن موقع در حصر ساواک بود و گفتند او در منزل امام، و‏‎ ‎‏تو در خانه ما جای ساکتی، به دور از مزاحمتهای ناخواسته خواهید داشت. به یاد دارم که‏‎ ‎‏ایشان خودشان در منزل از من پذیرایی می کردند و نمی گذاشتند که من از پشت میز درس‏‎ ‎‏بلند شوم. خودشان غذا درست می کردند و حتی ظرفها را خودشان می شستند و هرچه‏‎ ‎‏من اصرار می کردم که خودم این کارها را انجام بدهم قبول نمی کردند و می گفتند در این‏‎ ‎‏ایام وقت تو قیمتی است خوشبختانه من در همان سال در رشته پزشکی دانشگاه تهران‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 122
‏قبول شدم و ایشان همیشه شوخی می کردند و می گفتند که پزشکی ات را از من داری! ‏‎ ‎‏علت اینکه از خواهرم خواستند که به منزل حضرت امام برود، آن بود که به خاطر عدم‏‎ ‎‏رفت و آمد به منزل ایشان، محیط ساکتی برای درس خواندن او فراهم شود. ایشان خیلی‏‎ ‎‏خواهرم را به درس خواندن تشویق می کردند و این تشویق تا آخرین مراحل تحصیل‏‎ ‎‏دانشگاهی وی ادامه داشت. به یاد دارم در همان سالها یک بار از ایشان پرسیدم که شما‏‎ ‎‏چرا اینقدر وی را تشویق به تحصیل می کنید؟ ایشان گفتند که آخر وضع من اصلاً روشن‏‎ ‎‏نیست من هر لحظه ممکن است دستگیر و اعدام شوم، لذا می خواهم که خانواده ام‏‎ ‎‏بتوانند روی پای خودشان بایستند. و نبودن من به آنها صدمه ای نزند. ‏

‏در مورد روحیه لطیف و پراحساس ایشان خاطره ای از همان ایام به ذهنم رسید. یک‏‎ ‎‏روز بعدازظهر تابستان در همان سالها به منزل ایشان رفتم. دیدم رنگ ایشان بشدت پریده‏‎ ‎‏است و از شدت ناراحتی بر خود می لرزند. علت را جویا شدم، حالت بغض مانندی‏‎ ‎‏داشتند. بر خود لرزیدم و فکر کردم که حتماً حادثه بسیار مهمی اتفاق افتاده که ایشان با آن‏‎ ‎‏روحیه قوی که من سراغ داشتم این چنین ناراحت هستند. وقتی علت را فهمیدم به لطافت‏‎ ‎‏روحشان پی بردم. قضیه این بود که خدمتگزار خانه، ته کش کف حوض خانه را برداشته‏‎ ‎‏بود تا آب حوض را تعویض کند، فراموش کرده بود که ماهیهای قرمز حوض را از آب‏‎ ‎‏خارج کند. ایشان وقتی به خانه می روند مشاهده می کنند که آب حوض در حال تمام شدن ‏‎ ‎‏است و ماهیها در حال جان دادن هستند کوشش می کنند و بعضی از ماهیها را نجات‏‎ ‎‏می دهند، ولی بعضی دیگر در اثر بی آبی مرده بودند و ایشان از جان دادن ماهیها که به‏‎ ‎‏خاطر مسامحه خدمتگزار خانه انجام شده بود بشدت ناراحت شده بودند. از این‏‎ ‎‏احساس لطیف و رئوفانه ایشان حتی به ماهی حوض می توان به قلب پرمهر ایشان پی برد.‏‎ ‎

‏ ‏

□ جنابعالی نقش حاج احمدآقا را بعد از انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟

