خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی
بنام خدا
در فضائی که ستایش های تملق آمیز- به ویژه درباره صاحبان منصب و موقعیت اجتماعی و سیاسی- از یکسو و ناسزاهای تند- به خصوص درباره کسانی که قدرت سیاسی آنان را نمی پسندند- از سوی دیگر و در یک کلمه، گزافه گوئی، جای داوری منصفانه را نسبت به اندیشه ها- و مبانی آن- و رفتارها و اقدام ها- و انگیزه ها و نتیجه های آنها- می گیرد، دستیابی به شخصیت واقعی اشخاص دشوار و احیاناً نامیسر است. و این وضعیت ناگوار، البته یک اتفاق بی سابقه و زودگذر در زندگی اجتماعی، نیست بلکه یک بیماری ریشه دار تاریخی است. و درمان آن هم ساده نیست گرچه تلاش برای یافتن راه علاج، از مهمترین رسالتهای هر اندیشمند درد آشنائی است.
ستایش گران گزافه گو یا مریدان با حسن نیّت اما سطحی و کم تأملند یا فرصت طلبان بی پروا. مریدان غالباً تحت تأثیر ذهن تاریخی خود و عاطفه ای که نوعاً ناشی از محیط اجتماعی و آداب و عادات رایج است، توان مستقل اندیشیدن را ندارند و چون سطحی هستند، بجای اینکه افراد را با میزان حقیقت بسنجند، اشخاص را ملاک حقیقت می پندارند و فرصت طلبان نیز برای نزدیکی به قدرت برخورداری از اعتبار رسمی اجتماعی ریاکارانه بازار تملق را گرم می کنند.
سوگمندانه اگر ما داوری درست درباره خودیها را با ستایش های بی حساب و مطلق نگری های گزاف سودزا کردیم، طبعاً جواز ناسزاگویی و دشنام را بجای داوری به
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 244
مخالف و معارض داده ایم. که او هم در سابقه تاریخی و کاستی شخصیت با ما شریک است و دچار بیماری است. و در بدترین وضعیت مورد تحریک و حمایت قدرتهای بیگانه است که قصد براندازی دارند. در چنین فضایی، حقیقت در طوفانی از افراط و تفریط گم می شود.
اگر به درجه ای از بلوغ برسیم که شخصیت افراد را با میزانها و اصلهای معقول و تعریف شده وشرعاً قابل دفاع بسنجیم و از مطلق کردنها بپرهیزیم و گذشته را با دیده ای باز و با تأمل در همه پیش آمدها و پیامدهای آنها بنگریم، ضعفها و قوتها را در جای خود ببینیم، در اینصورت زمینه عبرت آموزی از تاریخ و گذشته را که مورد عنایت و تأکید بزرگان دین الهی و اندیشه بشری بوده است برای خود و دیگران فراهم آورده ایم.
من شخصاً نسبت به مرحوم حاج سید احمد آقا علاقمند و با ایشان دارای سابقه بلند دوستی هستم و خاطرات فراوانی از ایشان دارم و یاد و خاطره ایشان که هنوز داغدارشان هستیم برای من دل انگیز است.
اما برخلاف میل باطنی و خواست شخصی، با توجه به مقدمه ای که بیان کردم بنا نداشته و ندارم درباره آن فقید سعید از آنجهت که فرزند رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی و طبعاً دارای موقعیت اجتماعی و نیز منشأ اثر در انقلاب و اجتماع بوده اند و نیز درباره دیگر بزرگان و نامداران به شیوه رایج سخن بگویم. شیوه ای که در اثر آن، آنچه مکتوم می ماند، حقیقت است و آنکه مظلوم واقع می شود، مردمی هستند که رشد و کمال شخصیت آنان در گرو درک خردمندانه حقیقت و شناخت مصلحت واقعی است و اگر شناخت حقیقت و مصلحت همیشه برای همگان میسر نیست دست کم باید کوشید تا جوّی باطراوت و امن پدید آید که در آن هر صاحب نظر درد آشنایی بتواند خیرخواهانه در عرصه های فکری و عملی مشارکت داشته باشد تا جامعه طی یک فرایند انسانی و سنجیده به حقیقت و مصلحت، نزدیک و نزدیکتر شود.
