سرلشکر محسن رضایی

مصاحبه با سردار سرلشکر محسن رضایی

‏ ‏

بسم الله الرحمن الرحیم

‏در ابتدا، لازم می دانم رحلت برادر بسیار عزیزم حاج احمد آقا را به محضر ولی‏‎ ‎‏ عصر (عج)، مقام معظم رهبری و خانواده محترم ایشان، مادر عزیزشان و همچنین ملت‏‎ ‎‏بزرگوارمان تسلیت عرض کنم. ‏

‏ایشان، برادر سپاه بودند و این معنی را، سپاه به خوبی درک می کرد و برادری ایشان را‏‎ ‎‏کاملاً حس می کرد. و خود احمد آقا بارها می گفت: پاسداران و سپاه، برادر من هستند. ‏

‏می توان گفت درک متقابلی بین ما و ایشان در مفهوم برادری واقعی وجود داشت و‏‎ ‎‏رحلت ایشان برای ما-همانگونه که مقام معظم رهبری در پیامشان فرمودند-مصیبت‏‎ ‎‏بزرگی بود که وارد شد و از خدای متعال می خواهیم امروز که ایشان در میان ما نیست‏‎ ‎‏بتوانیم ابعاد شخصیتی این فرزند برومند اسلام را به خوبی تشریح کنیم تا چهره ایشان را،‏‎ ‎‏به عنوان یکی از الگوها و یکی از اسوه های عینی و صادقی که در مسیر انقلاب بزرگ و‏‎ ‎‏شکوهمند ما، همانند چراغی برای این کشور می درخشید ترسیم کنیم. ‏

‏من تقریباً از زمانی که حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) وارد کشور شدند با احمد‏‎ ‎‏آقا آشنا شدم. ابتدای آشنایی ما، از دوران حوادث قبل از جنگ آغاز شد. من آن موقع،‏‎ ‎‏مسؤول اطلاعات سپاه بودم. آن زمان، تنها تشکیلات اطلاعاتی که در کشور راه اندازی‏‎ ‎‏شده بود متعلق به سپاه بود. لذا به همین دلیل، در حادثه منافقین، کودتاچی ها، حزب توده‏‎ ‎‏و مسائل کردستان، گنبد کاووس، مسأله خلق عرب خوزستان و... لازم بود که من مرتباً‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 295
‏خدمت امام برسم. بعضی مسائل را از طریق مقام معظم رهبری و جناب آقای هاشمی‏‎ ‎‏خدمت حضرت امام می رساندم و مطرح می کردم. ‏

‏بعضی از مسائل دیگر، مانند حوادث امنیتی و مخصوصاً پروژۀ منافقین-که خیلی‏‎ ‎‏پروژۀ حساس و مهمی هم بود-از طریق احمد آقا به امام منتقل می شد. نحوه انتقال هم‏‎ ‎‏اینطور بود که مشاوره هایی بین ما و احمد آقا صورت می گرفت و به یک نتیجه که‏‎ ‎‏می رسیدیم ایشان خدمت امام مطرح می کردند. معمولاً حضرت امام، همان نظرات‏‎ ‎‏احمد آقا را تأیید می کرد و همان، مبنایی می شد برای عمل کردن. ‏

‏یکی از سلسله عملیات خیلی مهمی که ما انجام دادیم عملیات علیه موسی خیابانی‏‎ ‎‏بود. او تقریباً، نفر دوم سازمان منافقین بود که با تعداد زیادی از کادرهای منافقین، در یک‏‎ ‎‏محدوده ای بودند. آن عملیات، با عنایت خداوند با موفقیت به پایان رسید. ‏

‏احمد آقا، یک ستون اجرایی برای مسائل امنیتی کشور بودند تا زمانی که منافقین در‏‎ ‎‏داخل کشور حضور داشتند و حوادثی را درست می کردند. در همین رابطه، مسألۀ‏‎ ‎‏هواپیماربایی بود که در مدت کوتاهی، چندین هواپیما از کشورمان ربوده شد. احمد آقا،‏‎ ‎‏یک شب با من- که در جبهه بودم-تماس گرفت و گفت که امام دستور داده است سریعاً‏‎ ‎‏همین امشب، سپاه وارد فرودگاهها شود و جلوی هواپیماها را بگیرد و در هر هواپیما،‏‎ ‎‏تعدادی سپاهی بگذارد. هیچ هواپیمایی حق ندارد بدون سپاهی پرواز بکند. ‏