‏ ‏

‏به نظر من نقش حاج آقا را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در چند جنبه می توان‏‎ ‎‏بررسی کرد: یکی تداوم همان «حلقه ارتباط بودن» بین منبع فیض و پدیده آورنده انقلاب،‏‎ ‎‏یعنی حضرت امام با یاوران و همسنگران قدیمی که این بار، آن همسنگران در سنگرهای‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 123
‏جدیدی یعنی مسؤولیتهای مختلف اداره کشور قرار داشتند. مسؤولان کشور در عین‏‎ ‎‏اینکه خود مستقیماً با حضرت امام در تماس بودند ولیکن به طور مداوم و بیست و چهار‏‎ ‎‏ساعته به کمک حاج احمدآقا می توانستند از امام رهنمود بگیرند و یا گزارشی را تقدیم‏‎ ‎‏کنند. خاطرم هست که در آن ایام، حاج احمدآقا به طور شبانه روزی در تلاش بودند. گاهی‏‎ ‎‏نیمه شب و یا پاسی از شب گذشته مسؤولی با ایشان تماس می گرفت و می توانم بگویم که‏‎ ‎‏ایشان اصلاً ساعت استراحت نداشتند یک بار به ایشان پیشنهاد کردم که کار مدام برای‏‎ ‎‏شما و برای سلامتی شما ضرر دارد و شما به ساعاتی برای استراحت احتیاج دارید.‏‎ ‎‏ایشان با خنده گفتند که در آینده آنقدر روی پهلوی راست بخوابم که بپوسم. مقصودم این‏‎ ‎‏است که ایشان در کار و انجام مسؤولیت بدون وقفه زحمت می کشیدند، البته این مسئله‏‎ ‎‏برای سلامتی جسمی ایشان بسیار مضر بود. ولیکن ایشان واقعاً همه چیز خود را وقف‏‎ ‎‏انقلاب کرده بودند. غیر از نقشی که ایشان به عنوان رابط امین با حضرت امام بر عهده‏‎ ‎‏داشتند، نقش مشورتی بود که در بسیاری از امور به عنوان مشاوری امین و کاردان برای‏‎ ‎‏حضرت امام و یا مسؤولان طراز اول کشور بر عهده داشتند. شناخت عمیق ایشان از‏‎ ‎‏مسائل انقلاب و کشور و گروهها و جناحهای مختلف سیاسی، دقت نظر و حوصله در‏‎ ‎‏توجه به نظرات کارشناسان قسمتهای مختلف، صداقت و امانت در انتقال کلیه اطلاعات‏‎ ‎‏لازم، تنها و تنها به مصلحت انقلاب و نظام و امام اندیشیدن، تعمق و قدرت بی نظیر ایشان‏‎ ‎‏از تجزیه و تحلیل مسائل، صراحت لهجه و شهامت ایشان در اظهار عقیده مخالف،‏‎ ‎‏رازداری و امانتداری، سعه صدر و مرتبط بودن با جناحهای مختلف با تفکرات متفاوت،‏‎ ‎‏همه و همه به ایشان کمک کرده بود که در این مقطع از انقلاب، به عنوان مشاوری بی نظیر‏‎ ‎‏برای حضرت امام و مسؤولان طراز اول کشور رسالت تاریخی خود را ایفا کنند. حق این‏‎ ‎‏است که در مورد این نقش حاج احمدآقا از این بزرگواران کسب نظر شود. چنانچه به‏‎ ‎‏خاطر دارید مقام معظم رهبری از جمله تعابیری که در مورد ایشان داشتند این بود که‏‎ ‎‏فرمودند «چه بسیار گره ها که به دست او گشوده شد و چه بسیار کارهای بزرگ که به تدبیر‏‎ ‎‏او انجام شد.» ‏

‏نقش دیگری که حاج احمدآقا بر عهده داشتند، دقت و وسواس عجیب ایشان در‏‎ ‎‏حفظ سلامت و منزه بودن دفتر حضرت امام بود. افراد با دقت عجیبی انتخاب می شدند و‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 124
‏حاج احمدآقا با مدیریت بی نظیر خود با استفاده از کمترین امکانات و یا حداقل افراد،‏‎ ‎‏یکی از بزرگترین و پرمسؤولیت ترین نهادهای رهبری و اداره کشور در جهان را بخوبی‏‎ ‎‏اداره می کردند. به نظر من اگر همه خدمات ایشان را نادیده بگیریم و فقط به همین نقش‏‎ ‎‏ایشان بیندیشیم، می بینیم چه کار بزرگی انجام داده اند. ‏

‏از جمله خدمات دیگر ایشان، نظارت و دقت همیشگی در امر حراست و حفاظت‏‎ ‎‏جان حضرت امام بود. ‏

‏به خاطر دارید که شرایط بسیار حساس و خطرناکی بر این کشور گذشت، شرایطی که‏‎ ‎‏بدخواهان حتی به یک کاسب جزء حزب اللهی رحم نمی کردند و حتی از کشتار بچه های‏‎ ‎‏خردسال ابا نداشتند. در چنین شرایطی حراست و ایجاد یک تشکیلات منسجم امنیتی‏‎ ‎‏برای حضرت امام و بیت ایشان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. این را هم در نظر دارید‏‎ ‎‏که امام در یک منزل معمولی در یک محله معمولی زندگی می کردند، نه در یک منطقه ای‏‎ ‎‏که اساساً برای این کار ساخته شده باشد، و از طرف دیگر به خاطر روحیه حضرت امام و‏‎ ‎‏تماس مداوم ایشان با مردم و دیگران، شرایط امنیتی بایستی به گونه ای صورت می گرفت‏‎ ‎‏که مانع ارتباط با حضرت امام نباشد حاج آقا با برنامه ریزی و نظارت مدام بر واحد‏‎ ‎‏حراستی بیت، این مجموعه را به خوبی فرماندهی می کردند. ‏