بدون تردید کسانی چون حاج احمد آقا دارای سجایا و مزایای فراوانی بوده اند اما حقیقت از اشخاص عزیزتر است و باید شخصیت افراد هر چقدر هم که بزرگ باشند با میزان حقیقت سنجیده شود بخصوص کسانی که شخصیتشان بنحوی با سرنوشت قوم و ملت و آیین و فرهنگ، پیوند خورده است و اگر داوری منصفانه و همه جانبه درباره افراد
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 245
در هر مقام و موقعیتی که هستند، میسر باشد نباید از ذکر خطا و اشتباه افراد نیز خودداری کرد. انسانهای معصوم اندک بوده اند و هم اکنون نیز سوگمندانه دست ما از دامن معصوم کوتاه است و سایر انسانها در هر مرتبه ای از بزرگی و پاکی هم که باشند از خطا مصون نیستند و البته هیچ انسانی را بخاطر خطایی که می کند (اگر از سر عمد و خیانت نباشد) نباید ملامت کرد. آنچه در خور ملامت است اینکه خطای افراد تحت الشعاع شخصیّت اجتماعی و دینی و سیاسی آنان نادیده انگاشته شود و بدتر اینکه صواب و خیر بحساب آید. البته ناگفته نگذارم که اگر از حقیقت نهراسیم و واقع بینانه در آن بنگریم و شخصیت افراد را با آن بسنجیم خوشبختانه نتیجه ای که از بحث منصفانه خود می گیریم در مجموع بنفع بسیاری از شخصیتهای انقلابی و دینی ما خواهد بود. آنکس که دچار روزمرگی و جوزدگی نیست اگر بهر دلیلی نخواهد یا نتواند آنطور که می پسندد و درست می داند داوری کند، بهتر است که کمتر سخن بگوید بخصوص اگر سخن درباره افراد باشد حتی اگر آن فرد یا افراد را دوست بدارد.
اما اصرار عزیزان و دینی که از حاج احمد آقا که بخشی از عمر علمی و سیاسی خود را با ایشان سپری کرده ام بر گردن دارم و نیز حکم ادب باعث شد که چند نکته را درباره ایشان که شاید بیش از دیگران یا دست کم باندازه چند نفر معدود در جریان آن بوده ام و بدورانی برمی گردد که امروز دهها سال از آن می گذرد و در واقع تجدید خاطره است بیان دارم با این امید که در همین قسمت نیز از چارچوب انصاف بیرون نروم. ولی همانطور که گفتم فعلاً بهیچ وجه بنای من بر داوری همه جانبه درباره شخصیت این عزیز فقید نیست تا تقدیر حضرت حق در آینده چه باشد.
دو نکته ای که با جمال و شتابان در اینجا بیان خواهم کرد به آن بخش از فعالیتهای سیاسی و علمی ایشان برمی گردد که خود من نیز در جریان آن بوده ام و در حدّ توان ناچیز خود با ایشان همراهی داشته ام. قبل از بیان گوشه ای از فعالیت سیاسی ایشان در حوزه علمیه قم لازم است مقدمه ای ذکر کنم:
نهضت اسلامی، بعد از قیام خونین 15 خرداد و سرکوبی خشن و خونین آن توسط رژیم شاه، دوران سخت و پر دلهره ای را طی کرد. پس از تبعید حضرت امام، کسانی که جداً راه ایشان را می پیمودند، اندک بودند آنهم اغلب در زندان یا تبعید بسر می بردند و در
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 246
حوزه علمیه قم پایگاه اصلی نهضت و در تهران وقتی آن چند نفر بزرگوار دستگیر و از دسترس دور می شدند، طلبه های جوان مبارز خود را بی پناه می دیدند.
از سال 52 بحران مزبور شدت بیشتری پیدا کرد. خبرهایی که از ایجاد شکاف و پیدایش نفاق میان بخشی از نیروهای مبارز می رسید، دوستداران انقلاب را سخت آزرده و نگران می کرد، و مخالفان امام کسانی را که با مبارزه با ستم میانه ای نداشتند- و عده شان هم کم نبود- جری تر، تا سم پاشی کنند که نتیجه مبارزه و قیام امام همین انحرافها است. رژیم نیز بشدت به این اختلافها دامن می زد و متأسفانه موج این دامن زدنها توسط خامان سطحی نگر به مجامع دینی هم می رسید.
هنگامی که مارکسیستها از دل جریان مجاهدین خلق با تصفیه خونین و سرکوبی خشن نیروهای مسلمان سر برآوردند و تغییر موضع خود را اعلام کردند، این بحران به اوج شدت خود رسید و مشکلات و تخلی های فراوانی را داخل زندانها و بیرون آنها پدید آورد.
