آیت الله امامی کاشانی

خاطرات آیت الله امامی کاشانی

‏ ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏مرحوم آقای حاج احمدآقا بعد از انقلاب در تمام مراحلی که ما مشاهده می کردیم،‏‎ ‎‏در خدمت امام رضوان الله علیه بودند. و بنده می توانم یک تعبیری اینجا داشته باشم و آن‏‎ ‎‏اینکه: آقای حاج احمدآقا برای امام اعلی الله مقامه، نعمت بزرگی بود. نعمتی بود که‏‎ ‎‏بدون او امام با مشکلات روبرو می شد و کسی که برای بنیانگذار جمهوری اسلامی نعمت‏‎ ‎‏بالایی باشد معلوم است که برای انقلاب نیز نعمتی بزرگ بوده. یعنی از قبل از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب تماسهایی که می خواستیم با امام (رض) بگیریم، در فرانسه، رابط حاج احمدآقا‏‎ ‎‏بود. و ایشان عین مطالب را می گرفتند، به امام منتقل می کردند و عین آنچه که امام فرموده‏‎ ‎‏بودند، بازگو می کردند. یعنی شخصی بود امین نسبت به انقلاب. رکن انقلاب بود و امین‏‎ ‎‏انقلاب بود و امین امام بود. پیغمبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، یک بیانی دارد که‏‎ ‎‏می فرماید: «برای هر امتی امینی است و دربارۀ ابو رافع می فرماید که امین من است» یعنی‏‎ ‎‏آن استعداد و آن درایت و آن عقل خاص و بینش گسترده ای که ایشان داشت، یکی همین‏‎ ‎‏بود که مطالب را جمع می کرد. برجستگی خاصی که ایشان داشت، من می توانم شماره‏‎ ‎‏کنم. ‏

‏اولاً از ذکاوت و هوش بالایی برخوردار بود. که نظرات امام را می دانست. با اشاره امام‏‎ ‎‏حرف را درک می کرد. و این نعمتی است. که آدم آن استعداد و آن درک را داشته باشد که‏‎ ‎‏بین مردم و بین امام چیزهایی که می گذرد و بین یاران امام و امام چیزهایی که می خواهد به‏‎ ‎‏وجود بیاید، ایشان درست از این طرف بگیرد و به آن طرف بگوید. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 170
‏نکته دوم: دلسوزی حاج احمدآقا بود من حاج احمدآقا را برای امام خیلی دلسوز‏‎ ‎‏می دانستم. خیلی دلسوز بود. یک وقت یادم هست بعضیها در روزنامه علیه من‏‎ ‎‏می نوشتند، راجع به نظارت بر انتخابات. علیه شورای نگهبان نوشتند، البته نوک قلمشان‏‎ ‎‏به طرف من بود و اسم می بردند. بعد جناب آقای صافی آمدند در شورای نگهبان و‏‎ ‎‏همین طور که وارد شدند گفتند انصافاً که خیلی هتک کردند. صحبت شد که چه کار کنیم.‏‎ ‎‏قرار شد که شورای نگهبان یک نامه ای به امام بنویسد که در آن نامه بنویسد که ما‏‎ ‎‏وظایفمان را انجام دادیم و هرچه هم شما امر بفرمایید ما مطیعیم. شما امامید شما ولایت‏‎ ‎‏بر ما دارید. و ما مطیع محضیم، اما آنچه می گذرد در شرایط موجود این است. شرایط‏‎ ‎‏بسیار حادی بود آن روز، خیلی بحث ناگواری بود برای شورای نگهبان، این نامه را‏‎ ‎‏نوشتند. دوازده نفر هم امضا کردند. و نامه همه چند رکن داشت. یعنی سه موضوع در‏‎ ‎‏نامه بود. یک اینکه اعضای شورای نگهبان فرمانبردار شمایند. و ما به نظرات خودمان‏‎ ‎‏هیچ کاری نداریم. هرچه شما نظر بدهید، همان را صلاح کشور و صلاح نظام می دانیم.‏‎ ‎‏دوم اینکه: ما تاکنون راجع به انتخابات این کارها را کرده ایم، به صورت اشاره، و سوم‏‎ ‎‏اینکه: در روزنامه ها اینطور برای ما می نویسند. حالا امر شما مطاع است و هر چه شما‏‎ ‎‏بفرمایید مطیع هستیم. فقط می خواستیم درددل کرده باشیم خدمت شما. نامه را نوشتند.‏‎ ‎‏دوازده نفر اعضای شورای نگهبان امضا کردند. من را مأمور کردند که نامه را ببرم خدمت‏‎ ‎‏امام اعلی الله مقامه. نامه را برداشتم. خوب شورای نگهبان تا بحثهایش را بکند. نامه اش‏‎ ‎‏را بنویسد شد ظهر. نزدیک ظهر بود. من حرکت کردم آمدم جماران. درست اذان ظهر‏‎ ‎‏بود. چند دقیقه از اذان ظهر دیگر گذشته بود. خوب با حالی که داشتند که نمی شد آدم‏‎ ‎‏برسد خدمت امام همین طور. آن هم یک ربع بعدازظهر. نشدنی بود. ولی وقتی من آمدم‏‎ ‎‏به آقایانی که در دفتر امام تشریف داشتند، گفتم با امام کار دارم و نامه دارم، بلافاصله‏‎ ‎‏رفتند، یعنی من دیدم دو سه دقیقه نگذشت که آقای حاج احمدآقا حضور پیدا کردند.‏‎ ‎‏تشریف آوردند. به من گفتند که مطلب چیست؟ گفتم بله این نامه است بفرمایید به امام‏‎ ‎‏بدهند. ‏