‏نقش دیگری که حاج آقا بعد از انقلاب بر عهده داشتند، تلاش پیگیر و فراموش‏‎ ‎‏ نشدنی ایشان برای حفظ سلامت جان حضرت امام بود. اساساً هرگونه کوشش و اقدامی‏‎ ‎‏که در جهت درمان، مراقبت و پیشگیری از بیماری در مورد حضرت امام صورت‏‎ ‎‏می گرفت، همه و همه مرهون کوششهای حاج احمدآقا بود. اگر بخواهم این نقش ایشان‏‎ ‎‏را خلاصه کنم می توانم بگویم یکی از تدابیر زیربنایی بود که ایشان اتخاذ می کردند. برای‏‎ ‎‏مثال یکی از اینها تأسیس یک مجموعه درمانی مجهز در کنار بیت حضرت امام بود. شما‏‎ ‎‏شرایط حساس کشور در آن زمان را به خاطر بیاورید. داشتن یک درمانگاه کوچک که‏‎ ‎‏بتواند در شرایط اضطراری پذیرای امام باشد چقدر می توانست مهم و حیاتی باشد. در‏‎ ‎‏شرایطی که همه قدرتهای شیطانی در انتظار لحظاتی نشسته بودند که برای دوران کسالت‏‎ ‎‏امام به خیال خام خودشان توطئه چینی کنند و از طرف دیگر کشور در یک جنگ‏‎ ‎‏ناخواسته تحمیلی با همه قدرتهای جهان در مصاف بود، داشتن چنین مجموعه درمانی‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 125
‏روشن است که چقدر با اهمیت بوده است. دلیل عرضم آن است که حتماً شنیده اید، در‏‎ ‎‏فروردین ماه سال 1365 حضرت امام دچار وقفه قلبی ضعیفی به خاطر انفارکتوس قلبی‏‎ ‎‏شدند. حضور تیم پزشکی مجرب در کنار حضرت امام و داشتن بخش مراقبت ویژه در‏‎ ‎‏نزدیکی بیت ایشان، کمک کرد که تا سلامت ایشان به طور کامل بازگردد، بدون اینکه‏‎ ‎‏نیازی به انتقال ایشان به بیمارستانهای شهر باشد که این امر می توانست در شرایط جنگی‏‎ ‎‏آن موقع عواقبی در پی داشته باشد. از همان سال وقتی که حضرت امام بهبودی خویش را‏‎ ‎‏بازیافتند بدلیل نامنظمیهایی که در ضربانهای قلبشان دیده می شد، ما تیم پزشکی تصمیم‏‎ ‎‏گرفتیم که به کمک دستگاه کنترل کننده ضربان قلب، به طور مدام ضربانات قلب را کنترل‏‎ ‎‏نماییم. در جهت برنامه ریزی و تهیه امکانات این کار، حاج احمدآقا بلافاصله اقدام‏‎ ‎‏کردند. این کنترل قلبی مداوم نتیجه بسیار مؤثر خود را نشان داد. شکل کنترل بدین‏‎ ‎‏صورت بود که سیمهای ظریف و کوچکی روی سینه حضرت امام قرار می گرفت و این‏‎ ‎‏سیمها به وسیله کوچکی متصل می شد که در جیب حضرت امام قرار می گرفت، و به‏‎ ‎‏کمک این وسیله، هر لحظه ضربانات قلب امام در هر کجا که بودند توسط اعضای تیم‏‎ ‎‏پزشکی کنترل می شد. ‏

‏در افرادی که دچار سکته قلبی شده اند و یا ناراحتی قلبی دارند، گاهی اتفاق می افتد‏‎ ‎‏که نامنظمیهای خطرناکی در قلب حاصل می شود که ابتدائاً برای بیمار غیر محسوس‏‎ ‎‏است و به طور ناگهانی اوضاع چنان وخیم می شود که قدرت هرگونه اقدامی را از فرد‏‎ ‎‏می گیرد. اینها مواردی است که به مرگ ناگهانی ختم می شود. ما در طول سه سال و اندی‏‎ ‎‏که به این شکل قلب حضرت امام را زیرنظر داشتیم، چهار بار به مواردی برخورد کردیم‏‎ ‎‏که اقدام سریع و مؤثر و درمان بلافاصله نامنظمی قلبی حتی قبل از آنکه حضرت امام آن‏‎ ‎‏را احساس کنند، از عوارض وخیم بعدی جلوگیری نمودیم. عوارضی که می توانست‏‎ ‎‏جانشان را تهدید کند. اگر چه این تدابیر درمانی با کمک تیم پزشکی انجام می شد ولیکن‏‎ ‎‏مسلماً بدون کمک و نظارت حاج آقا غیرممکن بود. تیم پزشکی حضرت امام از‏‎ ‎‏متخصصان عالیمقام متعددی تشکیل شده بود. حاج آقا با تماس مدام با تک تک اعضا و‏‎ ‎‏ایجاد رابطه صمیمی با هر کدام و نیز با حضور در جلسات مشورتی پزشکان همیشه‏‎ ‎‏مشوق آنان بود. معمولاً رسم بر این است که پزشکان در مورد بیماری بیماران خود،‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 126
‏ضمن صحبت با خود بیمار، اطرافیان و بستگان را نیز در جریان می گذارند. حاج آقا به‏‎ ‎‏نمایندگی از طرف بستگان به طور مدام در جریان نظرات پزشکان بودند. از طرف دیگر‏‎ ‎‏حاج آقا پیوسته می گفتند که امام تنها به بیت ایشان تعلق ندارند، بلکه به همه ملت و همه‏‎ ‎‏علاقه مندانشان وابسته اند به همین خاطر در مواقعی که شرایط خاص پیش می آمد که‏‎ ‎‏تصمیم مهمی باید گرفته می شد و یا اقدام درمانی خاصی بایستی صورت می گرفت، حاج‏‎ ‎‏احمدآقا از مسؤولان سه قوه دعوت می کردند که در جلسه مشورتی پزشکان شرکت‏‎ ‎‏کنند و از پزشکان می خواستند که جزئیات امور را برای آقایان شرح دهند و ایشان را در‏‎ ‎‏جریان مسائل درمانی حضرت امام قرار دهند. چندین بار اتفاق افتاد که حال حضرت امام‏‎ ‎‏مناسب نبود و لازم بود که مثلاً برای ایشان سرم وصل شود و یا نوار قلبی گرفته شود و یا‏‎ ‎‏داروی خاصی سریعاً تجویز شود. در اینگونه موارد حاج احمدآقا با خونسردی و متانت‏‎ ‎‏چشمگیری به تیم پزشکی کمک می کردند تا کار خود را به نحو احسن انجام دهند. یکی‏‎ ‎‏دیگر از دقتها و مراقبتهای ایشان، نحوه تهیه دارو برای حضرت امام بود، به گونه ای که‏‎ ‎‏مطمئن باشد. ‏