از سال 53 تا 56 شاید تلخ ترین و سیاه ترین دوران مبارزه بود. نیروهای نامدار مبارز در قم و سایر نقاط ایران بیشتر اوقات در زندان و تبعید بودند و زبان مخالفان امام و انقلاب بخصوص در حوزه ها دراز و زهردار بود. در چنین دوران سختی بجرأت می گویم که حاج احمد آقا و جریان کوچک اما پرتحرک و کارسازی که با ایشان کار می کرد منسجم ترین و برنامه دارترین نیروی مبارز در داخل حوزه ای بودند که بزرگان مبارزش کم و بیش در سراسر این دوران در زندان و تبعید بسر می بردند.
مهمترین مرکز دریافت، تکثیر و توزیع آثار حضرت امام اعم از آثار علمی و سیاسی، همین نقطه بود. تمامی اعلامیه هایی که در آن دوران پرخفقان و رنج آور با امضاء «روحانیون مبارز داخل کشور»، «طلاب مبارز»، «جمعی از فضلاء» و... منتشر شد، از این جا سرچشمه می گرفت. و اینهمه کار طاقت فرسایی بود که محور اصلی و نیروبخش آن بدون تردید حاج احمد آقا بود. در اینجا لازم می دانم از دانشمند بافضیلت و توانای بی ادّعا جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای «واحد» نام ببرم که پرزحمت ترین و خطرناک ترین بخش کار را در زمینه طبع، تکثیر و توزیع اعلامیه ها و آثار، و فعالیتهای مخفی متناسب با آن به عهده داشتند. بنده نیز کوچکترین و کم اثرترین عضو جمعی بودم
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 247
که جز چند نفر آنان را نمی شناختم و نقطه پیوند و زمینه اتصال ما به یکدیگر حاج احمد آقا رحمةالله علیه بودند.
علاوه بر آثار اعلامیه های امام و نیز اطلاعیه های تحلیلی و توضیحی که منتشر می شد این جمع برای روشنگری به تکثیر آثار دیگری نیز اقدام می کرد که از جمله آن می توان به ترجمه و توزیع نامه حضرت اباعبدا... حسین بن علی(ع) به عالمان و دانشمندان مسؤولیت گریز و نیز جزوه ای از مرحوم آل احمد که بعدها تحت عنوان خدمت و خیانت روشنفکران نشر یافت اشاره کرد که ترجمه اولی و مقدمه دومی از خود من بود.
البته علاوه بر آنچه گفته شد حاج احمد آقا مطمئن ترین مجرای ارتباط امام با طرفداران و پیروان خود بودند. غیر از اعلامیه ها و نوارها، پیغامهای خاص امام نیز ابتداء به حاج احمد آقا می رسید و ایشان به طرفهای ذی ربط ابلاغ می کردند و شهادت می دهم که حاج احمد آقا در انجام وظیفه خود، امانت و دقت داشتند.
همچنین یکی از استوارترین محورهای ارتباط انقلابیون و بزرگان مبارز در تهران و قم و سایر جاها بخصوص حوزه علمیه با بیرون حوزه حاج احمد آقا بودند که هم هوش سیاسی و شجاعت و پایداری ایشان موضوعیت داشت و هم به جهت ارتباط ویژه ای که با حضرت امام داشتند و مجرای مطمئن ارتباط بودند موقعیت ممتازی را در مبارزه داشتند که کسی نمی توانست جای ایشان را پر کند.
و اما از حیث همکاری علمی:
همکاری علمی من با ایشان نظم و استمرار همکاری سیاسی را نداشت بلکه پراکنده بود.
پاره ای از درسهای خارج فقه و اصول را مدتی با ایشان مباحثه داشتیم و نیز پاره ای از متون دشوار قدیمی و بعضی از متن های جدیدتر را نیز با ایشان مباحثه کردیم از جمله جلد دوم کتاب «اقتصادنا» تألیف مرحوم آیت ا... شهید سید محمد باقر صدر.
در مورد نحوه تحصیل علوم حوزوی چندان با یکدیگر اتفاق نظر نداشتیم و همین امر سبب شده که همکاری علمی ما چندان دوام نداشته باشد.