‏بعد از آنکه احمد آقا، آن دستور را به ما داد ما هم همین کار را کردیم. پروازها را تقریباً‏‎ ‎‏متوقف کردیم و در هر هواپیمایی که می رفت چند نفر پاسدار گذاشتیم. در آنجا بود که‏‎ ‎‏بعد از مدتی، دوباره احمد آقا با من تماس گرفت و گفت: امام می گویند که من شنیدم در‏‎ ‎‏بعضی از این هواپیماها، پاسدار کم گذاشته اید. بگویید پاسدارها بیشتر باشند. ‏

‏کاملاً معلوم بود گزارشاتی را که به احمد آقا می دادیم نظرات کاملاً اجرایی به ذهنشان‏‎ ‎‏می آمد. خدمت امام می گفتند و امام هم آن مسائل را قبول می کردند و بعد هم که ما آنها را‏‎ ‎‏عمل می کردیم می دیدیم که همین طور بود و ما خودمان بعداً، به این نتیجه می رسیدیم. ‏

‏نقش احمد آقا در حوادث قبل از جنگ، تا آنجا که من با ایشان تماس داشتم به خاطر‏‎ ‎‏آن زیرکی، استعداد و هوش خاص ایشان در مسائل مخفی بود، چون به هر حال، در‏‎ ‎‏دوران قبل از انقلاب ایشان حالت مخفی داشتند و زیر نظر ساواک بودند و چون ساواک،‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 296
‏به خاطر انتسابشان به حضرت امام، ایشان را تعقیب و کنترل می کرد یک زیرکی خاصی‏‎ ‎‏در مسائل امنیتی در وجود احمد آقا بود که من کاملاً احساس می کردم. احمد آقا خیلی‏‎ ‎‏راحت، نه تنها حرف ما را کاملاً درک می کردند، بلکه خیلی خوب هم به امام منتقل‏‎ ‎‏می کردند و غیر از این هم پیشنهاداتی می دادند که کاملاً در کار ما مؤثر بود. ‏

‏پیشنهاداتشان را هم که خدمت امام می دادند ایشان تأیید می کردند. ایشان، بهترین‏‎ ‎‏حلقه وصل ما با حضرت امام بود. مسائل پیچیده مخفی امنیتی، با دست احمد آقا به‏‎ ‎‏راحتی حل می شد و به این طریق، ما بخش مهمی از مشکلاتمان را حل می کردیم. ‏

‏اصولاً احمد آقا تحلیل داشتند. شاید در پایان صحبت بتوانیم یک جمع بندی بکنیم که‏‎ ‎‏ایشان، یکی از افراد کاملاً صاحب نظر سیاسی کشورمان بودند. ایشان خودشان در مورد‏‎ ‎‏مسائل تحلیل داشتند، یعنی پیش بینی می کردند. مثلاً در ارتباط با منافقین نظر داشتند،‏‎ ‎‏تحلیل می کردند، پیش بینی می کردند که مثلاً چطور می شود. در رابطه با حوادث‏‎ ‎‏خلیج فارس، یا مثلاً در رابطه با کشورهای عربی منطقه نظرات روشنی داشتند، تحلیل‏‎ ‎‏داشتند. منتها به خاطر حفظ شئونات امام، هیچ گاه دستور نمی دادند یا نمی گفتند شما این‏‎ ‎‏کار را بکنید. نظر می دادند، تحلیل می کردند اما اینها را خدمت امام می بردند و آن چیزی‏‎ ‎‏را که امام می فرمودند به ما می گفتند. به همین دلیل است که معتقدم مقدار بسیار زیادی،‏‎ ‎‏احمد آقا ناشناخته مانده است. مخصوصاً قدرت تحلیل و هوش سرشار ایشان، برای من‏‎ ‎‏فوق العاده بارز بود. یعنی اینطور استعداد فوق العاده در سن جوانی، برای من واقعاً تازگی‏‎ ‎‏داشت. ‏

‏یکی از حوادث دیگر قبل از جنگ، مسأله اختلافاتی بود که دشمنان ما می خواستند‏‎ ‎‏بین اهل سنت و شیعه در ایران به وجود بیاورند. عده ای از علمای اهل سنت سیستان و‏‎ ‎‏بلوچستان و کردستان به تهران آمده بودند و قصد مذاکره مسالمت آمیز با نظام را داشتند.‏‎ ‎‏عده ای می خواستند فتنه گری کنند و اینها را به مخالفت خوانی با بعضی از مواد قانون‏‎ ‎‏اساسی بخوانند که آن موقع، مجلس خبرگان اول، در حال تنظیم آن بود. یکی از کسانی که‏‎ ‎‏توانست از فتنه جلوگیری کند و نگذارد که بین برادران شیعه و سنی اختلاف بیفتد، احمد‏‎ ‎‏آقا بود که نمی دانم آیا کسی این را توضیح داده یا نه؟‏