‏ ‏

□ رابطه حضرت امام با حاج احمدآقا چگونه بود؟

‏ ‏

‏حضرت امام محبت بسیار زیادی به ایشان داشتند. به نظر من محبت فراوان حضرت‏‎ ‎‏امام به حاج آقا افتخاری است برای ایشان زیرا امام واقعاً از تعلقات مادی غیر خدایی‏‎ ‎‏بریده بودند و در همه امور و همه حالات، در عشق، در نفرت، در شادی، در الم و خلاصه‏‎ ‎‏در تمامی حالات به «کمال الانقطاع الیه» رسیده بودند. ایشان اگر به کسی محبت داشتند‏‎ ‎‏مطمئناً او را در راه خدا می دیدند و اگر از کسی بیزاری می جستند برعکس. به همین دلیل‏‎ ‎‏عرض می کنم که محبت بسیار ایشان به حاج احمدآقا بدین خاطر بود که ایشان را در‏‎ ‎‏کورانهای مختلف حوادث آزموده بودند و ایشان را موفق در امتحانات الهی می دانستند.‏‎ ‎‏از خصوصیات حضرت امام این بود که معمولاً در جمع، یعنی در فضایی غیر از فضای‏‎ ‎‏محرم خانه، نوعاً به نزدیکانش اظهار علاقه و محبت نمی کردند، ولیکن شدت‏‎ ‎‏علاقه شان به حاج احمدآقا به گونه ای بود که در موارد خاصی این لطف ظاهر می شد. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 127
‏یکی از این دفعات را هرگز فراموش نمی کنم. شبی بود که حضرت امام برای عمل‏‎ ‎‏جراحی معده به بیمارستان بقیةالله جماران تشریف می بردند. این همان باری بود که به‏‎ ‎‏ارتحالشان انجامید. آن شب به خودی خود شب پرخاطره ای است، تمام لحظات و‏‎ ‎‏دقایقش برایم فراموش نشدنی است. بگذریم. من ایشان را از اتاقشان تا بیمارستان‏‎ ‎‏همراهی می کردم حاج آقا زودتر به بیمارستان رفته بودند تا از اطاق ایشان دیدن کنند و در‏‎ ‎‏مدخل ورودی بیمارستان ایستاده بودند. کلیه پرسنل بیمارستان در دو طرف مسیر‏‎ ‎‏حضرت امام ایستاده بودند. خاطرم هست وقتی حضرت امام در مدخل بیمارستان به‏‎ ‎‏حاج احمدآقا رسیدند، امام آغوش خودشان را باز کردند و ایشان را در آغوش گرفتند.‏‎ ‎‏صحنۀ بسیار تکان دهنده ای بود. هرگز این حالت سابقه نداشت. همه به گریه افتادند. این‏‎ ‎‏ملاطفت پدرانه دقایقی ادامه داشت و عمق محبت و لطف حضرت امام را به ایشان نشان‏‎ ‎‏می داد. اظهار محبتی که همان طور که گفتم معمولاً در جمع و آنهم در میان چنان جمعیتی‏‎ ‎‏بی سابقه بود. ‏

‏البته یک نکته را لازم است عرض کنم که حضرت امام در عین علاقه و اعتمادی که به‏‎ ‎‏حاج آقا داشتند و اهمیت خاصی که به نظرات مشورتی ایشان می دادند، در عین حال در‏‎ ‎‏حیطه مسائل جدی نظیر مسائل کشوری و سیاسی، حالتشان با حاج آقا نظیر حالت‏‎ ‎‏فرمانده ای بود که به گزارش نظامی گوش می دهد و یا استادی سختگیر که از شاگردی‏‎ ‎‏سؤالی می کند. اصولاً یکی از ویژگیهای حضرت امام آن بود که در عین ملاطفت و ‏‎ ‎‏مهربانی و خودمانی بودن با اطرافیان، همیشه ابهت و عظمتی داشتند که همه را وادار‏‎ ‎‏می کرد که تا حریم خاصی را نگه دارند. وقتی ایشان موضوعی را سؤال می کردند،‏‎ ‎‏مخاطب هرکس که بود، لحظه ای در خود توان نمی یافت تا هر آنچه را که می داند بیان‏‎ ‎‏نکند. ایشان نگاه بسیار نافذی داشتند و برای سؤال شونده این احساس پیدا می شد که‏‎ ‎‏ایشان جواب سؤال را به خوبی می دانند و فقط برای امتحان افراد سؤال می کنند. رابطه‏‎ ‎‏حضرت امام با حاج آقا در اینگونه موارد از این قانون مستثنی نبود. وقتی حضرت امام‏‎ ‎‏ایشان را صدا می کردند، ایشان نظیر دانش آموزی که توسط معلمی جدی احضار شده‏‎ ‎‏باشد، بسرعت خدمت می رسید. ‏

