مصاحبه با آیت الله صادق خلخالی
□ حاج آقا خلخالی ضمن تشکر از حضرت عالی با توجه به کسالتی که داشتید لطف فرمودید و ما را به حضور پذیرفتید. ابتدا در مورد تاریخ آشنایی خود با حاج احمد آقا بفرمائید.
در رابطه با مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد آقا خمینی باید همۀ اوضاع آن روز ایشان را در نظر گرفت چرا که آشنایی من با بیت امام بوسیله حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی بود من از اوایل ورودم به حوزۀ علمیه با حاج آقا مصطفی آشنا شدم و به اتفاق در نماز جماعت مرحوم آیت الله آقای حاج محمد تقی خوانساری و آیت الله آقای سید احمد زنجانی و احیاناً در بعضی از مواقع در نماز جماعت حضرت امام شرکت می کردیم، هم مباحثه بودیم، رفیق بودیم، شبهای جمعه به مسجد جمکران، به کوه خضر، به هادی مهدی، و به شمس آباد می رفتیم و این رفاقت ادامه داشت. و کم کم با مادربزرگشان آشنا شدیم که ما را مثل بچۀ خودشان می دانستند و به من خیلی لطف داشتند.
خاطره ای از مرحوم حاج احمد آقا دارم: عصر یک بعدازظهر زمستانی هوا خیلی سرد و بورانی و برفی بود و حضرت امام که می خواستند مسجد سلماسی بیایند و درس بگویند یک سرماخوردگی داشتند و نمی شد لذا ما شاگردها دسته جمعی از مسجد سلماسی حرکت کردیم آمدیم منزل آقای خمینی (محله یخچال قاضی) وارد شدیم. من
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 254
دیدم یک بچه ای ایستاده آنجا دمِ در این شاگردها که می آیند تو همه را می شمارد، یک و دو و سه و...
گفتم احمد چه می کنی گفت می خواهم بشمارم ببینم که شاگردهای آقا چند نفر است.
اصلاً خود این معنا می خواهید یک پژوهش را بگوید حالا شاگرد باشد و نباشد این می فهماند که این پژوهشگر است، ماجراجو است یعنی می خواهد بفهمد که چه خبر است؟ در آن زمان احمد آقا بیشتر از 8 یا 7 سال نداشت.
احمد آقا عین این جریان آمارگیری را یکبار هم دم درِ مسجد سلماسی انجام داده بود. که بفهمد شاگردهای امام چند نفر هستند و این یکی از خاطره های من دربارۀ حاج احمد آقا است.
ایشان قبل از آنکه معمم بشود یک ورزشکار درجۀ یک بود. از رفقای ورزش ایشان که با ما هم تا اندازه ای رفاقت نزدیکی داشت آقای کاظم رحیمی بود که الآن هم از ورزشکارهای پیش کسوت است که حالا پیر شده و به آن معنا نمی تواند فعالیت بکند. احمد آقا فوتبالیست درجۀ یکی بود و در فوتبال ید بالایی داشت و لذا در تیم های ورزشی دسته اول بازی می کرد و در یزد، اصفهان و در مشهد و در تهران و در تیم های قم شرکت کرده بود.
از آن وقتی که ایشان معمم شد کم کم از ورزش کناره گرفت ولی مجلات و روزنامه هایی که درباره ورزش مطالبی می نوشتند نوعاً همه اینها را بررسی می کرد که چه تیمی بازنده است و چه تیمی برنده است، ایشان بر تمام اطلاعات ورزشی مروری داشت.
کم کم از ورزش کناره گرفت و با اشتغال به علوم دینی از ورزش به تحصیل علوم دینیه تغییر جهت کلی داد.