‏خدا رحمت کند ایشان را. گفتند من اجازه دارم بخوانم؟ گفتم: بله، شما که محرم‏‎ ‎‏اسرارید بخوانید. ایشان نامه را باز کردند و خواندند. بعد گفتند امام مشغول نمازند‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 171
‏نمازشان تمام بشود می رویم. چند دقیقه گذشت و رفتیم خدمت امام. من یک گزارشی‏‎ ‎‏دادم. گفتم که این نامه است. امام فرمودند که خوب بخوانید. نامه هم دست آقای حاج‏‎ ‎‏احمدآقا بود، به من گفتند می خواهید من بخوانم. گفتم بخوانید. آقای حاج احمدآقا‏‎ ‎‏شروع کرد نامه را برای امام خواندن. من هم، هیچ چیز نمی گفتم. بعد که نامه تمام شد به‏‎ ‎‏امام عرض کردم، آقا خیلی اینها به ما اهانت کردند. شما اگر دستور بدهید که من و همه‏‎ ‎‏اعضای شورا، ما عقیده مان این است، ما جاروکشی این خیابانها را بکنیم، می کنیم. امر‏‎ ‎‏شما برای ما امر است. ولی بدانید اینها با ما این جوری کردند. تا من این را گفتم، امام‏‎ ‎‏خوب یک رأفت خاصی داشتند، یک حالی پیدا کردند از اینکه من مثلاً این جوری‏‎ ‎‏خدمتشان عرض کردم. آقای حاج احمدآقا به من گفتند که آقای امامی! امام یک چنین‏‎ ‎‏حالتی دارند و... معنایش این بود که یعنی امام ناراحت می شوند، من سکوت کردم. و بعد‏‎ ‎‏امام به من فرمودند که من یک چیزی می نویسم می دهم احمد، شب بخوانند در‏‎ ‎‏تلویزیون. آن وقت شب یک بیانیه خیلی عالی خوانده شد که عباراتش الآن خوب یادم‏‎ ‎‏نیست. اینکه هنوز چیزی نگذشته است، دارد تکرار می شود، آن زمانی که مجتهدین در‏‎ ‎‏مجلس بودند. و نظارت بر مجلس می کردند، در عصر مشروطه، و علیه آنها اقدام کردند.‏‎ ‎‏هنوز چیزی نگذشته که شما علیه فقهای شورای نگهبان این حرف ها را می نویسید. من‏‎ ‎‏می دیدم که خوب از اول که ما رفتیم خدمت امام فرمودند من چیزی می نویسم می دهم‏‎ ‎‏احمد. منظورم دلسوزی حاج احمدآقا نسبت به امام بود. خیلی مواظب بود تا اندک‏‎ ‎‏ناراحتی پیدا نکنند. ‏

‎ ‎

کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 172