‏احمد آقا با یک ظرافت و برخورد سیاسی عاقلانه، در یک برخورد سیاسی دوستانه و‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 297
‏صادقانه و صمیمانه، برادران روحانی اهل سنت را پذیرفت و با آنها صحبت کرد. در‏‎ ‎‏نهایت، خود آن آقایان به این نتیجه رسیدند که بینشان وحدت نیست، در حالی که فکر‏‎ ‎‏می کردند بینشان وحدت هست. بعضیها اعتقاد داشتند که دو، سه ماده قانون اساسی باید‏‎ ‎‏آنطور نوشته شود و دو، سه تای دیگر اینطور نوشته بشود. احمد آقا آنها را قانع کرد که‏‎ ‎‏حالا، اگر می خواهید پیشنهادی هم بدهید، وقتی وحدت نظر ندارید و واقعاً بین شما با‏‎ ‎‏هم سازگاری نیست چرا می خواهید یک اختلافی درست کنید. احمد آقا فقط با همین‏‎ ‎‏صحبت توانست از یک اختلاف خیلی جدی-که می رفت یک اشکالی ایجاد کند-‏‎ ‎‏جلوگیری کند من فکر نمی کنم هیچ کس غیر از احمد آقا، در آن شرایط می توانست آن‏‎ ‎‏مسأله را حل کند. ‏

‏صبح همان روزی که احمد آقا با اینها صحبت کرد، اخبار ساعت 12 اطلاعیه ای از‏‎ ‎‏طرف عده ای از همان روحانیون را خواند که وفاداری خودشان را به نظام اعلام کردند و‏‎ ‎‏کاملاً روشن شد تلاشهای احمد آقا بود که آنان را به این نتیجه رساند که آن اطلاعیه و آن‏‎ ‎‏اعلامیه را بدهند. ‏

‏این مثال را برای این مطرح کردم که مصداقی باشد از قدرت هوش و استعداد احمد‏‎ ‎‏آقا، که واقعاً یک کارهایی ایشان کرده که اگر می شد آنها را دقیق طرح کرد، مردم ما خیلی‏‎ ‎‏بهتر می فهمیدند که چه استعداد خارق العاده ای در احمد آقا بوده است. ‏

‏بخش مهمی از ارتباط ما با احمد آقا، برمی گردد به مسأله جنگ و دوران دفاع مقدس،‏‎ ‎‏که در این مرحله، 3نفر از مسؤولین کشور ما نقش خیلی برجسته ای داشتند، یکی مقام‏‎ ‎‏معظم رهبری، که اول به عنوان سخنگوی شورای عالی دفاع و نماینده حضرت امام بودند‏‎ ‎‏و بعد از بنی صدر در ارتش و سپاه، تمشیت امور ارتش و سپاه را برای مدتی از سوی‏‎ ‎‏حضرت امام عهده دار شدند. بعد، جناب آقای هاشمی رفسنجانی، که نقش خیلی مهمی‏‎ ‎‏در جنگ داشته و چند سالی، فرماندهی جنگ را از سوی حضرت امام به عهده داشتند.‏‎ ‎‏یکی هم احمد آقا. این سه نفر، هرکدام به یک نحوی نقش بسیار مؤثری در جنگ داشتند‏‎ ‎‏و حالا، چون بحث احمد آقاست، من می خواهم در مورد ایشان صحبت کنم و بگویم که‏‎ ‎‏نقش ایشان در مسأله جنگ، چه نقش مهمی بوده و در بعضی جاها تقریباً منحصر به فرد و‏‎ ‎‏کلیدی بوده است. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 298
‏در مسأله جنگ، نقش احمد آقا را به دو شکل می توان بیان کرد: یکی اینکه، ایشان‏‎ ‎‏بهترین رابط ما با امام بودند که خیلی خوب، جنگ و رزمندگان را درک و به خوبی به امام‏‎ ‎‏منتقل می کردند. و دستورات امام و فرامین امام را به رزمندگان و فرماندهان منتقل‏‎ ‎‏می کردند این نقش انتقالی احمد آقا، یکی از نقشهای مؤثر ایشان در جنگ محسوب‏‎ ‎‏می شود که من ابعاد آن را توضیح می دهم. ‏