ایشان سخت بر این باور بودند که پرداختن به متون دشوار و مهم فقهی، از درسهای رسمی خارج مهم تر است و عمده توجه ایشان به خواندن این متنها بود. بهمین دلیل
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 248
درسهای رسمی خارج را به اندازه متن خوانی جدی نمی گرفتند گرچه کم و بیش در این درسها نیز شرکت می کردند بنده نیز با اینکه معتقد بودم که یک طلبه فاضل حتماً باید از عهده فهم و درک متون علمی برآید ولی صرف بیش از حد دقت روی آن را سبب محدود شدن دید آدمی می دانستم. و بر این باور بودم که دانشجوی جوان علوم دینی باید در مرتبه خارج فقه و اصول، استاد ببیند و راه و رسم ورود به حوزه نظرهای مختلف و چم و خم کار علمی را بیاموزد و البته در کنار آن و متناسب با درسی که می خواند هرچه بیشتر به متن های مایه دار بپردازد بهتر است. بخصوص از سوی مرحوم پدرم شیوه خاصی از مباحثه و تحصیل درس خارج بمن توصیه شده بود که واقعاً اگر آن شیوه توسط طلبه ای فاضل که سطح را خوب خوانده است، پی گیری شود، دو، سه سال کافی است تا وی صاحب نیروی اجتهاد شود.
طبق این شیوه، استاد نه بیانگر یکطرفه مطالب بلکه ناظر بر تلاش فکری شاگرد و اصلاح کننده آن خواهد بود. این شیوه را ما با ایشان و برادر فاضل دیگرمان جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای محمد شریعتی که در مبارزات نیز همگام با حاج احمد آقا بودند شروع کردیم ولی متأسفانه چندان دوام نیاورد بخصوص که نتوانستیم برای این کار مهم استاد با حوصله ای که بر کار ما نظارت کند و با ما در این امر، تفاهم داشته باشد پیدا کنیم زیرا که همگی سخت تحت تأثیر شیوه رایج حوزه بودند. بعد از آنهم من، بیشتر بسراغ همان روال رایج در حوزه ها رفتم و آن مرحوم بیشتر به خواندن و بحث متون پرداخت و با استعداد و دقت خوبی که داشت توفیق های مناسبی را نیز یافت.
در سال 56 هم (چند ماه قبل از رحلت حاج آقا مصطفی) به نجف رفتند که من چندان از حال و کار و تحصیل ایشان اطلاعی ندارم ولی بعد از رحلت آیت الله فقید حاج آقا مصطفی(ره) و سنگینی بار مسؤولیتی که بر دوش حاج احمد آقا در کنار پدر بزرگوارش افتاد و اوجگیری مجدد نهضت فکر نمی کنم که چندان مجالی برای پرداختن فراوان بکار تحصیل رسمی یافته باشند البته بعد از انقلاب و بمیزان فروکش کردن التهابها و بخصوص این اواخر، ایشان مجدداً با جدیّت بمطالعه، مباحثه و تدریس مشغول بودند که تقدیر الهی ایشان را از ما گرفت. خداوند ایشان را با اولیاء مکرمش محشور فرماید.
خداوند منان این مصیبت بزرگ را بر همه ما و بخصوص بیت شریف حضرت امام
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 249
خمینی آسان کند و ضایعه فقدان حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد آقا خمینی را با رحمت واسعه و عنایت ویژۀ خود جبران فرماید و آن عزیز را در دریای رحمت و آمرزش و لطف خویش غرقه فرماید!
درباره مرحوم حاج احمد آقا نکته ها و مطالب فراوانی می توان و باید گفت که هر یک از علاقمندان و بستگان لابد به تناسب اوضاع و نیز دید خود گوشه هایی از آنها را بیان کرده اند یا خواهند کرد.
من در اینجا می خواهم نکته ای را بیان کنم که در عین سادگی، آن را بسیار مهم می دانم. نکته ای که حکایتگر ظرفیت وجود آن عزیز و سعۀ صدر ایشان است.
می دانیم که جناب حاج احمد آقا (رضوان الله علیه) از چهره های درخشان انقلاب اسلامی است و نقش ممتاز ایشان با توجه به نسبتی که با رهبر کبیر انقلاب اسلامی داشتند نقشی مؤثرتر و حساس تر بود یعنی ایشان به طور طبیعی واسطةالعقد نهضت اسلامی و رهبری آن که در تبعید به سر می بردند شد. بنده ادعا نمی کنم که این نقش در
انحصار فرزند امام بود ولی نقش ایشان را در این زمینه ممتاز و بسیار مهم می دانم. و اجازه بدهید نکته ای را دربارۀ شخصیت آن عزیز فقید بیان کنم که با خود انقلاب اسلامی رابطۀ وثیقی دارد و اگر ناچارم اندکی دربارۀ انقلاب بیشتر سخن بگویم مطمئناً روح حاج احمد آقا خشنودتر خواهد شد تا همه سخن درباره شخص ایشان باشد.