‏بی مورد نیست که نکته ای را در اینجا عرض کنم: حضرت امام کانالهای متعددی برای‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 128
‏دسترسی به اخبار داشتند. و به کمک این کانالهای متعدد، در عین حال، خود این کانالهای‏‎ ‎‏ارتباطی را نیز امتحان می کردند. مثلاً چند نفر را به طور مستقل و بدون آنکه هیچ کدام از‏‎ ‎‏دیگری خبر داشته باشد مأمور می کردند تا در مورد مطلبی تحقیق کند و به طور جداگانه‏‎ ‎‏گزارشی به ایشان بدهند. با این کار ایشان ضمن دستیابی به موضوع از طرق مختلف به‏‎ ‎‏روحیات و گرایشات مختلف افراد پی می بردند. و حقیقت این است که حاج احمدآقا در‏‎ ‎‏طول سالیان دراز بودن در کنار امام از این امتحان نیز سربلند بیرون آمده بود. البته سوای‏‎ ‎‏مطلبی که عرض کردم، بسیاری از کسانی که حضرت امام را از نزدیک درک کردند، بر این‏‎ ‎‏امر متفق القول هستند که ایشان دارای نیرویی بودند که با یک نگاه نسبت به کنه ذات افراد‏‎ ‎‏شناخت پیدا می کردند. ‏

‏ ‏

□ در عین نقل خاطره در مورد رابطه حضرت امام با حاج آقا به شبی اشاره کردید که حضرت امام از منزل به بیمارستان می رفتند و گفتید خاطرات زیادی از آن شب در ذهن دارید، چنانچه ممکن است به گوشه ای از آنها اشاره کنید. 

‏ ‏

‏خاطرات در مورد حضرت امام(س) زیاد است و بخودی خود محتاج وقت دیگر و‏‎ ‎‏زمان دیگر است. برای آنکه امتثال امر کرده باشم به چند مورد اشاره می کنم. برای‏‎ ‎‏حضرت امام دقیقاً مشخص بود که کسالت آخرشان به رحلتشان ختم خواهد شد. برای‏‎ ‎‏این مطلب شواهد بسیاری وجود دارد. همان شب آخری که ایشان در منزلشان بودند و‏‎ ‎‏می خواستند به بیمارستان منتقل شوند را اگر در نظر بگیریم. این موضوع روشن می شود.‏‎ ‎‏حدود ساعت 9 بعدازظهر بود که من خدمتشان رسیدم تا با ایشان به بیمارستان برویم.‏‎ ‎‏قرار بود که در بیمارستان برایشان خون وصل شود. چون به خاطر خونریزی گوارشی که‏‎ ‎‏داشتند و نیز به خاطر عمل جراحی که قرار بود روز بعد روی معدۀ ایشان انجام شود، لازم‏‎ ‎‏بود که مقداری خون به بدنشان برسد. وقتی ایشان می خواستند از اتاقشان خارج شوند از‏‎ ‎‏همسرشان خداحافظی کردند و حلالیت طلبیدند. بعد به خواهرم یعنی همسر‏‎ ‎‏مرحوم حاج احمدآقا رو کردند و گفتند: «امشب با قم تماس بگیر و از آقای سلطانی (پدر‏‎ ‎‏خانم حاج احمدآقا) بخواه که برای من دعا کنند و از خدا بخواهند که مرا بیامرزد». در‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 129
‏همین موقع علی، فرزند کوچک حاج احمدآقا که شدیداً مورد علاقه امام بود به دنبال‏‎ ‎‏ایشان دوید امام اندکی ایستادند و بعد گفتند، علی را دور کنید. او صدمه می خورد. وقتی‏‎ ‎‏در آستانه بیمارستان رسیدند، در مدخل ورودی، حاج احمدآقا به ایشان رسیدند که‏‎ ‎‏همان طور که قبلاً عرض کردم، ایشان را در آغوش گرفتند. در مورد دفعه بعد نیز وقتی که‏‎ ‎‏عمل جراحی معده به خوبی انجام شد و حالشان رو به بهبود می رفت، تعابیری داشتند که‏‎ ‎‏گویای آن بود که ارتحالشان را پیش بینی می کنند. خاطرم هست به ایشان عرض کردم: آقا‏‎ ‎‏قرار است ظرف یک دو روز آینده شما از تخت پایین بیایید و بتدریج قدم زدن را شروع‏‎ ‎‏کنید به آرامی در حالی که لبخند پرمعنایی می زدند گفتند: این بار دیگر من از تخت پایین‏‎ ‎‏نمی آیم. باز در همین رابطه عرض کنم، وقتی سرمهای متعدد ایشان بتدریج قطع می شد،‏‎ ‎‏به ایشان عرض کردم که آقا قرار است ان شاءالله فردا آخرین سرم را هم قطع کنیم. آن ‏‎ ‎‏وقت شما می توانید براحتی وضو بگیرید. در جواب با همان آرامش فرمودند: این بار‏‎ ‎‏دیگر سوزن از دستم خارج نمی شود. ‏