‏مسأله دیگر در خصوص نقش احمد آقا، این بود که خود ایشان در مورد جنگ تحلیل‏‎ ‎‏داشتند. با اینکه کار نظامی نکرده بودند اما در برخورد با مسائل نظامی، نشان می دادند که‏‎ ‎‏خیلی خوب مسائل را درک می کنند. ما در برخوردمان با ایشان، کاملاً می فهمیدیم که‏‎ ‎‏احمد آقا با اینکه نظامی نیست، کار نظامی خیلی نکرده است، اما وقتی با ایشان صحبت‏‎ ‎‏می کنیم می بینیم مسائل نظامی را درک می کنند و روی مسائل نظامی تحلیل دارند، یعنی‏‎ ‎‏در مورد مسائل، کاملاً اظهارنظر می کردند. این دو ویژگی ایشان در مسأله جنگ بود، یکی‏‎ ‎‏مسأله انتقال جنگ به حضرت امام و ابلاغ دستورات امام به فرماندهان و یکی دیگر اینکه‏‎ ‎‏خود ایشان با اظهارنظرهایی که می کردند به مسأله جنگ کمک می کردند. ‏

‏اما نقش احمد آقا در جنگ، صرفاً به خود جنگ منحصر نمی شده است. بلکه ایشان،‏‎ ‎‏در حمایت از سپاه هم نقش خیلی مؤثری داشتند که من عرض خواهم کرد نقش احمد آقا‏‎ ‎‏در جنگ، به هیچ وجه، قابل تفکیک از نقش ایشان در تقویت سپاه نیست. من در‏‎ ‎‏توضیحاتی که خواهم داد اگر سپاه و جنگ را با هم ترکیب شده بیان می کنم برای این‏‎ ‎‏است که این دو، با هم پیش می رفت و احمد آقا در هر دو زمینه، کمک ما بود. ‏

‏در مسأله جنگ، در سلسله عملیات سال اول جنگ که عمدتاً بنی صدر مسؤولش بود‏‎ ‎‏و به جایی نرسید، وقتی که دیگر تمام شد و او کنار رفت، تقریباً نیروهای حزب اللهی‏‎ ‎‏توانستند بیایند و در صحنه، سپاه میدان عمل پیدا کرد. در ارتش هم برادران حزب اللهی‏‎ ‎‏سرکار آمدند، یک ترکیب خوبی شروع شد و عملیات را پشت سر هم انجام می دادیم تا‏‎ ‎‏به عملیات فتح المبین رسیدیم. در عملیات فتح المبین، دشمن قبل از اینکه ما حمله کنیم‏‎ ‎‏پیش دستی کرد و بعضی از محورهای عملیاتی ما را مسدود کرد. من با احمد آقا تماس‏‎ ‎‏گرفتم و گفتم: وضع ما خیلی بغرنج شده است. می خواهم بیایم تهران خدمت امام و‏‎ ‎‏مسأله را با امام طرح کنم. ایشان کمی فکر کرد و گفت: باشد. خیلی خوب، من جوابتان را‏‎ ‎

‏ ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 299
‏می دهم. پس از یک ساعت تماس گرفتند که شما می خواهید بیایید اشکال ندارد. من به‏‎ ‎‏خاطر اینکه خیلی سریع باید تصمیم می گرفتیم سوار یک هواپیمای جنگی شدم و خودم‏‎ ‎‏را به احمد آقا رساندم و مشکلمان را توضیح دادم. سیاست ما این بود که نمی خواستیم‏‎ ‎‏امام را خیلی خسته کنیم. لذا در خصوص مسائل جنگ، مدتی با احمد آقا صحبت‏‎ ‎‏می کردیم و آنچه را که به نتیجه می رسیدیم خدمت امام مطرح می کردیم. پس از آن،‏‎ ‎‏خدمت امام عرض کردم که باید سریع برگردم و شاید 5 دقیقه در خدمت امام بودیم. امام‏‎ ‎‏فرمودند که شما موفق و پیروز هستید و ما سریع برگشتیم و چند روز بعد عملیات‏‎ ‎‏فتح المبین را شروع کردیم که الحمدلله نتایجش را ملتمان دیدند و ظرف مدت 9‏‎ ‎‏شبانه روز، تمام سرزمینهای غرب دزفول آزاد شد و بیش از ده هزار نفر اسیر گرفتیم و‏‎ ‎‏دهها توپ و تانک به دست آوردیم. ‏

‏یا در عملیات «بیت المقدس»، که البته ما مشکلی نداشتیم، عملیات که انجام شد به‏‎ ‎‏تهران آمدیم. طبق معمول، گزارشات را می دادیم. در آنجا بعد از اینکه خرمشهر آزاد شد،‏‎ ‎‏جلسه ای تشکیل گردید که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و جناب آقای‏‎ ‎‏هاشمی تشریف داشتند، احمد آقا هم حضور داشتند. من و برادرمان صیّاد شیرازی‏‎ ‎‏خدمت آقایان گزارش دادیم و بعد همه با هم خدمت امام رفتیم و یک گزارش دادیم. ‏