□ حاج آقا در چه سن و سالی علوم دینی را شروع کردند؟
از همان اوانی که امام وارد مبارزه سیاسی علنی شدند، در زمان اواخر حیات آقای بروجردی ایشان به دستور امام مشغول طلبگی شدند.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 255
□ وضعیت تحصیلی ایشان در حوزه چگونه بود؟ با توجه به اینکه برخی از دروس را نزد جنابعالی خوانده بودند.
در یادگیری و مباحثه خیلی جدی و مرتب بود و غفلت نمی کرد، و مقید بود. دروس رسائل و مکاسب، قسمت مهمی از سیوطی و معالم را به اتفاق آقای سید محمد خاتمی نزد بنده خواندند. آن چیزهایی که نمی دانست دوباره سؤال می کردند. و آقای آقا رضای لواسانی پسر آقای لواسانی با ایشان هم مباحثه بود و با آقای صدوقی هم بحث می کردند. و آقای علوی بروجردی و آقای رضا لواسانی چند نفر بودند که با حاج احمد آقا، در نزد اینجانب درس می خواندند.
□ در دوران بعد از تبعید حضرت امام(س) مرحوم حاج احمد آقا چه فعالیت هایی برای حفظ روال عادی بیت حضرت امام در قم داشتند؟
ایشان برای اینکه بیت امام فعال باشد و رفت و آمد در آن جریان داشته باشد زحمات طاقت فرسایی را متحمل شدند و برای تحقق این امر مهم به هر ترفندی متوسل می شدند. یکی از کارهای مهم حاج احمد آقا عبارت از این بود که به دستور امام مکرراً به دیدن تبعیدیها می رفتند مثلاً دیدن خود بنده، دو سه مرتبه آمدند و با آقای لاهوتی و آیت الله منتظری مکرر دیدار داشتند.
آقای حاج احمد آقا به دیدن این تبعیدیها و افراد می رفتند و قهراً کمک مالی هم می کردند و چون تبعیدیها به غیر از امام از کسی پول نمی گرفتند و پول امام هم آن اندازه نبود که بتواند این تبعیدیها را اداره کند ولی به عنوان اینکه استاد است و پشتیبان این قیام و نهضت است ما کمک مالی امام را قبول می کردیم ولی کمک مراجع دیگر را ما گفته بودیم حتی در قم به بچه هایمان که پول سایر مراجع را قبول نکنند. کمک مالی آقای منتظری را هم قبول می کردیم چون در واقع کمک آقای منتظری کمک امام بود. همچنین کمک مالی از طرف حاج آقا پسندیده را قبول می کردیم، اگر مردم هم کمک می کردند قبول می کردیم. حاج احمد آقا یک فرازی از زندگیش این بود که دربارۀ مطالب مهم به تنهایی
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 256
تصمیم نمی گرفت و مشاوره می کرد.
چندمرتبه من خودم شاهد بودم که با آیت الله مطهری و آقای بهشتی و در قم با آیت الله منتظری، مشورت می کردند، مطالب را پخته می کردند و سپس تصمیم می گرفتند که مثلاً کار را انجام بدهند. معمولاً بدون مشورت کارها را انجام نمی دادند.
گروههای مسلحی بودند مانند هیئت مؤتلفه که به طور پنهان و غیرمحسوس با آنها و امثالهم ارتباط داشتند. با اینکه درس می خواند و مشغول درس و بحث بود، هیچوقت در ارتباط با گروههای هیئت موتلفه و گروههای مسلح ارتباطشان را قطع نکردند و همیشه با اینها مرتبط بودند.
مثلاً گروهی که منصور را ترور کردند توسط محمد بخارایی و صادق امانی و رضا هرندی، احمد آقا با این ها مربوط بود.
□ ارتباط حاج احمد آقا با اینها به چه نحوی بود؟
با اینها مشورت می کردند و مثلاً دستوری به اینها می دادند که چکار کنید و چه کار نکنید و با اینها مشورت می کردند.
