مصاحبه با دکتر فرهاد افشار، عضو تیم پزشکی یادگار گرامی امام(س)
هنگامی که حجت الاسلام سید احمد خمینی در بیمارستان بستری بود در گوشه و کنار گفته می شد دو تن از معروف ترین پزشکان خارجی یکی در رشته مغز و اعصاب و یکی در رشته بیهوشی به تهران دعوت شده اند. اما شاید کمتر کسی بداند که نفر اول و اصلی یعنی پروفسور مغز و اعصاب یک ایرانی بود که از 35 سال پیش تاکنون به ایران نیامده بود. وی که فقط چند کلام فارسی می داند فرهاد افشار نام دارد و در حال حاضر رئیس بخش جراحی مغز و اعصاب بیمارستان «سنت بارتالامیوز» و جراح متخصص بیمارستان سلطنتی لندن است، بیمارستان «سنت بارتالامیوز» که به اختصار آن را «بارتس» می گویند قدیمی ترین بیمارستان لندن است و یکی از مراکز عمده تربیت دانشجویان پزشکی و به همین لحاظ برای داشتن پستی در آن باید از مرتبت بسیار بالای آکادمیک برخوردار بود.
او 53 سال دارد که 45 سال آن را در انگلستان به سر برده است.
متن مصاحبه با پروفسور افشار:
□ چطور شما برای این کار انتخاب شدید و چه کسی با شما تماس گرفت؟
از طرف کنسولگری ایران با من تماس گرفته شد و فکر می کنم دلیل انتخاب من هم معروفیتم در رشتۀ جراحی مغز و اعصاب باشد.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 144
□ به جز شما چند پزشک دیگر به ایران آمدند؟
فقط من بودم و دکتر پارسونز از بیمارستان گایز (Guys) البته او متخصص بیهوشی است.
□ چطور خود را به تهران رساندید؟
توسط اولین هواپیمایی که از لندن به تهران می آمد، یعنی یک هواپیمای باری. از آنجا که باید خود را در اولین فرصت به تهران می رساندیم، دیگر فرقی نمی کرد و تنها وسیلۀ موجود هم همین هواپیما بود.
□ کی به بیمارستان رفتید و اولین برداشتتان از آنجا و سیستمهای مراقبتی آن چه بود؟
بلافاصله پس از ورود به تهران، ما را به بیمارستان بردند. مراقبتهای انجام شده، خیلی خوب بود و کیفیت بالایی داشت و توسط تجهیزات و وسایل پیشرفته ای انجام گرفته بود که البته به نظر من، آن بیمارستان کوچکتر از آن است که آن وسایل مجهّز را در آن جا داده اند.
□ اگر قرار بود همین الآن یک گزارش از وضعیت بیمار تهیه کنید، آن را چگونه تنظیم می کردید؟
تنفس این بیمار برای مدتی قطع شده و در این مدت اکسیژنی به مغز وی نرسیده بود. نرسیدن اکسیژن به مغز که مهمترین بافت بدن انسان است باعث از کارافتادن مغز و در نتیجه نرسیدن اکسیژن به دیگر بافتها و از کارافتادگی تدریجی اعضای مختلف بدن شد. این حالتها را در پزشکی «هیپوکسی» یا «انوکسی» می گویند [که اولی به معنی کمبود اکسیژن و دومی به معنی قطع کامل اکسیژن است.]دلیل بوجود آمدن چنین حالتی در این بیمار را
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 145
هیچ گاه نخواهیم دانست، زیرا نشانه ای از علت بروز آن نداریم.
□ چرا یک متخصص بیهوشی را به همراه خود آورده بودید؟
برای اینکه در زمان بروز کلیه مواردی که نیاز به مراقبتهای ویژه پزشکی احساس می شود، وجود یک متخصص برای کنترل مایعات، میزان الکترولیت، مراقبتهای تنفسی و بسیاری موارد دیگر از این قبیل لازم است و تنها کسی که چنین مهارتی دارد، متخصص بیهوشی است.
□ برداشتتان از آنچه دیدید و همکاران ایرانیتان در اینجا چیست؟
خوب، من یک بخش مراقبتهای ویژه دیدم که دکترهای زیادی با تخصصهای گوناگون سعی می کردند بهترین معالجات را - با در نظر گرفتن شرایط موجود - ارائه دهند. به نظرم آمد که همگی نه تنها کاملاً بر اوضاع مسلط بودند بلکه به کاری که انجام می دادند تسلط و اشراف کامل داشتند. واقعاً از دیدن آن اوضاع خوشحال شدم.
□ اگر شما به جای این پزشکان بودید، باز هم از همکاران خارجی خود کمک می گرفتید؟
بله، برای حصول اطمینان کار بسیار درستی کردند. من فکر می کنم این افراد می خواستند مطمئن شوند که هیچ کار دیگری نمی توانند بکنند و به همین علت هم از یک جراح مغز و اعصاب خواستند که نظر خود را دربارۀ وضع این بیمار اعلام کند.
□ چند روز در تهران ماندید؟
سه روز
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 146
□ چرا تا روز آخر نماندید؟
برای اینکه دیگر کاری از دستم ساخته نبود و به عاقبت کار هم کاملاً واقف بودم و نگرانیم هم بجا بود.
□ کجا اقامت کردید؟
در مهمانسرای وزارت امور خارجه در نیاوران.
□ دلتان می خواست بیشتر در تهران می ماندید؟
خیلی زیاد. اما متأسفانه نمی توانستم. باید برای انجام عملهای جراحی به لندن برمی گشتیم. به خاطر مدت کوتاهی که در تهران بودم و همینطور به علت اینکه بلافاصله به بیمارستان رفتم، نتوانستم چیزی از تهران ببینم. (بعد با لحنی شوخی آمیز می گوید) اما دلم می خواهد بیماران ایرانی داشته باشم.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 147