‏از عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر به این طرف، دیگر ارتباط ما در امر جنگ‏‎ ‎‏و عملیات، آنقدر با احمد آقا نزدیک شده بود که ما، قبل از عملیات یک نقشه ای از منطقه‏‎ ‎‏عملیاتی ترسیم نموده و به احمد آقا می دادیم. احمد آقا هم برای خودشان تشکیلاتی‏‎ ‎‏درست کرده بودند، تشکیلات نظامی در بیت درست کرده بودند که آقای انصاری‏‎ ‎‏مسؤول این تشکیلات شده بود. ما یک نقشه نظامی دست احمد آقا و آقای انصاری داده‏‎ ‎‏بودیم که این نقشه، با کد و رمز، مناطق و نقاط مختلفی روی آن ثبت شده بود که ما از آن‏‎ ‎‏طرف در اهواز، یا مثلاً از جبهۀ وسط یا حتی جبهۀ غرب با آقایان تماس می گرفتیم. مثلاً ما‏‎ ‎‏می گفتیم 315 آن آقایان خودشان طبق نقشه، 315 را پیدا می کردند و کاملاً در جریان قرار‏‎ ‎‏می گرفتند. در واقع، آنچنان با دقت مسائل منتقل می شد که گویا آقایان خودشان در صحنه‏‎ ‎‏جنگ حضور پیدا می کردند. یعنی احمد آقا با تشکیلاتی که به کمک آقای انصاری درست‏‎ ‎‏کرده بودند دیگر کاملاً در جنگ حضور داشت. انگار که می آمد و در قرارگاه ما شرکت‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 300
‏می کرد و به همین دلیل، حضرت امام را به طور دقیق در جریان جنگ قرار می دادند.‏‎ ‎‏بعدها، متأسفانه عده ای اظهار کردند که امام در جریان جنگ نیست و نمی گذارند اخبار‏‎ ‎‏جنگ، کاملاً به ایشان برسد. در حالی که آنها اصلاً اطلاع نداشتند که با قویترین سیستم‏‎ ‎‏اطلاع رسانی- که تاکنون در تاریخ نظامی ایران سابقه نداشته است- مسائل را با کد و رمز،‏‎ ‎‏ولی با سبک نظامی بر روی نقشه انجام می دادیم والحمدلله، آنقدر احمد آقا در مسائل‏‎ ‎‏جنگ وارد شده بود و ارتباط پیدا کرده بود که اخبار و اطلاعات جبهه ها را دقیق و به موقع‏‎ ‎‏در اختیار حضرت امام می گذاشت. ‏

‏از جمله ویژگیهای دیگر احمد آقا، کمک ایشان در مسأله جنگ به ما بود. به این‏‎ ‎‏صورت که خودشان اظهارنظر می کردند و این غیر از انتقال اخبار و اطلاعاتی بود که به‏‎ ‎‏امام می دادند. به عنوان نمونه در عملیات «بدر» ما به جاده بغداد رفته بودیم و بصره را در‏‎ ‎‏کنار رودخانه دجله قطع کرده بودیم. البته نتوانسته بودیم موفّق شویم و مجبور شدیم‏‎ ‎‏بعضی از مواضع را از دست بدهیم و عقبتر بیاییم. سردار باکری، فرمانده لشکر عاشورا-‏‎ ‎‏که یکی از بهترین فرماندهان جنگ بود- در این عملیات شهید شد. خبر شهادت شهید‏‎ ‎‏باکری که به قرارگاه رسید ما در قرارگاه جزیره شمالی (از جزایر خیبر) بودیم. خیلی‏‎ ‎‏ناراحت و متأثر بودیم. اخبار عملیات، همواره و ساعت به ساعت از طریق جناب آقای‏‎ ‎‏انصاری به حاج احمد آقا و حضرت امام منتقل می شد. ‏

‏در همین اثنا، آقای انصاری با برادری که همراه من بود و اخبار را منتقل می کرد تماس‏‎ ‎‏گرفت. ایشان اخبار منطقه را به آقای انصاری دادند و گفتند که فرماندۀ لایق لشکر عاشورا‏‎ ‎‏برادر باکری نیز به شهادت رسیده اند و خبر شهادت ایشان موجی از تأثر را در قرارگاه‏‎ ‎‏فرماندهی به وجود آورده است. در همین موقع، حاج احمد آقا گوشی تلفن را از آقای‏‎ ‎‏انصاری گرفته و به برادر همراه ما می گوید فلانی چه خبر است؟ که جزییات اخبار برای‏‎ ‎‏ایشان بازگو می شود. حاج احمد آقا تلفن را قطع کرده و چند دقیقه بعد، مجدداً آقای‏‎ ‎‏انصاری تماس گرفته و حاج احمد آقا گوشی را می گیرند و به همان برادری که همراه من‏‎ ‎‏بود می گویند: این پیام حضرت امام است. یادداشت کن و به آقا محسن بده. ما هنوز در‏‎ ‎‏حال روضه و مرثیه خوانی بودیم که پیام حضرت امام را به من دادند. شرایط بسیار سختی‏‎ ‎‏بود. ولی وقتی من، پیام حضرت امام را برای فرماندهانی که زیر فشار شدید بمبارانهای‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 301
‏دشمن بودند خواندم اصلاً وضع جبهه، کاملاً متحول شد. متن پیام حضرت امام بدین‏‎ ‎‏شرح بود: ‏