ساواک فهمیده بود که مبارزات در حال اوج گیری است با اینکه ایجاد خفقان کرده بود، با اینکه در خانۀ امام بیست و چهار ساعته مأمور گذاشته بود، ولی با همۀ این ایجاد خفقان و ایجاد ممنوعیت، کنترل از دستش خارج شده بود و از دستش رفته و نمی توانست کاری بکند.
در ایام عاشورا و در ایام صفر، در ایام عزاداری، در ایام میلاد و وفات ائمه اطهار(ع) چون در بیت امام در یخچال قاضی همیشه مجلس پرشکوهی برگزار بود. نه امام بود، نه حاج آقا مصطفی بود، نه حاج احمد آقا، به طوری که فرضاً جلو بنشینند و از مردم پذیرایی بکنند، اینها نبود، معذلک آنقدر جمعیت می آمد که در کوچه هم جمعیت بود. مردم تنها از قم نمی آمدند. و ساواک فکر می کرد که اینها زیر نظر حاج احمد آقا است و حاج احمد آقا را خیلی تعقیب می کرد که مثلاً روضه و مجلس عزاداری و سوگواری و اینها را طرح می کنند. و لذا تهدید می کردند، مخصوصاً سال 54 و 55 تهدید می کردند آقای حاج
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 257
احمد آقا را که ما شما را می کشیم و حضرت امام و حاج آقا مصطفی را هم در نجف می کشیم، شما باید روضه را تعطیل کنید! چندبار ایشان را به ساواک بردند و گفته بود که اینها به من مربوط نیست و اگر حضرت امام بفهمد قلم پای مرا خرد می کند، و من کاری به این مسائل ندارم. البته برای گمراه کردن ساواک ایشان زیرکی خیلی خوبی داشتند. و لذا در کوچه باغ که به ارک می رسد یک روز ساواکیها جلوی او را گرفته بودند و حسابی زده بودند. کتاب و عمامه اش و عبایش هر کدام یک طرف افتاده بود و آنقدر ایشان را زده بودند که بیهوش شده بود. هدف ساواک این بود که به گوش امام هم در نجف برسد و امام هم راه بیاید، اما اعلامیه ها را شدیدتر کردند و اینها دیدند که نمی توانند احمد آقا را مهار کنند، و ساواک را دست انداخته و آنها از هر راهی وارد می شدند می دیدند که بی فایده است. شهریه حضرت امام داده می شد. خانه امام شلوغ بود، روضه برگزار بود، مجلس جشن برگزار بود. عرض کنم که رفت و آمد طلبه ها برقرار بود. طلبه ها وجوهات می آوردند و می دادند به امام. هیچکدام را ساواک نمی توانست کنترل کند، مبارزۀ مسلحانه در کار بود. این کاری به احمد آقا نداشت، مبارزه مسلحانه کار خودش را می کرد افراد آقای اندرزگو فعالیتهایشان را می کردند و ساواک عاجز شده بود. واقع این است که احمد آقا دخیل بود ولی کیفیت دخالت چقدر بود به ما نمی گفت. ما هم سؤالی نمی کردیم.
منجمله افرادی که حاج احمد آقا با آنها آشنایی پیدا کرد آقای دکتر چمران در لبنان بود، آمده بود به زیارت نجف و منزل آقای خمینی و آقای حاج احمد آقا با آنها ارتباط داشت، یک سفری هم به لبنان کرد، در جبل عامل، صور، صیدا رفته بودند در خط مقدم جبهه.