‏وقتی پدرم به عیادت ایشان در بیمارستان آمدند، امام به آرامی از من پرسیدند که من‏‎ ‎‏برای آقای سلطانی پیغامی فرستاده بودم، مطمئن شوید که انجام شده باشد پیغام همان‏‎ ‎‏بود که قبلاً عرض کردم یعنی در شب رفتنشان به خواهرم گفته بودند. این موارد و موارد‏‎ ‎‏بسیار دیگری که ذکر آنها باعث طولانی شدن کلام می شود نشان می دهد که ایشان حادثه‏‎ ‎‏ارتحالشان را پیش بینی می کردند، ولیکن در عین آگاهی بر مسائل آینده، نظیر یک فرد‏‎ ‎‏عادی و یک بیمار معمولی تابع رهنمودهای پزشکان بودند. ‏

‏ ‏

‏ ‏

□ حالت روحی حاج احمدآقا در دوران کسالت حضرت امام بخصوص در روزهای آخر عمر ایشان چگونه بود؟

‏ ‏

‏قبلاً هم عرض کردم، ایشان روحیه بسیار قوی داشتند و واقعاً در تحمل مشکلات و‏‎ ‎‏حوادث سخت و تلخ بسیار مقاوم بودند. در آن ایام، بخصوص که در روزها و ساعتهای‏‎ ‎‏آخر که لحظه ها و دقایق پراضطرابی بود، ایشان با آرامش و خونسردی زایدالوصفی به‏‎ ‎‏دیگران روحیه می دادند. خاطرم هست در دقایق آخر عمر حضرت امام، ایشان چون‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 130
‏کوهی استوار دشواری آن لحظات را آسان می کردند، دیگران را به آرامش دعوت‏‎ ‎‏می کردند، حتی خاطرم هست در آن دقایق که برای همه کسانی که آنجا بودند اعم از‏‎ ‎‏مسؤولان طراز اول کشور، و دیگران شرایط به گونه ای بود که انگار آخر جهان است و‏‎ ‎‏همه با ناباوری و با ناله و آه پرواز روح ملکوتی امام را ماتم گرفته بودند، حاج آقا با وقار و‏‎ ‎‏آرامش، دیگران را تسلی می داد و بر احساسات خود و بر اوضاع به طور کامل تسلط‏‎ ‎‏داشت. ‏

‏خاطرم هست فوراً دستور داد که یکی از اتاقهای بیمارستان را خالی کنند و به‏‎ ‎‏مسؤولان طراز اول کشور توصیه کرد که جلسه ای فوری تشکیل دهند تا با توجه به شرایط‏‎ ‎‏جدید، تصمیمات لازم را اتخاذ کنند و خود وی در حالی که توفانی در دل داشت با‏‎ ‎‏آرامش در چهره در کنار امام تلاشهای آخر تیم پزشکی را نظاره می کرد. به خاطر دارم‏‎ ‎‏وقتی علی رغم همه تلاشها سرانجام روح بزرگ و مشتاق حضرت امام به جوار حق و‏‎ ‎‏معبودش شتافت، به آرامی به من گفتند که بگویید همه از اتاق بیرون بروند. آنگاه در‏‎ ‎‏تنهایی با بدن مطهر امام به راز و نیاز پرداخت. ‏