‏ «چون گزارش داده اند که بعضی ها ناراحت هستند می خواستم این مسأله را بگویم که‏‎ ‎‏هیچ جای نگرانی نیست. البته من برای شهدا و شما دعا می کنم. ولی همه باید بدانیم که ما‏‎ ‎‏تابع ارادۀ خداوند هستیم. ما از ائمّه که بالاتر نیستیم. آنها در ظاهر، بعضی از وقت ها موفق‏‎ ‎‏نبودند، هم پیغمبر، هم امیرالمؤمنین، هم امام حسن و هم امام حسین(ع). ما که نسبت به‏‎ ‎‏مقام اینها چیزی نیستیم. عمده، مشیت خداوند است که هرچه بخواهد همان است و‏‎ ‎‏چون عسل، شیرین و باید با آغوش باز پذیرای آنچه او می خواهد باشیم. از هیچ چیز‏‎ ‎‏نگران نباشید. محکم بایستید و از هم اکنون در فکر عملیات بعد باشید که پیروزید. امروز‏‎ ‎‏هم پیروز هستید اگر کار برای خدا باشد که شکست ندارد. والسلام.» ‏

‏وقتی این پیام را برای فرماندهان خواندم به کلی اوضاعشان تغییر کرد و اصلاً ناراحتی‏‎ ‎‏خود را کنار گذاشتند و آماده شدند برای عملیات بعد، که عملیات «فاو» بود. عملیاتی که‏‎ ‎‏واقعاً تاکنون، در منطقه خاورمیانه بی نظیر بوده است. البته طرح ابعاد عملیات فاو از نظر‏‎ ‎‏فنی و آثار عظیم آن طولانی است. ولی مردم ما تقریباً، با عملیات «فاو» و دستاوردهای آن‏‎ ‎‏آشنا هستند. هم مرز شدن با کویت، محدود کردن ارتباط عراق با دریا، عبور از یک‏‎ ‎‏رودخانۀ عظیم و نتایجی از این قبیل. همۀ اینها آثار عملیات «فاو» بود که پس از پیام‏‎ ‎‏حضرت امام، فرماندهان به دنبال آن رفتند. شما ببینید نقش حاج احمد آقا را، که در‏‎ ‎‏شرایط سخت چگونه تشخیص داد ضرورت دارد حضرت امام به کسانی که در میدان‏‎ ‎‏جنگ هستند یک پیام بدهند. این کمک را با هیچ میزان مادی نمی توان مقایسه کرد. حتی‏‎ ‎‏اگر تعداد فراوانی تانک و نفربر به فرماندهان می دادیم باز هم نمی توانست آنقدر که این‏‎ ‎‏پیام، آنان را تقویت کرد به پای کار بیاورد. یا سایر کمکهای حاج احمد آقا. به عنوان نمونه،‏‎ ‎‏مسأله تشکیل نیروهای سه گانه سپاه را می توان نام برد. در سال 64 (شهریور ماه) وضع‏‎ ‎‏خاصی در سپاه پدیدار شده بود. این سؤال مطرح بود که، سپاه یک سری لشکرهایی‏‎ ‎‏درست کرده، اینها که قانونی نیستند. چرا باید چنین یگانهایی را سازمان بدهیم و به‏‎ ‎‏وجود بیاوریم و بعد چون قانونی نیستند از بین بروند و یا منهدم شوند. ظاهراً این اخبار به‏‎ ‎‏احمد آقا می رسید و یا با شمّ قویی که داشتند متوجه می شدند. یک روز ایشان با من‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 302
‏تماس گرفت و اظهار داشت: حضرت امام فرموده اند که شما نامه ای خدمتشان بنویسید و‏‎ ‎‏از محضرشان بخواهید تا با تشکیل نیروهای سه گانه در سپاه رسماً موافقت کنند. ایشان‏‎ ‎‏روحیه و جوّ عمومی سپاه را تشخیص داده بود که چنین خلائی در سپاه باعث شده که‏‎ ‎‏عقبۀ سپاه و این سازمان عظیم دچار مشکل شود و خیل عظیم برادران فداکاری که باید در‏‎ ‎‏یک سازمان رسمی کار کنند تحت عنوان لشکرهایی می جنگند که خیلی ها می گویند اینها‏‎ ‎‏قانونی نیستند. ‏