آشنایان با انقلاب و کسانی که از آغاز شاهد فراز و نشیبهای آن بوده اند می دانند که نهضت، دارای سیر یکسان نبوده است اما شاید نسل امروز و کسانی که بعد از انقلاب اسلامی رشد کرده اند درست آشنا به مراحل نهضت و دشواری های آن نباشند.
نهضت اسلامی را در یک تقسیم بندی کلی می توان دارای سه دوره دانست:
دوره شروع که مرحله ای انفجاری و فراگیر بود و بخصوص سطح وسیعی از روحانیون را در برگرفت. اما با جهت گیری انقلابی حضرت امام و قرار گرفتن طبیعی ایشان در مقام رهبری نهضت خیلی ها کشش ادامه راه را از دست می دادند. و با وقوع حوادث 15 خرداد و ظهور هرچه بیشتر سختگیری های رژیم شاه و سرکوب طرفداران نهضت، خیلی ها احساس خطر کردند و اگر در برابر نهضت نایستادند دست کم خود را کنار کشیدند و از انقلاب و رهبر آن جدا شدند و با تبعید حضرت امام و فرزند بزرگشان آیت الله حاج آقا
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 250
مصطفی خمینی دوره دوم نهضت یعنی دوره غربت و سختی و انزوای انقلاب و دربدری و گرفتاری و خون دل خوردن طرفداران امام شروع شد گرچه رهبری ممتاز امام و فداکاری معدودی از یاران آن بزرگوار سبب شد که حرکت هر چند کند ولی مطمئن به سوی هدف ادامه پیدا کند.
از حدود سال 1349 و پیدایش حرکتهای مسلحانه فضای جدیدی پیش آمد که بعضی از طرفداران انقلاب را امیدوار کرد ولی امام هیچ گاه بدین حرکتهای متکی به زور و اسلحه روی خوش نشان ندادند که امر مهمی است البته بنده آن برخورد امام را یک برخورد تاکتیکی نمی دانم بلکه وقتی آن را در کل تاریخ اسلام و تشیع مطالعه می کنم و نحوۀ رویارویی امامان شیعه(ع) و تفاوت حرکت تشیع اثنا عشری در طول تاریخ سلطه خودکامگی بر جهان اسلام با حرکتهای اسماعیلی و قرمطی و زیدی و... می بینیم معتقدم که عدم اتکا به زور برای پیشبرد اهداف سیاسی و تنها به بلوغ فکری و خواست مردم تکیه کردن و آن را پایه حرکت و جهد نظام دانستن یک موضع اصولی در فلسفه سیاسی شیعی است که امیدوارم خداوند توفیق دهد تا با تکیه بر آنچه در تاریخ رخ داده است و نیز به استناد منابع نظری و سیره، عملی اسلامی آن را در موقع خود بیان و شرح کنم.
به هر حال در این مقطع نیز نهضت امام خمینی، که تحت فشار رژیم بود و این اندیشه های غیر زنده و غیر انقلابی آن را در انزوا قرار داده بودند و یاران امام هم توسط رژیم مورد سرکوب و تعقیب بودند و بعضی از انقلابیان که نظر تندتری داشتند شاید از امام به خاطر عدم پشتیبانی ایشان از حرکتهای متکی به زور و اسلحه برای سرنگونی رژیم، دلخور بودند یعنی نهضت امام خمینی حتی در نظر بسیاری از انقلابیان با ابهامهایی روبر شده بود.
به نظر من حوزه در آن دوره دچار رکود بود و با توجه به حضور شورانگیز مرحوم دکتر شریعتی در عرصۀ اندیشه اسلامی و موضعگیری متعهدانه و دردمندانه ایشان، در واقع باید بگویم که از سال 49 به بعد مرکز ثقل حرکت و انگیزش انقلاب اسلامی اندکی جابجا شد و دانشگاهها و حوزه های روشنفکری اسلامی بیش از حوزه علمیه از خود تحرک و پویایی نشان دادند و شخصیتهای معتبر انقلابی که در بند یا تحت نظر قرار داشتند و احیاناً با توجه به شرایط فکری و سیاسی و اجتماعی، به جوانان بخصوص در دانشگاهها و
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 251
خارج از حوزه امید بسته بودند.