‏ ‏

□ جنابعالی نقش حاج احمدآقا را بعد از ارتحال حضرت امام چگونه ارزیابی می کنید؟

‏ ‏

‏بی نظیر! واقعاً ایشان بعد از ارتحال حضرت امام یک بار دیگر نقش استثنایی در تداوم‏‎ ‎‏انقلاب ایفا کردند. حتماً به خاطر دارید که سالهای طولانی بود که دشمنان قسم خورده‏‎ ‎‏انقلاب و جمهوری اسلامی در انتظار آن لحظه نشسته بودند و امید باطلشان آن بود که‏‎ ‎‏پس از ارتحال حضرت امام به دلیل اختلاف نظرها و درگیریهایی که از آن به جنگ قدرت‏‎ ‎‏تعبیر می کردند، کشور دچار هرج و مرج بشود. بسیاری از تحلیلگران خارجی که با‏‎ ‎‏بوقهای استعماریشان شب و روز با تحلیلهای مغرضانه، به امید فروپاشی نظام جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی نشسته بودند فکر می کردند که بعد از حضرت امام در مورد رهبری بعدی،‏‎ ‎‏اختلاف نظر و نزاع بروز خواهد کرد. با توجه به آنچه از گذشته تاریخی کشورهای جهان و‏‎ ‎‏نیز از حوادث کشورهای مختلف در جغرافیای زمین سراغ داشتند آن بود که در کشمکش‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 131
‏ (مفروضه) قدرت، بیش از هر کس، حاج احمدآقا داعیه دار میدان باشد، غافل از اینکه‏‎ ‎‏قلب سلیم و نفس مهذب و تزکیه شده حاج آقا که دست پرورده چنان پدری بود جز برای‏‎ ‎‏مصلحت اسلام و انقلاب اسلامی نمی تپید. لذا بسیار سریع و بدون فوت وقت، با بیان‏‎ ‎‏آنچه از حضرت امام در مورد حضرت آیت الله خامنه ای شنیده بودند در جلسه ویژه‏‎ ‎‏مجلس خبرگان و آگاه کردن خبرگان ملت و نیز ملت وفادار به امام، در نظرات حضرت‏‎ ‎‏امام در مورد حضرت آیت الله خامنه ای با دعوت همگان به اطاعت از ایشان، تمامی‏‎ ‎‏توطئه های بیشمار و از پیش طراحی شده دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی را خنثی‏‎ ‎‏نمودند و حمایت همه جانبه و بی وقفه ایشان از مقام معظم رهبری و توصیه و سفارش‏‎ ‎‏مکرر به اطاعت از ایشان تا آخرین لحظه عمر پربرکتشان ادامه داشت. از جمله خدمات‏‎ ‎‏بزرگ و فراموش نشدنی حاج احمدآقا، بعد از ارتحال حضرت امام، کوشش ایشان در‏‎ ‎‏احداث حرم حضرت امام بود که به عقیده ایشان برای حفظ و تداوم انقلاب ضروری‏‎ ‎‏است و دیگر نقش ایشان در حفظ و حراست آثار امام و تشکیل مؤسسه تنظیم و نشر آثار‏‎ ‎‏امام. به طور خلاصه می توان زندگی سیاسی حاج احمدآقا را به سه بخش عمده تقسیم‏‎ ‎‏کرد. یکی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از پیروزی انقلاب تا ارتحال حضرت امام‏‎ ‎‏و بالاخره دوران پس از حضرت امام و به راستی ایشان در هر کدام از این سه مرحله نقش‏‎ ‎‏استثنایی، تعیین کننده و منحصر به فردی در پیشبرد نهضت و تداوم انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏داشتند و رمز علاقه و عشق بی نظیر مردم وفادار ایران به ایشان که در دوران کسالت و در‏‎ ‎‏تشییع جنازه عظیم ایشان به وضوح نشان داده شد به دلیل همین نقش ایشان بود. شما‏‎ ‎‏حتماً به خاطر دارید آن تب و تابی را که اقشار مختلف مردم در دوران کسالت ایشان از‏‎ ‎‏خود نشان دادند و آنهمه ابراز محبت را من هرگز تلفنها و تماسهایی را که در آن ایام با ما‏‎ ‎‏گرفته می شد و مردم آمادگی خودشان را جهت تقدیم اعضای بدنشان اعلام می کردند‏‎ ‎‏فراموش نمی کنم. واقعاً احساسات پاک مردم، در این رابطه وصف ناکردنی است خیلیها‏‎ ‎‏اصرار داشتند که مغزشان و یا قلبشان را هدیه کنند. ‏

‏احساسات مردم در آن ایام خود نمونه بارز دیگری است از وفاداری و حق شناسی‏‎ ‎‏ملت بزرگ ایران و تأییدی است بر این امر که ملت، خدمتگزاران واقعی را بخوبی‏‎ ‎‏می شناسند و به آنها عشق می ورزند. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 132
‏□ کسالت حاج احمدآقا و ارتحال ایشان بسیار غیرمنتظره بود. با توجه به آشنایی‏‎ ‎‏دیرین شما با ایشان و نیز با توجه به عضویت شما در تیم پزشکی حضرت امام و‏‎ ‎‏طبعاً اطلاع از وضعیت جسمی حاج احمدآقا، ممکن است بفرمایید که وضعیت‏‎ ‎‏جسمی و روحی ایشان در گذشته و در طول سالهای قبل چگونه بود؟ و با توجه به‏‎ ‎‏اینکه شما جزء اولین پزشکانی بودید که در کسالت آخر بر بالین ایشان حاضر‏‎ ‎‏شدید و مسؤولیت درمانی و نیز هماهنگی تیم پزشکی را بر عهده داشتید ممکن‏‎ ‎‏است علت کسالت آخر ایشان را بیان کنید؟‏