‏در پی تماس حاج احمد آقا، من عریضه ای خدمت حضرت امام نوشتم و در آن از‏‎ ‎‏حضرت امام درخواست کردم که اجازه بدهند ما سه سپاه زمینی، هوایی و دریایی داشته‏‎ ‎‏باشیم. حضرت امام هم در حکمی که صادر فرمودند یک مرحله بالاتر را فرمان دادند و‏‎ ‎‏آن، تشکیل نیروهای سه گانه بود، نیرو به جای سپاه. و ما اصلاً فکر نمی کردیم، باور‏‎ ‎‏نمی کردیم که حضرت امام تا این حد به سپاه میدان بدهند. شما ببینید متن حکم امام را،‏‎ ‎‏واقعاً چقدر عنایت داشته اند: ‏

‏ «خطاب به فرمانده سپاه: ‏

‏با توجه به اینکه در اصل 150 قانون اساسی، ادامۀ نقش سپاه در نگهبانی از انقلاب  و‏‎ ‎‏دستاوردهای آن تصریح شده و نظر به اینکه انجام این نقش بدون آمادگی کامل سپاه، از‏‎ ‎‏جهت تجهیزات و آرایش جنگی و فنون دریایی، زمینی و هوایی امکان پذیر نیست، شما‏‎ ‎‏مأموریت دارید هر چه سریعتر سپاه پاسداران را مجهز به نیروهای زمینی، هوایی و‏‎ ‎‏دریایی قوی نمایید تا در موارد لزوم، با همکاری و هماهنگی با ارتش جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏ایران از مرزهای زمینی، هوایی و دریایی کشور حفاظت نمایید.» ‏

‏بعدها، احمد آقا به من گفت: قبل از صدور این حکم، حضرت امام مرا مأمور کردند که‏‎ ‎‏با شورای نگهبان در خصوص این حکم صحبت کنم و نظر آقایان را در خصوص تطبیق‏‎ ‎‏این حکم با قانون اساسی جویا شوم که با آقایان مذاکره کردم و نتیجه آن را که نظر مثبت‏‎ ‎‏شورای محترم نگهبان بود خدمت حضرت امام تقدیم کردم و پس از آن امام، این فرمان را‏‎ ‎‏صادر فرمودند. ‏

‏ملاحظه بفرمایید تلاشهای صادقانه حاج احمد آقا را، که واقعاً خدمتهای او فراموش ‏‎ ‎‏ناشدنی است و اینکه، ایشان سپاه و پاسداران را برادر خود می دانستند و یا پاسداران هم‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 303
‏می گویند: احمد آقا، برادر ما بود. این یک واقعیت است و مصادیقی که گفتم نمونه هایی‏‎ ‎‏است از اینکه چقدر دل ایشان برای بچه های سپاه و انقلاب می سوخته است. رزمندگان‏‎ ‎‏اسلام هم، کراراً در زمان جنگ از زحمات ایشان در پشتیبانی از جبهه ها تقدیر کرده اند که‏‎ ‎‏حتماً اسناد و مدارک آن در مرکز اسناد حضرت امام محفوظ است. بسیاری از مشکلات‏‎ ‎‏بود که وقتی حل نشده می ماند، ایشان وارد عمل شده و با انعکاس به محضر امام، مسأله‏‎ ‎‏را دنبال و به نتیجه می رساندند. ‏

‏مسألۀ دیگری که در خصوص احمد آقا قابل توجه است درک عمیق سیاسی ایشان‏‎ ‎‏است. به عنوان مثال، ملاحظه کنید مسأله لانۀ جاسوسی را، وقتی لانه جاسوسی توسط‏‎ ‎‏جوانان مسلمان این کشور اشغال شد بارها حاج احمد آقا در صحنه ظاهر شد و به خوبی‏‎ ‎‏از این حرکت در راستای دیدگاههای حضرت امام برای تقویت نظام مقدس اسلامی بهره‏‎ ‎‏برد. اصولاً، چهره انقلابی احمد آقا در دفاع از ارزشهای انقلاب و مخالفت با لیبرالهایی که‏‎ ‎‏در کمین انقلاب نشسته بودند بعدها مشخص شد و مواضع صریح و روشن ایشان علیه‏‎ ‎‏امریکا و لیبرالیسم، گواه صادقی بر این مدعاست. ‏