با ظهور انحراف در میان حرکتهای مسلحانه جوانان مسلمان، ضربۀ دیگری به اندیشه و حرکت انقلاب وارد آمد و بخصوص مقدس نماها بخصوص تحت پوشش دفاع از ولایت و شریعت کوشیدند تا وانمود کنند که نتیجه نهضت اسلامی همین انحرافها و کژیها بوده است و حتی بسیاری از انقلابیان نیز دچار نوعی سرگشتگی و ابهام ذهنی شدند.
از سال 54 چه در زندان به خاطر جوّ بسیار ناگواری که پیش آمده بود و مورد سوء استفاده ساواک قرار می گرفت و تقابل شکننده نظری و عملی نیروهای مبارز و در بند چه در خارج زندان بخاطر جوّ ناگواری که انحراف در حرکت و مبارزه و بروز نفاق و شیوع تصفیه های خونین و میدانداری ارتجاع و همدستی آگاهانه یا ناآگاهانه آن با رژیم شاه برای ضربه زدن به نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی پیش آمده بود، نهضت اسلامی در انزوای خود سخت ترین مراحل را طی می کرد.
از سال 56 اوضاع جهانی و داخلی عوض شد و تدبیر امام مبارزه را به جهتی تازه کشاند و در واقع سومین دوره نهضت آغاز شد و مردم دسته دسته به انقلاب گرویدند و شاه و ارتجاع را واپس راندند و نهضت اسلامی به صورت انقلابی فراگیر درآمد که متکی بر خواست و اراده مردم و حضور آنان در صحنه بود و بالاخره به پیروزی انقلاب منجر شد و در واقع دوران اقتدار و آوازۀ انقلاب اسلامی و نظام مبتنی بر آنکه در راه سوم است پیش آمد.
در دوره و مرحله اول حاج احمد آقا در اوان جوانی بودند و در واقع حضور شاداب ایشان در صحنه انقلاب همزمان با دوران دوم یعنی دوران غربت و رکود نهضت است و همین امر یعنی انتخاب این راه پرخطر در آن مرحله سخت نشانۀ ایمان آن عزیز و فداکاری او است. - و نکته ساده امّا مهمی که درباره عزیز فقیدمان می خواهم بگویم این است که در شخصیت، رفتار، برخورد و وضعیت اخلاقی و اجتماعی حجت الاسلام و المسلمین حاج احمد آقا خمینی چه در دوران عزلت و تنهایی انقلاب یعنی در آن هنگام که بسیار کسان با دیدن ایشان روترش می کردند و از پسر امام خمینی دور می شدند چه در آن هنگام که انقلاب اسلامی در اوج اقتدار قرار گرفت و نظام جمهوری اسلامی تأسیس شد و حاج احمد آقا در کنار پدر بزرگوارش یکی از حساسترین موقعیتها را به دست آورد
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 252
و دارای آوازه و اعتبار ظاهری هم شد هیچ گونه تغییری رخ نداد. حاج احمد آقا بعد از سال 57 به همان اندازه صمیمی، بی تکلف و خودمانی بود که در سالهای 50 و 54. شاید آنچه گفتم در نگاه اول ساده به نظر آید ولی به نظر من نشانگر ظرفیت بسیار بالای روحی و وجودی این مرد بزرگ است. من از سال 50 کم و بیش با ایشان آشنا و احیاناً در فعالیتهای علمی و سیاسی همراه بوده ام. و بدون مجامله گواهی می دهم که آن عزیز از موقعیت ممتازی که به دست آورد بحمدالله از سوء استفاده به دور ماند و به آفت جانسوزی که خیلی ها را گرفتار می کند دچار نشد. حتی اگر کسانی همه مواضع ایشان را نپسندند انصاف حکم می کند که در انگیزۀ خیر ایشان و صداقتشان نسبت به اسلام آنطور که آن را می شناختند و نسبت به امام به عنوان رهبر مطاع خود تردید نکنند. حاج احمد آقا انسان هوشمند، عالم، سیاستمدار، باتدبیر و خیرخواهی بود که مهمترین دغدغۀ خاطر او، انقلاب و نگاهداری و نگاهبانی از خط و راه امام بود و اینهمه را با تواضع و صفا و دوری از خودخواهی و تکبر توأم کرده بود. گشودن بحث دربارۀ شئون سیاسی، علمی، انقلابی و اجتماعی حاج سید احمد آقا به مجال گسترده ای نیاز دارد که فکر می کنم دوستان دیگری در این باره صحبت کرده باشند. روح بلند آن عزیز با اجداد پاکش محشور باد!
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 253