آقای حاج احمد آقا در اوایل جوانی وارد مبارزه سیاسی شد، همین که رفت امام را دید و آنجا نواقصی داشت بالاخره آن نواقص را امام برطرف می کرد بعد هم در لبنان، سوریه و سرزمین های اشغالی فلسطین با گروهها و شخصیت های انقلابی و مسلمان ارتباطات خوبی داشت و همه آنها را می شناخت.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 258
□ بعد از پیروزی انقلاب در ارتباط دادن افراد و گروهها به حضرت امام حاج احمد آقا چه نقشی داشتند؟
از خصوصیات بارز حاج احمد آقا این بود که در ارتباطات افراد با حضرت امام هیچ وقت مانع ایجاد نمی کرد و به هر طریقی بود در خانۀ امام سر ساعت 8 صبح باز می شد هر کسی که رجوع می کرد حالا از خانوادۀ شهدا، خانواده اسرا، از خانواده های مفقودین باشند، از خانواده های قدیم، از بازماندگان شهدای 15 خرداد و امثال اینها باشند. دستور کلی می داد اینها ملاقات کنند.
در کارهای مهم مملکتی واسطه ای بین مسؤولین، دولت و حضرت امام بود.
اینها تمام مستند است مثلاً ملاقاتهایی که آیت الله خامنه ای با حضرت امام داشتند، احمد آقا دخیل بود حتی در جلسات سرّی حاج احمد آقا هم حضور داشت، مثلاً در جلسات شورای عالی قضائی و تمام جلسات مهم و سرنوشت ساز حاج احمد آقا دخیل بود و محرم اسرار بود. در مجلس خبرگان واسطۀ بین مجلس خبرگان و حضرت امام بود. عرض کنم که در بوجود آوردن مجمع روحانیون مبارز حاج احمد آقا نقش مهمی داشت. می گفت تک حزبی مناسب نیست. باید همۀ گروههای معتقد فعالیت سیاسی داشته باشند. تا موجب رشد نظام و انقلاب و افکار مردم شود.
دستور امام بود که باید اینها تشکیلاتی داشته باشند و همان حمایتی که امام از آن طرفی ها می کردند از این طرفیها هم داشتند. دستور از طرف امام بود و حاج احمد آقا هیچگونه دخالتی به طور مستقیم نداشت.
□ از خصوصیات اخلاقی حاج سید احمد آقا مطالبی بیان فرمایید.
حاج سید احمد آقا اصلاً کپی حاج سید مصطفی خمینی بود. خیلی مهربان و رئوف بود. مثلاً در ماه رمضان در نقاط مختلف ایران منبر می رفتیم در طول مدتی که ما در ایام این ماه در کنار خانواده نبودیم. آقای حاج آقا مصطفی شیرینی می خرید، لوازم تهیه می کرد به خانواده های ما می داد، بعد ما برگشتیم بچه ها می گفتند مثلاً دو مرتبه آقای
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 259
حاج آقا مصطفی آمدند و چه کردند.
حاج احمد آقا هم همینطور بود. ما در دوران تبعید بودیم به خانه ما می آمد با بچه های ما حرف می زد، به رودبار آمدند، تبعید دوم در رفسنجان به دیدار ما آمدند، به دیدار تبعیدیها نوعاً می رفتند و با آنها گرم می گرفتند. حسابی رسیدگی می کرد ما واقعاً از ایشان در این باره قصوری یا تقصیری هیچوقت مشاهده نکردیم، خیلی باوفا و صمیمی رفتار می کرد. خود امام هم همینجوری بود.
زمانی که امام پس از قریب به 15 سال به قم برگشتند- افرادی هستند که الآن هم حاضرند شهادت بدهند مثل آقای حسین آقای خمینی پسر حاج آقا مصطفی- تصمیم گرفتند به دیدار رفقای قم بروند. دیدن آقایان مراجع خوب دیدن آنها یک حساب دیگری داشت. اما به دیدار رفقایی که تبعید کشیده بودند و آنهایی که زجر کشیده بودند رفتند. این یک معنای دیگری بجز عطوفت ندارد. مثلاً امام وقتی که به قم تشریف آوردند تقریباً هفت، هشت روز نگذشته بود که از بیت امام تلفن زدند که ایشان امشب می خواهند به دیدن شما بیایند، و این جز صفا و صمیمیت و لطف امام چیز دیگری نبود.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 260