‏مطلبی را که در اینجا خوب است اشاره کنم این است که به عقیده من در انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی، شخصیتهای بزرگی در حول و حوش حضرت امام تربیت شده و شکل گرفتند و‏‎ ‎‏بالا آمدند، اما خورشید وجود حضرت امام، این خورشیدها را تحت الشعاع قرار داده‏‎ ‎‏بود. شما ملاحظه بفرمایید پرتو خورشید نورافشان مقام معظم رهبری را، که حضرت امام‏‎ ‎‏در توصیف ایشان فرمودند: شما همچون خورشید درخشانی می درخشید. یا جناب آقای‏‎ ‎‏هاشمی را که اقدامات کلیدی و اساسی در خدمت به این انقلاب و کشور انجام داده اند و‏‎ ‎‏من معتقدم که حاج احمد آقا نیز از چهره های تابناک این انقلاب بودند که خدمات شایسته‏‎ ‎‏و به تعبیر مقام معظم رهبری، در بسیاری از موارد نقش منحصر به فردی داشتند. ‏

‏ ‏

□ پس از رحلت حضرت امام، آیا شما حاج احمد آقا را می دیدید؟

‏ ‏

‏بله، در جلسات شورای عالی امنیت ملی که ایشان نماینده مقام معظم رهبری‏‎ ‎‏در شورا بودند و همین طور در مراسم سالانه مجمع فرماندهان سپاه و در مرقد‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 304
‏حضرت امام هم که برای زیارت حضرت امام می رفتیم، حاج احمد آقا برای فرماندهان‏‎ ‎‏صحبت می کردند و چه صحبتهای صمیمانه ای. یادم هست در همین شهریور گذشته که‏‎ ‎‏مجمع فرماندهان برای سالگرد صدور فرمان حضرت امام در تشکیل نیروهای سه گانه سپاه‏‎ ‎‏در حرم مطهر حضرت امام برگزار شده بود، ایشان برای فرماندهان صحبت کردند و ارتباط سپاه‏‎ ‎‏با امام و علاقه متقابل پاسداران و امام را تشریح کردند. هم ایشان و هم فرماندهان گریه‏‎ ‎‏کردند و تأکید کردند که امروز بحمدالله سپاه، در پرتو والای رهبری و ولایت ولی امر‏‎ ‎‏حضرت آیت الله خامنه ای، همچنان پویا و قدرتمند است و مضامینی از همین قبیل که حالا‏‎ ‎‏دقیق، جملات ایشان در خاطرم نیست ولی محفل معنوی خوبی بود. ‏

‏علاوه بر این حاج احمد آقا در ماه مبارک رمضان هر سال، یک افطار به منزل ما‏‎ ‎‏تشریف می آوردند. تقریباً دو ماه قبل حدود نیمه ماه مبارک رمضان، افطار در همین جا که‏‎ ‎‏شما نشسته اید در خدمتشان بودیم. در ضمن افطار، نگاهشان به این عکس حضرت امام‏‎ ‎‏(که در کنار کتابخانه منزل ماست) افتاد. مدتی به این عکس خیره شده بودند و به چهره‏‎ ‎‏مبارک حضرت امام می نگریستند. ‏

‏در خاتمه، بار دیگر این مصیبت را به محضر مبارک امام زمان، مقام معظم رهبری،‏‎ ‎‏بیت شریف حضرت امام بویژه والدۀ مکرمۀ ایشان، خانواده محترم ایشان علی الخصوص‏‎ ‎‏فرزند ارشد ایشان تسلیت عرض می کنم و از شما هم که در معرفی چهرۀ برادر ارجمندمان،‏‎ ‎‏حاج احمد آقا تلاش کرده اید تقدیر می کنم. چون واقعاً، خیلی ها درست‏‎ ‎‏احمد آقا را نمی شناختند و ارتباط و نقش کامل ایشان را افراد خاصی می دانند، مقام‏‎ ‎‏معظم رهبری می دانند. جناب آقای هاشمی می دانند، یا مثلاً در ارتباط با مسائل جنگ‏‎ ‎‏شاید نقش ایشان را 5-6 نفر از فرماندهان اصلی ما و یک تعداد خاصی، از ارتباطات‏‎ ‎‏ایشان در حمایت از جبهه و رزمندگان اسلام مطلع باشند. ‏

‏به هر حال، من از درگاه حضرت احدیت علّو درجات حضرت امام و یادگار‏‎ ‎‏گرانقدرش آقای حاج احمد آقا را مسئلت می نمایم. ‏

‎ ‎

کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 305