‏در مورد قسمت اول سؤالتان یعنی وضعیت جسمی ایشان در گذشته باید عرض کنم‏‎ ‎‏که به طور کلی ایشان از سلامت کلی نسبتاً خوبی برخوردار بودند. عارضه های خفیفی‏‎ ‎‏بود که ایشان را از جوانی رنج می داد. مثلاً ایشان ناراحتی مزمن گوارشی داشتند که به‏‎ ‎‏همین خاطر مجبور بودند از داروهای خاصی استفاده کنند و یا رژیم غذایی خاصی داشته‏‎ ‎‏باشند. به دلیل ورزش بدنی زیاد و تمرینهای بدنی که در جوانی داشتند، از آرتروز مفصل‏‎ ‎‏زانو و مهره های کمری رنج می بردند که به همین خاطر گاهی مجبور می شدند که از عصا‏‎ ‎‏استفاده کنند. ایشان گاهی چند سال قبل از تپش قلب شکایت داشتند که در بررسیهای‏‎ ‎‏انجام شده جز ناراحتی خفیفی که در دریچه میترال قلب ایشان وجود داشت، مشکل‏‎ ‎‏عمده ای دیده نشد به خاطر آن از داروی خاص قلبی که در این موارد مؤثر است استفاده‏‎ ‎‏می کردند. یکسری عوامل هست که زمینه را برای ابتلا به بیماری قلبی و سکته قلبی‏‎ ‎‏مستعد می کند که این عوامل نیز در ایشان یافت نمی شد. این عوامل عبارتند از: بیماری‏‎ ‎‏دیابت، چربی بالای خون، افزایش فشارخون و مصرف سیگار. ایشان جز افزایش‏‎ ‎‏مختصر چربی خون که آنهم کنترل شده بود به هیچ کدام از اینها مبتلا نبودند. ایشان‏‎ ‎‏ناراحتی چشمی خفیفی داشتند که آنهم بتدریج بهبود یافته بود. عارضه ها و بیماریهای‏‎ ‎‏کوچک متعددی داشتند ولی هیچ گونه بیماری جدی و تهدیدکننده ای در سابقه ایشان‏‎ ‎‏یافت نمی شود. در طول دو سال آخر عمرشان، ایشان سه بار دچار دردهای شکمی‏‎ ‎‏شدید شده بودند که دوبار به همین خاطر در بیمارستان بستری شده بودند. و در‏‎ ‎‏بررسیهای انجام شده توسط متخصصین مربوطه، نکته مهم غیرطبیعی یافت نشده بود‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 133
‏همان طور که گفتید حادثه ارتحال ایشان بسیار غیرمترقبه بود. و راستش را بخواهید من‏‎ ‎‏هنوز نتوانسته ام آن را به درستی باور کنم. در مورد قسمت دوم سؤالتان که در مورد‏‎ ‎‏کسالت آخر و علت ارتحال ایشان پرسیدید، باید عرض کنم که براساس سیر بسیار حاد‏‎ ‎‏بیماری و یاخته ای بالینی که اول بار در مواجهه، ایشان توسط پزشک کشیک بیمارستان‏‎ ‎‏بقیةالله دیده شده بود و نوع نامنظم خطرناک قلبی که در اولین نوار قلب ایشان دیده شده‏‎ ‎‏بود، شواهد پزشکی دال بر این است که متأسفانه ایشان به طور ناگهانی دچار وقفه قلبی-‏‎ ‎‏تنفسی شده اند که در پزشکی به آن اصطلاحاً «مرگ ناگهانی قلبی» گفته می شود. جهت‏‎ ‎‏اطلاعتان باید عرض کنم که یکی از مسائل به فرع در طب، همین عارضه یعنی مرگ‏‎ ‎‏ناگهانی قلبی است. تا به حال کوششهای زیادی در زمینه پیشگیری از آن در طب صورت‏‎ ‎‏گرفته است لیکن متأسفانه چندان موفقیت آمیز نبوده است. آمار پزشکی نشان می دهد که‏‎ ‎‏افراد زیادی هر ساله به این شکل جان می سپارند. مثلاً در امریکا سالیانه حدود چهارصد‏‎ ‎‏هزار نفر به این شکل یعنی مرگ ناگهانی قلبی فوت می کنند که در؟؟؟ تا؟؟؟ آنها هیچ گونه‏‎ ‎‏سابقه ای از بیماری قلبی درگذشته آنها یافت نشده است. و وقفه قلبی در واقع اولین تظاهر‏‎ ‎‏بیماری قلبی آنها بوده است! ‏

‏آمار نشان می دهد که این عارضه در مردان شایعتر از زنان است و تقریباً نصف کسانی‏‎ ‎‏که به اینگونه عارضه مبتلا می شوند سنشان کمتر از 65 سال است. در این عارضه در اکثر‏‎ ‎‏موارد نوعی نامنظمی خطرناک قلبی که به آن «فیبریلاسیون بطنی» گفته می شود.‏‎ ‎‏زمینه ساز ایست قلبی است. وقتی که این نامنظمی اتفاق می افتد، قلب قادر نخواهد بود که‏‎ ‎‏خون را به اعضای مختلف بدن برساند، در نتیجه ارگانهای مختلف بودن دچار کم خونی‏‎ ‎‏حاد می شود. بعضی از ارگانها حساستر هستند و اگر جریان خونشان برقرار نشود دچار‏‎ ‎‏آسیب جدی می شوند که در صدر آنها مغز و سیستم عصبی قرار دارد. شواهد و قراین‏‎ ‎‏نشان می دهد که حاج احمدآقا متأسفانه در خواب دچار همین عارضه شده اند و به دلیل‏‎ ‎‏نرسیدن خون به مغز و اعضای حیاتی دیگر عوارض بعدی بروز کرده است. کوشش ما در‏‎ ‎‏طول 5-6 روز مراقبت ایشان در بیمارستان آن بود که با حفظ فعالیت طبیعی قلب و‏‎ ‎‏ارگانهای مختلف زمینه را برای بازگرداندن فعالیت سیستم عصبی فراهم کنیم، ولیکن‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 134
‏متأسفانه اراده و مشیت الهی بگونه ای دیگر رقم زده شده بود به رغم تلاشهای بی وقفه و‏‎ ‎‏شبانه روزی تیم پزشکی، تقدیر الهی ایشان را از ما گرفت و به سوی خویش فرا خواند.‏‎ ‎‏برای انسان والامقامی چون حاج احمدآقا که از آغاز جوانی تمامی عمر پربرکتش را‏‎ ‎‏بی امان و خستگی ناپذیر وقف اسلام و انقلاب اسلامی کرده بود براستی لحظه آرامش فرا‏‎ ‎‏رسیده بود و چهره آرام، و بشاش ایشان در لحظات آخر زندگی گویای این واقعیت بود‏‎ ‎‏«عاش سعیداً و مات سعیداً». ‏

‎ ‎

کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 135